از قتل گریبایدوف تا قتل امیر کبیر
آرشیو
چکیده
متن
در دوران صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر، سنگ بنای مدرسهای به سبک مدارس عالی اروپا به نام “دارالفنون” در ایران گذاشته شد. میرزا تقیخان هنگامی که تنها 22 سال داشت، همراه گروهی به سرپرستی خسرومیرزا برای پوزشخواهی از کشتهشدن گریبایدوف، کاردار روسیه در ایران، به روسیه سفر کرده بود و در آنجا مدرسههای نوین، کارخانهها و بنیادهای علمی و فنی روسیه را دیده بود. همچنین، زمانی که سرپرست گروه ایرانی در نشست ارزنهالروم در خاک عثمانی بود و در سه سالی که در آنجا بود نیز با مدرسههای نوین عثمانی آشنا شد و حتی از فرصت بهره گرفت و از داوودخان، مترجم نخست دولت ایران، خواست چند کتاب شناختهشده تاریخی، جغرافیایی و سیاسی را که خود برگزیده بود، به زبان فارسی برگرداند.
این کتابها نیز بر آگاهی امیر از بنیادهای علمی غربی افزود.صدراعظم نامدار ایران،بدین ترتیب با دیدن آکادمیها و مدارس مختلف روسیه و آگاهی از وضعیت مدارس عالی غربی، اندیشه ساختن مدرسهای علمی در سطوح عالی را مدتها در سر داشت و سرانجام در سال 1228 هجری شمسی، با کسب موافقت شاه قاجار، به فرمان وی در زمینی واقع در شمال شرقی ارک سلطنتی، که قبلا سربازخانه بود، سنگ بنای دارالفنون گذاشته شد. مدرسه دارالفنون در روز یکشنبه ششم دی ماه 1230، یعنی 13 روز پس از کشته شدن امیرکبیر رسماً گشایش یافت و متاسفانه بنیانگذار کاردان آن،که نقش اساسی در بنای این مدرسه و استخدام اساتید خارجی داشت، نتوانست در افتتاح آن شرکت داشته باشد.
در آن روز تاسیس، ناصرالدینشاه پیش از رفتن به شکار به مدرسه آمد و جشن با شکوهی در حضور شاه و درباریان و استادان خارجی و ایرانی برگزار شد. با قتل امیر کبیر،اما برنامهها و طرحهای توسعهای که در اندیشه وی بود، عملا عقیم ماند و بیکفایتی و بیتدبیری شاه قاجار در عزل امیرکبیر و سپس صدور فرمان قتل او، در عمل فرصتهای بسیاری را در مسیر توسعه، از ایران سلب کرد. پس از مرگ امیرکبیر، مخالفان او با هر آنچه او ساخته و پرداخته بود مخالفت میکردند و اگر توجه ناصرالدین شاه و علیقلی میرزا، اعتضاد السلطنه، که وزیر علوم بود، کارساز نمیشد، از دارالفنون اثری نمیماند. آنچنانکه به مرور استادانی به دارالفنون راه یافتند که شایسته آن جایگاه نبودند، چنانکه ریشارخان فرانسوی در نامهای که در 28 ژانویه 1853 میلادی به یکی از دوستانش نوشته است، میگوید:”... پسر مادام ژاکب، بیآنکه بررسی کنند چیزی میداند یا نه، بهتازگی استاد ریاضیات شده و یک ارمنی دیگر که دو سالی بیشتر نزد کشیشها در اسلامبول درس نخوانده است، استاد جغرافیا و زبان فرانسه شده است. اگر امیر زنده بود هرگز به این اوضاع اسفناک راضی نمیشد و این کارهای نادرست را هیچ نمیگذاشت انجام شود.”
