آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن

(… و مع الأسف, به دست دشمنان توطئه گر و دوستان جاهل, قرآن این کتاب سرنوشت ساز, نقشى جز در گورستان ها و مجالس مردگان نداشت و ندارد.)1 این سخنان صفیر شعله هاى اندوه و سوز و گدازى است که مفسر ما, امام خمینى(ره), در آن مى سوخت, و تأسف عمیق خویش را از کوتاهى مسلمانان درباره کتاب خدا در وصیت نامه الهى ـ سیاسى خویش این گونه ابراز مى داشت, کتابى که نازل نشده است جز براى این که قیّم, پیشوا, وسیله تشخیص حق و باطل و داراى سیطره و حکومت باشد: (کار به جایى رسید که نقش قرآن, به دست حکومت هاى جابر و آخوندهاى بدتر از طاغوتیان, وسیله اى براى اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالى شد.)2 همت اصـلى امـام در تمـام زنـدگى, و مسئولیتى بزرگ که خودش را در راه آن وقف کرده بود, چیزى بود که از آن به (رهایى قرآن از گورستان ها) تعبیر مى کند, تا بار دیگر قرآن نقش پیشرو و فعال خویش را براى ساختن (انسان کامل), (امت گواه و پیشرو) و (دولت مقتدر و عدالت گستر) به دست آورد.
قرآن, راز توانمندى و آقایى ما
به نظر مفسر ما امام خمینى, قرآن جز براى ساختن این مثلث (انسان, امت و دولت) با تمام ابعاد الهى و ربانى نازل نشده است. بارها از ایشان مى شنویم که اگر مطالعه اى سطحى در قرآن بکنیم, در هر سوره, بلکه در هر آیه این حقیقت را در مى یابیم, آیات بسیارى که درجاى جاى قرآن ما را به جنگ و جهاد و قتال و فدا کردن جان و مال در راه خدا و مستضعفین فرا مى خواند, و براى رویارویى با ستمگران و مستکبران دعوت مى کند. و چه آیات بسیارى که ما را به نبرد با طاغوت, به هر شکل و رنگى که باشد, و قیام علیه آن و ردّ و کفر به آن دعوت مى کند. و آیات بسیارى ما را به آمادگى و تهیه عده و عده فرا مى خواند, و از کسالت سستى و غفلت برحذر مى دارد, به آگاهى و بیدارى دعوت مى کند و به آماده سازى (نیرو)ى لازم به اندازه توان.3 قرآن کریم سرشار است از این گونه آیات, به گونه اى که خواننده قرآن اگر چه مطالعه اى سطحى هم داشته باشد, درخواهد یافت که منطق قرآن (نیرو, انقلاب و دولت) است و منطق (به پاخاستن مستضعفان در برابر ستمگران) و منطق (جهاد, و عطا و گذشت و قربانى دادن و جان فدا کردن). از این رهگذر راز توطئه هاى بزرگ علیه قرآن براى ما روشن مى شود و این که چرا مى خواهند قرآن را از صحنه زندگى ما دور کنند و از جامعه ما بیرونش برانند و آن را از محتوا خالى کنند و جهت گیرى زندگى ساز و انقلابى آن را نابود سازند و روش استوار و مبارز آن را بى مایه نشان دهند: (وقال الذین کفروا لاتسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه لعلّکم تغلبون) فصلت/26 کافران گفتند: گوش به این قرآن فرا ندهید, و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید, شاید پیروز شوید! این شعار کهن و تازه اى(!) است که قرآن آن را از زبان خود دشمنان نقل مى کند, که امیدى به پیروزى بر مسلمانان جز با دورکردن قرآن از میان آنان و به بازى گرفتن آن نیست!! امام مى فرماید: دشمنان ما قرآن را مطالعه کرده و به خوبى دریافته اند که راز توانایى, قوت, وحدت و پیروزى ما قرآن است و این کتابى است که اگر مسلمین آن را به خوبى و دقت فرا بگیرند و به سخنان و دستورات و راهنمایى هاى آن پاسخ مثبت بدهند, به دشمنان اجازه نداده و نخواهند داد که سلطه شان را بر مسلمانان گسترش دهند و یا کمترین راهى برآنها بیابند, زیرا قرآن فریاد مى زند: (و لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلاً) نساء/141 و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطى نداده است. و مى فرماید: (ولاتهنوا و لاتحزنوا و أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین) آل عمران/139 و سست نشوید و غمگین