ایران و خطوط انتقال انرژی حوزه خزر
آرشیو
چکیده
با افزایش وابستگی اقتصادی جهان به منابع انرژی هیدروکربنی، دامنهدار شدن تنش¬ها در خاورمیانه و نیز ظهور روسیه به عنوان یک بازیگر اصلی در بازار انرژی جهان، نفت و گاز دریای خزر و مسیر¬های انتقال آن به بازارهای مصرف، بیش از پیش مورد توجه قدرت¬های بزرگ صنعتی قرار گرفته است. در این میان، جمهوری اسلامی ایران در مناسب¬ترین موقعیت جغرافیایی برای انتقال منابع این کشورها به بازارهای مصرف قرار گرفته است، اما ایالات متحده آمریکا سعی در نادیده گرفتن مسیر ایران به عنوان امن¬ترین، اقتصادی¬ترین و کوتاه¬ترین مسیر برای انتقال منابع انرژی به بازارهای جهانی دارد. از دیدگاه ژئوپلیتیک ایالات متحده آمریکا، ظرفیت¬های بالقوه جغرافیایی ایران، به عنوان تنها کشور ارتباط¬ دهنده دو انبار تأمین¬کننده انرژی قرن 21، امکان به دست آوردن نقش عمده¬¬ای در ژئوپلیتیک جهانی این قرن را در اختیار ایران می¬گذارد و این امکان باید خنثی شود تا امنیت منطقه¬ای و جهانی مورد تفسیر ایالات متحده حفظ شود. این مقاله به بررسی چالش¬ها و فرصت¬های ژئوپلیتیکی ایران در انتقال انرژی حوزه خزر به بازارهای جهانی می¬پردازد.متن
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال1991 میلادی، پایان دوران جنگ سرد یا دوران نظام دوقطبی بود. خلأ ناشی از فروپاشی شوروی و وجود منابع غنی انرژی در این منطقه، توجه قدرتهای منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای را به این حوزه جلب کرد. از سوی دیگر، از دیدگاه ژئوپلیتیک، قدرت برتر جهان در قرن 21، کشور یا کشورهایی هستند که بر منابع انرژی جهان تسلط کامل داشته باشند. چرا که از طرفی نبود چشم¬انداز روشن برای انرژی¬های جایگزین نفت و گاز و از طرفی ارزانی این مواد سوختی و گرانی دیگر منابع انرژی و همچنین روند رو به رشد تقاضای جهانی انرژی، روز به روز بر اهمیت استراتژیک این منابع در قرن 21 می¬افزاید. حال برای انتقال این منابع هیدروکربنی با ارزش استراتژیک، به مسیرهایی نیاز است که به لحاظ متغیرهای تأثیرگذار نظیر امنیت سرزمین، هزینه انتقال، مسافت خطوط انتقال و وجود زیرساخت¬های لازم برای انتقال انرژی و... این امکان را فراهم کنند تا با کمترین مشکل بتوانند نقش ترانزیتی را برعهده بگیرند.
در حالی¬ که سیاست، همواره عامل تعیینکننده نتیجه بسیاری از مسائل در منطقه و در کل نظام بین¬الملل بوده است، اما نباید این واقعیت را نادیده گرفت که با تحولات ایجاد شده قرن حاضر در نظام¬ جهانی، سهم عوامل اقتصادی نیز در رقابتها¬ی منطقه¬ای و بین¬المللی افزایش یافته و در نهایت این منطق اقتصادی است که بر منطق سیاسی غلبه پیدا خواهد کرد. این جا است که جمهوری اسلامی ایران باید با در پیش گرفتن استراتژیهای صحیح اقتصادی و سیاسی به ایفای نقش در این زمینه بپردازد. بدون تردید منابع انرژی حوزه خزر و انتقال آن، سبب رقابت میان بازیگران منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای شده است. عامل مهمی در شکل¬گیری استراتژیها و سیاستهای ژئوپلیتیکی در این حوزه شمرده می¬شود که میتوان آن را سیاست خطوط لوله نامید.
ژئوپلیتیک دریای خزر
ظهور و شکل¬گیری منطقه خزر روی نقشه سیاسی جهان را می¬توان یک پدیده ژئوپلیتیک نامید. تا قبل از این تاریخ، دریای خزر به عنوان یک دریای متعلق به شوروی و ایران شناخته می¬شد و طبق توافقنامههایی که به طور رسمی مورد قبول دو کشور بود (1921 و 1940 میلادی)، عرصه مشترک دریایی دو کشور به حساب می¬آمد. اما در عمل، شوروی به عنوان یک ابر قدرت و با توجه به اینکه دریای خزر را از سه طرف در احاطه خود داشت، نفوذ بیشتری بر این دریا اعمال میکرد. به همین دلیل آمریکا به این دریا بیشتر به یک دریاچه داخلی شوروی نگاه می¬کرد. با فروپاشی شوروی و ظهور کشورهای جدید، دریای خزر در کانون یک منطقه جدید بین¬المللی قرار گرفت.
ظهور منطقه جدید خزر فقط یک نماد روی نقشه سیاسی نبود، بلکه تغییرات مهمی در رویکرد قدرتهای منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای نسبت به آن وجود دارد. با پایان یافتن انزوای این منطقه از جهان پس از جنگ سرد، فرصتی فراهم آمد تا جمهوری¬های آسیای مرکزی و قفقاز بتوانند دور از مسکو با دیگر کشورهای جهان روابط دیپلماتیک برقرار کنند. تا قبل از فروپاشی اتحاد شوروی امور مربوط به دریای خزر بر اساس توافق¬های دوجانبه بین ایران و شوروی حل¬و¬فصل می¬شد. در دوران اتحاد شوروی حضور پرقدرت نظام کمونیستی اساساً مجالی برای مداخله و نفوذ کشورهای خارج از منطقه باقی نمی¬گذاشت (کولائی، زمستان و بهار 1387-1386، ص 67).
پس از فروپاشی اتحاد شوروی تعداد بازیگران و مدعیان حقوقی این دریا افزایش ناگهانی یافتند. ورود سرمایه و تکنولوژی خارجی با هدف اکتشاف و استخراج منابع نفتی و گازی دریای خزر زمینه¬ساز نفوذ اقتصادی و سیاسی قدرت¬های فرامنطقه¬ای از همه سو به این حوضه شد. به عبارت دیگر، تغییرات و دگرگونی¬های اقتصادی که همزمان با کسب استقلال کشور¬های حاشیه دریای خزر آغاز شد، دولت¬های محلی را ناگزیر کرد که منابع و مواد اولیه خود را هرچه سریع¬تر در بازار¬های جهانی در معرض فروش قرار داده و از این طریق نیاز-های ارزی خود را برای سامان بخشیدن به اقتصاد ملی بر طرف کنند.
از سوی دیگر، به دلیل عواملی چون افزایش وابستگی جهانی به واردات منابع انرژی هیدروکربنی، دامنه¬دار شدن تنش¬ها در خاورمیانه و نیز ظهور روسیه به عنوان یک بازیگر اصلی در سیاست انرژی قرن 21، نفت و گاز دریای خزر و مسیر¬های انتقال آن به بازارهای مصرف، بیش از پیش مورد توجه قدرت¬های بزرگ صنعتی قرار گرفته است. با وجود آنکه قدرت¬های بزرگی همچون روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا از منافع مشترک سیاسی برای جلوگیری از تبدیل شدن دریای خزر به یک منطقه بحرانخیز برخوردار هستند، همچنان رفتاری رقابتآمیز برای منافع خود در این منطقه دارند.