نهاد هشتاد ساله دانشگاه تهران
کلیات طرح تاسیس دانشگاه تهران از سال 1307 توسط مرحوم دکتر محمود حسابی به وزیر فرهنگ وقت آقای حکمت پیشنهاد شد. طرح تفصیلی تاسیس دانشگاه تهران نیز در سال 1310 تهیه و به وزیر فرهنگ تقدیم شد و با تلاشهای مرحوم دکتر حسابی و مذاکرات ایشان با نمایندگان مجلس، این طرح در سال 1312 هـ. به مجلس شورای ملی رفت و سرانجام در سال 1313 قانون تاسیس دانشگاه از تصویب مجلس گذشت. بر اساس این قانون، به وزارت معارف اجازه داده میشد، موسسهای به نام دانشگاه برای تعلیم درجات عالیه علوم و فنون و ادبیات و فلسفه در تهران تاسیس نماید. شعبههای این دانشگاه در ابتدای تاسیس به شرح زیر بودند که هر یک از آنها نیز موسوم به “دانشکده” بودهاند:
1- علوم معقول و منقول
2- علوم طبیعی و ریاضی
3- ادبیات و فلسفه و علوم تربیتی
4- طب و شعب و فروع آن
5- حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی
6- فنی
این کتابها نیز بر آگاهی امیر از بنیادهای علمی غربی افزود.صدراعظم نامدار ایران،بدین ترتیب با دیدن آکادمیها و مدارس مختلف روسیه و آگاهی از وضعیت مدارس عالی غربی، اندیشه ساختن مدرسهای علمی در سطوح عالی را مدتها در سر داشت و سرانجام در سال 1228 هجری شمسی، با کسب موافقت شاه قاجار، به فرمان وی در زمینی واقع در شمال شرقی ارک سلطنتی، که قبلا سربازخانه بود، سنگ بنای دارالفنون گذاشته شد. مدرسه دارالفنون در روز یکشنبه ششم دی ماه 1230، یعنی 13 روز پس از کشته شدن امیرکبیر رسماً گشایش یافت و متاسفانه بنیانگذار کاردان آن،که نقش اساسی در بنای این مدرسه و استخدام اساتید خارجی داشت، نتوانست در افتتاح آن شرکت داشته باشد.
در آن روز تاسیس، ناصرالدینشاه پیش از رفتن به شکار به مدرسه آمد و جشن با شکوهی در حضور شاه و درباریان و استادان خارجی و ایرانی برگزار شد. با قتل امیر کبیر،اما برنامهها و طرحهای توسعهای که در اندیشه وی بود، عملا عقیم ماند و بیکفایتی و بیتدبیری شاه قاجار در عزل امیرکبیر و سپس صدور فرمان قتل او، در عمل فرصتهای بسیاری را در مسیر توسعه، از ایران سلب کرد. پس از مرگ امیرکبیر، مخالفان او با هر آنچه او ساخته و پرداخته بود مخالفت میکردند و اگر توجه ناصرالدین شاه و علیقلی میرزا، اعتضاد السلطنه، که وزیر علوم بود، کارساز نمیشد، از دارالفنون اثری نمیماند. آنچنانکه به مرور استادانی به دارالفنون راه یافتند که شایسته آن جایگاه نبودند، چنانکه ریشارخان فرانسوی در نامهای که در 28 ژانویه 1853 میلادی به یکی از دوستانش نوشته است، میگوید:”... پسر مادام ژاکب، بیآنکه بررسی کنند چیزی میداند یا نه، بهتازگی استاد ریاضیات شده و یک ارمنی دیگر که دو سالی بیشتر نزد کشیشها در اسلامبول درس نخوانده است، استاد جغرافیا و زبان فرانسه شده است. اگر امیر زنده بود هرگز به این اوضاع اسفناک راضی نمیشد و این کارهای نادرست را هیچ نمیگذاشت انجام شود.”
نهاد هشتاد ساله دانشگاه تهران
کلیات طرح تاسیس دانشگاه تهران از سال 1307 توسط مرحوم دکتر محمود حسابی به وزیر فرهنگ وقت آقای حکمت پیشنهاد شد. طرح تفصیلی تاسیس دانشگاه تهران نیز در سال 1310 تهیه و به وزیر فرهنگ تقدیم شد و با تلاشهای مرحوم دکتر حسابی و مذاکرات ایشان با نمایندگان مجلس، این طرح در سال 1312 هـ. به مجلس شورای ملی رفت و سرانجام در سال 1313 قانون تاسیس دانشگاه از تصویب مجلس گذشت. بر اساس این قانون، به وزارت معارف اجازه داده میشد، موسسهای به نام دانشگاه برای تعلیم درجات عالیه علوم و فنون و ادبیات و فلسفه در تهران تاسیس نماید. شعبههای این دانشگاه در ابتدای تاسیس به شرح زیر بودند که هر یک از آنها نیز موسوم به “دانشکده” بودهاند:
1- علوم معقول و منقول
2- علوم طبیعی و ریاضی
3- ادبیات و فلسفه و علوم تربیتی
4- طب و شعب و فروع آن
5- حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی
6- فنی