پیدایی رقبای کلامی معتزله در سده ی چهارم هجری قمری (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
1. پیدایی سه نظام کلامی در آغاز سدهی 4ق
گسترش مباحث کلامی و پیدایی مکاتب گوناگون در سه سدهی اوّل هجرت به چاره اندیشیهایی در آغاز سدهی چهارم انجامید. گرچه دخالت حکّام اموی وعبّاسی در بهرهگیری سیاسی اجتماعی از جریانات به وجود آمده،به اندیشه ورزی آزاد اندیشان دل سوز مجال چندانی نداده است؛ لیکن رقابت کلامی، عرصههای جدیدی را برای نو اندیشی، اصلاح باورهای پیشین و غنابخشی به استدلالات
_______________________________
در پی داشت.
از این میان، میتوان دفاع از دیدگاه سنّتی دین با استفاده از ابزار خصم، یعنی استدلال کلامی را واکنشی در برابر معتزله دانست که در حقیقت خیلی زود احساس شد که دفاع عقلانی از این دیدگاه در برابر معتزله امری ضروری است. این احساس، مقاومتی فکری در سراسر عالم اسلام به وجود آورد، منتها زمان لازم بود تا این افکار، شکل سنجیده و منسجمی به خود گیرد و نظام یا نظامهایی در عرض نظام فکری معتزله به وجود آورد.
در چنین زمینهی مساعدی، 3 نظام کلامی در 3 گوشهی جهان اسلام، با آرایی نزدیک به هم و اتفاقاً در دورهای واحد، یعنی در حدود آغاز قرن 4 ق شکل گرفتند:
الف) مذهب اشعری در عراق عرب؛
ب) مذهب ماتریدی در سمرقند؛
ج) مذهب طحاوی در مصر.(1)
2. شاخصههای سه نظام فکری جدید
ظهور این سه مذهب(اشعری، طحاوی و ماتریدی) با شاخصههای تقریباً متفاوت، حکایت از چاره اندیشیهای در پیش گرفتهی هر یک از سران مذاهب سهگانه است. نگاهی اجمالی به آثار باقی مانده از آنها، دلالت دارد که نظام اشعری، بیشتر در پیوند با مکتب فقهی شافعی و تا اندازهای متأثّر از افکار احمد بن حنبل در نظر گرفته میشود و نظام ماتریدی و طحاوی، در پیوند با مکتب ابوحنیفه پیگیری خواهند شد. ماتریدی و طحاوی هر دو حنفی بودند و در حملهی خود به آرا و افکار معتزله کمتر از همتایشان اشعری شدّت و حدّت نشان میدادند؛ با این وصف، نظام کلامی اشعری از آن دو مهمتر بود.(2)
3. شخصیّت علمی اشعری
ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری
_______________________________
1. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 434 435.
2. همان، ص 435.
_______________________________
به سال 260ه. ق(آغاز غیبت صغری) در بصره به دنیا آمد و در سال 423 یا 433ق. در بغداد درگذشت. وی از نوادگان ابوموسی اشعری از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. پدرش اسماعیل بن اسحاق، مکنّی به «أبی بشر» از طرفداران اهل حدیث بود. از این جهت اشعری در کودکی با عقاید اهل حدیث خو گرفت، ولی در دوران جوانی به مکتب اعتزال گرایش یافت. و تا چهل سالگی در محضر استاد خود ابوعلی جبّایی به آموختن اصول و روش استدلال «معتزله» میپرداخت، اما بار دیگر به جانبداری از عقاید اهل حدیث قیام کرد.
از مطالعهی آثار اشعری به دست میآید که وی متفکّری خوش استعداد و صاحب قریحه و محققی پر تلاش بود و از نوعی نبوغ نیز بهره داشت. او در جهت رفع تضاد میان عقل گرایی معتزله و ظاهر گرایی اهل حدیث کوشش بسیار کرد. وی، در اثبات عقاید دینی خود با وجود نهی «اصحاب سنّت و حدیث» ادلّهی کلامی را به کار میبرد و اصول آن را با عقاید اهل سنّت و جماعت وفق میداد.