کشورهای ساحلی دریای خزر با مشکلات نظام اقتصادی یکپارچه دوران برنامه¬ریزی متمرکز دست به گریبان هستند. آنها منابع انرژی دریای خزر و انتقال آن به بازارهای جهانی را دارای چشم¬اندازهای جالب توجه و امیدبخش یافتند (کولائی، زمستان و بهار 1387-1386، ص 48). به¬دلیل نوپا بودن و فقر مالی که دارند نیاز مبرمی به عواید ناشی از صدور این منابع جهت اجرای برنامه¬های توسعه خود دارند. از این رو جهت ورود به نظام اقتصاد بین¬المللی نیازمند برقراری ارتباط با شبکه¬های ارتباط اقیانوسی می¬باشند (حافظ¬نیا، 1379، ص 161).
همچنین گذر جمهوری¬های تازه استقلال یافته به اقتصادی که به طور کامل مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد است، هزینه¬های هنگفت و قابل توجهی طلب می¬کند که به نظر رهبران این کشورها، بخش مهمی از آنها از راه فروش نفت و گاز منطقه حوزه خزر تأمین خواهد شد و این موضوع برای آنها حیاتی است (ابوطالبی، 1378، ص93). در واقع می¬توان گفت که منابع انرژی بار دیگر به نقشه ژئوپلیتیکی حوزه خزر شکل می¬دهد.
این منابع انرژی و به ویژه ذخایر نفت و گاز، اکنون در منطقه باعث ایجاد شکاف و کشمکش شده است؛ یعنی با وجود منابع سرشار نفت و گاز، مشکل اساسی کشورهای این حوزه دسترسی نداشتن به آبهای آزاد است. پیش از این، تنها راه انتقال منابع نفت و گاز این کشورها، خطوط لوله روسیه بود، ولی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و گریز این کشورها از وابستگی به روسیه، اکنون چگونگی انتقال نفت و گاز این حوزه، یکی از مشکلات کشورهای کرانهای شده است، زیرا نفت و گاز هر منطقه تنها در صورت رسیدن به بازارهای جهانی ارزش خواهد داشت (یزدانی، ملبوس باف، 1378، ص 191).
اهمیت انرژی دریای خزر
به نظر برخی صاحبنظران، منطقه دریای خزر بعد از خلیج فارس و سیبری، سومین منطقه نفتی جهان لقب گرفته است (طباطبایی، 1383، ص33) و حتی به آن لقب کویت جدید دادهاند (Kemp,1993, p. 3). در گزارشی اداره اطلاعات آمریکا، کشورهای منطقه خزر را با نام اوپک کوچک مورد بررسی قرار داده و پیش¬بینی کرده است که سطح تولید این منطقه به میزان 4 میلیون بشکه در روز در سال 2015 برسد که این سطح از تولید نفت در قیاس با تولید جهان و همچنین با سطح 45 میلیون بشکه تولید کشورهای اوپک در این سال قابل مقایسه نیست (EIA, 2006). در واقع، امید به این که نفت و گاز آسیای مرکزی و قفقاز بتواند به عنوان جایگزینی در مقابل ذخایر خلیج فارس قرار بگیرد دور از ذهن است و ذخایر اندک و ناچیز آن نمی¬تواند از اهمیت ذخایر خلیج فارس بکاهد (Jaffe and Manning,1999, p. 41).
طبق آمار و ارقام موجود درباره انرژی دریای خزر، وجود منابع انرژی که برای حوزه دریای خزر تخمین زده شده است، متفاوت به نظر میرسد. تفاوت در آمار و ارقام، قبل از هر چیز ناشی از اهمیت منطقه در داشتن ذخایر انرژی است که میتواند برای قدرتهای بزرگ منشا چالش¬ باشد. بر این اساس ذخایر نفت اثبات شده کل منطقه خزر چیزی بین 2/203 الی7/235 میلیارد بشکه تخمین زده شده است که از این میزان، قزاقستان در آسیای مرکزی با ۱۳۲ میلیارد بشکه بیشترین ذخایر نفت را در اختیار دارد و بعد از آن ترکمنستان به عنوان ضلع دیگر صاحب انرژی آسیای مرکزی با 7/39، آذربایجان در منطقه قفقاز با ۳۹، ایران ۱۵، روسیه 3/7 و ازبکستان ۵۹/۲ میلیارد بشکه ذخایر نفت منطقه دریای خزر را در اختیار دارند (EIA, 2006). (جدول شماره1). احتمالهایی مبنی بر وجود ذخایر بیشتر در منطقه خزر وجود دارد که در این صورت وجود چنین ذخایری می¬تواند تولیدهای نفت و گاز منطقه را افزایش دهد و بحث امنیت انرژی را با تنوعسازی منابع نفت و گاز بهبود بخشد.
تولید نفت منطقه خزر از اواخر دهه 1990 افزایش به نسبت سریعی داشته است. طبق آمار و ارقام موجود، تولید نفت قزاقستان 67 درصد و آذربایجان 22 درصد تولید نفت این منطقه در سال 2005 بوده است. آمار و ارقام منتشر شده توسط شرکت نفت انگلیس نشان می¬دهد که تولید نفت این منطقه از 48 میلیارد بشکه ذخایر اثبات شده نفت این منطقه انجام می¬گیرد که در قیاس با ذخایر اثبات شده دنیا، ذخایر حوزه خزر در حدود 4درصد ذخایر جهان و بیش از ذخایر کنونی ایالات متحده آمریکا ( حدود 29 میلیارد بشکه) است ( BP, 2006).
کشور
|
ذخایر اثبات شده |
ذخایر احتمالی |
کل ذخایر |
||
کمترین سطح |
بالاترین سطح |
کمترین سطح |
بالاترین سطح |
||
آذربایجان |
7 |
7 |
32 |
39 |
39 |
ایران |
1/0 |
15 |
1/15 |
||
قزاقستان |
9 |
40 |
92 |
101 |
132 |
روسیه |
3/0 |
7 |
3/7 |
||
ترکمنستان |
55/0 |
7/1 |
38 |
55/38 |
7/39 |
ازبکستان |
3/0 |
59/0 |
2 |
3/2 |
59/2 |
کل منطقه دریای خزر |
2/17 |
7/49 |
186 |
2/203 |
7/235 |
Source: Caspian Sea Region: Survey of Key Oil and Gas Statistics and Forecasts, EIA, July 2006.
همان¬طور که در جدول شماره 2 نشان داده می¬شود، در سالهای 2000 و 2005 میزان تولید نفت منطقه به ترتیب حدود 336/1 و 054/2 میلیون بشکه در روز گزارش شده است که معادل تولید سالانه دومین تولیدکننده نفت منطقه آمریکای جنوبی یعنی برزیل است و پیش¬بینی میشود در سال 2010، کشورهای منطقه خزر بین 315/3 تا 600/4 میلیون بشکه تولید کنند. بیشترین تلاش¬ها برای تولید نفت در دو کشور قزاقستان و آذربایجان مشاهده شده و سرمایهگذاریهای متعددی نیز در این دو کشور انجام شده است. برای نمونه میتوان به منطقه کاشغان قزاقستان اشاره کرد که ذخایر آن حدود 7-9 میلیارد بشکه معادل نفت خام برآورد میشود.
