آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

1. پیدایی سه نظام کلامی در آغاز سده‏ی 4ق
گسترش مباحث کلامی و پیدایی مکاتب گوناگون در سه سده‏ی اوّل هجرت به چاره اندیشی‏هایی در آغاز سده‏ی چهارم انجامید. گرچه دخالت حکّام اموی وعبّاسی در بهره‏گیری سیاسی اجتماعی از جریانات به وجود آمده،به اندیشه ورزی آزاد اندیشان دل سوز مجال چندانی نداده است؛ لیکن رقابت کلامی، عرصه‏های جدیدی را برای نو اندیشی، اصلاح باورهای پیشین و غنابخشی به استدلالات
_______________________________
در پی داشت.
از این میان، می‏توان دفاع از دیدگاه سنّتی دین با استفاده از ابزار خصم، یعنی استدلال کلامی را واکنشی در برابر معتزله دانست که در حقیقت خیلی زود احساس شد که دفاع عقلانی از این دیدگاه در برابر معتزله امری ضروری است. این احساس، مقاومتی فکری در سراسر عالم اسلام به وجود آورد، منتها زمان لازم بود تا این افکار، شکل سنجیده و منسجمی به خود گیرد و نظام یا نظام‏هایی در عرض نظام فکری معتزله به وجود آورد.
در چنین زمینه‏ی مساعدی، 3 نظام کلامی در 3 گوشه‏ی جهان اسلام، با آرایی نزدیک به هم و اتفاقاً در دوره‏ای واحد، یعنی در حدود آغاز قرن 4 ق شکل گرفتند:
الف) مذهب اشعری در عراق عرب؛
ب) مذهب ماتریدی در سمرقند؛
ج) مذهب طحاوی در مصر.(1)
2. شاخصه‏های سه نظام فکری جدید
ظهور این سه مذهب(اشعری، طحاوی و ماتریدی) با شاخصه‏های تقریباً متفاوت، حکایت از چاره اندیشی‏های در پیش گرفته‏ی هر یک از سران مذاهب سه‏گانه است. نگاهی اجمالی به آثار باقی مانده از آن‏ها، دلالت دارد که نظام اشعری، بیشتر در پیوند با مکتب فقهی شافعی و تا اندازه‏ای متأثّر از افکار احمد بن حنبل در نظر گرفته می‏شود و نظام ماتریدی و طحاوی، در پیوند با مکتب ابوحنیفه پی‏گیری خواهند شد. ماتریدی و طحاوی هر دو حنفی بودند و در حمله‏ی خود به آرا و افکار معتزله کم‏تر از همتای‏شان اشعری شدّت و حدّت نشان می‏دادند؛ با این وصف، نظام کلامی اشعری از آن دو مهم‏تر بود.(2)
3. شخصیّت علمی اشعری
ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری
_______________________________
1. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 434 435.
2. همان، ص 435.
_______________________________
به سال 260ه. ق(آغاز غیبت صغری) در بصره به دنیا آمد و در سال 423 یا 433ق. در بغداد درگذشت. وی از نوادگان ابوموسی اشعری از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. پدرش اسماعیل بن اسحاق، مکنّی به «أبی بشر» از طرفداران اهل حدیث بود. از این جهت اشعری در کودکی با عقاید اهل حدیث خو گرفت، ولی در دوران جوانی به مکتب اعتزال گرایش یافت. و تا چهل سالگی در محضر استاد خود ابوعلی جبّایی به آموختن اصول و روش استدلال «معتزله» می‏پرداخت، اما بار دیگر به جانب‏داری از عقاید اهل حدیث قیام کرد.
از مطالعه‏ی آثار اشعری به دست می‏آید که وی متفکّری خوش استعداد و صاحب قریحه و محققی پر تلاش بود و از نوعی نبوغ نیز بهره داشت. او در جهت رفع تضاد میان عقل گرایی معتزله و ظاهر گرایی اهل حدیث کوشش بسیار کرد. وی، در اثبات عقاید دینی خود با وجود نهی «اصحاب سنّت و حدیث» ادلّه‏ی کلامی را به کار می‏برد و اصول آن را با عقاید اهل سنّت و جماعت وفق می‏داد.
اشعری در سخنوری و فن مناظره مهارت کامل داشت. مناظره‏ی معروف او با استادش ابوعلی جبّایی در مسأله‏ی «صلاح» و «اصلاح» و سخنرانی‏های او در مسجد جامع بصره در روزهای جمعه، در موفقیّت و شهرت او نقش موءثّری داشت.