نگردید, و شما برترید اگر ایمان داشته باشید. و سرود قوت و وحدت را چنین سر مى دهد: (و أعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة) انفال/60 هر نیرویى در قدرت دارید; براى مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازید. (واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرّقوا) آل عمران/103 و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید وپراکنده نشوید! و از درگیرى و سستى و یأس و کسالت برحذر مى دارد: (ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم) انفال/46 و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و نزاع (و کشمکش) نکنید, تا سست نشوید و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! (اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون) آل عمران/200 استقامت کنید و دربرابر دشمنان پایدار باشید و از مرزهاى خود مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید, شاید رستگار شوید. و صدها آیه دیگرى که مسلمانان را مخاطب قرار مى دهد که با قوت, صلابت عزت و پیروزى زندگى کنند.4 این همان فریادى است که سید جمال الدین سرداده بود, او معتقد بود که قرآن الهام بخش جهاد مسلمانان و مبارزه آنان علیه استعمارگران است: (تا هنگامى که قرآن در میان آنان, با توجه به معارف آن, خوانده مى شود, تمام دنیا هم (اگر جمع شوند) نمى توانند آنان را ذلیل کنند.) 5 با همین دیدگاه است که امام (قدس سره) تأکید مى کند مهجور قرار گرفتن قرآن از سوى مسلمین به معناى مهجور ماندن تمام این معارف و ارزش هاست, و سبب فرود آمدن مسلمانان بلنداى پیشاهنگى و رهبرى در میان سایر ملت ها, تا جایى که جایگاه آنان در میان سایر ملت ها, مانند ملت ها و حکومت هایى خواهد بود که بازیچه دست سیاست هاى استعمارى و حکومت هاى استکبارى خواهند شد, چنان که موقعیت واقعى ما در این روزگار است. بدین سان آنچه که دشمنان آرزوى آن را داشتند, یعنى ایجاد فاصله بین قرآن وامت اسلامى, تحقق پذیرفته است: (لاتسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه لعلکم تغلبون) فصلت/26
مفسر واقعى کیست؟
اولین و اساسى ترین شرطى که, به نظر امام, مفسر باید آن را دارا باشد, این است که به مقاصد و اهداف قرآن توجه داشته باشد, تا اینها را در تفسیرش تبلور ببخشد, تا ابزارهاى تفسیرى به جاى اهداف آن ننشینند, و جایگاه مقاصد آن را اشغال نکنند, و مفسر از درک اهداف قرآن پرت نیفتد, و از درک فضاى رسالت قرآن, که قرآن مى خواهد آن را برساند دور نماند, و از گام هاى مبارزه به رهبرى قرآن عقب نماند. ضرورت این شرط اساسى بدان جهت است که جداکردن قرآن از فضاى حرکت هدف دار و اهداف اساسى و حرکت انقلابى اش, اهمیت, نقش آفرینى و زنده بودن آن را نابود مى کند, همان گونه که سبب مى شود که دریافت واقعى و افق هاى حقیقى قرآن نادیده بماند. (مفسر وقتى (مقصد) از نزول را به ما بفهماند مفسر است, نه (سبب) نزول به آن طور که در تفاسیر وارد است.) 6 دورى مفسر از اهداف نزول قرآن و مقاصد آن سبب برخورد نادرست و اشتباه در کشف معانى و دلالت هاى قرآن مى شود, تا آنجا که زنده ترین, داغ ترین و حرکت آفرین ترین آیه ها به صورتى سردتر از یخ مى نماید! و آیاتى که جنبه هاى گسترده و آفاق وسیع را در بر مى گیرند, در زاویه هاى بسته و تاریک و در افق هاى تنگ و دشوار قرار مى گیرند. و از همین رو ما مصداق روشن این گلایه پیامبر شده ایم که با سوز و گداز تمام مى گوید: (و قال الرسول یا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجوراً ) و پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند. مفسران و غیرمفسران, دانشمندان ونادانان در این مسأله مثل هم هستند!! مفسر ما, امام(ره) مى گوید: (مهجور گذاردن قرآن مراتب بسیار و منازل بى شمار دارد که به عمده آن شاید ما متصف باشیم.) پس از آن با تأسف از وضعیت ناپذیرفتنى امروز مسلمین بلکه مفسران و رابطه نابایسته شان با قرآن مى فرماید: (آیا اگر ما این صحیفه الهیه را مثلاً جلدى پاکیزه و قیمتى کردیم و در وقت قراءت یا استخاره بوسیدیم و به دیده نهادیم, آن را مهجور نگذاشتیم؟ آیا اگر غالب عمر خود را در تجوید و جهات لغویه و بیانیه و بدیعیه آن کردیم, این کتاب شریف را ازمهجوریت بیرون آوردیم؟ آیا اگر قرائات مختلفه و امثال آن را فرا گرفتیم, از ننگ هجران قرآن خلاصى پیدا کردیم؟ آیا اگر وجوه اعجاز قرآن و فنون محسنات آن را تعلم کردیم, از شکایت رسول خدا(ص) مستخلص شدیم؟ هیهات! که هیچ یک از این امور, مورد نظر قرآن و منزّل عظیم الشأن نیست.)7 مشکل اصلى تفسیر قرآن و قراءت متن در نظر امام این است که در تفسیرها روش (بیان مقصود) نادیده گرفته مى شود, با اینکه تنها این روش است که مفسر را به افق هاى مقاصد بزرگ قرآن بالا مى برد, و اهداف بلندى را که قرآن براى تحقق و پیاده کردن آنها در زندگى فردى واجتماعى نازل شده است, فرا روى او قرار مى دهد: (مفسرى که از این جهت غفلت کرده یا صرف نظر نموده یا اهمیت به آن نداده, از مقصود قرآن و منظور اصلى انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزیده و این یک خطایى است که قرن هاست این ملت را از استفاده از قرآن شریف محروم نموده و راه هدایت را به روى مردم مسدود کرده.)8 با همین دیدگاه است که ایشان معتقد است تا کنون براى قرآن تفسیرى (شایسته و جامع) نوشته نشده است, این در حالى است که ما با انبوهى از تفاسیر که در طول سده هاى گذشته نوشته شده رو به رو هستیم, ایشان با صراحت مى فرماید: (به عقیده نویسنده تاکنون تفسیر براى کتاب خدا نوشته نشده.)9 ممکن است این سخن در نظر برخى عجیب بنماید, و آن را نادیده انگاشتن تلاش هاى مفسران تلقى کنند, اما امام(قدس سره) براى سخن خود این گونه استدلال مى کند: (به طور کلى معناى (تفسیر) کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید, و نظر مهم به آن, بیان منظور صاحب کتاب باشد.)10 اما در عین حال مفسر ما, براى این که این اشکال برداشته شود مى نویسد: (مقصود ما از این بیان, نه انتقاد در اطراف تفاسیر است, چه که هر یک از مفسرین زحمت هاى فراوان کشیده و رنج هاى بى پایان برده تا کتابى شریف فراهم آورده, فللّه درّهم و على الله أجرهم, بلکه مقصود ما تأکید بر این است که باید راه استفاده از این کتاب شریف را به روى مردم گشود, و زمینه بهره مندى از آن را هموار کرد.)11 ایشان در تفسیر سوره حمد که اندکى پس از پیروزى انقلاب اسلامى, ایراد شده ـ به تلاش هاى برخى از مفسران برجسته, از گذشتگان و معاصران اشاره مى کند, و به نظر ایشان هر یک از آنان, به تناسب تخصص و گرایش خویش, بُعدى از ابعاد قرآن را براى ما روشن کرده اند, حجابى از حجاب هاى آن را کشف و پرده اى از پرده هاى آن را بالا زده اند. امام به کار دشوارى که مفسران شیعه و سنى در درازاى سده ها با آن دست و پنجه نرم کرده اند اشاره کرده, و این که این طبیعت تفسیر قرآن است که: (دریایى است که بردارندگان آب آن را خشک نگردانند, و چشمه سارهایى است که آب کشندگان, آب آن را فروننشانند, و آبشخورهایى است که در آیندگان, آب آن را کم نکنند.) 12 آنجا که مى فرمایند: (قرآن یک کتابى نیست که بتوانیم ما یا کس دیگرى یک تفسیر جامعى آن طور که [سزاوار است بر آن] بنویسد. علوم قرآن یک علوم دیگرى است ماوراى آنچه ما مى فهمیم. ما یک صورتى, یک پرده اى از پرده هاى کتاب خدا را مى فهمیم.) 