آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۱

چکیده

فیلسوفان مشائی عموماً نظریه ای را در باب عالم موجودات مجرد تام (عقول) پرورش داده اند که می توان آن را «نظریه عقول» نامید. آنان در تبیین نحوه صدور عقول، به قاعده مشهور «الواحد» متوسل شده اند که بر اساس آن، از علت واحد، تنها معلول واحد صادر می شود و صدور کثیر از واحد ممتنع است. از سوی دیگر در فلسفه مشائی تحت تأثیر کیهان شناسی کهن، تناظر عددی میان تعداد عقول با تعداد افلاک نه گانه برقرار می شود و بر این اساس تعداد عقول در ده عقل منحصر می گردد (هر یک از نُه عقلِ نخست متکفّل صدور یک فلک و نهایتاً عقل دهم -که عقل فعّال نامیده می شود- متکفل تدبیر امور عالم تحت القمر دانسته می شود). فخررازی با نقد قاعدة الواحد و نیز مخالفت با تناظر یادشده، دیدگاه مشائیان را مورد نقد قرار می دهد. وی در تلاشی برای معرفی دیدگاه جایگزین، «نظریه ارواح» را با صبغه ای کلامی پرورش داده است. این نظریه هر چند از جهت چارچوب مفهومی و نیز مبانی و اصول خود با نظریه فیلسوفان تفاوت دارد، ولی به نظر می رسد که در اساس تفاوتی بنیادین با نظریه عقول فیلسوفان ندارد.

تبلیغات