علاوه بر این، به نویسندگی نیزمبادرت ورزید و به نشر عقاید و آرای خود پرداخت. او، آثار مکتوب فراوانی داشت. ابن فورک مصنّفات او را به سیصد تصنیف رسانیده و ابن عساکر، اسامی 98 کتاب را که اشعری تا سال 320ه.ق تألیف کرده، نام برده است.(3)
از آثار معروف اشعری، چهار کتاب زیر است که هر یک تا حدودی بیان کننده‏ی شخصیت علمی اشعری را نشان می‏دهند:
1. مقالات الاسلامیین واختلاف المصلّین؛
2. استحسان الخوص فی علم الکلام؛
3. اللّمع فی الردّ علی أهل الزیغ والبدع؛
4. الإبانة عن اُصول الدیانة.
4. اعتزال اشعری از «اعتزال»
حدود دو دهه وفاداری اشعری به اعتقاد معتزلی به دلیلی که دقیقاً معلوم نیست، به جدایی کشیده شد و وی در سال 300هجری قمری در مسجد بصره، آشکارا از مکتب معتزله، کناره گرفت. درباره‏ی علت اعتزال اشعری از مکتب معتزله آرایی از سوی عبدالکریم شهرستانی(4)، هانری کربن (5) و ... طرح گردید(6)، شاید بتوان گفت: اشعری اندیشه‏ی معتزلی را قادر به پاسخ‏گویی مسایلی که برایش پیش آمده بود،دانست. از دیدگاه او، عقاید و آرای معتزله درباره‏ی مسایل مختلف کلامی و به ویژه مباحث توحید و عدل نادرست بود. دلایل وی بر نادرستی عقاید معتزله در آثار کلامی وی و نیز در کتب ملل و نحل نقل گردیده است، چنان که مناظره‏ی او با استادش ابوعلی
_______________________________
3. ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور، ص 54 55؛ فرق و مذاهب کلامی، علی ربّانی گلپایگانی، ویرایش دوم، ص 185 186.
4. ر.ک: الملل والنحل(شهرستانی):1/32.
5. ر.ک: تاریخ فلسفه‏ی اسلامی، ص 158.
6. ر.ک : تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج1، ص 146 147.
_______________________________
جبّایی درباره‏ی قاعده‏ی«اصلح» مشهور است.(7)
این که انگیزه‏ی او بر اعلان مخالفت اشعری با معتزله و طرح مکتب جدید دقیقاً چه بود، کاملاً روشن نیست، ولی با توجه به آرا و نظریات وی درباره‏ی موضوعات کلامی مورد اختلاف میان معتزله و اهل حدیث، و مخالفت وی با هر دو گروه می‏توان حدس زد که وی در صدد ارایه‏ی طرحی برای اصلاح عقاید دینی از لغزش‏هایی که بر پایه‏ی عقل‏گرایی معتزله و ظاهری‏گرایی اهل حدیث احساس می‏کرد برآمد و به تعدیل آن دو مبادرت ورزید. در این که او در ایفای این رسالت توفیق یافت یا نه، مسأله‏ی دیگری است که باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد.
شاید به دلیل همین آرمان اصلاح طلبی بوده است که وی درباره‏ی مذاهب فقهی اهل سنّت، موضع بی طرفی اتخاذ کرده است، چنان که برخی او را شافعی پنداشته‏اند و برخی مالکی و برخی حنبلی. گویا وی در این اندیشه بوده است که رضایت مذاهب و فرق مختلف اهل سنّت را جلب کند. چنان که ابن عساکر از او نقل کرده که گفته است: «همه مجتهد بوده و بر حقند؛ در اصول اختلافی ندارند،،اختلافشان در فروع است».(8)
با این وصف، اشعری با طرح آرای
_______________________________
7. ر.ک : بحوث فی الملل والنحل، آیة الله سبحانی، ج2، ص 1716.
8. ر.ک: بحوث فی الملل والنحل، ج2، ص 147؛ فرق و مذاهب کلامی، ص 191.
