تأسیس دولت مدرن در ایران معاصر، آموزش سنتی را دچار تحولی اساسی کرد. وظیفه مهم نهاد آموزش به شکل مدرن آن، بازتولید و نهادینه سازی ایدئولوژی سیاست است؛ بنابراین با استقرار سلطنت پهلوی اول و تداوم گفتمان ملی گرایی در دوره رضاشاه و تأکید جانشین او، محمدرضاشاه، بر وجهه باستانی دولت در ایران، بازتولید مؤلفه های ملی درباره تاریخ باستانی ایران و نقش محوری شاهنشاه را در نظام سیاسی ایران شاهدیم؛ سپس این محتوا به صورت تعمدی در کتاب های درسی تاریخ تزریق شد. در پژوهش پیش رو، از این منظر به چگونگی بازتاب مؤلفه های ملی در کتاب های درسی، آن هم از راه «تحلیل زبانی» توجه شده است. فرضیه پژوهش بر این نکته تأکید می کند که تاریخ نگاری در کتاب های درسی تاریخ عصر پهلوی دوم، پیرو سنت تاریخ نگاری ناسیونالیستی که در ابعاد گسترده تر رواج داشت، به مؤلفه های خاص زبانی مجهز شد تا معنایی مشخص از تاریخ را به مخاطب، دانش آموز، القا کند. در این پژوهش، روش به کارگرفته شده در تحلیل زبانی محتوای کتاب های درسی تاریخ در دوره پهلوی دوم، برگرفته از ماحصل پژوهش های «روث وداک» (Ruth Wodak) در این زمینه است. او در جایگاه پژوهشگر، به پنج سطح متفاوت از مراحل شکل گیری صورت زبان برای صورت بندی گزاره های علمی توجه می کند. بنابراین این پژوهش درصدد است در دیالکتیک میان تاریخ و نظریه و قدرت، استراتژی های نهاد سیاست عصر پهلوی دوم را در خلق متن و تفسیر و گزینش گزاره های تاریخی، از راه بررسی محتوای کتاب های درسی تاریخ و با توجه به رویکرد تحلیل گفتمان تاریخی «روث وداک» ارزیابی کند.