کلیاتی درباره ی فلسفه ی دی (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
بحث دربارهی فلسفه و دین، از دیرینهترین و در عین حال، حسّاسترین مباحث فکری بشر است. تاریخِ آن را میتوان با تاریخ تفکر و اندیشهورزی آدمی برابر دانست، چرا که این هر دو، در فطرت و خرد انسان، ریشه دارند. فطرتِ جستجوگر و اندیشهی کاوشگر انسان، او را به بحث و کنکاش دربارهی هستی و آغاز و انجام آن برمیانگیزد، و شناخت قواعد کلّی حاکم بر هستی انسان و جهان را میجوید، و این جستجوگری فیلسوفانه، او را به اتخاذ موضعی ایجابی یا سلبی در مورد اساسیترین آموزههای دینی از قبیل: آفریدگار جهان، جاودانگی روح، پرستش و عبادت، وحی و نبوّت، معجزه و خارق عادت، پاداش و کیفر و سرای آخرت، وا میدارد، و این گونه است که فلسفه و دین، ربط وثیق و آشکاری با یکدیگر دارند.
کلّینگری، بهرهگیری از تفکر آزاد و پیراسته از پیشداوری، و ژرفکاوی از بارزترین نشانههای بحثهای فلسفی شناخته شده است. این ویژگیها تا حدّی فراگیر و شامل است و مکاتب فلسفی مختلف را در بر میگیرد ونقطهی تمایز آنها را در موضوعاتِمورد بحث و استفاده از روش منطقی استدلال، باید جستجو کرد. این جاست که فلسفهی مابعد الطبیعه، از فلسفههای طبیعی جدا میگردد، و فلسفهی مطلق از فلسفههای مضاف باز شناخته میشود، و فلسفهی دین یکی از اقسام فلسفهی مضاف به شمار میرود.
گرچه بحثهای مربوط به فلسفههای مضاف از قبیل: فلسفه منطق، هنر، ریاضیات، طبیعیات، دین و ... تاریخی کهن و شاید به درازای عمر فلسفه دارند، ولی به عنوان موضوعات مستقلی که تحقیقات و تألیفات جداگانه دربارهی آنها انجام گرفته، و یا به صورت رشتههای علمی شناخته شوند، جدید و نوظهورند. فلسفهی دین نیز از این قاعده مستثنی نیست.
بحث دربارهی فلسفهی دین، از موضوعات جدید و تا حدّی پر جاذبه در مجامع علمی جامعهی ما اعمّ از حوزوی و دانشگاهی به شمار میرود. در این میان رشتهها و گرایشهای مربوط به الهیات و علم کلام جایگاه ویژهای دارند، و با این که در این باره کتابها و مقالات بسیاری ترجمه یا تألیف شده و انتشار یافته است، پرسشهایی که از طرف طلاب و دانشجویان در این باره مطرح میشود، نشانگر آن است که هنوز نقطههای ابهامی پیرامون آن یافت میشود. این امر نگارنده را بر آن داشت تا در حدّ فرصت، و منابع ومآخذی که در دسترس بود، کلیات مربوط به این بحث را بررسی نموده و به عنوان درآمدی بر آن به علاقهمندان چنین بحثهایی تقدیم کند.
تعریف فلسفهی دین
دربارهی تعریف فلسفهی دین اقوال بسیاری نقل شده است که میتوان آنها را به سه دیدگاه بازگرداند:
1. دیدگاه تعریف ناپذیری
برخی از صاحبنظران بر این باورند که فلسفهی دین تن به تعریف نمیدهد، و ارایه تعریفی جامع و مانع برای آن امکان پذیر نیست. دکتر اُتینگِن کشیش و متخصص آلمانی در رشتهی الهیات در این باره چنین میگوید: «اصطلاح فلسفهی دین چنان مبهم است که هیچ تعریف جامعی درباره آن وجود ندارد، به نظر میرسد هیچ کس نتواند تعریف دقیق و جامعی از فلسفهی دین مطرح کند، تا وقتی فلسفه تعریف خاص و روشنی ندارد، چطور میتوان تعریف روشنی برای فلسفهی دین ذکر کرد؟»1
در این که ارایهی تعریفی جامع و مانع برای فلسفهی دین کار آسانی نیست، دشواری این کار یکی به خاطر دشواری تعریف فلسفهی مورد نظر در ترکیب «فلسفهی دین» است، و دیگری ناشی از صعوبت تعریف دین که مضاف الیه فلسفه است، میباشد. ولی با این حال ناممکن تلقی کردن تعریف فلسفهی دین موجه به نظر نمیرسد، میتوان با توجه به پارهای ویژگیهای عام در فلسفه دین، به تعریف عام و جامعی از آن دست یافت، چنان که با تحدید فلسفه و دین مورد نظر در کاربرد ترکیب اضافی آن دو میتوان تعریف محدودتری از فلسفهی دین را ارایه نمود.
نویسندگان کتاب «عقل و اعتقاد دینی» همین روش را برگزیدهاند. یعنی در عین این که بر دشواری ارایهی تعریفی روشن برای فلسفهی دین اذعان نمودهاند، با توضیحاتی که دربارهی فلسفه و دین دادهاند، تعریف آن را ممکن دانسته و تعریف مورد قبول خود را ذکر کردهاند. سخن آنان در این باره چنین است:«بدون شک تمام پژوهشهایی که فلسفه، موضوعی معین را به طور کامل ارزیابی میکند (از قبیل فلسفهی دین، فلسفهی هنر، فلسفهی علم و...) از نوعی ابهام مضاعف رنج میبرند. این ابهام ناشی از آن است که از ماهیت فلسفه و نیز رشتهی مورد مطالعه میتوان تلقیهای متفاوتی داشت. امّا ما در این جا فرض میکنیم که کار فلسفه همان است که قبلاً گفتیم .2 بنابراین م
_______________________________
1. قبسات، ش 2، ص 24.
2. نظریهی آنان را دربارهی رسالت فلسفه در جای دیگر نقل خواهیم کرد.________________________________________
اکنون میتوانیم تعریف کارآمدی از فلسفهی دین عرضه کنیم : فلسفهی دین کوششی است برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی».3
2. دفاع عقلانی از دین
عدهای دیگر از صاحب نظران، فلسفهی دین را به دفاع عقلانی از دین تعریف کردهاند، جان هیک* در این باره میگوید: «زمانی فلسفهی دین کلاً به معنای تفکّر فلسفی در باب دین، یعنی دفاع فلسفی از اعتقادات دین دانسته میشد. فلسفهی دین به عنوان ادامه دهندهی نقش و کارکرد الهیات طبیعی4 (=عقلانی) که متمایز از الهیات وحیانی 5 بود، شناخته میگردید. غایت آن اثبات وجود خدا از طریق براهین عقلی بود و از این رو راه را برای مدعیان وحی هموار میکرد».6
جان هاسپرز نیز وظیفهی فلسفه دین را برهانی کردن اعتقاد دانسته وگفته است:«کار فلسفه در حوزهی دین همانطور که همواره چنین بوده است برهانی کردن اعتقاد است».7
پرود فوت، از دونوع رویکرد در باب فلسفهی دین یاد کرده و قسم نخست آن را به بررسی و ارزیابی عقلانیت یا معقولیت عقاید دینی، با توجه به انسجام آنها و اعتبار براهین مربوط به توجیه آنها، تعریف کرده است.8
نامبرده در جای دیگر یادآور شده است که این رویکرد در باب فلسفهی دین، پس از یک دوره فترت، بار دیگر مورد توجه فلاسفهی دین معاصر قرار گرفته است، و همان گونه که آشکار است، در عین رسالت توصیف و تحلیل که در شأن فیلسوف دین است، نقش کلامی و مدافعهگر نیز دارد.9
_______________________________
3. عقل و اعتقاد دینی (درآمدی بر فلسفهی دین)، ص 27.
* John Hick
4. Natural Theology.
5. Revealed Theology.
6. فلسفهی دین، نوشتهی جان هیک، ترجمهی بهرام راد، ص 21.
7. فلسفهی دین، نوشتهی جان هاسپرز،ترجمهی مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، قم، ص 16.
8. دین پژوهی، ص 233.
9. همان، ص 249.________________________________________
3. پژوهش فلسفی دربارهی آموزههای دینی
اصطلاح رایج فلسفهی دین که قرینهی سایر فلسفههای مضاف مانند: فلسفهی حقوق، فلسفهی اخلاق، فلسفهی علم و ... میباشد، عبارت است از پژوهش فیلسوفانه دربارهی آموزهها و احکام و مناسک و آداب دینی. اینک اقوال تنی چند از صاحب نظران را در این باره از نظر میگذرانیم:
الف: جان هیک: «میتوان اصطلاح فلسفهی دین را (در قیاس با اصطلاحاتی نظیر فلسفهی علم، فلسفهی هنر و غیره) در معنای اخص آن، یعنی تفکر فلسفی در باب دین به کار برد».