_______________________________
خود و با علم کامل به تفکّرات معتزلی و با آگاهی از آرای نحل و مکاتب دیگر مکتب جدیدی را در آغاز سده‏ی 4ق پی‏ریزی کرد که در مخالفت با فردگرایی معتزله و موافق با اتکای به قرآن، سنّت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و آثار فکری سلف بود. وی که معتزله را اهل بدعت می‏دانست، با بیشتر اصول نظام معتزلی مخالفت کرد. نظریه‏ی اختیار، حادث بودن قرآن، مفهوم عدل الهی، قدرت عقل انسان، حسن و قبح ذاتی افعال و منزلة بین المنزلتین را به کلّی کنار گذاشت و آرایی در مقابل آن‏ها در مکتب خود مطرح کرد؛ حتّی در امر توحید که به ناچار با ایشان موافقت داشت، نفی صفات قدیم را لازم ندانست.(9)
5. اعتقادات و نوآوری‏های کلامی اشعری
مهم‏ترین مباحث کلامی که اشعری بدان پرداخته و از مسایل روزِ کلامی آن عصر بوده عبارتند از: صفات ازلی خداوند، صفات خبریه، حدوث و قدم کلام الهی، خلق افعال و مسأله‏ی جبر و اختیار، حسن و قبح عقلی. در نظام نوین اشعری، نکات کلامی مختلفی یافت می‏شود که اندیشه‏مندان را به بازخوانی و تحلیل آن‏ها واداشت.
برخی از آرای مهم اشعری را با استفاده از آثارش ملاحظه می‏کنیم:
اشعری با تغییر نظر خود و نفی اعتقاد معتزلی در موضوع صفات، هفت صفت اصلی الهی: حیات، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و نطق را (همانند سایر متکلّمان مسلمان) تأیید کرد، ولی در ابتدا، برای صفاتی همچون «ید»، «رجل» و «وجه» کوشید تا توجیهی بیابد. وی در مرحله‏ی بعدی تحوّل فکری و زمانی که با افکار حنبلی موافق شد، یا از آن‏ها تأثیر پذیرفت، دیگر به توجیه چیزی نیاز ندید، بلکه آن‏ها را نیز بلا کیف و بلا تشبیه پذیرفت، تا تشبیه و تجسیم را نیز از خداوند نفی نموده باشد. اشعری ضمن
_______________________________
9. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 435.
_______________________________
قبول صفاتی چون «ید» و «وجه» برای خدا، ذات الهی را بری از هر گونه جسمانیتی می‏دانست، امّا در عین حال از بیان جهل خود نسبت به ماهیّت این صفات خودداری نمی‏کرد. بعد از اشعری، بعضی از پیروان او در موضوع توحید صفاتی، باز به نظر معتزله برگشتند و برای این صفات معانی استعاری قایل شدند.
اشعری صفات را ازلی و قایم به ذات خداوند می‏دانست، بدون این که به وحدت ذات و صفات یا غیریت آنها تصریح کند. به زعم اشعری خداوند با صفات ازلی چون علم، سمع و نطق، عالم است، می‏شنود و سخن می‏گوید؛ در ضمن قرآن نیز کلام خدا، و از این رو، قدیم است. به نظر اشعری هر صفت باری تعالی واحد است؛ قدرت او، کلام او، اراده‏ی او، ... هر یک واحدند. در موضوع مسأله‏ی «قدر» ، اشعری بر آن است که اختیار انسان منافی قدرت مطلقه‏ی خداوند است، پس نمی‏تواند صحیح باشد و خداوند در مخلوقش قدرت و نیز اختیار را همراه با فعل می‏آفریند. در حقیقت، نظریه‏ی اشعری بیان وجهی است برای احساس اختیار که در آدمی هست و نه آن چنان که بعضی گفته‏اند کوشش برای تقارب و ایجاد توافق بین دو نظر متضادّ جبر و تفویض.(10)
توضیح آن که: معتزله به انگیزه‏ی دفاع از عدل و حکمت خداوند، اندیشه‏ی «قدری‏گری» را برگزیده و افعال اختیاری انسان را از قلمرو اراده و قدر الهی بیرون دانسته، انسان را خالق افعال خویش می‏شناختند، و در برابر آنان ظاهرگرایان به انگیزه‏ی دفاع از عمومیت اراده و قدر الهی و نیز اصل توحید در خالقیت، هرگونه خالقیت را از انسان نفی کرده و افعال او را اعم از طاعات و معاصی مخلوق خدا می‏دانستند؛ از این عقیده به «خلق اعمال» یاد می‏شود.
اشعری پس از اعتزال، حمایت خود را از عقیده‏ی «خلق اعمال» ابراز کرد و در رساله‏هایی که عقاید خود را به عنوان
_______________________________
10. همان.