در مقایسه، دیگر کشورهای منطقه بعد از فروپاشی شوروی پیشرفت کمتری در این زمینه داشتهاند. ترکمنستان و ازبکستان به دلیل داشتن منابع کمتر نسبت به کشورهای همسایه و رژیمهای سیاسی عشقآباد و تاشکند، کمتر مورد توجه سرمایه¬گذاران خارجی قرار گرفتهاند. توسعه میادین نفت و گاز در روسیه و ایران نیز متوقف شده، اگرچه گزارش¬هایی مبنی بر انجام پروژه¬های اکتشافی در این دو کشور منتشر شده است.
جدول شماره(2):میزان تولید نفت خام کشورهای حوزه دریای خزر (هزار بشکه در روز)
حداکثر تولید |
حداقل تولید |
2005 |
2000 |
1992 |
کشور
|
2010 |
|||||
1920 |
900 |
440 |
309 |
222 |
آذربایجان |
N/A |
ایران |
||||
450 |
1900 |
293/1 |
718 |
529 |
قزاقستان |
200 |
0 |
0 |
0 |
روسیه |
|
450 |
165 |
196 |
157 |
110 |
ترکمنستان |
260 |
150 |
125 |
152 |
66 |
ازبکستان |
600/4 |
315/3 |
054/2 |
336/1 |
927 |
کل منطقه دریای خزر |
Source: Caspian Sea Region: Survey of Key Oil and Gas Statistics and Forecasts, EIA, July 2006.
رشد تولید نفت بعد از استقلال جمهوری¬های پیشین اتحاد شوروی (1992) که یک افزایش ناهموار 70 درصدی از داشته است، اغلب در بخش¬های شمالی دریای خزر از قبیل قزاقستان و آذربایجان بوده است. در حال حاضر توسعه ذخایر نفت منطقه زیر نظر سه پروژه انجام می¬شود. تنگیز و کاراچاگاناک در قزاقستان و میادین آذری، چراغ و گونشلی در آذربایجان؛ پروژه گونشلی در آبهای عمیق در حال انجام است.
در مجموع این سه پروژه، 644 هزار بشکه نفت خام در سال 2004 تولید کردهاند که به طور تقریبی نصف نفت تولیدی در منطقه بوده است. شرکتهای عملیاتی در این منطقه انتظار دارند که سطح تولید از این میادین به 7/1 میلیون بشکه در روز در سال2010 برسد (رام، 1387، ص 132). همان¬طور که گفته شد، دیگر کشورهای حوزه خزر پیشرفتهای قابل توجهی در حوزه توسعه و ذخایر هیدروکربوری خود از زمان استقلال نداشتند. پروژههای نفتی ترکمنستان و ازبکستان نسبت به پروژههای نفتی آذربایجان و قزاقستان توسعه کمتری داشتهاند.
طبق گزارش¬ها، شرکت پتروناس مالزی تولیدات نفتی فراساحلی در بخش ترکمن دریای خزر را در نیمه دوم سال 2005 آغاز کرده است. این کشور همچنان در حال مذاکره با این شرکت برای ساختن خطوط لوله گاز و همچنین اکتشاف از سه میدان نفتی جدید در بخش ترکمن است. همچنین اگرچه تلاشهایی برای اکتشاف انجام شده ولی توسعه قابل توجهی در نفت و گاز بخش روسیه و ایران انجام نگرفته است.
با ساخت سکوی حفاری البرز انتظار می¬رفت که اکتشافها و استخراج نفت در خزر جنوبی توسط ایران با جدیت بیشتری دنبال شود. ایران، برنامه¬هایی برای توسعه ذخایر خود در دریای خزر دارد که برای این موضوع در سال 2004 مناقصه¬ای برای حفاری در بخش آبهای عمیق خود در دریای خزر برگزار کرد. گزارش¬ها نشان می¬دهند که شرکت برزیلی پتروبراس درحال گفتگو با شرکت ملی نفت ایران برای به تولید رساندن ذخایر نفت ایران در این بخش دریای خزر است (رام، 1387، صص133-132).
همچنین، شرکت نفت روسیه، لوک اویل ، اکتشاف خود را در بخش شمال دریای خزر در سال 1995 آغاز کرده و در حال حاضر در حال انجام عملیات برای تولید گاز طبیعی در سال 2008 است. چهار میدان بزرگ در منطقه شمالی دریای خزر از زمانی که شرکت لوک اویل اکتشاف خود را آغاز کرده، کشف شده است که از آن جمله می¬توان به میدان¬های خوالین اوسکوی ، یوری گورچاگین ، راکاشه جنوبی و میدان سرماتوسکویی اشاره کرد.
منابع گاز طبیعی دریای خزر
این منطقه در مقایسه با ظرفیت موجود نفت، ظرفیت قابل توجهی گاز طبیعی دارد. با توجه به برآورد مراکز اطلاعاتی انرژی به نظر میرسد که حدود 232 تریلیون فوت مکعب گاز احتمالی جهان در این منطقه قرار گرفته باشد که معادل منابع گاز طبیعی عربستان سعودی است. با این همه طبق گزارش مراکز اطلاعاتی انرژی، مجموعه گاز منطقه دریای خزر، کمتر از ۱۰ درصد گاز جهان است (EIA, 2006). برخلاف نفت، ذخایر اثبات شده گاز طبیعی منطقه خزر تناسب بیشتری با تولید گاز دنیا دارد. تلاش¬هایی که برای اکتشاف نفت در این منطقه صورت گرفته، در پاره¬ای از موارد به پیدا شدن میادین گازی منجر شده است. برآورد ذخایر اثبات شده گاز طبیعی در منطقه که توسط بی.پی در پایان سال 2005 منتشر شده است، نشان میدهد 257 تریلیون فوت مکعب یا 4 درصد ذخایر کل دنیا در این منطقه قرار دارد (رام، 1387، ص 134). آنچه در حال حاضر دیده می¬شود، افزایش اندک در تولید گاز این منطقه است که نشان از وجود موانعی در راه افزایش این تولید، شبیه چالش¬های تولید و توسعه بیشتر نفت، در این منطقه است.
تولید گاز طبیعی منطقه در سال 2000 و 2005، به ترتیب حدود 39/4 و 07/5 میلیارد فوت مکعب گزارش شده که معادل مجموع تولید مناطق آمریکای جنوبی، مرکزی و مکزیک است. ولی شرکتها و دولتها علاقه بیشتری برای سرمایه¬گذاری در بخش نفت از خود نشان میدهند، زیرا راه¬اندازی پروژههای جدید گاز طبیعی نیاز به سرمایهگذاری بیشتری دارد. بنابراین تولید گاز طبیعی منطقه بعد از استقلال کشورهای شوروی، رشد کندی داشته است و تنها سرمایهگذاری خارجی قابل توجه در بخش گاز در شاه دنیز آذربایجان صورت گرفته است.