بنا بر این تعریف، فلسفهی دین وسیلهای برای آموزش دین نیست، در واقع اساساً ضروری نیست از دیدگاه دینی به آن نگاه کنیم، کسانی که به خدا اعتقاد ندارند و افراد متدین به یکسان میتوانند به تفکر فلسفی در باب دین بپردازند. فلسفهی دین مفاهیم و نظامهای اقتصادی دینی و نیزپدیدارهای اصلی تجربه دینی و مراسم عبادی و اندیشهای را که این نظامهای عقیدتی بر آن مبتنی هستند مورد مطالعه قرار میدهد. مانند فلسفهی حقوق است نسبت به حوزه مطالعات حقوقی و مفاهیم و دلایل قضایی، و مانند فلسفهی هنر است نسبت به پدیدههای هنری و نسبت به معقولات و روشهای مباحث زیبایی شناسی».10
ب: رونالد هپ برن: «فلسفهی دین، بررسی فلسفی مفاهیم، مباحث و ادعاهای دینی و شواهد و استدلالهایی است که در مورد آنها مطرح میشود».11
ج: پروفسور هوبلینگ: «فلسفهی دین، در تلاش است تا برآوردی انتقادی از اعتقادات مختلف مذهبی، بر مبنای عقلانی ارایه نماید،مهمترین بخش فلسفهی دین، نظریهی فلسفی دربارهی خدا، یعنی نظریهای دربارهی خدا مبتنی بر عقل است. بنابراین، سازمانهای گوناگون فلسفی، امکان وجود وحضور مییابند، و در نتیجه سازمانهای مختلف فلسفهی دین نیز وجود خواهد داشت، این سازمانها به خاطر برداشتهای مختلف از عقل و منابع متفاوت تجربه با یکدیگر تفاوت خواهند
_______________________________
10. فلسفهی دین، ص 21.
11. فلسفهی دین، نوشته رونالد. و.هب برن ) Ronald W. Hepburn(، ترجمه دکتر همایون همتی، مجلهی قبسات ، ش2، ص36.________________________________________
داشت».12
د: ویلیام، پی، آلستون*: «فلسفهی دین، کوششی برای بررسی دقیق عقلانی دعاوی یک دین، و داوری دربارهی آن است».13
«غالباً مشغولیت فلسفهی دین، تا حدّ زیادی، بررسی دلایل له و علیه اقسام باورهای بنیادی دین، به ویژه بررسی براهین گوناگون وجود خدا، بوده است...».14
ه: ایان باربور**: «فلسفهی دین کاربرد روشهای انتقادی فلسفه برای تبیین مقبولات و مفاهیم سنن گوناگون دینی است، چنان که فلسفهی علم عملکرد مشابهی برای علوم دارد».15
و: پاپکین استروُل***: «آن شاخهی فلسفه که به فلسفهی دین موسوم است، بالضروره ربطی به توجیه یا انکار قدر و ارزش دعاوی ویژهی هر دین خاصی ندارد، بلکه آنچه مورد توجه در این قسمت از فلسفه است مطالعهی مسایل عقلیای است که در بررسی نظریات دینی مطرح میشود. این مسایل معمولاً یا مسایل خاصی است که با نظریهی شناسایی، که در مورد شناسایی دینی به کار میرود، مرتبط است، یا مسایل مابعد الطبیعه است که ادیان گوناگون برای تبیین رضایتبخش و مقطعی بعضی از مفاهیم به کار بردهاند».16
_______________________________
12. فصل اول از کتاب اصول فلسفهی دین، نوشته پروفسور اچ، جی، هوبلینگ، ترجمهی حمید رضا آیت اللهی؛ قبسات،ش 2، ص 68.
* William. P. Al ston
13.مسایل فلسفهی دین، نوشته ویلیام پی. آلستون، ترجمهی علی حقی، مجله نقد و نظر، ش 9، ص 87.
14. همان، ص 81.
** Ian Barbour
15. علم و دین، نوشتهی ایان باربور، ترجمهی بهاء الدین خرمشاهی، ص 12.
*** Richard Popkin، and Aurum Stroll.
16. کلیات فلسفه، نوشته ریچارد پاپکین، و اوروم استروُل، ترجمهی دکتر سید جلال الدین مجتبوی، ص 103. پیش از این، تعریف نویسندگان کتاب «عقل و اعتقاد دینی» را از فلسفهی دینی یادآور شدیم، و آن این که «فلسفهی دینی کوششی است برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی».________________________________________
از مطالعهی تعاریف فوق و نظایر آن دو نکتهی زیر به دست میآید:
الف: فلسفهی دین از اقسام فلسفهی مضاف است.
توضیح این که ترکیب فلسفه و دین انحای گوناگونی دارد، از قبیل:
1. ترکیب عطفی: (فلسفه و دین) که هدف آن در این صورت، بررسی رابطهی فلسفه با دین است، و این که آیا فلسفه موءید دین است یا معارض آن، و البته پاسخ به این سوءال با توجه به فلسفههای مختلف، متفاوت خواهد بود.
2. ترکیب وصفی: (فلسفهی دینی) که مقصود، آن قسم از فلسفه است که در بحثهای خود پیرامون هستی انسان و جهان ، با دین و نگرشهای دینی دربارهی مقولات یاد شده فیالجمله سازگار است. یعنی دین را یکسره مردود و بیاساس نمیشناسد، هر چند ممکن است در پارهای از مسایل معارضههایی میان آن دو رخ دهد، که در آن صورت فیلسوف دینی برای حلّ تعارض به چارهجویی میپردازد.
3. ترکیب اضافی :(فلسفهی دین) یعنی فلسفهای که به بحث دربارهی مفاهیم، دعاوی و آموزهها و نیز دلایل و مستندات آن میپردازد. از این جا روشن میشود که در این اضافه، کلمه «فی»(=در باره) در تقدیر است ، نه کلمهی «من»(=از) ویا کلمهی «لام»(=برای).
لازم به یادآوری است که واژهی فلسفه گاهی به دین و یا احکام دینی اضافه میشود، که به معنای غایت و غرض یا فایده و نتیجه است، چنان که گفته میشود فلسفهی روزه چیست؟ یا فلسفهی حج کدام است؟ و نظایر آن، بدیهی است این مطلب در بحث فلسفهی دین به عنوان یکی از اقسام فلسفه مورد نظر نمیباشد.
ب: روش انتقادی در فلسفهی دین
گرچه فلسفه از نظر مبادی، غایات و روشهای معرفتی اقسام گوناگون و احیاناً متضادّی دارد، ولی یک چیز را میتوان از ویژگیهای مشترک تفکر و شناخت فلسفی دانست، و آن عبارت است از بهرهگیری از روش انتقادی و داشتن موضعی نسبتاً بیطرفانه و دور از پیشداوری ویادآوریهای صرفاً عاطفی و ناشی از علایق غیر عقلانی و منطقی. شاید بتوان این مطلب را وجه مشترک شیوهی بحث فلسفی، معنای عام آن دانست، هر چند ممکن است برخی از کسانی که خود را فیلسوف نامیده و یا به این نام شناخته شدهاند، فاقد چنین ویژگی بوده باشند، ولی در چنین بحثهایی استثناها معیار داوری بهشمار نمیرود. و آنچه در انواع مختلف فلسفهی دین مشترک است، بهکارگیری همین روش در مطالعهی مفاهیم، آموزهها و عقاید دینی است، چنان که از عبارتهایی که در تعاریف فوق بهکار رفته است به روشنی به دست میآید. به عبارتهای زیر توجه کنید:
1. تفکّر فلسفی در باب دین (جان هیک).
2. بررسی فلسفی مفاهیم، مباحث و ادعاهای دینی...(رونالد هپ برن).
3. برآوردی انتقادی از اعتقادات مختلف مذهبی، بر مبنای عقلانی (پروفسور هوبلینگ).
4. کوششی برای بررسی دقیق عقلانی دعاوی یک دین (ویلیام پی، آلستون).
5. کاربرد روشهای انتقادی فلسفه برای تبیین مقبولات و مفاهیم سنن گوناگون دینی(ایان باربور).
6. کوشش برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی (نویسندگان کتاب عقل و اعتقاد دینی).
نویسندگان کتاب «عقل و اعتقاد دینی»دربارهی ویژگیهای بحث و پژوهش فلسفی بیان نسبتاً جامعی دارند که نقل آن را در این جا مناسب میدانیم:
«فلسفه به لحاظ تاریخی چندین عامل اساسی را در بررسی تمام موضوعات مهم، از جمله دین، مورد تأکید قرار داده است.
اولین عامل، تمایل به وضوح است که غالباً فیلسوفان را وا میدارد طالب دقّت معانی الفاظ و مفاهیم باشند. برای مثال، فیلسوفان دین شدیداً نسبت به تعاریف الفاظ مهمی چون خدا، معجزه و شرّ حسّاسند.
عامل دومی که عموماً مورد تأکید فیلسوفان است، ضرورت رویکرد نقدی است.