_______________________________
نماینده‏ی اهل سنّت نگاشت، بر این عقیده تصریح کرده، گفت: «انّ اعمال العباد مخلوقة لله مقدورة»؛ افعال بندگان مخلوق و مقدور خداوند است.
ولی برای توجیه اصل اختیار و رهایی از پیامدهای نادرست اندیشه‏ی جبر، نظریه‏ی «کسب» را که قبل از او توسّط حسین نجّار و ضرار بن عمرو مطرح شده بود، برگزید.
در تفسیر حقیقت «کسب» از طرف اساتید و محققان کلام اشعری، آرای مختلفی ابراز گردیده است، ولی معروف‏ترین آن‏ها این است: کسب عبارت است از مقارنت وجود فعل با قدرت و اراده‏ی انسان، بدون آن که قدرت و اراده‏ی او در تحقق آن تأثیری داشته باشد.(11)
نظریه‏ی «کسب» نه تنها مورد نقد مخالفان اشعری قرار گرفته است، بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را نادرست دانسته‏اند و از آن به «اسم بلا مسمّی»(12) و «شکل جدید فی التعبیر عن الجبر»(13) تعبیر کرده‏اند.(14)
اشعری، تکلیف مالا یطاق را جایز می‏دانست و بر آن بود برای کسی هم که اصلاً قدرتی بر فعل ندارد، تکلیف جایز است. البته این قول او دستاویزی برای
_______________________________
11.ر.ک: شرح تجرید قوشجی، ص 445.
12. فخر رازی، تلخیص المحصَّل، ص 333.
13. احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص 57.
14. ر.ک: فرق و مذاهب کلامی، همان، ص 198 199.
_______________________________
مخالفان شد و بعضی بزرگان اشعری مذهب، بعدها کوشیدند تا آن را تعدیل کنند. به نظر اشعری حسن و قبح دو صفت‏اند ورای وجود، افعال انسان از آن حیث که موجود است، نه نیک است و نه بد. تعیین این که امری بد است، یا خوب، با شرع است؛ آنچه شرع نیک شمرده، خوب است و خلاف آن بد. عقل تنها می‏تواند متابعت شرع کند.(15)
6. صعود و نزول مکتب اشعری
تقابل اندیشه‏ی اشعری و معتزلی به همراه تغییرات ساختار حکومتی عبّاسی و حمایت برخی از سلاطین عبّاسی از فکر اهل حدیث و در نهایت از اندیشه‏های اشعری، مایه‏ی آن شد که با شکست «اعتزال» ، مذهب اشعری به سرعت گسترش افتد و مقبول طبع متفکّرانی شود که می‏خواستند برای راهِ سنتی شرع، وجوه عقلانی بیابند، امّا پس از دوره‏ای طریق اعتزال به گوشه‏ای گذاشته شد و مذهب اشعری رسماً در اوج قدرت قرار گرفت (به ویژه در دوره‏ی رونق نظامیه‏ها). ولی پس از چندی این مذهب کلامی هم، به تدریج راه افول پیمود، به طوری که بعد از حملات مغولان هر دو مکتب(معتزلی و اشعری) جایگاه خود را در عالم اسلامی از دست دادند و از حدود قرن 10ق ، متفکّران اسلامی دیگر خود را به هیچ یک از این مکاتب منتسب نمی‏کردند، گرچه گرایش‏های اشعری هنوز وجود داشت.(16) رواج فکر طحاوی و ماتریدی به شکلی دیگر مایه‏ی رکود اندیشه‏ی اعتزال و اشعری در مناطقی از آسیای میانه و بخش‏هایی از کشورهای آفریقایی گردیده است که در آینده به تناسب مباحث مربوط بدان اشاره خواهد شد.
_______________________________
15.اقوال اشعری را در مصادر زیر می‏توان به دست آورد: الإبانة عن اصول الدیانة، سراسر کتاب؛ اللّمع فی الردّ علی أهل الزیغ والبدع، سراسر کتاب؛ مقالات الإسلامیین، ص 298، 454 455؛ الفرق بین الفرق، بغدادی، ص 199 204، 211 212؛ الملل و النحل شهرستانی، ج1، ص 145 170؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 435.
16. دائرة المعارف، همان، ص 435.1. توبه/6: هرگاه یکی از مشرکان به تو پناه آورد که از دین آگاه شود به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مأمن و منزلش برسان.

تبلیغات