این منطقه هنوز نیازمند سرمایهگذاریهای قابل توجه در پروژههای بالادستی گاز است تا پتانسیل کامل آن شناخته شود. بزرگترین تولیدکنندگان نفت منطقه یعنی آذربایجان و قزاقستان، واردکنندگان گاز طبیعی هستند و عمده گاز مصرفی خود را از ازبکستان و روسیه خریداری میکنند. این دو کشور برای رفع نیاز خود تصمیمهای جدیدی برای تولید گاز طبیعی گرفتهاند تا ظرف دهه آینده صادرکننده این محصول باشند.
آنچه که مسلم است نفت و گاز موجود در بستر این دریاچه، در دهههای آینده از منابع کلیدی تأمین انرژی مورد نیاز جهان خواهد بود. یک مرکز مطالعات انرژی در غرب در سال ۲۰۰۶، با انجام برآوردهای میدانی اعلام کرد که یک سوم منابع گاز طبیعی و نفت خام دست نخورده جهان، در سواحل و زیرآبهای دریای خزر قرار دارد و حتی در گامی فراتر، این دریاچه را «قبله نفت» لقب داد. همین موضوع، خزر را به میدان درگیریها و رقابت¬های سیاسی و اقتصادی تبدیل کرده است.
ذخایر دریای خزر با وجود نزدیکی به بازارهای مصرف نفت و گاز استخراجی، به راحتی قابل عرضه در مناطق تقاضا نیست. با وجود آنکه از قفقاز تا اروپای شرقی راهی نیست و یا قزاقستان با چین مرکز طولانی دارند، اما جغرافیای منطقه به نوعی است که مسیر¬های آبی در این بخش از جهان بسیار کم است و دسترسی به دریا¬های آزاد برای اغلب کشورهای منطقه تنها از طریق کشورهای واسطه امکان¬پذیر است.
موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک ایران در منطقه دریای خزر
در طول جنگ سرد، ایران به عنوان یکی از حلقه¬های عمده زنجیره سد نفوذ کمونیسم و نیز داشتن موقعیت حایل میان دو ابر قدرت شرق و غرب، اهمیت ژئوپلیتیک ویژ¬ه¬ای داشت. همزمان با وقوع انقلاب اسلامی ایران که سبب شد آمریکا طرح¬هایی را تدارک ببیند که مانع از شکل¬گیری اهمیت ممتاز ژئوپلیتیک ایران شود. فروپاشی شوروی نیز همراه با به استقلال رسیدن دولتهای ساحلی حاشیه خزر این مسئله را تشدید کرد، تا جایی که آمریکا همواره با اعمال سیاستهای مختلف همچون تحریم اقتصادی، به دنبال منزوی کردن ایران در صحنه نظام جهانی بوده است.
تحول در ساختار نظام جهانی به دنبال فروپاشی شوروی همزمان با رشد اهمیت دو انبار بزرگ انرژی جهان یعنی خلیج فارس و دریای خزر، سبب افزایش ارزش ژئوپلیتیک ایران در میان دو مخزن انرژی شد. ایران تنها پل موجود میان خزر و خلیج فارس است. این در حالی است که در این فاصله میان خزر و خلیج فارس که امروزه در کانون انرژی جهان قرار گرفته، بیش از هشتاد درصد ذخایر نفت و گاز جهان قرار دارد. ایران استثنایی¬ترین موقعیت را دارد و درست در نقطه اتصال میان این دو منطقه قرار گرفته و هیچ کشور دیگری چنین وضعیتی را ندارد. بنابراین به صراحت می¬توان گفت ایران قلب انرژی جهان است (حشمتزاده، 1383، ص 21).
بدین ترتیب از طرفی با شرایط جدید نظام جهانی و تحول در نظام توزیع قدرت در سطح جهانی که سبب پدیدار شدن مناسبات جدید منطقه¬ای بر اساس عنصر اقتصاد شد و از طرف دیگر، ساختار فیزیکی (محاط در خشکی) و شرایط جدید کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز باعث شد که این کشورها برای فعال شدن در اقتصاد جهانی به دنبال مکمل¬های خارجی باشند.
ایران با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک ویژه¬ای که دارد می¬تواند نقش ترانزیتی و اتصال این کشورها را به آبهای آزاد و اروپا داشته باشد. به عبارت دیگر، ایران با توجه به جایگاه جغرافیایی خود، به عنوان یک گزینه مناسب انکارناپذیر برای انتقال نفت و گاز کشورهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی به بازارهای مصرف مطرح است. این موضوع تا آنجا اهمیت دارد که بنیاد مطالعاتی هریتیچ در آخرین تحلیل خود که به وسیله تحلیلگران برجسته آن اریل کوهن، جیمز فیلیپسپ و ویلیام چیرانو تنظیم شده است، به کارکرد ابزاری نفت برای ایران اشاره کرده و اذعان داشتهاند آمریکا در حال حاضر توان مقابله با آن¬ را ندارد (پهلوانی، حیرانی نیا، 1387، ص 446).
این مسائل علاوه بر فرصت¬هایی که در اختیار ایران می¬گذارد، چالشهایی را نیز برای ایران به دنبال داشته است، مانند حضور آمریکا و اسرائیل در منطقه. بنابراین ایران باید با استحکام بخشیدن به زیرساختهای لازم و با در پیش گرفتن تدابیر اصولی و منطقی به ایفای نقش مهم تاریخی و ژئوپلیتیک خود در منطقه پرداخته و به ویژه در زمینه انتقال منابع انرژی و با تشکیل گروهبندی¬های منطقه¬ای کارآمد اقتصادی بخصوص در بحث انرژی، از قرار گرفتن در انزوای سیاسی و اقتصادی خود ممانعت کند.
مسیرهای انتقال خطوط انرژی از دریای خزر به بازارهای جهانی
پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، دریای خزر به دریای تعارض و تقابل قدرتهای منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای تبدیل شده است. منطقه¬ای که تا چند سال پیش، از مناطق آرام و خفته ژئوپلیتیکی به حساب می¬آمد، امروزه فعال شده و کشورهای واقع در آن به تدریج از انزوای جغرافیایی در آمده و به دنبال ایفای نقشی در خور توجه، در عرصه بینالمللی هستند (افشردی، 1381، ص 72). بحث درباره انتخاب مسیر خط لوله انتقال انرژی کشورهای حاشیه خزر در سالهای گذشته، بر خلاف ماهیت اقتصادی موضوع، به یک موضوع تنشبرانگیز سیاسی تبدیل شده است.
به عبارت دیگر، در درگیریهای مربوط به گزینش مسیرهای مناسب برای انتقال انرژی، مزیت¬های سیاسی بیش از مزیتهای اقتصادی و فنی اهمیت پیدا کرده و این دسته از ویژگی-ها و امتیازها، تحت تأثیر انگیزه¬ها و اهداف سیاسی¬ قدرتهای متعدد منطقه¬ای و بین¬المللی مورد کمتوجهی واقع شده¬اند. در اینجا لازم است مسیرهای کلی که برای انتقال خزر وجود دارد را بررسی کنیم.