اشعری در سخنوری و فن مناظره مهارت کامل داشت. مناظرهی معروف او با استادش ابوعلی جبّایی در مسألهی «صلاح» و «اصلاح» و سخنرانیهای او در مسجد جامع بصره در روزهای جمعه، در موفقیّت و شهرت او نقش موءثّری داشت.
علاوه بر این، به نویسندگی نیزمبادرت ورزید و به نشر عقاید و آرای خود پرداخت. او، آثار مکتوب فراوانی داشت. ابن فورک مصنّفات او را به سیصد تصنیف رسانیده و ابن عساکر، اسامی 98 کتاب را که اشعری تا سال 320ه.ق تألیف کرده، نام برده است.(3)
از آثار معروف اشعری، چهار کتاب زیر است که هر یک تا حدودی بیان کنندهی شخصیت علمی اشعری را نشان میدهند:
1. مقالات الاسلامیین واختلاف المصلّین؛
2. استحسان الخوص فی علم الکلام؛
3. اللّمع فی الردّ علی أهل الزیغ والبدع؛
4. الإبانة عن اُصول الدیانة.
4. اعتزال اشعری از «اعتزال»
حدود دو دهه وفاداری اشعری به اعتقاد معتزلی به دلیلی که دقیقاً معلوم نیست، به جدایی کشیده شد و وی در سال 300هجری قمری در مسجد بصره، آشکارا از مکتب معتزله، کناره گرفت. دربارهی علت اعتزال اشعری از مکتب معتزله آرایی از سوی عبدالکریم شهرستانی(4)، هانری کربن (5) و ... طرح گردید(6)، شاید بتوان گفت: اشعری اندیشهی معتزلی را قادر به پاسخگویی مسایلی که برایش پیش آمده بود،دانست. از دیدگاه او، عقاید و آرای معتزله دربارهی مسایل مختلف کلامی و به ویژه مباحث توحید و عدل نادرست بود. دلایل وی بر نادرستی عقاید معتزله در آثار کلامی وی و نیز در کتب ملل و نحل نقل گردیده است، چنان که مناظرهی او با استادش ابوعلی
_______________________________
3. ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور، ص 54 55؛ فرق و مذاهب کلامی، علی ربّانی گلپایگانی، ویرایش دوم، ص 185 186.
4. ر.ک: الملل والنحل(شهرستانی):1/32.
5. ر.ک: تاریخ فلسفهی اسلامی، ص 158.
6. ر.ک : تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج1، ص 146 147.
_______________________________
جبّایی دربارهی قاعدهی«اصلح» مشهور است.(7)
این که انگیزهی او بر اعلان مخالفت اشعری با معتزله و طرح مکتب جدید دقیقاً چه بود، کاملاً روشن نیست، ولی با توجه به آرا و نظریات وی دربارهی موضوعات کلامی مورد اختلاف میان معتزله و اهل حدیث، و مخالفت وی با هر دو گروه میتوان حدس زد که وی در صدد ارایهی طرحی برای اصلاح عقاید دینی از لغزشهایی که بر پایهی عقلگرایی معتزله و ظاهریگرایی اهل حدیث احساس میکرد برآمد و به تعدیل آن دو مبادرت ورزید. در این که او در ایفای این رسالت توفیق یافت یا نه، مسألهی دیگری است که باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد.
شاید به دلیل همین آرمان اصلاح طلبی بوده است که وی دربارهی مذاهب فقهی اهل سنّت، موضع بی طرفی اتخاذ کرده است، چنان که برخی او را شافعی پنداشتهاند و برخی مالکی و برخی حنبلی. گویا وی در این اندیشه بوده است که رضایت مذاهب و فرق مختلف اهل سنّت را جلب کند. چنان که ابن عساکر از او نقل کرده که گفته است: «همه مجتهد بوده و بر حقند؛ در اصول اختلافی ندارند،،اختلافشان در فروع است».(8)
با این وصف، اشعری با طرح آرای
_______________________________
7. ر.ک : بحوث فی الملل والنحل، آیة الله سبحانی، ج2، ص 1716.
8. ر.ک: بحوث فی الملل والنحل، ج2، ص 147؛ فرق و مذاهب کلامی، ص 191.