در رویکرد نقدی، مفروضات پنهان آشکار شده و مورد بررسی وکاوش قرار میگیرند، و نیز شقوق بدیل و انتقادات وارد بر هر موضوع مورد ملاحظه قرار میگیرند. به همین دلیل است که فیلسوفان دین هرگز به شرح و بیان صرفِیک نظریهی خاص اکتفا نمیکنند، بلکه نکات مثبت و منفی آن را با جدیت بیشتر مورد تفحّص قرار میدهند.
سوم این که فیلسوفان همیشه تأکید ورزیدهاند که عقاید مسئولانه باید بر برهان مبتنی باشد، نه بر ترجیح شخصی یا تصدیق جمعی. حتی آنان که معتقدند لازم نیست برای بعضی اعتقادات برهان اقامه کنیم، باید برای این نظر خود برهانی اقامه کنند. مخالفان آنها هم باید برای مخالفت خود برهانی عرضه کنند. بنابراین، در شرایط ایدهآل، شخصی دیدگاهش را بر مبنای تفکر معتبر و استوار بنا خواهد کرد و اعتقادی را میپذیرد که بر استدلال دقیقتری استوار باشد. برای مثال، بسیاری از کتابهای مقدماتی که در باب فلسفهی دین نوشتهاند(و هدفشان بررسی معقولیت اعتقادات دینی است)، غالباً حجم قابل ملاحظهای از صفحات خود را به براهین له و علیه وجود خداوند اختصاص دادهاند.
چهارم این که گاهی برای فلسفه نقش تألیفی یا ترکیبی هم قایلند. فلسفه در این وجه از کار خود میکوشد تا دیدگاهی جامع بنا کند. مطابق این دیدگاه، میتوان نتایج عدیدهای را که منفرد از براهین فراوان مربوط به دست میآیند، ضمن دیدگاه یا نظری واحد گرد آورد. برای مثال، صاحب نظران فلسفهی دین چه بسا در پاسخ به پرسشهای مربوط به عقاید و آموزههای کلامی، نظیر این که کدامیک از براهین سنتی خداشناسی، کارآمد است و مانند آن، رأی و عقیدهای قاطع و روشن داشته باشند، امّا در گام بعدی میتوانند دربارهی سازگاری این نتایج منفرد با یکدیگر داوری کنند. و نیز سودمندی و اعتبار کلی دیدگاهی را که محصول این نتایج است، مورد ارزیابی قرار دهند».17
فلسفهی دین عام و خاص
اصطلاح دین کاربردهای مختلف و احیاناً متضادّی دارد، عامترین کاربرد آن، ایدئولوژیهایی نظیر مارکسیسم را نیز شامل میشود، ولی کاربرد رایج آن به آیینهایی
_______________________________
17. عقل و اعتقاد دینی، تألیف: مایکل پترسون، ویلیام هاسکر، بروس رایشنباخ، دیوید بازیتجر، ترجمهی : احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص 24 25.
________________________________________
اختصاص دارد که فیالجمله به واقعیتهای ماورای طبیعی ایمان دارند. این تعریف، ادیان تاریخی بسیاری را در بر میگیرد که دامنهی آن، ادیان ابتدایی، پیشرفته، توحیدی و غیر توحیدی را با مصادیق و مظاهر مختلف آنها شامل میشود. با توجه به این مطلب فلسفهی دین را میتوان به دو قسم عام و خاص تقسیم کرد:
1. فلسفهی دین عام به بحث دربارهی مسایل مشترک ادیان میپردازد مانند وجود خدا و دلایل آن (بنابراین که اعتقاد وجود خدا را عنصر مشترک ادیان بدانیم، زیرا گاهی از برخی از ادیان مانند دین بودایی به عنوان دین بدون خدا یاد میشود، هر چند این مطلب مورد قبول همهی دین شناسان نیست) همینگونه است بحث دربارهی مفهوم مقدّس یا امر قُدسی که به اعتقاد برخی از دین پژوهان، عنصر مشترک ادیان را تشکیل میدهد، از این قبیل است بررسی مسألهی عبادت و پرستش در ادیان، و تحقیق دربارهی مبادی و آثار آن، بحث دربارهی جاودانگی روح ومسأله پاداشها و کیفرها و ارزشهای اخلاقی که همگی از مسایل مشترک ادیان و در نتیجه مربوط به فلسفهی دین به معنای عام آن خواهد بود.
2. فلسفهی دین خاص که به بحث و نقّادی دربارهی آموزههای یک دین خاص اهتمام میورزد، مانند بررسی آموزههای تثلیث، گناه جبلّی و فدیه در آیین مسیحیت، اعتقاد به جهانی بودن و جاودانگی آیین اسلام، اعجاز قرآن، مسألهی خلافت و امامت و نظایر آن در دین اسلام، اعتقاد به کارما ) Karma( و تناسخ در آیین هندویی و دین جینی) Jainism( و عقیده به نیروانا در دین بودایی18 و....
با توجه به این مطلب، میتوان به معنای تعابیری چون فلسفهی دین مسیحی، یهودی و اسلامی و نظایر آن دست یافت. پسوندهای مسیحی، یهودی و اسلامی در چنین کاربردهایی وصف دین (مضاف الیه) است، نه وصف فلسفه (مضاف)، در این صورت تعبیر فلسفهی دین با پسوندهای یاد شده تناقض آمیز نخواهد بود. تناقض آمیز دانستن آنها در صورتی است که پسوندهای یاد شده وصف فلسفه باشند، در آن صورت، غیر متعهد بودن روش بحث فلسفی، با تعهد داشتن به دین که
_______________________________
18. دربارهی عقاید ویژهی ادیان، به کتب تاریخ ادیان مانند تاریخ ادیان جان ناس، ترجمهی علی اصغر حکمت، ادیان زندهی جهان نوشتهی رابرت هیوم، ترجمهی دکتر عبدالرحیم گواهی رجوع شود.________________________________________
از ویژگیهای علم کلام است ناسازگار خواهد بود.
ویلیام آلستون در اشاره به تفاوت دعاوی ادیان میگوید: «یک دین کاملاً رشد یافته شماری از دعاوی در خور اهمیت را در خصوص باور، کردار یا رهیافتها و عواطفمان، پیش روی ما مینهد، این دین به پرسشهایی درمورد سرچشمهی نهایی موجودات، نیروهای حاکم بر جهان، فرجام عالم، و جایگاه انسان در این طرح و تدبیر، پاسخ میدهد، به ما میگوید: موجود متعال همانند چیست، از آدمیان چه خواستههایی دارد، و چه کسی میتواند با او تماس برقرار کند، او برای آلام بشری درمانهایی پیشنهاد میکند و راه رستگاری را ترسیم میکند که اگر پیموده شود، راهی خواهد بود برای التیام همهی دردها و ژرفترین نیازهای آدمی را اشباع خواهد کرد.
شایان ذکر است که این گونه دعاوی، از سوی همهی ادیان مطرح نشده است، بلکه منحصراً در ادیان خاصی مطرحند، و گرچه عموماً میتوانیم همه گونه دعاوی از این دست را در هر دین خاصی پیدا کنیم، امّا مضمون ویژهی هر دین با دین دیگر کاملاً متفاوت است، این مطلب برای سمت و سویی که فلسفه ورزیِ پدید آمده در قبال هر دین اتخاذ کرده است، پیامدهای مهمی خواهد داشت.
تأمل فلسفی در باب یک سنّت کاملاً متفاوت دینی به مشغلههای ذهنی گوناگونی خواهد انجامید. بدین جهت فیلسوفان غربی، بر خلاف همتایان هندیشان، سخت دلمشغول براهین له و علیه وجود معبودی متعال، و این که رخداد معجزات با سیطرهی قانون طبیعی سازگار است یا نه، بودهاند، امّا در سنتی دینی همانند آیین هندو یا بودا که در آن، مفهوم معبودی متعال که با مخلوقاتش روابط شخصی فعّال داشته باشد، جایی ندارد این مسایل پدید نمیآید، بر عکس فیلسوفان در چنین سنتی دلمشغول کوشش ورزیدن برای توضیح رابطهی معبود یگانهی خطاناپذیر متعال با اقسام موجوداتی که در جهان، مجلای تجلیّات او هستند، و بررسی استدلالهایی که بر ناواقعی بودن نهایی جهان حسی ارایه شده است، خواهند بود، با این همه، به اندازهی کافی در ادیان مختلف چیزهای مشترک وجود دارد که تضمین کند هر فلسفهی دینی به مسایلی معطوف خواهد شد که همانندی آنها کاملاً قابل تشخیص باشد، هر چند به اشکال و صور کاملاً متفاوت».19
_______________________________
19. مسایل فلسفهی دین، ویلیام پی، آلستون، ترجمهی علی حقّی؛ نقد ونظر، 9، ص 82 83.________________________________________
تاریخ، خاستگاه و انگیزهی پیدایش فلسفهی دین
در این که پژوهشهای فیلسوفانه دربارهی دین تاریخی کهن دارد، تردیدی نیست، زیرا که فلسفه و دین از کهنترین جلوههای فرهنگ و تمدن بشری بودهاند، بر این اساس باید گفت: «علاقه دیرین بشر به مسایل دینی، متفکران را به تحقیق در بارهی معنای دعاوی ادیان مختلف و دلایل و شواهدی که این دعاوی بر آنها مبتنی است، و موازین و مقیاسهایی که میتوان در تعیین قدر و ارزش آنها به کار گرفت، و این که این دعاوی را میتوان قسمتی از یک نظریهی کلی و عام دربارهی طبیعت جهان شناخت یا نه، رهنمون شده است.