13 اما این, غفلت مفسرانى را که ازمقاصد واهداف قرآن غفلت کرده اند توجیه نمى کند, کسانى که به اهداف ادبى و بلاغى, یا نحوى و صرفى, و یا داستان هاى تاریخى و جز آن توجه کرده اند. امام مى نویسد: (صاحب این کتاب سکاکى و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد; سیبویه و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد; مسعودى و ابن خلکان نیست تا در اطراف تاریخ عالم بحث کند)!14 در عصر ما برخى دیگر از مفسران نیز به (تفسیر مقاصدى) فراخوانده اند, مانند محمد عبده, که صاحب المنار از او نقل کرده: (تفسیرى که ما مى خواهیم فهم قرآن به عنوان (دین) است, که مردم را به خوشبختى در زندگى دنیایى و آخرتى شان راهنمایى مى کند, این بالاترین مقصد قرآن است, بحث هاى دیگر, یا مربوط به همین مقصد است و یا ابزارى براى رسیدن به این مقصد.)15 به همین دلیل به نظر عبده, تفسیر, دوگونه است: (یک گونه, تفسیر خشک و دورکننده از خدا و کتاب خداست, و آن تفسیرى است که منظور آن بیان واژگان و اعراب جمله ها باشد و نکته هاى فنى که در آن واژگان یا جمله به آن اشاره رفته است, این گونه کارها را اصلاً نمى توان تفسیر نام نهاد, اینها تنها نوعى تمرین در فنون نحو و معانى و امثال آن است) و نوع دوم, (تفسیرى است که از همه آن فنون و شرایط استفاده مى کند, اما براى اینکه از این راه هدف اصلى را بیان کند… زیرا هدف حقیقى قرآن, غیر از این شروط و فنون است, و آن هدف, هدایت شدن با قرآن است.)16 علامه شیخ طنطاوى جوهرى ( 1287 ـ 1358هـ/ 1870ـ 1940م) از برجسته ترین مفسرانى است که در عصر جدید به ضرورت زنده کردن مقاصد قرآن, و گذشتن از (علوم لفظى قرآن) به (علم معناى قرآن) فراخوانده اند, تا بدین وسیله لطائف, جواهر, مقاصد و معناى نهایى آن را به دست آوریم. به نداهاى قرآن مبنى بر وحدت امت اسلامى و کنار نهادن اختلاف و فراهم کردن ابزارهاى توانمندى و نهضت فرا مى خواند و نیز به رهایى از پیروى ذلیلانه از غرب که در اثر خودباختگى در برابر غرب پدید آمده, و به تشخیص بیمارى هاى سیاسى و اجتماعى که امت اسلامى را به عقب ماندگى, واپسگرایى و انحطاط زندگى مى کشاند با آن که زمانى در اوج درخشندگى تمدنى و مدنیت بودند. طنطاوى در تفسیر خودش, این مشکلات را ناشى از دورى عموم دانشمندان مسلمان و به ویژه مفسران ازمقاصد و اهداف نهایى قرآن مى داند, و بدین سبب که آنان به جاى کشف مقاصد قرآن به سبک هاى بیانى و زیبایى هاى بدیعى آن پرداخته اند, او توقف در مرز سبک هاى بلاغى سخنان قرآن را (نادانى کور و روشى بى فرجام) مى خواند, آنجا که از او مى شنویم که مى گوید: (اى عالمان دین به شاگردان تان بگویید, قرآن براى رهبرى آمده, آنان را فقط در بند الفاظ نگه ندارید, بلکه آنان را به دنیاى معانى ببرید.) او معتقد است که تفاوت تلقى صحابه و تابعان از قرآن با تلقى مسلمانان امروز در همین نکته نهفته است. او مى گوید: (از آنجا که صحابه و تابعان, به اجمال, معانى اصلى و هدف قرآن را مى دانستند, خواب از ایشان ربود و چشم شان را گشود, و به همین دلیل از وطن شان هجرت کردند, درد و رنج را به جان خریدند, و از سوى شرق تا چین پیش روى کردند, و از غرب نیز تا سرزمین فرانسه پیش تاختند, تمام اینها بدین دلیل بود که آنان معارف قرآن را مى فهمیدند و حتى بلاغت قرآن نیز در نظر آنان غیر از آن چیزى بود که امروزه شما مى آموزید.) 17 طنطاوى عوامل عقب ماندگى و موانع حرکت انقلاب مسلمانان را مشخص کرده و به نظر او, در رأس این موانع (نظام شاهى موروثى) است, که به کلى با اسلام و قرآن تفاوت دارد. او مى نویسد: (هر مصیبتى که برسر امت اسلامى آمده است نتیجه نادانى شاهان و امیران بوده که به شورا تن در نمى داده اند و هرگاه امیرى مرده است, کشور را به فرزندى غیررشید سپرده و کشور تباه شده, زیرا کشور همواره پیرو شاهان بوده, چه شاهان نادان, و چه امیران دانشمند.)18 او خود باختگى در برابر غرب را به شدت محکوم مى کرد و نسبت به خطرهاى رویکرد و اطمینان شاهان و امیران به انگلیس هشدار مى