الف- مسیر غربی
مسیر غرب، نفت و گاز سه کشور حاشیه خزر را از طریق ترکیه و گرجستان (دریای سیاه) به اروپا منتقل می¬کند و مورد حمایت ایالات متحده، ترکیه، آذربایجان و گرجستان است. خط لوله نفت باکو- نوورسیسک (1500کیلومتر)، خط لوله نفت باکو- سوپسا (920 کیلومتر) خط لوله نفت باکو- تفلیس- جیحان(1730کیلومتر)، خط لوله نفت تنگیز- نووروسیسک (1600 کیلومتر) (محمدی، 1384، صص181-180)، خط لوله گاز باکو- ارزروم و کنسرسیوم خط لوله خزر، مهمترین خطوط انتقال انرژی از مسیرهای غربی به شمار میروند.
ب- مسیر شمالی
این مسیر نفت و گاز قزاقستان و آذربایجان را از طریق دریای سیاه منتقل می¬کند و از طرف روسیه حمایت میشود. خط لوله این مسیر آتیرو- سامارا به طول 695 کیلومتر است که از بندر آتیرو در قزاقستان شروع و به سامارا در روسیه میرود و از طریق خطوط داخلی روسیه به کشورهای روسیه سفید، لهستان و مجارستان میرسد. این مسیر به دلیل وابسته کردن کشورهای آسیای مرکزی به فدراسیون روسیه جذابیتی برای این کشورها نداشته واین کشورها در تلاش هستند تا با استفاده از مسیرهای دیگر، از این وابستگی رهایی یابند. از آنجا که این راه از سرزمین ناامن چچن یا نزدیکی آن می¬گذرد، راهی کم و بیش نامطمئن و همراه با ریسک بالا برای انتقال نفت آذربایجان است (جلالی، 1384، ص 220).
ج- مسیر شرقی
نفت و گاز قزاقستان و ترکمنستان از این مسیر به شرق چین منتقل میشود که چین از آن حمایت می¬کند. خط لوله قزاقستان- سین کیانگ به طول 3000 کیلومتر، مسیر شرقی خطوط انتقال انرژی به کشور چین و بازارهای شرق آسیا است. این خط لوله باعث افزایش ضریب نفوذ چین در استفاده از منابع غنی انرژی منطقه دریای خزر شده و به رشد اقتصاد این کشور کمک شایانی کرده است.
د- مسیر جنوب شرقی
این مسیر از ترکمنستان آغاز می¬شود و پس از گذر از افغانستان، در خاک پاکستان ادامه می¬یابد تا به بندرهای آن کشور برسد. در سال 1997 ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و ازبکستان یادداشت تفاهمی در این زمینه امضا کردند. اگر این خط، لوله¬گذاری شود، توان انتقال روزانه یک میلیون بشکه نفت را دارد. طول این خط لوله، 1673 کیلومتر خواهد بود و هزینه آن 5/2 میلیارد دلار برآورد شده است. این راه از نظر جغرافیایی اجرا شدنی است، اما از نظر سیاسی، چون باید از خاک افغانستان بگذرد، با مشکلاتی مواجه است. از سوی دیگر، ناامنی کامل در بلوچستان، پاکستان و وجود باندهای قاچاق مواد مخدر، امنیت این خط لوله را به خطر خواهد انداخت (یزدانی، ملبوس باف،1387، ص 194).
ه- مسیر جنوبی
مسیر جنوبی ترانزیت انرژی حوزه خزر که از ایران می¬گذرد و از طرف ایران حمایت میشود، با توجه به سه عامل، امنیت، طول مسیر و هزینه سرمایه¬گذاری برای احداث خط لوله و خط ترانزیت، نسبت به مسیرهای دیگر یعنی مسیرهای شرقی، شمالی، جنوب شرقی و غربی جذابتر و با صرفه¬تر است. این مسیر میتواند منابع انرژی دریای خزر و آسیای مرکزی و قفقاز را به بازارهای خلیج فارس و دریای عمان و از آن جا به بازارهای جهانی برساند.
چالش¬های موجود در مسیرهای انتقال انرژی حوزه خزر و چشم¬انداز آتی آن
موقعیت ژئوپلیتیکی و بحران¬های منطقه¬ای، ناحیه¬های متزلزل و بیثبات و شرایط سرمایه¬گذاری، نگرانی¬های زیستمحیطی و وضعیت حقوقی نامشخص این دریا، همچنین نبود زیرساخت¬های حمل و نقل و ترانزیت، از جمله چالش¬هایی هستند که کشورهای حوزه خزر با آن رو به رو هستند. این موضوعها با در نظر گرفتن این حقیقت مشکل و سخت می-شود که مسیرهای خط لوله می¬تواند با کشمکش¬های منطقه¬ای قطع شود.
نگاهی به مسیرهای انتقال انرژی حوزه خزر نشان می¬دهد که همچنان مسیر شرقی (مسیر چین و ژاپن) به دلیل طولانی بودن و پرهزینه بودن، مسیری غیر اقتصادی است. مسیر جنوب شرقی نیز به دلیل اختلافهای داخلی در افغانستان و نبود زیرساخت¬های مناسب و دسترسی نداشتن افغانستان به آبهای آزاد، نمی¬تواند به عنوان مسیری مطمئن برای ترانزیت نفت و گاز مورد استفاده قرار گیرد و خط لوله باید از پاکستان بگذرد تا به آبهای آزاد یا هندوستان برسد. مسیر غربی نیز به این دلیل که از یک طرف از منطقه متشنج قره¬باغ و مناطق کردنشین ترکیه عبور می¬کند و از طرف دیگر، منطقة زلزلهخیزی است که امنیت سرمایهگذاری را به خطر می¬اندازد و همچنین به دلیل طولانی بودن مسیر، نیاز به سرمایه-گذاری کلانی دارد، به طوری که خط لوله باکو- تفلیس- جیحان سرمایه¬گذاری 4 میلیارد دلاری را در برداشته است و به همین دلیل عوارض ترانزیت از این مسیر، بالا می¬رود (شفاعی، 1381).
مسیر شمالی نیز که مورد حمایت روسیه است، با چالش¬هایی رو به¬ رو است. از آنجا که این راه از سرزمین ناامن چچن یا نزدیکی آن می¬گذرد، راهی کم و بیش نامطمئن برای انتقال انرژی است. از سوی دیگر، تنشهای بین روسیه و گرجستان که در نهایت باعث درگیری در اوت 2008 میان روسیه و گرجستان شد و با حمله گرجستان به اوستیای جنوبی و عکسالعمل روسیه آغاز شد، نشان داد که تضاد منافع و رویارویی غرب با روسیه در این منطقه همچنان ادامه خواهد یافت و هرکدام از دو طرف با ابزارهای در دسترس خود تلاش خواهند کرد تا حوزه نفوذ خود را گسترش داده و حوزه نفوذ رقیب را محدود کنند.
هدف روسیه، کنترل انتقال انرژی به اروپا است. در حال حاضر، بخش بزرگی از سوخت اروپا از روسیه تأمین می¬شود. با مهار گرجستان، بخش بزرگتری از انرژی فسیلی اروپا، در دست روسیه متمرکز خواهد شد. روسیه از استفاده از حربه سوخت به ویژه در زمستان، برای تنبیه مخالفان سیاسی، ابایی نداشته است. بنابراین حمله روسیه به گرجستان نشان داد این کشور نیز نمی¬تواند مسیر مطمئنی برای صادرات انرژی به اروپا باشد و باعث نگرانی کشورهای اروپایی از این موضوع شده است.