بعضی از فیلسوفانی که این مسایل را مطرح کردهاند، به نشان دادن موجه و معقول بودن پارهای از نظریات دینی علاقهمند بودهاند، برخی دیگر در صدد ردّ یا تشکیک در بعضی از افکار و آرای دینی برآمدهاند، بعضی از آنها مسایل مربوطه را بیطرفانه در نظر گرفته و صرفاً کوشیدهاند که تحقیق و تعیین کنند که آیا نوع خاصی از شناسایی ومفاهیم در مسایل و امور دینی موجود است یا نه، و آیا به کار گرفتن موازین و ملاکهای خاصی مورد نیاز است یا نه».20
این تاریخ کهن مربوط به واقعیت فلسفهی دین است، ولی پیدایش این اصطلاح و نیز تدوین مقالات و کتابهایی به این نام پدیدهای جدید است که به دوران پس از نوزایی باز میگردد. برخی از محققان، تاریخ پیدایش این اصطلاح را قرن نوزدهم، و هگل فیلسوف معروف آلمانی (1770 1831م) را مبتکر آن دانستهاند. در مقالهی دین پژوهی) Study of Religion( نوشته سیمورکین21 و اریک شارپ22 آمده است:«هگل سیر تحقیقی خود را دربارهی جریانهای تفکر زمانهاش از موضعی تاریخی و تکاملی آغاز کرد، و نه فقط گزارش جامعی از سیر و سلوک ذهن یا روح تا واپسین وضعیت آن به دست داد، بلکه فلسفهی تاریخ و فلسفهی دین را هم به دقّت بررسی کرد، و به فرهنگهای بدوی آسیایی هم توجه داشت، او نخستین کسی بود که اصطلاح «فلسفهی دین» را به کار برده در فلسفهی دینش کار را از بررسی
_______________________________
20. کلیات فلسفه، ص 205.
21. Seymour Cain.
22. Eric J. Sharpe.________________________________________
دین به عنوان جلوهی بیهمتای خودآگاهی آغاز کرد و به تحلیل آگاهی و رهیافت دینی (به عنوان احساس، ادراک ، تصور) رسید، و ادیان تاریخی را از ظهور دین اولیه تا دین مسیحیت مورد ملاحظه قرار داد».23
به اعتقاد ویلیام آلستون آموزهها و تشکیلات دینی در گذشته تاریخ خود از عوامل پیدایش تأملات فلسفی بوده است، چنان که گفته است: «تعبیر «فلسفهی دین» تعبیری است که تقریباً به تازگی به واژگان فلسفی راه یافته است، امّا آنچه اکنون بر آن دلالت دارد، به قدمت خود فلسفه است، یکی از نخستین انگیزهها برای تأمل فلسفی، در یونان باستان و هر جای دیگر، ظهور تشکیلاتی در خصوص تعالیم دینی بود، چه باورها و مفاهیم دینی همیشه مایهی اصلی بحث فلسفی بودهاند».24
به اعتقاد برخی از صاحبنظران، دیدگاه رایج در میان متفکران تا قبل از عصر روشنگری بر این بود که فلسفه خدمتکار الهیات است، ولی از آن پس این دیدگاه تا حدّ زیادی مطرود گردید، و به جای آن فلسفه خدمتکار علوم طبیعی گردید، ادامه این روند به پیدایش فلسفهی دین انجامید، از این رو فلسفه که بار دیگر به الهیات گرایش یافت دیگر آن فلسفه خدمتکار الهیات نیست، بلکه بیشتر پرسشگر و یا شبههانگیز است، و نه مدافع و خدمتکار. آقای لگنهازون در این باره میگوید: «بیشتر فلاسفه و بسیاری از متألهان، حداقل از عصر روشنگری به بعد در اندیشه اروپا، با این رأی که فلسفه باید در خدمت الهیات باشد مخالفت کردهاند، امّا نتیجه، به جای آن که رهایی فلسفه باشد، این بوده است که فلسفه در خدمت فرزندان خود یعنی علوم طبیعی و انسان قرار گیرد. پس از صعود و سقوط مکتب اصالت تحقق (پوزیتیویسم)، وپس از آن که اعلام شد فلسفه خدمتگزار علوم طبیعی است و کارش حل و فصل مسایل باقیمانده (حل نشده) میباشد، فلسفه تحت پوشش جدید« فلسفهی دین» پا به صحنه میگذارد و عشوهگرانه سوءالهایش را به عالم الهیات عرضه میکند.
در ظاهر، اکثر یا بیشتر سوءالها، همانهایی است که عالمان الهیات در طول قرنها با آن مأنوس بودهاند، ولی وقتی انسان با مباحث جدید مربوط به این سوءالها آشنا میشود در مییابد که فلسفهی دین آن طور هم که
_______________________________
23. دین پژوهی، ترجمهی بهاء الدین خرمشاهی، دفتر اول، ص 124 125.
24. نقد و نظر، 9، ص 81.________________________________________
مینماید معصوم نیست، فلسفه سالها در خدمت علوم بوده است و بردگی آن در مقابل علوم، مستلزم سازگاریهای بیشماری با انسانگرایی ، مادهگرایی، طبیعتگرایی و دیگر ایدئولوژیهایی است که خصم دینند، و هنگامی که فلسفه سوءالهای خود را برای عالمان الهیات مطرح میکند، استدلالهای تمامی این ایدئولوژیها را در مقابل هر واکنش احتمالی آنها در آستین دارد....
فلسفهی دین به هیچ وجه صرفاً نامی دیگر برای الهیات عقلانی، به معنای سنتیاش نیست، چرا که درست همان معیارهای عقلیای که در مسایل الهیاتی به کار گرفته میشوند، تغییر یافتهاند، اگر عالم الهیات نمیخواهد غافلگیر شود، باید آماده باشد تا این ضوابط را زیر سوءال برد....
امروزه محاوره میان فلسفه و الهیات صرفاً امری نیست میان ذهن سوءالگر فیلسوف و روح پرهیزگار عالم الهیات؛ هر سوءالی با انتظارهایی ناگفته، در مورد نوع جوابی که ممکن است شایسته بنماید، همراه است، هر جستجویی از دلیل، معیاری را برای تبیین، پیشفرض دارد، انتظارها و پیشفرضهایی که فلسفهی دین را تغذیه میکند عمیقاً رنگ و بوی اندیشه جدید غرب را با خود دارند...».25
از عبارات یاد شده از آقای لگنهاوزن این نکات به دست میآید:
_______________________________
25. رابطهی فلسفه و الهیات در دوران پسامدرن، نوشتهی محمد لگنهاوزن، ترجمهی غلامحسین توکّلی، نقد ونظر: 9، ص 58 60.________________________________________
1. فلسفهی دین به معنای جدید آن با فلسفهی دین به معنای سنتیاش متفاوت است، دومی خدمتکار دین و مدافع آن بوده، ولی اولی غالباً برخورد خصمانه داشته است.
2. خاستگاه فلسفهی دین به معنایِ جدیدِ آن، جهان غرب و زمان آن به عصر روشنگری (قرن هیجدهم )و پس از آن باز میگردد.
3. عالم الهیات در صورتی میتواند از دین و آموزههای دینی دفاع کند که با علوم تغذیه کنندهی فلسفهی دین، یعنی علوم جدید و فلسفههای مربوط به آنها آشنا باشد، و بتواند مبانی آنها را مورد مداقه و مناقشه قرار دهد.
نکات یاد شده همگی دقیق و استوار به نظر میآید و نکته دقیق دیگری نیز که وی در جای دیگر خاطر نشان نموده این است که گرچه خاستگاه فلسفهی دین به معنای جدید آن جهان غرب است، و گفتگو میان فلسفه و الهیات در واقع گفتگویی است میان یک فیلسوف غربی با یک عالم الهیات مسیحی، ولی نادیده گرفتن فلسفهی دین، نوعی ریسک و قبول خطر است، ایدهها و نگرشهای تغذیه کنندهی فلسفهی دین، در درون حصارهای چند دانشگاه در سرزمینهای دور افتاده بیگانه محصور نیست، بلکه بخشی از جو فرهنگی غرب است با حجم و اندازهای چنان وسیع که خود را برای هجوم به جهان اسلام آماده میکنند، وحتی این هجوم را قبلاً آغاز کرده است، خوشایند ما باشد یا نباشد....
