پدید آمدن تنازعات فرهنگی و هویتی یکی از پیامدهای مهاجرت است. تفاوت های فرهنگی میان دو سرزمین، سبب بروز جدال های فرهنگی می شود. در مهاجرتها، رابطه فرهنگی و هویتی فرزندان و پدر و مادر، شکل های گوناگون دارد و جامعه شناسان نیز نظریههایی را درباره وضعیت فرهنگ پذیری و گسست فرهنگی مهاجران در جامعه میزبان بیان کرده اند. ادبیات داستانی، زمینه طرحِ اَشکال و پیامدهای متنوع تنازعات فرهنگیِ مهاجرت است. این مقاله بر پایه نظریه های جامعه شناختی درباره مفاهیمی نظیر ادغام، انطباق، همانندی و جدایی، سه داستان «مرغ عشق»، «بزرگراه» و «چه کسی باور میکند رستم» را بررسی کرده است. در داستان مرغ عشق، چالش و جدالِ میان دو نسل به مقاومت و رویارویی بی سرانجام نسل اول و نسل دوم میانجامد و فرهنگپذیری آنها را با مشکل مواجه میکند. در داستان «بزرگراه»، مهاجر از فرهنگ و هویت سرزمین مادری جدا شده، سعی میکند با گزینش راهبرد همانندی و ادغام به جامعه میزبان بپیوندد؛ اما گذشته او را رها نمیکند؛ او در وضعیتی آستانه ای و چالش بین دو فرهنگ قرار میگیرد و باید به پاسخ این پرسشها برسد که «آیا ارزش دارد فرهنگ نیاکان را حفظ کرد؟» و «آیا حفظ روابط با دیگر گروه ها ارزشمند است؟». در رمان چه کسی باور میکند رستم، فرزند خانواده با انتخاب الگوی همانند شدن از رفتار و کردار مادر تبعیت نمی کند و رفتار خود را بر اساس ارزش ها و هنجارهای سرزمین میزبان شکل میدهد. مادر که علاقه مند به فرهنگ سرزمین مادری و بی توجه به فرهنگ میزبان است، از کنش متقابل با سرزمین میزبان یا فرهنگ دیگری پرهیز می کند و با انتخاب راهبرد جدایی، به جدال میان خود و فرزند دامن می زند.