رُمانتیسم یا رمانتیسیزم در آغاز امر نوعی شورش ادبی علیه قوانین عقل گرایانه ی مکتب کلاسیسیسم که مکتب جا افتاده ی رنسانس و دوره ی خردگرایی در اروپا بود، به حساب می آمد. متفکرین و هنرمندان این گرایش، تأکید فرهنگی بر خرد را محدودکننده و سرکوبگر روح آدمی می دانستند و بر مؤلفه هایی چون هنر، شور، هیجان، تخیّل، مضامین معنوی، مناسک و نمادها تأکید می کردند. اما رفته رفته این شورش از عرصه ی اجتماع و سیاست به حوزه ی ادبیات و هنر نیز کشیده شد و یک مکتب همه جایی و همه گیر شد که تأثیر شگفت آن بر ادبیات فارسی انکار نشدنی است. در ایران عصر مشروطه، در پی تحوّلات و تغییر ساختار سیاسی و تا حدّی اجتماعی ایران، ادبیّات از این رخداد متأثّر شد. شاعران این دوره با رهایی از مکتب کلاسیسم، به نوگرایی تمایل پیدا کردند و نفرت و انزجار از عقل گرایی را در کلمه کلمه ی شعر خود نشان دادند. شاعر عصر مشروطه با رویکردی منتقدانه نسبت به واقعیت های موجود در برجسته سازی مشکلات می کوشد و برآنست تا ناهمگونی های جامعه را به چالش بکشاند. این پژوهش، به شیوه تحلیلی، به بررسی تأثیر مکتب رمانتیسم بر اشعار شهریار می پردازد و اینچنین برمی آید که اغلب شاعران مشروطه شاعرانی رمانتیک جامعه گرا به شمار می روند که تلاش می کنند با زبانی نمادین و رمانتیک برای از بین بردن نابرابری ها و نابسامانی های جامعه راهکارهایی ارائه دهند.