_______________________________
خود و با علم کامل به تفکّرات معتزلی و با آگاهی از آرای نحل و مکاتب دیگر مکتب جدیدی را در آغاز سدهی 4ق پیریزی کرد که در مخالفت با فردگرایی معتزله و موافق با اتکای به قرآن، سنّت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و آثار فکری سلف بود. وی که معتزله را اهل بدعت میدانست، با بیشتر اصول نظام معتزلی مخالفت کرد. نظریهی اختیار، حادث بودن قرآن، مفهوم عدل الهی، قدرت عقل انسان، حسن و قبح ذاتی افعال و منزلة بین المنزلتین را به کلّی کنار گذاشت و آرایی در مقابل آنها در مکتب خود مطرح کرد؛ حتّی در امر توحید که به ناچار با ایشان موافقت داشت، نفی صفات قدیم را لازم ندانست.(9)
5. اعتقادات و نوآوریهای کلامی اشعری
مهمترین مباحث کلامی که اشعری بدان پرداخته و از مسایل روزِ کلامی آن عصر بوده عبارتند از: صفات ازلی خداوند، صفات خبریه، حدوث و قدم کلام الهی، خلق افعال و مسألهی جبر و اختیار، حسن و قبح عقلی. در نظام نوین اشعری، نکات کلامی مختلفی یافت میشود که اندیشهمندان را به بازخوانی و تحلیل آنها واداشت.
برخی از آرای مهم اشعری را با استفاده از آثارش ملاحظه میکنیم:
اشعری با تغییر نظر خود و نفی اعتقاد معتزلی در موضوع صفات، هفت صفت اصلی الهی: حیات، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و نطق را (همانند سایر متکلّمان مسلمان) تأیید کرد، ولی در ابتدا، برای صفاتی همچون «ید»، «رجل» و «وجه» کوشید تا توجیهی بیابد. وی در مرحلهی بعدی تحوّل فکری و زمانی که با افکار حنبلی موافق شد، یا از آنها تأثیر پذیرفت، دیگر به توجیه چیزی نیاز ندید، بلکه آنها را نیز بلا کیف و بلا تشبیه پذیرفت، تا تشبیه و تجسیم را نیز از خداوند نفی نموده باشد. اشعری ضمن
_______________________________
9. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 435.
_______________________________
قبول صفاتی چون «ید» و «وجه» برای خدا، ذات الهی را بری از هر گونه جسمانیتی میدانست، امّا در عین حال از بیان جهل خود نسبت به ماهیّت این صفات خودداری نمیکرد. بعد از اشعری، بعضی از پیروان او در موضوع توحید صفاتی، باز به نظر معتزله برگشتند و برای این صفات معانی استعاری قایل شدند.
اشعری صفات را ازلی و قایم به ذات خداوند میدانست، بدون این که به وحدت ذات و صفات یا غیریت آنها تصریح کند. به زعم اشعری خداوند با صفات ازلی چون علم، سمع و نطق، عالم است، میشنود و سخن میگوید؛ در ضمن قرآن نیز کلام خدا، و از این رو، قدیم است. به نظر اشعری هر صفت باری تعالی واحد است؛ قدرت او، کلام او، ارادهی او، ... هر یک واحدند. در موضوع مسألهی «قدر» ، اشعری بر آن است که اختیار انسان منافی قدرت مطلقهی خداوند است، پس نمیتواند صحیح باشد و خداوند در مخلوقش قدرت و نیز اختیار را همراه با فعل میآفریند. در حقیقت، نظریهی اشعری بیان وجهی است برای احساس اختیار که در آدمی هست و نه آن چنان که بعضی گفتهاند کوشش برای تقارب و ایجاد توافق بین دو نظر متضادّ جبر و تفویض.(10)
توضیح آن که: معتزله به انگیزهی دفاع از عدل و حکمت خداوند، اندیشهی «قدریگری» را برگزیده و افعال اختیاری انسان را از قلمرو اراده و قدر الهی بیرون دانسته، انسان را خالق افعال خویش میشناختند، و در برابر آنان ظاهرگرایان به انگیزهی دفاع از عمومیت اراده و قدر الهی و نیز اصل توحید در خالقیت، هرگونه خالقیت را از انسان نفی کرده و افعال او را اعم از طاعات و معاصی مخلوق خدا میدانستند؛ از این عقیده به «خلق اعمال» یاد میشود.