از آنجا که انواع مختلف محصولات فکری غرب در بازار فراوان است، ما مسلمانان نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که به این زودیها در همهی عرصهها، سهم خود را از بازار به دست آوریم، ولی میتوانیم انتظار داشته باشیم که در حوزههایی که در گذشته تفکر اسلامی قوت خود را نشان داده رقابتی تهاجمی داشته باشیم و آن را مبنا قرار داده، به حوزههای دیگر نیز گسترش دهیم، اندیشهی اسلامی برای آن که بتواند در بازار بینالمللی افکار رقابت کند نه تنها باید به شک وتردیدهایی پاسخ گوید که متفکران مختلف غرب به آن دامن زدهاند، بلکه باید این کار را به گونهای انجام دهد که به روشنی، اسلامی باشد.26
_______________________________
26. همان، ص 62 61.
کلّینگری، بهرهگیری از تفکر آزاد و پیراسته از پیشداوری، و ژرفکاوی از بارزترین نشانههای بحثهای فلسفی شناخته شده است. این ویژگیها تا حدّی فراگیر و شامل است و مکاتب فلسفی مختلف را در بر میگیرد ونقطهی تمایز آنها را در موضوعاتِمورد بحث و استفاده از روش منطقی استدلال، باید جستجو کرد. این جاست که فلسفهی مابعد الطبیعه، از فلسفههای طبیعی جدا میگردد، و فلسفهی مطلق از فلسفههای مضاف باز شناخته میشود، و فلسفهی دین یکی از اقسام فلسفهی مضاف به شمار میرود.
گرچه بحثهای مربوط به فلسفههای مضاف از قبیل: فلسفه منطق، هنر، ریاضیات، طبیعیات، دین و ... تاریخی کهن و شاید به درازای عمر فلسفه دارند، ولی به عنوان موضوعات مستقلی که تحقیقات و تألیفات جداگانه دربارهی آنها انجام گرفته، و یا به صورت رشتههای علمی شناخته شوند، جدید و نوظهورند. فلسفهی دین نیز از این قاعده مستثنی نیست.
بحث دربارهی فلسفهی دین، از موضوعات جدید و تا حدّی پر جاذبه در مجامع علمی جامعهی ما اعمّ از حوزوی و دانشگاهی به شمار میرود. در این میان رشتهها و گرایشهای مربوط به الهیات و علم کلام جایگاه ویژهای دارند، و با این که در این باره کتابها و مقالات بسیاری ترجمه یا تألیف شده و انتشار یافته است، پرسشهایی که از طرف طلاب و دانشجویان در این باره مطرح میشود، نشانگر آن است که هنوز نقطههای ابهامی پیرامون آن یافت میشود. این امر نگارنده را بر آن داشت تا در حدّ فرصت، و منابع ومآخذی که در دسترس بود، کلیات مربوط به این بحث را بررسی نموده و به عنوان درآمدی بر آن به علاقهمندان چنین بحثهایی تقدیم کند.
تعریف فلسفهی دین
دربارهی تعریف فلسفهی دین اقوال بسیاری نقل شده است که میتوان آنها را به سه دیدگاه بازگرداند:
1. دیدگاه تعریف ناپذیری
برخی از صاحبنظران بر این باورند که فلسفهی دین تن به تعریف نمیدهد، و ارایه تعریفی جامع و مانع برای آن امکان پذیر نیست. دکتر اُتینگِن کشیش و متخصص آلمانی در رشتهی الهیات در این باره چنین میگوید: «اصطلاح فلسفهی دین چنان مبهم است که هیچ تعریف جامعی درباره آن وجود ندارد، به نظر میرسد هیچ کس نتواند تعریف دقیق و جامعی از فلسفهی دین مطرح کند، تا وقتی فلسفه تعریف خاص و روشنی ندارد، چطور میتوان تعریف روشنی برای فلسفهی دین ذکر کرد؟»1
در این که ارایهی تعریفی جامع و مانع برای فلسفهی دین کار آسانی نیست، دشواری این کار یکی به خاطر دشواری تعریف فلسفهی مورد نظر در ترکیب «فلسفهی دین» است، و دیگری ناشی از صعوبت تعریف دین که مضاف الیه فلسفه است، میباشد. ولی با این حال ناممکن تلقی کردن تعریف فلسفهی دین موجه به نظر نمیرسد، میتوان با توجه به پارهای ویژگیهای عام در فلسفه دین، به تعریف عام و جامعی از آن دست یافت، چنان که با تحدید فلسفه و دین مورد نظر در کاربرد ترکیب اضافی آن دو میتوان تعریف محدودتری از فلسفهی دین را ارایه نمود.
نویسندگان کتاب «عقل و اعتقاد دینی» همین روش را برگزیدهاند. یعنی در عین این که بر دشواری ارایهی تعریفی روشن برای فلسفهی دین اذعان نمودهاند، با توضیحاتی که دربارهی فلسفه و دین دادهاند، تعریف آن را ممکن دانسته و تعریف مورد قبول خود را ذکر کردهاند. سخن آنان در این باره چنین است:«بدون شک تمام پژوهشهایی که فلسفه، موضوعی معین را به طور کامل ارزیابی میکند (از قبیل فلسفهی دین، فلسفهی هنر، فلسفهی علم و...) از نوعی ابهام مضاعف رنج میبرند. این ابهام ناشی از آن است که از ماهیت فلسفه و نیز رشتهی مورد مطالعه میتوان تلقیهای متفاوتی داشت. امّا ما در این جا فرض میکنیم که کار فلسفه همان است که قبلاً گفتیم .2 بنابراین م
_______________________________
1. قبسات، ش 2، ص 24.
2. نظریهی آنان را دربارهی رسالت فلسفه در جای دیگر نقل خواهیم کرد.________________________________________
اکنون میتوانیم تعریف کارآمدی از فلسفهی دین عرضه کنیم : فلسفهی دین کوششی است برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی».3
2. دفاع عقلانی از دین
عدهای دیگر از صاحب نظران، فلسفهی دین را به دفاع عقلانی از دین تعریف کردهاند، جان هیک* در این باره میگوید: «زمانی فلسفهی دین کلاً به معنای تفکّر فلسفی در باب دین، یعنی دفاع فلسفی از اعتقادات دین دانسته میشد. فلسفهی دین به عنوان ادامه دهندهی نقش و کارکرد الهیات طبیعی4 (=عقلانی) که متمایز از الهیات وحیانی 5 بود، شناخته میگردید. غایت آن اثبات وجود خدا از طریق براهین عقلی بود و از این رو راه را برای مدعیان وحی هموار میکرد».6
جان هاسپرز نیز وظیفهی فلسفه دین را برهانی کردن اعتقاد دانسته وگفته است:«کار فلسفه در حوزهی دین همانطور که همواره چنین بوده است برهانی کردن اعتقاد است».7
پرود فوت، از دونوع رویکرد در باب فلسفهی دین یاد کرده و قسم نخست آن را به بررسی و ارزیابی عقلانیت یا معقولیت عقاید دینی، با توجه به انسجام آنها و اعتبار براهین مربوط به توجیه آنها، تعریف کرده است.8
نامبرده در جای دیگر یادآور شده است که این رویکرد در باب فلسفهی دین، پس از یک دوره فترت، بار دیگر مورد توجه فلاسفهی دین معاصر قرار گرفته است، و همان گونه که آشکار است، در عین رسالت توصیف و تحلیل که در شأن فیلسوف دین است، نقش کلامی و مدافعهگر نیز دارد.9
_______________________________
3. عقل و اعتقاد دینی (درآمدی بر فلسفهی دین)، ص 27.
* John Hick
4. Natural Theology.
5. Revealed Theology.
6. فلسفهی دین، نوشتهی جان هیک، ترجمهی بهرام راد، ص 21.
7. فلسفهی دین، نوشتهی جان هاسپرز،ترجمهی مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، قم، ص 16.
8. دین پژوهی، ص 233.
9. همان، ص 249.________________________________________
3. پژوهش فلسفی دربارهی آموزههای دینی
اصطلاح رایج فلسفهی دین که قرینهی سایر فلسفههای مضاف مانند: فلسفهی حقوق، فلسفهی اخلاق، فلسفهی علم و ... میباشد، عبارت است از پژوهش فیلسوفانه دربارهی آموزهها و احکام و مناسک و آداب دینی. اینک اقوال تنی چند از صاحب نظران را در این باره از نظر میگذرانیم:
الف: جان هیک: «میتوان اصطلاح فلسفهی دین را (در قیاس با اصطلاحاتی نظیر فلسفهی علم، فلسفهی هنر و غیره) در معنای اخص آن، یعنی تفکر فلسفی در باب دین به کار برد».