داد. به نظر او (بسیارى از امیران کشورهاى اسلامى به فرنگیان و یارى آنان دل مى بندند و به پشتوانه دفاعى آنان متکى هستند و به نزدیکى آنان خوشحالند و به آن وابسته مى شوند, گویى اسلامى در کار نبوده است.)19 مستشرقان, تفسیر جواهر را مطالعه و بررسى کردند, و فهمیدند که چقدر براى استعمار و مزدوران آنها خطرناک است, تا آن که یکى از آنان (به نام جومییه) پس از بررسى گسترده این تفسیر ـ تصریح کرد که در این مفسر (گرایش شدیدى به گسترش روحیه انقلابى در جوانان علیه متجاوزان وجود دارد, از هیچ فرصتى براى ذکر فریضه جهاد و فضیلت آن براى خوانندگان خود فروگذار نمى کند, و مسلمانان را به فداکارى در نبرد علیه استعمار بر مى انگیزد.)20 اینجاست که راز حمله هایى که به منظور خراب کردن چهره این تفسیر ارزشمند انجام شد روشن مى شود, جدا از بررسى هاى روش این تفسیر. و از همین نکته پى مى بریم که چرا سردمداران عربستان سعودى این کتاب را تحریم کردند و از ورود آن به داخل آن کشور جلوگیرى مى کنند, با این بهانه که: (این تفسیر, علومى را بر قرآن تحمیل کرده که عرب با آن آشنایى قبلى ندارند و ربطى به قرآن ندارد.)21 طنطاوى نامه اى مفصل به پادشاه عربستان در آن زمان (عبدالعزیز بن سعود) فرستاد و در آخر آن نوشت که : (علماى نجد و حجاز جمع شوند و سپس هر چه دلیل و برهان حکم کرد همان باشد.) 22 از سوى دیگر, صاحب تفسیر جواهر, از نامه هایى یاد مى کند که پیایى از ایران به او مى رسیده, مانند نامه علامه عبدالحسین زین الدین قمى و دیگران, که این تفسیر را مناسب روح زمان مى دانستند که پرده از اسرار قرآن بالا مى زند, و نقاب از چهره آن بر مى گیرد, علامه زین الدین از گسترش استقبال حوزه علمیه قم و عالمان و خطیبان ایران از این تفسیر یاد مى کند. 23 مفسر ما امام, این کتاب را از تفاسیر ارزشمندى مى داند که در برداشتن برخى از پرده هاى قرآن سهمى داشته است و آن را در ردیف تفسیر (فى ظلال القرآن) سید قطب مى شمارد. اینک نادرستى این داورى ظالمانه را درباره تفسیر جواهر در مى یابیم که: در این تفسیر همه چیز هست به جز تفسیر; سخنى که برخى از نویسندگان و قرآن پژوهان, بدون توجه و آگاهى همواره تکرار مى کنند!
چگونه اهداف قرآن را مشخص کنیم؟
در پرتو آنچه گفته شد, مى توانیم با امام(ره) همگام شویم که تفسیرى که از اهداف و مقاصد آن دور بماند تفسیرى مرده است, بلکه نمى توان بر آن نام تفسیر را گذاشت. اما شناخت مقاصد و اهداف قرآن براى ما چگونه ممکن خواهد شد؟ بهترین راه براى تشخیص اهداف و درک مقاصد قرآن کدام است؟ مفسر ما, ما را به آسان ترین و سالم ترین راه رهنمون مى شود, و آن خود قرآن است: (ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را قطع نظر از جهات عقلى و برهانى, که خود به ما مقصد را مى فهماند, از خود کتاب خدا اخذ کنیم. مصنف کتاب مقصد خود را بهتر مى داند.) 24 هنگامى که براى استقراء مقاصد و اهداف قرآن به آن مراجعه مى کنیم, ده ها بلکه صدها آیه مبارکه را مى یابیم که اهداف اساسى قرآن را ترسیم مى کنند, بلکه مقاصد اساسى نزول تمامى کتاب هاى آسمانى و به ویژه قرآن کریم را به عنوان تصدیق کننده آنها و قیّم, اقنوم و مهیمن بر همه آنها. در اینجا مجال آن که تمام آن آیات را بیاوریم نیست, بنابراین به چهار مورد که مورد تأکید امام در نوشته ها و گفتارهاى ایشان نیز بوده بسنده مى کنیم:
آیه اول:
(لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس… ) حدید/25 ما رسولان خود را با دلایل روشن فرو فرستادیم, و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند; و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است. این آیه (هدف حقیقى) فرو فرستادن کتاب هاى آسمانى را مشخص مى کند, همان گونه که (وظیفه اساسى) پیامبران را تعیین مى کند. از همین آیه در مى یابیم که مهم ترین رسالت پیامبران, برپاکردن نظامى عادلانه و اجراى احکام درجامعه است, و تنها اکتفا به نقل و بیان و تبلیغ احکام کافى نیست. وظیفه فقیهان نیز درست همین است, زیرا آنان (امناى رسولان) هستند. 25 مفسر ما مى پرسد: (با همین که ما قرآن را ببوسیم و آن را روى سرمان بگذاریم, و آیات آن را شب و روز با صدایى خوش تلاوت کنیم, اسلام حفظ و نگهدارى مى شود؟! آیا رسول اعظم(ع) این چنین بود, آیا به تلاوت و ترتیل قرآن اکتفا مى کرد, بدون اینکه به اجراى حدود و پیاده کردن احکام آن مبادرت بورزد؟)26 ایشان به سیاق آیه توجه مى کند (و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید). بى تردید آن مقاصد و اهداف بدون استفاده از آهن (سلاح) تحقق نخواهد یافت, زیرا کسى که به نداى عقل و منطق گوش فرا نمى دهد, چاره اى جز زبان زور باقى نمى گذارد.27
آیه دوم:
(کان الناس امّة واحدة فبعث الله النبیّین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه) بقره/213 مردم (درآغاز) یک دسته بودند, خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى که به سوى حق دعوت مى کرد, با آنها نازل نمود; تا درمیان مردم در آنچه اختلاف داشتند, داورى کند. این آیه (هدف اساسى) فرو فرستادن کتاب هاى آسمانى با پیامبران را این مى داند که (لیحکم بین الناس); تا بین مردم داورى (و حکومت) کنند. از هنگامى که اختلاف سر برزد و ناسازگارى میان توانمندان و ناتوانان, در اثر گونه گونه شدن آگاهى ها و پیچیده شدن نیازها, گوناگونى امکانات و…آغاز شد از زمانى که (زندگى اجتماعى نیازمند معیارهایى شد که حق را مشخص کند و عدالت را متبلور سازد, و یگانگى مردم را در چارچوبى سالم تضمین کند, و تمام قابلیت ها و توانمندى هایى را که دستاورد تجربه اجتماعى بود بر محورى مثبت قرار دهد تا به نفع همگان, سبب رفاه و ثبات اجتماعى گردد, در آن مرحله تاریخى اندیشه ظهور دولت به دست پیامبران ظهور کرد, و پیامبران به ایفاى نقش خویش در برپایى دولتى صحیح اقدام کردند و خداوند پایه و قواعد چنان دولتى را پى ریخت. 28 مرجع شهید محمد باقر صدر, سرآغاز تاریخى دولت را بر اساس همین آیه تحلیل و تفسیر مى کند و آن را (پدیده پیامبرانه) توصیف مى کند, و آن را زمینه ساز پیامبر مى داند که در مرحله اى مشخص از زندگى انسانى آغاز شده است. ایشان نظریه هاى دیگرى درباره پیدایش دولت مانند نظریه زور و غلبه, نظریه تفویض قهرى الهى و نظریه قرارداد اجتماعى و دیگر نظریات را رد مى کند. او در پرتو همین آیه دولت را نماینده تطبیق قانون آسمانى مى داند که موازنه بین فرد وجامعه برقرار مى کند, و مکتب هاى فردگرا یا سوسیالیستى را طرد مى کند.29 هرکس ازاین هدف اساسى غفلت بورزد ممکن نیست بتواند مفسرى واقعى باشد, همان گونه که امام بر این نظر است, زیرا در آن صورت, مفسّر در احکام و تشریعات جزئى غرق خواهد شد و از فضاهاى معارف اجتماعى قرآن دور خواهد ماند, همان گونه که از جنبه هاى سیاسى انقلابى قرآن و از مشکلات تطبیق و پیاده کردن شریعت نیز دور خواهد ماند, و در نتیجه در دورترین نقطه از فضاى معارف اهداف و مقاصد قرآن باقى خواهد ماند. و به همین جهت امام بر سر کسانى که مى گویند (حکومت در تشریع اسلامى وجود ندارد و نهادهاى حکومتى در اسلام نیست) فریاد مى زند و این شعار را ـ که گاه برخى از علما در حوزه ها نیز تکرار مى کنند ـ جزء نقشه هاى استعمارى مى داند که هدف آن دور کردن مسلمانان از سیاست, حکومت و اداره کشور است.30 (اینها موج همان تبلیغاتى است که به اینجا ر سیده و ما را به اینجا رسانیده است که حالا محتاجیم زحمت بکشیم تا اثبات کنیم که اسلام هم قواعد حکومتى دارد.)31
آیه سوم:
(الحمد لله الذى أنزل على عبده الکتاب و لم یجعل له عوجاً. قیّماً… ) کهف/1 حمد, مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده (برگزیده) اش نازل کرد و هیچ گونه کژى در آن قرار نداد… برجسته ترین صفت قرآن قیّم است, و این صفت, از قیمومیت یا از (قیام) گرفته مى شود… به معناى اول, قرآن قیم زندگى خواهد بود و بر زمینه هاى فکر, جهاد و حرکت امت نفوذ خواهد داشت, تا امتى پیشوا و پیشرو و گواه بسازد: (وکذلک جعلناکم أمة وسطاً لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً) (بقره/43) همان گونه شما را نیز, امتى میانه و معتدل قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است… و بنا بر معناى دوم, قرآن بر پاى دارنده تمام شؤون زندگى امت و زندگى مسلمانان خواهد بود تا امتى به پاخاسته و انقلابى بسازد (لیقوم الناس بالقسط). ییک تفسیر, براى آن که به واقع تفسیر قرآنى باشد, ناگزیر باید به این صفت توجه داشته باشد, زیرا این همان هدفى است که قرآن براى (تحقق) آن نازل شده است, و دین براى آن تشریع شده است: (ذلک الدین القیم و لکنّ أکثر الناس لایعلمون) روم/30 (وذلک دین القیّمة) بینه/5 (دیناً قیّماً) انعام/161 با همین منطق است که شهید صدر نظریه خود در تفسیر موضوعى را مطرح کرده و نظریه اى را که از پیش وجود داشت تحقق بخشیده است. به نظر ایشان تفسیر موضوعى واقع گرا آن است که در آن (تفسیر از واقعیت خارج شده به قرآن منتهى گردد, نه اینکه از قرآن شروع شده به قرآن ختم گردد و کارى به کار زندگى و واقعیت نداشته باشد. در تفسیر موضوعى که واقعیت هاى زندگى به قرآن عرضه مى شود به خاطر این است که قرآن, ولیّ ما, سرپرست ما, و پناهگاهى است که در پرتو راهنمایى هایش باید واقعیت هاى زندگى تنظیم گردد. از اینجاست که قدرت پاینده قرآن بر ولایت و سرپرستى انسان تجلى مى کند و همین رهبرى پایدار, مقصود از روایاتى است که قرآن را پایان ناپذیر مى داند و در خود قرآن نیز آمده است که (کلمات الله) پایان ناپذیر است: (ما نفدت کلمات الله) (لقمان/27) به همین دلیل شهید صدر بر این نظر است که حاکمیت قرآن دائمى است, و حالت پایان ناپذیرى (معارف) قرآن (در روش تفسیر موضوعى مى تواند تحقق بیابد. زیرا ما در این روش, قرآن را به سخن مى گیریم و در آن علوم گذشته و آینده است. قرآن داروى دردهاست, ومایه نظم امورمان را در قرآن مى توانیم بیابیم. از این راه است که در برابر تجربه هاى زمینى در هر موضوع, دیدگاه آسمانى را مى توان به دست آورد.)32 این همان معجزه بزرگ قرآنى است که فراتر ازمعجزه بلاغى و ادبى است… و چیزى که لازم است امروز به آن اهتمام داشته باشند… (اعراب آن زمان ادراک نکردند. الآن نیز آنها که هم افق آنها هستند, جز ترکیبات لفظیه و محسنات بدیعیه و بیانیه چیزى از این لطیفه الهیه ادراک نکنند.)33
آیه چهارم:
(قد جائکم من الله نور و کتاب مبین. یهدى به الله من اتبّع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور و یهدیهم الى صراط مستقیم) مائده/15 ـ 16 از طرف خدا, نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. خداوند به برکت آن, کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند, به راه هاى سلامت هدایت مى کند; و به فرمان خود از تاریکى ها به سوى روشنایى مى برد; و آنها را به سوى راه راست رهبرى مى کند. این آیه به ترتیب سه هدف را براى نزول قرآن بر مى شمارد, که درهر درجه اى از درجات سلامتى نجات از درکى از درکات تاریکى است… تا انسان به راه راست انسانى برسد, تمام انبیا براى بیرون آوردن مردم از تاریکى برانگیخته شده اند: (الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظمات الى النور و الذین کفروا أولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات) بقره/ 257 و این مبارزه اى است تاریخى میان (اولیاى خدا) و (اولیاى طاغوت)… این دو موضوع متقابل است… بیرون آوردن امت از تاریکى