در نتیجه توجه آینده محافل غربی به مسیرهای دیگر انتقال نفت و گاز جلب شده است. غربی¬ها به خوبی می¬دانند که مسیر جنوبی و ایران، تنها مسیری است که می¬تواند نفت و گاز مورد نیاز اروپا را بدون نیاز به عبور از مرزهای روسیه به آنجا انتقال دهد. اما به نظر می¬رسد تا زمانی که اختلافهای بین ایران و ایالات متحده ادامه داشته باشد، آمریکا از انتقال انرژی حوزه خزر از مسیر ایران جلوگیری خواهد کرد و همچنان خطوطی مانند باکو- تفلیس- جیحان که از ایران و روسیه عبور نمیکند، مورد حمایت ایالات متحده خواهد بود. این خط یکی از سیاسیترین خطوطی است که با حمایت گسترده ایالات متحده برای انزوای ایران و روسیه احداث شده است.
در ¬کل، این کشورها به دلیل نداشتن تجربه در روابط منطقه¬ای و جهانی، به راحتی تن به شرایط موجود داده¬اند و فکر می¬کنند که جزیره¬ای عمل کردن، می¬تواند مشکلات آنان را حل کند. آمریکا به خوبی حضور خود را در منطقه نشان داده و بسیاری از فرصت¬های پیش روی کشورهای منطقه را برای همکاری با یکدیگر از آنان سلب کرده است. به نظر میرسد که در آینده نیز چالش قدرتهای بزرگ بر سر انرژی دریای خزر، چالش میان قدرتهایی چون روسیه، چین، اتحادیه اروپا و آمریکا باشد و به نظر نمیرسد که کشورهای حاشیه دریای خزر بتوانند محور چالش باشند، چرا که کشورهای حاشیه دریای خزر جدای از ایران و روسیه، کشورهای تازه استقلال یافتهای هستند که پتانسیل لازم برای سرمایهگذاری سیاسی و اقتصادی را ندارند.
چالش¬های جمهوری اسلامی ایران در انتقال انرژی حوزه خزر
ایران برای رسیدن به منافع خود برای انتقال منابع انرژی خزر به بازارهای جهانی، با چالش¬ها و موانع منطقه¬ای رو به روست. این موانع عبارتند از: ضعف و بی¬ثباتی سیاسی- اقتصادی و مستقل نبودن کشورهای انرژی¬خیز منطقه در تصمیم¬گیری¬هایشان، استراتژی¬های ایران¬ستیز آمریکا و اسرائیل، رقابت جدی ترکیه و روسیه با ایران در تسلط بر مسیرهای صدور انرژی منطقه و در نهایت ضعف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با چالش¬های یادشده. فارغ از منافع مختلف بازرگانی و تجاری، توانمندی ایران برای کمک به انتقال انرژی دریای خزر از جمله موضوعهایی است که هم رقبای اقتصادی و هم مخالفان سیاسی بر آن تأکید دارند.
همین موضوع سبب طرح مسیرهای دیگری برای انتقال انرژی دریای خزر مانند باکو- جیحان شده تا ایران را از مزیت¬های اصلی و مناسب خود محروم کنند. در مطالعاتی که مؤسسة «رند» وابسته به ارتش آمریکا به سفارش ناتو درباره آینده انرژی و امنیت دریای خزر انجام داده به طور رسمی خواسته شده است که به هر شکل ممکن از تسلط یک کشور بر انرژی دریای خزر ممانعت به عمل آورد و ایران باید کمتر در فرایند تولید و انتقال انرژی خزر نقش داشته باشد. در این راستا سعی آمریکا بر این بوده تا با شعار «نه شمال، نه جنوب، غرب یا شرق» و با استراتژی «خط لوله چندگانه» با انتقال نفت و گاز منطقه از طریق روسیه و ایران مقابله کند. بدون تردید، ایران به دلیل اختلافهای سیاسی و ایدئولوژیک در کانون سیاست خارجی واشنگتن در منطقه قرار دارد.
ایالات متحده آمریکا، از مسیرهای عبور دریای¬خزر برای نفت و گاز آسیای مرکزی به عنوان جانشین برای عبور خطوط لوله ایران حمایت کرده است. سازمان تجارت و توسعه ایالات متحده امریکا، 750 هزار دلار برای مطالعه امکانسنجی خط یادشده که به وسیله شرکت انرون برای احداث خطوط لوله گاز طبیعی از ترکمنستان به آذربایجان و مطالعه امکانسنجی دیگری که به وسیله یونوکال انجام شده است، سرمایهگذاری کرده است (گزارش کمیته ملّی انرژی ایران، 1378، ص 108).
تلاش آمریکا برای تضعیف، تخریب و حتی حذف نقش ایران، ارایه تصویری مداخلهجویانه و تهدیدکننده از ایران به ویژه در جریان پرونده هستهای، دامن زدن به اختلافهای ایران با کشورهای همسایه و حمایت گسترده سیاسی و مالی از طرحهایی که نقش ایران را نادیده می¬گیرد، به طور خودکار بر روند همگرایی و ایفای نقش ایران تأثیر منفی داشته است. از دیدگاه ژئوپلیتیک ایالات متحده آمریکا، ظرفیت¬های بالقوه جغرافیایی ایران، به عنوان تنها کشور ارتباط دهنده دو انبار تأمینکننده انرژی قرن 21، یعنی خلیج فارس و خزر، امکان به دست آوردن نقش عمدهای در ژئوپلیتیک جهانی قرن 21 را در اختیار ایران می¬گذارد و این امکان باید خنثی شود تا امنیت منطقه¬ای و جهانی مورد تفسیر ایالات متحده حفظ شود (مجتهدزاده، 1381، ص235).
ایالات متحده برای پیگیری یک طرح¬ کلی جایگزین برای صادرکردن نفت و گاز خزر، در مسیرهایی شامل مسیر باکو- جیحان از طریق گرجستان و ترکیه، مسیر ترکمنستان- پاکستان از طریق افغانستان، مسیر گرجستان- روسیه از طریق چچن و همچنین خط لوله زیر دریا بین ترکمنستان و آذربایجان به طور گستردهای سرمایهگذاری کرد. در این میان خط لوله باکو - جیحان را باید سیاسیترین خط لوله نفت جهان و نماد حاکمیت سیاست بر اقتصاد دانست که با حمایت سیاسی و مالی گسترده آمریکا تنها برای حذف ایران از بازار انتقال انرژی منطقه ساخته شده است. به این موارد نارضایتی شدید آمریکا با برنامههایی چون موافقتنامه گاز ایران و ترکیه، انتقال گاز ایران به شبه قاره هند از طریق خط لوله صلح و نیز مخالفت با پیشنهاد تشکیل اوپک گازی از سوی ایران را نیز میتوان اضافه کرد.
