از دیرباز درک معانی باطنی قرآن در کنار معانی ظاهری و به تعبیری گرایش به تأویل همراه تفسیر، در کانون توجه اندیشمندان این حوزه قرار داشته است. در این میدان فیض کاشانی با اندوختههای فلسفی ـ عرفانی از یک سو و بهرههای قرآنی ـ حدیثی از سوی دیگر، تفسیر روایی خود را بر اساس تأویل باطنی آیات سامان داده است. وی تأویل را فراتر از مدلول لفظ و به مثابه معانی حقیقی و روح و باطن الفاظ می¬داند. تأویلات فیض از ابعادی چون: مفهوم و حقیقت تأویل، گونه¬های آن و مبانی وی در تأویل آیات، مورد توجه است. در این میان, شناخت حقیقت تأویل و تأویل آیات قرآن در شأن اهلبیت (علیهم السلام) نیازمند نقد و بررسی افزون¬تر است. زیرا برخی با نقد این گونه نگرش, چنین برداشتهایی را دور از ذهن و غیرمنطبق با سیاق و شأن نزول آیات دانستهاند. تبیین و ارزیابی تأویلات فیض مستلزم بررسی نگرش وی به رمز و راز تأویل و مبانی او در این زمینه است.