به روشنى, و این کار خداست, در مقابل آن, کشاندن امت به سوى تاریکى است, و این کار طاغوت است.34 (جهل) تاریکى است, (معصیت) تاریکى است, (غربزدگى و خودباختگى در برابر آن) تاریکى است, بلکه تیره ترین تاریکى هاست, از این رو تمام مشکلات ومصائب ما دراین است که ما خودمان را گم کرده ایم, دیگران درجاى ما قرار گرفته اند, مفاخر خودمان را فراموش کرده ایم. و کرامت, استقلال و وطن خود را از دست داده ایم… بى تردید همه اینها تاریکى است و طاغوت است که ما را از نور استقلال, وطن خواهى و نوآورى علمى به تاریکى پیروى از دیگران و عقب ماندگى و احساس حقارت کشانده است. بزرگ ترین تاریکى ها و کشنده ترین و خطرناک ترین آنها تاریکى (انانیت) است, زیرا این بدترین دشمن است, بتى بزرگ تر از همه بت ها, بلکه این زاینده تمام بت ها است. تا انسان این بت را نشکند ممکن نیست الهى شود. براى این که جمع بین بت و خدا ممکن نیست و جمع بین (منیّت) و (الهیت) …. و منیت, مادر تمام مصیبت هاست, زیرا (تمام جنگ ها در جهان از (منیت) سرچشمه مى گیرند, همه جنگ ها از (منیت) است. (تمام انبیا که مبعوث شدند, تمام کتب آسمانى که آمده اند براى این است که این انسان را از این بتخانه اش بیرونش بیاورند تا این بت را بشکند و خداپرست بشود.)35 (انسان وقتى که از ظلمات منیت خارج شد کارش براى خدا خواهد بود و جنگش در راه خدا, و قیام او براى خداوند خواهد بود. بزرگ ترین مقصد قرآن انسان سازى است و این که انسان را انسان بسازد, تا از انسان بالقوه انسان بالفعل بسازد.) 36 و با این دیدگاه است که مفسر ما تمام مقاصد دیگر قرآن را در خدمت همین هدف برتر مى داند حتى ایجاد حکومت و تأسیس دولت را. (انبیا نیامده اند حکومت درست کنند, حکومت را مى خواهند چه کنند؟ این هم هست, اما نه این است که انبیا آمده اند که دنیا را اداره کنند, حیوانات هم دنیا دارند, کار خودشان را اداره مى کنند… لکن مقصد این نیست, اینها همه وسیله است که انسان برسد به یک مرتبه دیگرى که براى آن انبیا آمده اند.) 37
پی نوشت ها:
________________________________________
* این مقاله, ترجمه فصل اول از کتاب (منهج الإمام الخمینى فى التفسیر) نوشته آقاى عبدالسلام زین العابدین است که سومین کتاب از سلسله کتاب هاى قضایا اسلامیة معاصرة مى باشد و در سال 1418 قمرى در قم به چاپ رسیده است. فصل اول کتاب (نحو تفسیر مقاصدى للقرآن) نام دارد و شامل صفحات 17 تا 34 اسنت. 1. امام خمینى, آخرین پیام, نشر اسوه, 4. 2. همان. 3. صحیفه نور, 2/164. 4. همان, 7/407; 3/4ـ5; 16/19. 5. اسد آبادى, جمال الدین, العروة الوثقى, 1/15. 6. امام خمینى, آداب الصلاة, 193. 7. همان, 198. 8. همان, 193. 9. همان, 192. 10. همان. 11. همان, 194. 12. نهج البلاغه ترجمه دکتر شهیدى, 324. 13. امام خمینى, تفسیر سوره حمد, 95. 14. همو, آداب الصلاة, 194. 15. رشید رضا, محمد, المنار, 1/17. 16. همان, 1/24ـ25. 17. طنطاوى, الجواهر فى تفسیر القرآن, 2/302. 18. همان, 2/197. 19. همان, 3/138. 20. شرقاوى, عفت, اتجاهات التفسیر, 183. 21. ذهبى, محمد حسین, التفسیر و المفسرون, 2/552. 22. براى آگاهى از تفصیل نامه بنگرید به: طنطاوى, الجواهر فى تفسیر القرآن, 25/244ـ246. 23. همان, 25/297ـ299. 24. امام خمینى, آداب الصلاة, 193. 25. همو, حکومت اسلامى, 66ـ73. 26. همان. 27. همو, آیین انقلاب اسلامى, 45. 28. صدر, محمد باقر, الاسلام یقود الحیاة, 4ـ5. 29. همان, 17. 30. امام خمینى, حکومت اسلامى, 18. 31. همان, 77. 32. صدر, محمد باقر, المدرسة القرآنیة, 23ـ24, ترجمه با عنوان سنت هاى تاریخ در قرآن, 18ـ19. 33. امام خمینى, آداب الصلاة, 264. 34. گزیده سخنان امام, 109ـ114. 35. همان, 1, 6, 46, 48, 100. 36. امام خمینى, تفسیر سوره حمد, 125. 37. همان, 174.
 

تبلیغات