نمونه اخیر سیاست ایالات متحده در قبال انتقال انرژی از مسیر ایران را باید مخالفت این کشور با پروژه انتقال گاز نابوکو دانست. در پروژه انتقال گاز نابوکو، گاز منطقه دریای خزر از طریق ترکیه، بلغارستان، رومانی و مجارستان به اتریش انتقال مییابد. این پروژه توسط کنسرن انرژی اتریش OMVپیش برده میشود و از طرف اتحادیه اروپا برای کاهش وابستگی گاز اروپا به روسیه، حمایت میشود. هزینه احداث۳۳۰۰ کیلومتر لوله انتقال که ظرفیت جابهجایی ۳۱ میلیارد مترمکعب گاز را دارد ۶ میلیارد یورو تخمین زدهاند. لولهگذاری و آماده کردن مسیر گاز از سال ۲۰۰۹ شروع خواهد شد و در سال ۲۰۱۳ پایان خواهد یافت.
چالش روسیه با جهان غرب و فرصتهای ایران
یکی از پیامدهای مهم رقابتهای جدید ژئوپلیتیک بین روسیه، آمریکا و تا حدودی کمتر چین برای کنترل و دستیابی به منابع انرژی و مسیرهای انتقال آن، تبدیل انرژی به اولویت اول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در روابط با کشورهای همسایه و مناطقی همچون خاورمیانه و آسیای مرکزی و قفقاز است. نمونه بارز این امر به مخاطره افتادن انتقال انرژی عظیم منطقه قفقاز و دریای خزر به بازارهای جهانی در جریان بحران اوت ۲۰۰۸ در گرجستان است. خط لوله باکو- تفلیس - جیحان مهمترین خط لولهای است که به دلیل عبور بخشی از آن ۵۵ کیلومتر) از منطقه جداییطلب اوستیای جنوبی با خطر مواجه شده است.
خط لولهای که با فشار ایالات متحده و با هدف منزوی کردن ایران کشیده شده است. در خلال بحران اخیر اقتصادی، آذربایجان طی سه هفته یک ضرر یک میلیارد دلاری را متحمل شد. این وضعیت فرصت بزرگی پیش روی بخش انرژی ایران قرار داده است و در صورت طراحی و اجرای یک برنامه مناسب می¬توان از ظرفیت خطوط نکا- ری (برای سوآپ نفت در جنوب) و نیز خط لوله گاز نابوکو از مسیر ترکمنستان - ایران - ترکیه و نیز خط لوله گاز قزاقستان – ترکمنستان- ایران و دیگر خطوط انتقال انرژی در راستای تأمین منافع ملی گام برداشت.
با توجه به این شرایط است که اروپا پس از بحران قفقاز به طور ویژهای متوجه گاز ایران شده است. در حقیقت اروپا برای رهایی از وابستگی به گاز روسیه قصد دارد به منابع جدید گازی دست یابد. برخی از کارشناسان غربی از جمله ولادیمیر سوکور، کارشناس «مؤسسه تحقیقی بنیاد جیمز تاون در واشنگتن»، سالها است درباره وابستگی انرژی کشورهای اروپایی به روسیه و تأثیر سیاسی آن هشدار دادهاند. به اعتقاد او عدم صدور گاز ایران سبب بالا رفتن بهای گاز در بازار جهانی شده است. سوکور تأکید میکند که وقت آن فرارسیده است اتحادیه اروپا به اهمیت دسترسی به نفت حوزه شرق دریای خزر و ایران پی ببرد. به نظر او این موضوع میتواند در رهایی اروپا از وابستگی به گاز روسیه کمک کند.
اتحادیه اروپا حدود ۱۷درصد از کل انرژی جهان را مصرف میکند و سهم گاز طبیعی در سبد انرژی مصرفی اروپا در سال 2007 میلادی با بیشترین نرخ رشد سالانه در میان انواع انرژیهای مصرفی، به بیش از ۲۴ درصد رسیده است (BP, 2008). طی سالهای گذشته مصرف گاز طبیعی در اروپا با نرخ ثابت ۲/۵ درصد در سال افزایش داشته است. قیمتهای بالای نفت، سیاست¬های حفظ محیط زیست و توسعه نیروگاههای گازی علل اصلی افزایش تقاضای گاز در اروپا به حساب میآیند. علاوه بر این، نیاز به تنوعبخشی در واردات انرژی به ویژه گاز در اروپا بسیار مورد توجه قرار گرفته است، چرا که بخش عمدهای از گاز مصرفی اروپا از روسیه، نروژ و الجزایر تأمین میشود.
پیشبینیها نشان میدهد که میزان وابستگی اروپا به گاز وارداتی تا سال ۲۰۳۰ به بیش از ۷۵ درصد افزایش خواهد یافت. این امر در کنار بروز برخی مشکلات سیاسی بین اروپا و روسیه به ویژه با وقفهای که در زمستان سال۲۰۰۵ و در اوج تقاضا برای گاز دریافتی از روسیه به وجود آمد و مشکلات فراوانی را برای اروپاییها در پی داشت، عزم اروپا را برای متنوعسازی منابع تامین انرژی تقویت کرده است. اتحادیه اروپا علاوه بر ایران به منابع آسیای مرکزی نیز چشم دوخته است که انتقال این منابع از ایران میتواند فرصت بزرگی را نصیب کشورمان کند. در این زمینه الکساندر راهر، کارشناس شورای روابط خارجی آلمان درباره سیاست کنونی اتحادیه اروپا در آسیای مرکزی گفته است: «ترکمنستان برای اتحادیه اروپا اهمیت خاصی پیدا کرده است. در حال حاضر برای استخراج و صدور انرژی دریای خزر، دهها پروژه وجود دارد. چین، روسیه و آمریکا در کشف، استخراج و صدور انرژی منطقه سرمایهگذاری کردهاند. اتحادیه اروپا نیز هرچند دیر وارد میدان رقابتها شده است، ولی شانس مشارکت در پروژههای انرژی را دارد. غرب امید زیادی به تحقق طرح ترانس خزر دارد. با اجرای این طرح از وابستگی اتحادیه اروپا به گاز روسیه کاسته خواهد شد. هدف اتحادیه اروپا این است که این منطقه را به سیاستهای اروپا نزدیکتر کند».
در مجموع، منطقه دریای خزر صفحه شطرنج کشورهای روسیه، ایران، ترکیه و آمریکا است. روسیه سعی دارد همچنان مهمترین بازیگر در حوزه بازی نفت خزر باقی بماند. این کشور با کنترل خطوط لوله خروجی نفت منطقه سراسر دریای سیاه، سعی دارد تا برتری سیاسی خود را از طریق آمادهسازی امنیت نظامی و رقابت اقتصادی در میان کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز در چهارچوب کشورهای مشترکالمنافع باز گرداند. ایران در کنار چالشهای بزرگی که در بحث انتقال انرژی به ویژه در مواجهه با ایالات متحده رو به روست، فرصتها و ظرفیتهای ارزشمندی نیز دارد که بخش بزرگی از آن ناشی از شروع دور جدیدی از جنگ سرد بین روسیه و جهان غرب است. بدون تردید در صورت یک برنامهریزی مناسب و هدفمند می¬توان حداکثر بهرهبرداری را در راستای تأمین منافع ملی از وضعیت موجود به عمل آورد.