اشعری پس از اعتزال، حمایت خود را از عقیدهی «خلق اعمال» ابراز کرد و در رسالههایی که عقاید خود را به عنوان
_______________________________
10. همان.
_______________________________
نمایندهی اهل سنّت نگاشت، بر این عقیده تصریح کرده، گفت: «انّ اعمال العباد مخلوقة لله مقدورة»؛ افعال بندگان مخلوق و مقدور خداوند است.
ولی برای توجیه اصل اختیار و رهایی از پیامدهای نادرست اندیشهی جبر، نظریهی «کسب» را که قبل از او توسّط حسین نجّار و ضرار بن عمرو مطرح شده بود، برگزید.
در تفسیر حقیقت «کسب» از طرف اساتید و محققان کلام اشعری، آرای مختلفی ابراز گردیده است، ولی معروفترین آنها این است: کسب عبارت است از مقارنت وجود فعل با قدرت و ارادهی انسان، بدون آن که قدرت و ارادهی او در تحقق آن تأثیری داشته باشد.(11)
نظریهی «کسب» نه تنها مورد نقد مخالفان اشعری قرار گرفته است، بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را نادرست دانستهاند و از آن به «اسم بلا مسمّی»(12) و «شکل جدید فی التعبیر عن الجبر»(13) تعبیر کردهاند.(14)
اشعری، تکلیف مالا یطاق را جایز میدانست و بر آن بود برای کسی هم که اصلاً قدرتی بر فعل ندارد، تکلیف جایز است. البته این قول او دستاویزی برای
_______________________________
11.ر.ک: شرح تجرید قوشجی، ص 445.
12. فخر رازی، تلخیص المحصَّل، ص 333.
13. احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص 57.
14. ر.ک: فرق و مذاهب کلامی، همان، ص 198 199.
_______________________________
مخالفان شد و بعضی بزرگان اشعری مذهب، بعدها کوشیدند تا آن را تعدیل کنند. به نظر اشعری حسن و قبح دو صفتاند ورای وجود، افعال انسان از آن حیث که موجود است، نه نیک است و نه بد. تعیین این که امری بد است، یا خوب، با شرع است؛ آنچه شرع نیک شمرده، خوب است و خلاف آن بد. عقل تنها میتواند متابعت شرع کند.(15)
6. صعود و نزول مکتب اشعری
تقابل اندیشهی اشعری و معتزلی به همراه تغییرات ساختار حکومتی عبّاسی و حمایت برخی از سلاطین عبّاسی از فکر اهل حدیث و در نهایت از اندیشههای اشعری، مایهی آن شد که با شکست «اعتزال» ، مذهب اشعری به سرعت گسترش افتد و مقبول طبع متفکّرانی شود که میخواستند برای راهِ سنتی شرع، وجوه عقلانی بیابند، امّا پس از دورهای طریق اعتزال به گوشهای گذاشته شد و مذهب اشعری رسماً در اوج قدرت قرار گرفت (به ویژه در دورهی رونق نظامیهها). ولی پس از چندی این مذهب کلامی هم، به تدریج راه افول پیمود، به طوری که بعد از حملات مغولان هر دو مکتب(معتزلی و اشعری) جایگاه خود را در عالم اسلامی از دست دادند و از حدود قرن 10ق ، متفکّران اسلامی دیگر خود را به هیچ یک از این مکاتب منتسب نمیکردند، گرچه گرایشهای اشعری هنوز وجود داشت.(16) رواج فکر طحاوی و ماتریدی به شکلی دیگر مایهی رکود اندیشهی اعتزال و اشعری در مناطقی از آسیای میانه و بخشهایی از کشورهای آفریقایی گردیده است که در آینده به تناسب مباحث مربوط بدان اشاره خواهد شد.
_______________________________
15.اقوال اشعری را در مصادر زیر میتوان به دست آورد: الإبانة عن اصول الدیانة، سراسر کتاب؛ اللّمع فی الردّ علی أهل الزیغ والبدع، سراسر کتاب؛ مقالات الإسلامیین، ص 298، 454 455؛ الفرق بین الفرق، بغدادی، ص 199 204، 211 212؛ الملل و النحل شهرستانی، ج1، ص 145 170؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 435.
16. دائرة المعارف، همان، ص 435.1. توبه/6: هرگاه یکی از مشرکان به تو پناه آورد که از دین آگاه شود به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مأمن و منزلش برسان.