بنا بر این تعریف، فلسفهی دین وسیلهای برای آموزش دین نیست، در واقع اساساً ضروری نیست از دیدگاه دینی به آن نگاه کنیم، کسانی که به خدا اعتقاد ندارند و افراد متدین به یکسان میتوانند به تفکر فلسفی در باب دین بپردازند. فلسفهی دین مفاهیم و نظامهای اقتصادی دینی و نیزپدیدارهای اصلی تجربه دینی و مراسم عبادی و اندیشهای را که این نظامهای عقیدتی بر آن مبتنی هستند مورد مطالعه قرار میدهد. مانند فلسفهی حقوق است نسبت به حوزه مطالعات حقوقی و مفاهیم و دلایل قضایی، و مانند فلسفهی هنر است نسبت به پدیدههای هنری و نسبت به معقولات و روشهای مباحث زیبایی شناسی».10
ب: رونالد هپ برن: «فلسفهی دین، بررسی فلسفی مفاهیم، مباحث و ادعاهای دینی و شواهد و استدلالهایی است که در مورد آنها مطرح میشود».11
ج: پروفسور هوبلینگ: «فلسفهی دین، در تلاش است تا برآوردی انتقادی از اعتقادات مختلف مذهبی، بر مبنای عقلانی ارایه نماید،مهمترین بخش فلسفهی دین، نظریهی فلسفی دربارهی خدا، یعنی نظریهای دربارهی خدا مبتنی بر عقل است. بنابراین، سازمانهای گوناگون فلسفی، امکان وجود وحضور مییابند، و در نتیجه سازمانهای مختلف فلسفهی دین نیز وجود خواهد داشت، این سازمانها به خاطر برداشتهای مختلف از عقل و منابع متفاوت تجربه با یکدیگر تفاوت خواهند
_______________________________
10. فلسفهی دین، ص 21.
11. فلسفهی دین، نوشته رونالد. و.هب برن ) Ronald W. Hepburn(، ترجمه دکتر همایون همتی، مجلهی قبسات ، ش2، ص36.________________________________________
داشت».12
د: ویلیام، پی، آلستون*: «فلسفهی دین، کوششی برای بررسی دقیق عقلانی دعاوی یک دین، و داوری دربارهی آن است».13
«غالباً مشغولیت فلسفهی دین، تا حدّ زیادی، بررسی دلایل له و علیه اقسام باورهای بنیادی دین، به ویژه بررسی براهین گوناگون وجود خدا، بوده است...».14
ه: ایان باربور**: «فلسفهی دین کاربرد روشهای انتقادی فلسفه برای تبیین مقبولات و مفاهیم سنن گوناگون دینی است، چنان که فلسفهی علم عملکرد مشابهی برای علوم دارد».15
و: پاپکین استروُل***: «آن شاخهی فلسفه که به فلسفهی دین موسوم است، بالضروره ربطی به توجیه یا انکار قدر و ارزش دعاوی ویژهی هر دین خاصی ندارد، بلکه آنچه مورد توجه در این قسمت از فلسفه است مطالعهی مسایل عقلیای است که در بررسی نظریات دینی مطرح میشود. این مسایل معمولاً یا مسایل خاصی است که با نظریهی شناسایی، که در مورد شناسایی دینی به کار میرود، مرتبط است، یا مسایل مابعد الطبیعه است که ادیان گوناگون برای تبیین رضایتبخش و مقطعی بعضی از مفاهیم به کار بردهاند».16
_______________________________
12. فصل اول از کتاب اصول فلسفهی دین، نوشته پروفسور اچ، جی، هوبلینگ، ترجمهی حمید رضا آیت اللهی؛ قبسات،ش 2، ص 68.
* William. P. Al ston
13.مسایل فلسفهی دین، نوشته ویلیام پی. آلستون، ترجمهی علی حقی، مجله نقد و نظر، ش 9، ص 87.
14. همان، ص 81.
** Ian Barbour
15. علم و دین، نوشتهی ایان باربور، ترجمهی بهاء الدین خرمشاهی، ص 12.
*** Richard Popkin، and Aurum Stroll.
16. کلیات فلسفه، نوشته ریچارد پاپکین، و اوروم استروُل، ترجمهی دکتر سید جلال الدین مجتبوی، ص 103. پیش از این، تعریف نویسندگان کتاب «عقل و اعتقاد دینی» را از فلسفهی دینی یادآور شدیم، و آن این که «فلسفهی دینی کوششی است برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی».________________________________________
از مطالعهی تعاریف فوق و نظایر آن دو نکتهی زیر به دست میآید:
الف: فلسفهی دین از اقسام فلسفهی مضاف است.
توضیح این که ترکیب فلسفه و دین انحای گوناگونی دارد، از قبیل:
1. ترکیب عطفی: (فلسفه و دین) که هدف آن در این صورت، بررسی رابطهی فلسفه با دین است، و این که آیا فلسفه موءید دین است یا معارض آن، و البته پاسخ به این سوءال با توجه به فلسفههای مختلف، متفاوت خواهد بود.
2. ترکیب وصفی: (فلسفهی دینی) که مقصود، آن قسم از فلسفه است که در بحثهای خود پیرامون هستی انسان و جهان ، با دین و نگرشهای دینی دربارهی مقولات یاد شده فیالجمله سازگار است. یعنی دین را یکسره مردود و بیاساس نمیشناسد، هر چند ممکن است در پارهای از مسایل معارضههایی میان آن دو رخ دهد، که در آن صورت فیلسوف دینی برای حلّ تعارض به چارهجویی میپردازد.
3. ترکیب اضافی :(فلسفهی دین) یعنی فلسفهای که به بحث دربارهی مفاهیم، دعاوی و آموزهها و نیز دلایل و مستندات آن میپردازد. از این جا روشن میشود که در این اضافه، کلمه «فی»(=در باره) در تقدیر است ، نه کلمهی «من»(=از) ویا کلمهی «لام»(=برای).
لازم به یادآوری است که واژهی فلسفه گاهی به دین و یا احکام دینی اضافه میشود، که به معنای غایت و غرض یا فایده و نتیجه است، چنان که گفته میشود فلسفهی روزه چیست؟ یا فلسفهی حج کدام است؟ و نظایر آن، بدیهی است این مطلب در بحث فلسفهی دین به عنوان یکی از اقسام فلسفه مورد نظر نمیباشد.
ب: روش انتقادی در فلسفهی دین
گرچه فلسفه از نظر مبادی، غایات و روشهای معرفتی اقسام گوناگون و احیاناً متضادّی دارد، ولی یک چیز را میتوان از ویژگیهای مشترک تفکر و شناخت فلسفی دانست، و آن عبارت است از بهرهگیری از روش انتقادی و داشتن موضعی نسبتاً بیطرفانه و دور از پیشداوری ویادآوریهای صرفاً عاطفی و ناشی از علایق غیر عقلانی و منطقی. شاید بتوان این مطلب را وجه مشترک شیوهی بحث فلسفی، معنای عام آن دانست، هر چند ممکن است برخی از کسانی که خود را فیلسوف نامیده و یا به این نام شناخته شدهاند، فاقد چنین ویژگی بوده باشند، ولی در چنین بحثهایی استثناها معیار داوری بهشمار نمیرود. و آنچه در انواع مختلف فلسفهی دین مشترک است، بهکارگیری همین روش در مطالعهی مفاهیم، آموزهها و عقاید دینی است، چنان که از عبارتهایی که در تعاریف فوق بهکار رفته است به روشنی به دست میآید. به عبارتهای زیر توجه کنید:
1. تفکّر فلسفی در باب دین (جان هیک).
2. بررسی فلسفی مفاهیم، مباحث و ادعاهای دینی...(رونالد هپ برن).
3. برآوردی انتقادی از اعتقادات مختلف مذهبی، بر مبنای عقلانی (پروفسور هوبلینگ).
4. کوششی برای بررسی دقیق عقلانی دعاوی یک دین (ویلیام پی، آلستون).
5. کاربرد روشهای انتقادی فلسفه برای تبیین مقبولات و مفاهیم سنن گوناگون دینی(ایان باربور).
6. کوشش برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی (نویسندگان کتاب عقل و اعتقاد دینی).
نویسندگان کتاب «عقل و اعتقاد دینی»دربارهی ویژگیهای بحث و پژوهش فلسفی بیان نسبتاً جامعی دارند که نقل آن را در این جا مناسب میدانیم:
«فلسفه به لحاظ تاریخی چندین عامل اساسی را در بررسی تمام موضوعات مهم، از جمله دین، مورد تأکید قرار داده است.
اولین عامل، تمایل به وضوح است که غالباً فیلسوفان را وا میدارد طالب دقّت معانی الفاظ و مفاهیم باشند. برای مثال، فیلسوفان دین شدیداً نسبت به تعاریف الفاظ مهمی چون خدا، معجزه و شرّ حسّاسند.
عامل دومی که عموماً مورد تأکید فیلسوفان است، ضرورت رویکرد نقدی است.
در رویکرد نقدی، مفروضات پنهان آشکار شده و مورد بررسی وکاوش قرار میگیرند، و نیز شقوق بدیل و انتقادات وارد بر هر موضوع مورد ملاحظه قرار میگیرند. به همین دلیل است که فیلسوفان دین هرگز به شرح و بیان صرفِیک نظریهی خاص اکتفا نمیکنند، بلکه نکات مثبت و منفی آن را با جدیت بیشتر مورد تفحّص قرار میدهند.