جمعبندی و نتیجه
حوزه دریای خزر با موقعیت جغرافیایی خاص خود، منطقه¬ای بسته به شمار می¬رود. دور بودن این منطقه از بازارهای جهانی، بسته بودن آن در خشکی و همچنین نبود زیر ساخت-های لازم برای رساندن منابع انرژی به بازار مصرف، سبب کاهش تقاضا برای انرژی این منطقه شده است. از سوی دیگر، دسترسی نداشتن جمهوری¬های آسیای مرکزی و قفقاز به آبهای آزاد، سبب شده تا گونه¬ای وابستگی به کشورهای مسیر انتقال انرژی پدید آید که بر ژئوپلیتیک منطقه اثرگذار است، یعنی چگونگی انتقال انرژی از یک موضوع بازرگانی و اقتصادی به موضوعی سیاسی و ژئواستراتژیک تبدیل می¬شود.
ایران باید با دوراندیشی سیاسی و برنامه¬ریزی صحیح و ورزیدگی دیپلماتیک، شرایط تعامل و همکاری خود را به حدی برساند که شایسته مواهب و امتیازهای جغرافیایی استثنایی¬ خود باشد. بی¬شک در پیش گرفتن یک سیاست آرام برای گسترش همکاریهای اقتصادی، فارغ از فشارهای ایدئولوژیک، سرانجام توفیقهای چشم¬گیری را متوجه ایران خواهد کرد (مجتهدزاده، 1376، ص 9). موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک ایران در زمینه تبادل انرژی با جمهوریهای حاشیه خزر، واقعیتی غیر قابل انکار برای موافقان و مخالفان حضور ایران در بازار انرژی منطقهای است. به طوری که در مقابل کارشکنیهای مداوم آمریکا علیه ایران، کشورهای آسیای مرکزی بارها از دولت آمریکا خواستهاند تا سیاست خود را در قبال ایران تغییر دهد. (متقی و همتخواه، 1387- 1386، ص143)
چنانچه ایران بتواند با رفع تنگناهای دیپلماتیک، نظر دولتهای شمالی را جلب کند، آنگاه باید شاهد آغاز عملی رقابتهای ژئوپلیتیکی ایران- روسیه برای کنترل کریدور انرژی حوزه دریای خزر به ویژه آسیای مرکزی بود (کریمی پور، 1379، ص116). بدون تردید در صورت یک برنامهریزی مناسب و هدفمند میتوان حداکثر بهرهبرداری را در راستای تأمین منافع ملی از وضعیت موجود به عمل آورد. در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که جمهوری اسلامی ایران با جود همه کارشکنیها به عنوان بخشی از تصویر آینده انرژی باقی می¬ماند و انجام معامله، بدون آن ممکن نخواهد بود. ایران به عنوان نقش ایفا کننده برتر موقعیت ژئوپلیتیکی انرژی دریای خزر، باید به سمتی حرکت کند که توسط همه بازیگران به عنوان حلقه ارتباطدهنده دریای خزر به خلیج فارس شناخته شود. تردیدی نیست که آمادهسازی این شرایط از سوی ایران به ظرفیت چانهزنی در بازار جهانی انرژی و اقتصاد میافزاید و نقش این کشور را در ترسیم خط و مشیها و سیاستهای منطقه و جهان برجسته میکند.
منابع و مآخذ:
الف- فارسی
1. ابوطالبی، مرتضی (1378)، "خطوط انتقال نفت و گاز در آسیای مرکزی"، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 25.
2. افشردی، محمدحسین (1381)، ژئوپلیتیک قفقاز و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ تهران: دوره عالی جنگ، دانشکده فرماندهی سپاه.
3. پهلوانی، عبدالکریمه و جواد حیرانی¬نیا (1387)، "همکاری¬های بین¬المللی و توسعه بخش انرژی (نفت و گاز) جمهوری اسلامی ایران، بررسی تجربه روسیه"، فصلنامه راهبرد، شماره 47.
4. جلالی، محمدرضا (1384)، "ذخایر هیدروکربنی دریای خزر: خطوط لوله نفت و گاز"، مجموعه مقالات دوازدهمین همایش بین المللی آسیای مرکزی و قفقاز، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه.
5. حافظ¬نیا، محمدرضا (1379)، " ژئوپلیتیک ایران در جهان پس از جنگ سرد"، مجموعه مقالات همایش جغرافیا (کاربردها دفاعی و امنیتی)، پژوهشکده علوم دفاعی دانشگاه امام حسین (ع).
6. حشمت زاده، محمد باقر (1383)، "آرزوهای دارسی؛ طعم کنسرسیوم"، ماهنامه زمانه، سال سوم.
7. رام، منصوره (1387)، "چشم¬انداز توسعه نفت و گاز خزر و منافع ایران"، فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 61.
8. شفاعی، غلامرضا (پاییز 1380)، "ذخایر انرژی دریای خزر: تکیه گاه امنیت، ابزار توسعه"، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 35.
9.طباطبائی، زهرا (1383)، تحلیل ژئوپلیتیکی مسیرهای انتقال انرژی دریای خزر، پایان¬نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
10.کریمی پور، یدالله ( 1379)، مقدمه¬ای بر ایران و همسایگان، تهران، جهاد دانشگاهی تربیت معلم.
11. کمیته ملی انرژی ایران (1378)، "ملاحظاتی در خصوص نفت و گاز دریای خزر".
12.کولائی، الهه (زمستان و بهار 1387-1386)، "ژئوپلیتیک انتقال نفت از قفقاز"، مجله مطالعات اوراسیای مرکزی، سال اول، شماره اول.
13.مجتهدزاده، پیروز (1376)، "جهان سیاسی در سالی که گذشت"، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، سال نهم، شماره هفتم و هشتم.
14.مجتهدزاده، پیروز(1381)، جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی، تهران: انتشارات سمت.
15.متقی، ابراهیم و مریم همت خواه (1387-1386)، "جایگاه ایران در بازار انرژی آسیای مرکزی"، مطالعات اوراسیای مرکزی، سال اول، شماره اول.
16. محمدی، حمیدرضا (1384)، "چالشهای ژئوپلیتیکی ایران در محیط پیرامونی دریای خزر"، مجموعه مقالات نخستین کنگره علمی انجمن ژئوپلیتیک ایران.
17.یزدانی، عنایت¬الله و مهدیه ملبوس باف (1387)، "طرحهای خطوط لوله انرژی در حوزه دریای خزر"، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، سال بیست و دوم، شماره نهم.
ب- انگلیسی
1. BP Statistical Review of World Energy (2006).
2. BP Statistical Review of World Energy (2008).
3. EIA (January 2006), “Caspian Sea Energy Data, Statistics and Analysis - Oil, Gas, Electricity, Coal”.
4. EIA (July 2006), “Caspian Sea Region: Survey of Key Oil and Gas Statistics and Forecasts”.
5. Jaffe Amy Myers, Manning, Robert A. (Winter 1998-1999), " The Myth of the Caspian Great Game: the Real Geopolitics of Energy," Survival, Vol.40, No.4.
6. Kemp, Geoffrey (1997), Energy SuperBowl Strategic Politics and the Persian Gulf and Caspian Basin, Washington DC: the Nixon Center.