گسترش مباحث کلامی و پیدایی مکاتب گوناگون در سه سدهی اوّل هجرت به چاره اندیشیهایی در آغاز سدهی چهارم انجامید. گرچه دخالت حکّام اموی وعبّاسی در بهرهگیری سیاسی اجتماعی از جریانات به وجود آمده،به اندیشه ورزی آزاد اندیشان دل سوز مجال چندانی نداده است؛ لیکن رقابت کلامی، عرصههای جدیدی را برای نو اندیشی، اصلاح باورهای پیشین و غنابخشی به استدلالات
_______________________________
در پی داشت.
از این میان، میتوان دفاع از دیدگاه سنّتی دین با استفاده از ابزار خصم، یعنی استدلال کلامی را واکنشی در برابر معتزله دانست که در حقیقت خیلی زود احساس شد که دفاع عقلانی از این دیدگاه در برابر معتزله امری ضروری است. این احساس، مقاومتی فکری در سراسر عالم اسلام به وجود آورد، منتها زمان لازم بود تا این افکار، شکل سنجیده و منسجمی به خود گیرد و نظام یا نظامهایی در عرض نظام فکری معتزله به وجود آورد.
در چنین زمینهی مساعدی، 3 نظام کلامی در 3 گوشهی جهان اسلام، با آرایی نزدیک به هم و اتفاقاً در دورهای واحد، یعنی در حدود آغاز قرن 4 ق شکل گرفتند:
الف) مذهب اشعری در عراق عرب؛
ب) مذهب ماتریدی در سمرقند؛
ج) مذهب طحاوی در مصر.(1)
2. شاخصههای سه نظام فکری جدید
ظهور این سه مذهب(اشعری، طحاوی و ماتریدی) با شاخصههای تقریباً متفاوت، حکایت از چاره اندیشیهای در پیش گرفتهی هر یک از سران مذاهب سهگانه است. نگاهی اجمالی به آثار باقی مانده از آنها، دلالت دارد که نظام اشعری، بیشتر در پیوند با مکتب فقهی شافعی و تا اندازهای متأثّر از افکار احمد بن حنبل در نظر گرفته میشود و نظام ماتریدی و طحاوی، در پیوند با مکتب ابوحنیفه پیگیری خواهند شد. ماتریدی و طحاوی هر دو حنفی بودند و در حملهی خود به آرا و افکار معتزله کمتر از همتایشان اشعری شدّت و حدّت نشان میدادند؛ با این وصف، نظام کلامی اشعری از آن دو مهمتر بود.(2)
3. شخصیّت علمی اشعری
ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری
_______________________________
1. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 434 435.
2. همان، ص 435.
_______________________________
به سال 260ه. ق(آغاز غیبت صغری) در بصره به دنیا آمد و در سال 423 یا 433ق. در بغداد درگذشت. وی از نوادگان ابوموسی اشعری از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. پدرش اسماعیل بن اسحاق، مکنّی به «أبی بشر» از طرفداران اهل حدیث بود. از این جهت اشعری در کودکی با عقاید اهل حدیث خو گرفت، ولی در دوران جوانی به مکتب اعتزال گرایش یافت. و تا چهل سالگی در محضر استاد خود ابوعلی جبّایی به آموختن اصول و روش استدلال «معتزله» میپرداخت، اما بار دیگر به جانبداری از عقاید اهل حدیث قیام کرد.
از مطالعهی آثار اشعری به دست میآید که وی متفکّری خوش استعداد و صاحب قریحه و محققی پر تلاش بود و از نوعی نبوغ نیز بهره داشت. او در جهت رفع تضاد میان عقل گرایی معتزله و ظاهر گرایی اهل حدیث کوشش بسیار کرد. وی، در اثبات عقاید دینی خود با وجود نهی «اصحاب سنّت و حدیث» ادلّهی کلامی را به کار میبرد و اصول آن را با عقاید اهل سنّت و جماعت وفق میداد.
اشعری در سخنوری و فن مناظره مهارت کامل داشت. مناظرهی معروف او با استادش ابوعلی جبّایی در مسألهی «صلاح» و «اصلاح» و سخنرانیهای او در مسجد جامع بصره در روزهای جمعه، در موفقیّت و شهرت او نقش موءثّری داشت.