سوم این که فیلسوفان همیشه تأکید ورزیدهاند که عقاید مسئولانه باید بر برهان مبتنی باشد، نه بر ترجیح شخصی یا تصدیق جمعی. حتی آنان که معتقدند لازم نیست برای بعضی اعتقادات برهان اقامه کنیم، باید برای این نظر خود برهانی اقامه کنند. مخالفان آنها هم باید برای مخالفت خود برهانی عرضه کنند. بنابراین، در شرایط ایدهآل، شخصی دیدگاهش را بر مبنای تفکر معتبر و استوار بنا خواهد کرد و اعتقادی را میپذیرد که بر استدلال دقیقتری استوار باشد. برای مثال، بسیاری از کتابهای مقدماتی که در باب فلسفهی دین نوشتهاند(و هدفشان بررسی معقولیت اعتقادات دینی است)، غالباً حجم قابل ملاحظهای از صفحات خود را به براهین له و علیه وجود خداوند اختصاص دادهاند.
چهارم این که گاهی برای فلسفه نقش تألیفی یا ترکیبی هم قایلند. فلسفه در این وجه از کار خود میکوشد تا دیدگاهی جامع بنا کند. مطابق این دیدگاه، میتوان نتایج عدیدهای را که منفرد از براهین فراوان مربوط به دست میآیند، ضمن دیدگاه یا نظری واحد گرد آورد. برای مثال، صاحب نظران فلسفهی دین چه بسا در پاسخ به پرسشهای مربوط به عقاید و آموزههای کلامی، نظیر این که کدامیک از براهین سنتی خداشناسی، کارآمد است و مانند آن، رأی و عقیدهای قاطع و روشن داشته باشند، امّا در گام بعدی میتوانند دربارهی سازگاری این نتایج منفرد با یکدیگر داوری کنند. و نیز سودمندی و اعتبار کلی دیدگاهی را که محصول این نتایج است، مورد ارزیابی قرار دهند».17
فلسفهی دین عام و خاص
اصطلاح دین کاربردهای مختلف و احیاناً متضادّی دارد، عامترین کاربرد آن، ایدئولوژیهایی نظیر مارکسیسم را نیز شامل میشود، ولی کاربرد رایج آن به آیینهایی
_______________________________
17. عقل و اعتقاد دینی، تألیف: مایکل پترسون، ویلیام هاسکر، بروس رایشنباخ، دیوید بازیتجر، ترجمهی : احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص 24 25.
________________________________________
اختصاص دارد که فیالجمله به واقعیتهای ماورای طبیعی ایمان دارند. این تعریف، ادیان تاریخی بسیاری را در بر میگیرد که دامنهی آن، ادیان ابتدایی، پیشرفته، توحیدی و غیر توحیدی را با مصادیق و مظاهر مختلف آنها شامل میشود. با توجه به این مطلب فلسفهی دین را میتوان به دو قسم عام و خاص تقسیم کرد:
1. فلسفهی دین عام به بحث دربارهی مسایل مشترک ادیان میپردازد مانند وجود خدا و دلایل آن (بنابراین که اعتقاد وجود خدا را عنصر مشترک ادیان بدانیم، زیرا گاهی از برخی از ادیان مانند دین بودایی به عنوان دین بدون خدا یاد میشود، هر چند این مطلب مورد قبول همهی دین شناسان نیست) همینگونه است بحث دربارهی مفهوم مقدّس یا امر قُدسی که به اعتقاد برخی از دین پژوهان، عنصر مشترک ادیان را تشکیل میدهد، از این قبیل است بررسی مسألهی عبادت و پرستش در ادیان، و تحقیق دربارهی مبادی و آثار آن، بحث دربارهی جاودانگی روح ومسأله پاداشها و کیفرها و ارزشهای اخلاقی که همگی از مسایل مشترک ادیان و در نتیجه مربوط به فلسفهی دین به معنای عام آن خواهد بود.
2. فلسفهی دین خاص که به بحث و نقّادی دربارهی آموزههای یک دین خاص اهتمام میورزد، مانند بررسی آموزههای تثلیث، گناه جبلّی و فدیه در آیین مسیحیت، اعتقاد به جهانی بودن و جاودانگی آیین اسلام، اعجاز قرآن، مسألهی خلافت و امامت و نظایر آن در دین اسلام، اعتقاد به کارما ) Karma( و تناسخ در آیین هندویی و دین جینی) Jainism( و عقیده به نیروانا در دین بودایی18 و....
با توجه به این مطلب، میتوان به معنای تعابیری چون فلسفهی دین مسیحی، یهودی و اسلامی و نظایر آن دست یافت. پسوندهای مسیحی، یهودی و اسلامی در چنین کاربردهایی وصف دین (مضاف الیه) است، نه وصف فلسفه (مضاف)، در این صورت تعبیر فلسفهی دین با پسوندهای یاد شده تناقض آمیز نخواهد بود. تناقض آمیز دانستن آنها در صورتی است که پسوندهای یاد شده وصف فلسفه باشند، در آن صورت، غیر متعهد بودن روش بحث فلسفی، با تعهد داشتن به دین که
_______________________________
18. دربارهی عقاید ویژهی ادیان، به کتب تاریخ ادیان مانند تاریخ ادیان جان ناس، ترجمهی علی اصغر حکمت، ادیان زندهی جهان نوشتهی رابرت هیوم، ترجمهی دکتر عبدالرحیم گواهی رجوع شود.________________________________________
از ویژگیهای علم کلام است ناسازگار خواهد بود.
ویلیام آلستون در اشاره به تفاوت دعاوی ادیان میگوید: «یک دین کاملاً رشد یافته شماری از دعاوی در خور اهمیت را در خصوص باور، کردار یا رهیافتها و عواطفمان، پیش روی ما مینهد، این دین به پرسشهایی درمورد سرچشمهی نهایی موجودات، نیروهای حاکم بر جهان، فرجام عالم، و جایگاه انسان در این طرح و تدبیر، پاسخ میدهد، به ما میگوید: موجود متعال همانند چیست، از آدمیان چه خواستههایی دارد، و چه کسی میتواند با او تماس برقرار کند، او برای آلام بشری درمانهایی پیشنهاد میکند و راه رستگاری را ترسیم میکند که اگر پیموده شود، راهی خواهد بود برای التیام همهی دردها و ژرفترین نیازهای آدمی را اشباع خواهد کرد.
شایان ذکر است که این گونه دعاوی، از سوی همهی ادیان مطرح نشده است، بلکه منحصراً در ادیان خاصی مطرحند، و گرچه عموماً میتوانیم همه گونه دعاوی از این دست را در هر دین خاصی پیدا کنیم، امّا مضمون ویژهی هر دین با دین دیگر کاملاً متفاوت است، این مطلب برای سمت و سویی که فلسفه ورزیِ پدید آمده در قبال هر دین اتخاذ کرده است، پیامدهای مهمی خواهد داشت.
تأمل فلسفی در باب یک سنّت کاملاً متفاوت دینی به مشغلههای ذهنی گوناگونی خواهد انجامید. بدین جهت فیلسوفان غربی، بر خلاف همتایان هندیشان، سخت دلمشغول براهین له و علیه وجود معبودی متعال، و این که رخداد معجزات با سیطرهی قانون طبیعی سازگار است یا نه، بودهاند، امّا در سنتی دینی همانند آیین هندو یا بودا که در آن، مفهوم معبودی متعال که با مخلوقاتش روابط شخصی فعّال داشته باشد، جایی ندارد این مسایل پدید نمیآید، بر عکس فیلسوفان در چنین سنتی دلمشغول کوشش ورزیدن برای توضیح رابطهی معبود یگانهی خطاناپذیر متعال با اقسام موجوداتی که در جهان، مجلای تجلیّات او هستند، و بررسی استدلالهایی که بر ناواقعی بودن نهایی جهان حسی ارایه شده است، خواهند بود، با این همه، به اندازهی کافی در ادیان مختلف چیزهای مشترک وجود دارد که تضمین کند هر فلسفهی دینی به مسایلی معطوف خواهد شد که همانندی آنها کاملاً قابل تشخیص باشد، هر چند به اشکال و صور کاملاً متفاوت».19
_______________________________
19. مسایل فلسفهی دین، ویلیام پی، آلستون، ترجمهی علی حقّی؛ نقد ونظر، 9، ص 82 83.________________________________________
تاریخ، خاستگاه و انگیزهی پیدایش فلسفهی دین
در این که پژوهشهای فیلسوفانه دربارهی دین تاریخی کهن دارد، تردیدی نیست، زیرا که فلسفه و دین از کهنترین جلوههای فرهنگ و تمدن بشری بودهاند، بر این اساس باید گفت: «علاقه دیرین بشر به مسایل دینی، متفکران را به تحقیق در بارهی معنای دعاوی ادیان مختلف و دلایل و شواهدی که این دعاوی بر آنها مبتنی است، و موازین و مقیاسهایی که میتوان در تعیین قدر و ارزش آنها به کار گرفت، و این که این دعاوی را میتوان قسمتی از یک نظریهی کلی و عام دربارهی طبیعت جهان شناخت یا نه، رهنمون شده است.
بعضی از فیلسوفانی که این مسایل را مطرح کردهاند، به نشان دادن موجه و معقول بودن پارهای از نظریات دینی علاقهمند بودهاند، برخی دیگر در صدد ردّ یا تشکیک در بعضی از افکار و آرای دینی برآمدهاند، بعضی از آنها مسایل مربوطه را بیطرفانه در نظر گرفته و صرفاً کوشیدهاند که تحقیق و تعیین کنند که آیا نوع خاصی از شناسایی ومفاهیم در مسایل و امور دینی موجود است یا نه، و آیا به کار گرفتن موازین و ملاکهای خاصی مورد نیاز است یا نه».20
این تاریخ کهن مربوط به واقعیت فلسفهی دین است، ولی پیدایش این اصطلاح و نیز تدوین مقالات و کتابهایی به این نام پدیدهای جدید است که به دوران پس از نوزایی باز میگردد. برخی از محققان، تاریخ پیدایش این اصطلاح را قرن نوزدهم، و هگل فیلسوف معروف آلمانی (1770 1831م) را مبتکر آن دانستهاند. در مقالهی دین پژوهی) Study of Religion( نوشته سیمورکین21 و اریک شارپ22 آمده است:«هگل سیر تحقیقی خود را دربارهی جریانهای تفکر زمانهاش از موضعی تاریخی و تکاملی آغاز کرد، و نه فقط گزارش جامعی از سیر و سلوک ذهن یا روح تا واپسین وضعیت آن به دست داد، بلکه فلسفهی تاریخ و فلسفهی دین را هم به دقّت بررسی کرد، و به فرهنگهای بدوی آسیایی هم توجه داشت، او نخستین کسی بود که اصطلاح «فلسفهی دین» را به کار برده در فلسفهی دینش کار را از بررسی
_______________________________
20. کلیات فلسفه، ص 205.
21. Seymour Cain.
22. Eric J. Sharpe.________________________________________
دین به عنوان جلوهی بیهمتای خودآگاهی آغاز کرد و به تحلیل آگاهی و رهیافت دینی (به عنوان احساس، ادراک ، تصور) رسید، و ادیان تاریخی را از ظهور دین اولیه تا دین مسیحیت مورد ملاحظه قرار داد».23
به اعتقاد ویلیام آلستون آموزهها و تشکیلات دینی در گذشته تاریخ خود از عوامل پیدایش تأملات فلسفی بوده است، چنان که گفته است: «تعبیر «فلسفهی دین» تعبیری است که تقریباً به تازگی به واژگان فلسفی راه یافته است، امّا آنچه اکنون بر آن دلالت دارد، به قدمت خود فلسفه است، یکی از نخستین انگیزهها برای تأمل فلسفی، در یونان باستان و هر جای دیگر، ظهور تشکیلاتی در خصوص تعالیم دینی بود، چه باورها و مفاهیم دینی همیشه مایهی اصلی بحث فلسفی بودهاند».24
به اعتقاد برخی از صاحبنظران، دیدگاه رایج در میان متفکران تا قبل از عصر روشنگری بر این بود که فلسفه خدمتکار الهیات است، ولی از آن پس این دیدگاه تا حدّ زیادی مطرود گردید، و به جای آن فلسفه خدمتکار علوم طبیعی گردید، ادامه این روند به پیدایش فلسفهی دین انجامید، از این رو فلسفه که بار دیگر به الهیات گرایش یافت دیگر آن فلسفه خدمتکار الهیات نیست، بلکه بیشتر پرسشگر و یا شبههانگیز است، و نه مدافع و خدمتکار. آقای لگنهازون در این باره میگوید: «بیشتر فلاسفه و بسیاری از متألهان، حداقل از عصر روشنگری به بعد در اندیشه اروپا، با این رأی که فلسفه باید در خدمت الهیات باشد مخالفت کردهاند، امّا نتیجه، به جای آن که رهایی فلسفه باشد، این بوده است که فلسفه در خدمت فرزندان خود یعنی علوم طبیعی و انسان قرار گیرد. پس از صعود و سقوط مکتب اصالت تحقق (پوزیتیویسم)، وپس از آن که اعلام شد فلسفه خدمتگزار علوم طبیعی است و کارش حل و فصل مسایل باقیمانده (حل نشده) میباشد، فلسفه تحت پوشش جدید« فلسفهی دین» پا به صحنه میگذارد و عشوهگرانه سوءالهایش را به عالم الهیات عرضه میکند.
در ظاهر، اکثر یا بیشتر سوءالها، همانهایی است که عالمان الهیات در طول قرنها با آن مأنوس بودهاند، ولی وقتی انسان با مباحث جدید مربوط به این سوءالها آشنا میشود در مییابد که فلسفهی دین آن طور هم که
_______________________________
23. دین پژوهی، ترجمهی بهاء الدین خرمشاهی، دفتر اول، ص 124 125.
24. نقد و نظر، 9، ص 81.________________________________________
مینماید معصوم نیست، فلسفه سالها در خدمت علوم بوده است و بردگی آن در مقابل علوم، مستلزم سازگاریهای بیشماری با انسانگرایی ، مادهگرایی، طبیعتگرایی و دیگر ایدئولوژیهایی است که خصم دینند، و هنگامی که فلسفه سوءالهای خود را برای عالمان الهیات مطرح میکند، استدلالهای تمامی این ایدئولوژیها را در مقابل هر واکنش احتمالی آنها در آستین دارد....
فلسفهی دین به هیچ وجه صرفاً نامی دیگر برای الهیات عقلانی، به معنای سنتیاش نیست، چرا که درست همان معیارهای عقلیای که در مسایل الهیاتی به کار گرفته میشوند، تغییر یافتهاند، اگر عالم الهیات نمیخواهد غافلگیر شود، باید آماده باشد تا این ضوابط را زیر سوءال برد....
امروزه محاوره میان فلسفه و الهیات صرفاً امری نیست میان ذهن سوءالگر فیلسوف و روح پرهیزگار عالم الهیات؛ هر سوءالی با انتظارهایی ناگفته، در مورد نوع جوابی که ممکن است شایسته بنماید، همراه است، هر جستجویی از دلیل، معیاری را برای تبیین، پیشفرض دارد، انتظارها و پیشفرضهایی که فلسفهی دین را تغذیه میکند عمیقاً رنگ و بوی اندیشه جدید غرب را با خود دارند...».25
از عبارات یاد شده از آقای لگنهاوزن این نکات به دست میآید:
_______________________________
25. رابطهی فلسفه و الهیات در دوران پسامدرن، نوشتهی محمد لگنهاوزن، ترجمهی غلامحسین توکّلی، نقد ونظر: 9، ص 58 60.________________________________________
1. فلسفهی دین به معنای جدید آن با فلسفهی دین به معنای سنتیاش متفاوت است، دومی خدمتکار دین و مدافع آن بوده، ولی اولی غالباً برخورد خصمانه داشته است.
2. خاستگاه فلسفهی دین به معنایِ جدیدِ آن، جهان غرب و زمان آن به عصر روشنگری (قرن هیجدهم )و پس از آن باز میگردد.
3. عالم الهیات در صورتی میتواند از دین و آموزههای دینی دفاع کند که با علوم تغذیه کنندهی فلسفهی دین، یعنی علوم جدید و فلسفههای مربوط به آنها آشنا باشد، و بتواند مبانی آنها را مورد مداقه و مناقشه قرار دهد.
نکات یاد شده همگی دقیق و استوار به نظر میآید و نکته دقیق دیگری نیز که وی در جای دیگر خاطر نشان نموده این است که گرچه خاستگاه فلسفهی دین به معنای جدید آن جهان غرب است، و گفتگو میان فلسفه و الهیات در واقع گفتگویی است میان یک فیلسوف غربی با یک عالم الهیات مسیحی، ولی نادیده گرفتن فلسفهی دین، نوعی ریسک و قبول خطر است، ایدهها و نگرشهای تغذیه کنندهی فلسفهی دین، در درون حصارهای چند دانشگاه در سرزمینهای دور افتاده بیگانه محصور نیست، بلکه بخشی از جو فرهنگی غرب است با حجم و اندازهای چنان وسیع که خود را برای هجوم به جهان اسلام آماده میکنند، وحتی این هجوم را قبلاً آغاز کرده است، خوشایند ما باشد یا نباشد....
از آنجا که انواع مختلف محصولات فکری غرب در بازار فراوان است، ما مسلمانان نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که به این زودیها در همهی عرصهها، سهم خود را از بازار به دست آوریم، ولی میتوانیم انتظار داشته باشیم که در حوزههایی که در گذشته تفکر اسلامی قوت خود را نشان داده رقابتی تهاجمی داشته باشیم و آن را مبنا قرار داده، به حوزههای دیگر نیز گسترش دهیم، اندیشهی اسلامی برای آن که بتواند در بازار بینالمللی افکار رقابت کند نه تنها باید به شک وتردیدهایی پاسخ گوید که متفکران مختلف غرب به آن دامن زدهاند، بلکه باید این کار را به گونهای انجام دهد که به روشنی، اسلامی باشد.26
_______________________________
26. همان، ص 62 61.