علاوه بر این، به نویسندگی نیزمبادرت ورزید و به نشر عقاید و آرای خود پرداخت. او، آثار مکتوب فراوانی داشت. ابن فورک مصنّفات او را به سیصد تصنیف رسانیده و ابن عساکر، اسامی 98 کتاب را که اشعری تا سال 320ه.ق تألیف کرده، نام برده است.(3)
از آثار معروف اشعری، چهار کتاب زیر است که هر یک تا حدودی بیان کنندهی شخصیت علمی اشعری را نشان میدهند:
1. مقالات الاسلامیین واختلاف المصلّین؛
2. استحسان الخوص فی علم الکلام؛
3. اللّمع فی الردّ علی أهل الزیغ والبدع؛
4. الإبانة عن اُصول الدیانة.
4. اعتزال اشعری از «اعتزال»
حدود دو دهه وفاداری اشعری به اعتقاد معتزلی به دلیلی که دقیقاً معلوم نیست، به جدایی کشیده شد و وی در سال 300هجری قمری در مسجد بصره، آشکارا از مکتب معتزله، کناره گرفت. دربارهی علت اعتزال اشعری از مکتب معتزله آرایی از سوی عبدالکریم شهرستانی(4)، هانری کربن (5) و ... طرح گردید(6)، شاید بتوان گفت: اشعری اندیشهی معتزلی را قادر به پاسخگویی مسایلی که برایش پیش آمده بود،دانست. از دیدگاه او، عقاید و آرای معتزله دربارهی مسایل مختلف کلامی و به ویژه مباحث توحید و عدل نادرست بود. دلایل وی بر نادرستی عقاید معتزله در آثار کلامی وی و نیز در کتب ملل و نحل نقل گردیده است، چنان که مناظرهی او با استادش ابوعلی
_______________________________
3. ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور، ص 54 55؛ فرق و مذاهب کلامی، علی ربّانی گلپایگانی، ویرایش دوم، ص 185 186.
4. ر.ک: الملل والنحل(شهرستانی):1/32.
5. ر.ک: تاریخ فلسفهی اسلامی، ص 158.
6. ر.ک : تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج1، ص 146 147.
_______________________________
جبّایی دربارهی قاعدهی«اصلح» مشهور است.(7)
این که انگیزهی او بر اعلان مخالفت اشعری با معتزله و طرح مکتب جدید دقیقاً چه بود، کاملاً روشن نیست، ولی با توجه به آرا و نظریات وی دربارهی موضوعات کلامی مورد اختلاف میان معتزله و اهل حدیث، و مخالفت وی با هر دو گروه میتوان حدس زد که وی در صدد ارایهی طرحی برای اصلاح عقاید دینی از لغزشهایی که بر پایهی عقلگرایی معتزله و ظاهریگرایی اهل حدیث احساس میکرد برآمد و به تعدیل آن دو مبادرت ورزید. در این که او در ایفای این رسالت توفیق یافت یا نه، مسألهی دیگری است که باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد.
شاید به دلیل همین آرمان اصلاح طلبی بوده است که وی دربارهی مذاهب فقهی اهل سنّت، موضع بی طرفی اتخاذ کرده است، چنان که برخی او را شافعی پنداشتهاند و برخی مالکی و برخی حنبلی. گویا وی در این اندیشه بوده است که رضایت مذاهب و فرق مختلف اهل سنّت را جلب کند. چنان که ابن عساکر از او نقل کرده که گفته است: «همه مجتهد بوده و بر حقند؛ در اصول اختلافی ندارند،،اختلافشان در فروع است».(8)
با این وصف، اشعری با طرح آرای
_______________________________
7. ر.ک : بحوث فی الملل والنحل، آیة الله سبحانی، ج2، ص 1716.
8. ر.ک: بحوث فی الملل والنحل، ج2، ص 147؛ فرق و مذاهب کلامی، ص 191.
_______________________________
خود و با علم کامل به تفکّرات معتزلی و با آگاهی از آرای نحل و مکاتب دیگر مکتب جدیدی را در آغاز سدهی 4ق پیریزی کرد که در مخالفت با فردگرایی معتزله و موافق با اتکای به قرآن، سنّت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و آثار فکری سلف بود. وی که معتزله را اهل بدعت میدانست، با بیشتر اصول نظام معتزلی مخالفت کرد. نظریهی اختیار، حادث بودن قرآن، مفهوم عدل الهی، قدرت عقل انسان، حسن و قبح ذاتی افعال و منزلة بین المنزلتین را به کلّی کنار گذاشت و آرایی در مقابل آنها در مکتب خود مطرح کرد؛ حتّی در امر توحید که به ناچار با ایشان موافقت داشت، نفی صفات قدیم را لازم ندانست.(9)
5. اعتقادات و نوآوریهای کلامی اشعری
مهمترین مباحث کلامی که اشعری بدان پرداخته و از مسایل روزِ کلامی آن عصر بوده عبارتند از: صفات ازلی خداوند، صفات خبریه، حدوث و قدم کلام الهی، خلق افعال و مسألهی جبر و اختیار، حسن و قبح عقلی. در نظام نوین اشعری، نکات کلامی مختلفی یافت میشود که اندیشهمندان را به بازخوانی و تحلیل آنها واداشت.
برخی از آرای مهم اشعری را با استفاده از آثارش ملاحظه میکنیم:
اشعری با تغییر نظر خود و نفی اعتقاد معتزلی در موضوع صفات، هفت صفت اصلی الهی: حیات، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و نطق را (همانند سایر متکلّمان مسلمان) تأیید کرد، ولی در ابتدا، برای صفاتی همچون «ید»، «رجل» و «وجه» کوشید تا توجیهی بیابد. وی در مرحلهی بعدی تحوّل فکری و زمانی که با افکار حنبلی موافق شد، یا از آنها تأثیر پذیرفت، دیگر به توجیه چیزی نیاز ندید، بلکه آنها را نیز بلا کیف و بلا تشبیه پذیرفت، تا تشبیه و تجسیم را نیز از خداوند نفی نموده باشد. اشعری ضمن
_______________________________
9. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 435.
_______________________________
قبول صفاتی چون «ید» و «وجه» برای خدا، ذات الهی را بری از هر گونه جسمانیتی میدانست، امّا در عین حال از بیان جهل خود نسبت به ماهیّت این صفات خودداری نمیکرد. بعد از اشعری، بعضی از پیروان او در موضوع توحید صفاتی، باز به نظر معتزله برگشتند و برای این صفات معانی استعاری قایل شدند.
اشعری صفات را ازلی و قایم به ذات خداوند میدانست، بدون این که به وحدت ذات و صفات یا غیریت آنها تصریح کند. به زعم اشعری خداوند با صفات ازلی چون علم، سمع و نطق، عالم است، میشنود و سخن میگوید؛ در ضمن قرآن نیز کلام خدا، و از این رو، قدیم است. به نظر اشعری هر صفت باری تعالی واحد است؛ قدرت او، کلام او، ارادهی او، ... هر یک واحدند. در موضوع مسألهی «قدر» ، اشعری بر آن است که اختیار انسان منافی قدرت مطلقهی خداوند است، پس نمیتواند صحیح باشد و خداوند در مخلوقش قدرت و نیز اختیار را همراه با فعل میآفریند. در حقیقت، نظریهی اشعری بیان وجهی است برای احساس اختیار که در آدمی هست و نه آن چنان که بعضی گفتهاند کوشش برای تقارب و ایجاد توافق بین دو نظر متضادّ جبر و تفویض.(10)
توضیح آن که: معتزله به انگیزهی دفاع از عدل و حکمت خداوند، اندیشهی «قدریگری» را برگزیده و افعال اختیاری انسان را از قلمرو اراده و قدر الهی بیرون دانسته، انسان را خالق افعال خویش میشناختند، و در برابر آنان ظاهرگرایان به انگیزهی دفاع از عمومیت اراده و قدر الهی و نیز اصل توحید در خالقیت، هرگونه خالقیت را از انسان نفی کرده و افعال او را اعم از طاعات و معاصی مخلوق خدا میدانستند؛ از این عقیده به «خلق اعمال» یاد میشود.
اشعری پس از اعتزال، حمایت خود را از عقیدهی «خلق اعمال» ابراز کرد و در رسالههایی که عقاید خود را به عنوان
_______________________________
10. همان.
_______________________________
نمایندهی اهل سنّت نگاشت، بر این عقیده تصریح کرده، گفت: «انّ اعمال العباد مخلوقة لله مقدورة»؛ افعال بندگان مخلوق و مقدور خداوند است.
ولی برای توجیه اصل اختیار و رهایی از پیامدهای نادرست اندیشهی جبر، نظریهی «کسب» را که قبل از او توسّط حسین نجّار و ضرار بن عمرو مطرح شده بود، برگزید.
در تفسیر حقیقت «کسب» از طرف اساتید و محققان کلام اشعری، آرای مختلفی ابراز گردیده است، ولی معروفترین آنها این است: کسب عبارت است از مقارنت وجود فعل با قدرت و ارادهی انسان، بدون آن که قدرت و ارادهی او در تحقق آن تأثیری داشته باشد.(11)
نظریهی «کسب» نه تنها مورد نقد مخالفان اشعری قرار گرفته است، بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را نادرست دانستهاند و از آن به «اسم بلا مسمّی»(12) و «شکل جدید فی التعبیر عن الجبر»(13) تعبیر کردهاند.(14)
اشعری، تکلیف مالا یطاق را جایز میدانست و بر آن بود برای کسی هم که اصلاً قدرتی بر فعل ندارد، تکلیف جایز است. البته این قول او دستاویزی برای
_______________________________
11.ر.ک: شرح تجرید قوشجی، ص 445.
12. فخر رازی، تلخیص المحصَّل، ص 333.
13. احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص 57.
14. ر.ک: فرق و مذاهب کلامی، همان، ص 198 199.
_______________________________
مخالفان شد و بعضی بزرگان اشعری مذهب، بعدها کوشیدند تا آن را تعدیل کنند. به نظر اشعری حسن و قبح دو صفتاند ورای وجود، افعال انسان از آن حیث که موجود است، نه نیک است و نه بد. تعیین این که امری بد است، یا خوب، با شرع است؛ آنچه شرع نیک شمرده، خوب است و خلاف آن بد. عقل تنها میتواند متابعت شرع کند.(15)
6. صعود و نزول مکتب اشعری
تقابل اندیشهی اشعری و معتزلی به همراه تغییرات ساختار حکومتی عبّاسی و حمایت برخی از سلاطین عبّاسی از فکر اهل حدیث و در نهایت از اندیشههای اشعری، مایهی آن شد که با شکست «اعتزال» ، مذهب اشعری به سرعت گسترش افتد و مقبول طبع متفکّرانی شود که میخواستند برای راهِ سنتی شرع، وجوه عقلانی بیابند، امّا پس از دورهای طریق اعتزال به گوشهای گذاشته شد و مذهب اشعری رسماً در اوج قدرت قرار گرفت (به ویژه در دورهی رونق نظامیهها). ولی پس از چندی این مذهب کلامی هم، به تدریج راه افول پیمود، به طوری که بعد از حملات مغولان هر دو مکتب(معتزلی و اشعری) جایگاه خود را در عالم اسلامی از دست دادند و از حدود قرن 10ق ، متفکّران اسلامی دیگر خود را به هیچ یک از این مکاتب منتسب نمیکردند، گرچه گرایشهای اشعری هنوز وجود داشت.(16) رواج فکر طحاوی و ماتریدی به شکلی دیگر مایهی رکود اندیشهی اعتزال و اشعری در مناطقی از آسیای میانه و بخشهایی از کشورهای آفریقایی گردیده است که در آینده به تناسب مباحث مربوط بدان اشاره خواهد شد.
_______________________________
15.اقوال اشعری را در مصادر زیر میتوان به دست آورد: الإبانة عن اصول الدیانة، سراسر کتاب؛ اللّمع فی الردّ علی أهل الزیغ والبدع، سراسر کتاب؛ مقالات الإسلامیین، ص 298، 454 455؛ الفرق بین الفرق، بغدادی، ص 199 204، 211 212؛ الملل و النحل شهرستانی، ج1، ص 145 170؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 435.
16. دائرة المعارف، همان، ص 435.1. توبه/6: هرگاه یکی از مشرکان به تو پناه آورد که از دین آگاه شود به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مأمن و منزلش برسان.