مفهوم آزادى از منظر درون و برون دینى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آزادى عنصرى است که هر انسان آزادیخواه را به سوى خود جذب مىکند گرچه مفهوم آزادى جزو مفاهیم بدیهى محسوب مىشود و براى هر قلب سلیمى از خورشید روشنتر نمایان مىکند; لکن رسیدن به حقیقت آن کارى بس دشوار و پیچیده است. چه بسیار آدمیانى که در طول تاریخ شعار آزادى و آزادگى سردادند ولى بعدها به وسیله همین مقوله به اسارت و برده کشى دیگران پرداختند. چه «ایسم»ها و حزبها وگروهکهایى که جوانان ساده را به اسم آزادى در دام خود افکندند و به انحراف کشاندند.
عدهاى از فیلسوفان، متکلمان و سیاستمداران براى کسب و تامین آزادى ملتهاى مختلف بسیار کوشیدند، ولى با سوء استفاده ارباب سیاست و پول، آزادى انسانى به آزادى حیوانى و جنسى تبدیل گشت.
در این نوشتار، دیدگاه استاد شهید مرتضى مطهرى در باره آزادى از منظر درون و برون دینى آمده است. پرسشهایى چون: آیا اسلام براى عنصر آزادى ارزش قایل استیا خیر؟ و آزادى را در چه دامنه و قلمرو فردى یا اجتماعى، فلسفى یا حقوقى، فکرى یا عقیدتى، مادى یا معنوى معتقد است؟ و ملاک و معیار آزادى چیست؟... در این مقاله، پاسخ داده شد.
پیش از پرداختن به توضیح این گونه سؤالات لازم استحوزه علمى مسئله آزادى که به جهات گوناگون در علوم مختلف مطرح شد، بیان گردد.
در فلسفه علوم سیاسى از آزادى اجتماعى و سیاسى آن در بخش دموکراسى، در فلسفه متافیزیک در مبحث جبر و اختیار از آزادى فلسفى، در مسائل جدید کلامى درمسئله تعارض آزادى با محدودیتهاى دینى از آزادى فردى، جنسى وغیره بحث مىشود.
در نوشتههاى استاد شهید مطهرى، مقوله آزادى مورد بحث قرار گرفت که در این مقال به آن مىپردازیم.
در آغاز ; انواع و اقسام آزادى وحدود و ثغور آن، تعریف، ارزش و اهمیت آزادى، منشا و ملاک آن، قلمرو و محدوده آزادى را ملاحظه مىکنیم.
تعریف آزادى
استاد براى مفهوم آزادى یک معناى سلبى که عبارت از نبود مانع باشد بیان مىکند گویا ایشان براى نقطه مقابل آزادى یعنى اضطرار، اکراه و جبر، بار معنایى ایجابى قایل شده است:
(آزادى) «یعنى جلوى راهش را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند ممکن استیک موجود امنیت داشته باشد عوامل رشد هم داشته باشد ولى در عین حال موانع، جلوى رشدش را بگیرد». (1)
و نیز گفته است:
«هر موجود زندهاى که مىخواهد راه رشد و تکامل را طى کند یکى از احتیاجاتش آزادى است پس آزادى یعنى نبودن مانع، انسانهاى آزاد انسانهایى هستند که با موانعى که جلوى رشد و تکاملشان هست مبارزه مىکنند، انسانهایى هستند که تن به وجود مانع نمىدهند». (2)
سپس استاد به نقل و نقد تعریف هگل پرداخته و چنین گفته است:
«از نظر هگل و مارکس آزادى جز آگاهى به ضرورت تاریخى نیست در کتاب مارکس و مارکسیسم از کتاب آنتى دورینگ تالیف انگلس نقل مىکند که هگل نخستین کسى بود که رابطه آزادى و ضرورت را دقیقا نشان داد، از نظر او آزادى همانا درک ضرورت است.
ضرورت به همان اندازه نابیناست که درک نشود آزادى در استقلال، رویایى نسبتبه قوانین نیستبلکه در شناخت این قوانین و در امکان به کار انداختن اصولى آنها در جهت مقاصد معینى است». (3)
استاد در نقد این تعریف مىنویسد:
«آیا بنابر اصل تقدم جامعه بر فرد و این که وجدان و شعور و احساس فرد یکسره ساخته شرایط اجتماعى و تاریخى مخصوصا شرایط اقتصادى است جایى براى آزادى باقى مىماند وانگهى آزادى همان آگاهى به ضرورت استیعنى چه؟ آیا فردى که در یک سیل بنیان کن قرار گرفته و آگاهى کامل دارد که ساعتى بعد سیل او را تا اعماق دریا فرو خواهد برد و یافردى که از قله بلند پرت شده و آگاهى دارد که به حکم ضرورت قانون ثقل لحظاتى بعد قطعه قطعه خواهد شد در فرو رفتن به دریا و یا سقوط به دره آزاد است؟ بنابر نظریه مادیت جبرى تاریخى شرایط اجتماعى مادى محدود کننده انسان و جهت دهنده به او و سازنده وجدان و شخصیتها و اراده و انتخاب اوست و او در مقابل شرایط اجتماعى جز یک ظرف خالى و یک ماده خام محض نیست. انسان ساخته شرایط است نه شرایط ساخته انسان، شرایط پیشین مسیر بعدى انسان را تعیین مىکند نه انسان مسیر آینده شرایط را، بنابر این آزادى به هیچوجه معنى و مفهوم پیدا نمىکند». (4)
ارزش آزادى از منظر درون و بیرون دین
از دیدگاه استاد مطهرى آزادى عنصر حیاتى و یکى از لوازم حیات و تکامل است. وى آن را علاوه بر عامل تربیت و امنیت، عامل سومى براى رشد و تکامل موجودات معرفى مىکند. (5)
«آزادى یکى از بزرگترین و عالیترین ارزشهاى انسانى است و به تعبیر دیگر جزء معنویات انسان است معنویات انسان یعنى چیزهایى که مافوق حد حیوانیت اوست آزادى براى انسان ارزشى مافوق ارزشهاى مادى است انسانهایى که بویى از انسانیتبردهاند حاضرند با شکم گرسنه و تن برهنه و در سختترین شرایط زندگى کنند ولى در اسارت یک انسان دیگر نباشند، آزاد زندگى کنند». (6)
و نیز مىگوید: «انسانهابا اراده خودشان و اختیار خودشان با طرح ریزىخودشان براى جامعهشان راه تکامل جامعه را انتخاب کردهاند و جامعه را جلو بردهاند». (7)
استاد، مصیبت تمدن اخیر را ایجاد محدودیتهاى اجتماعى مخصوصا محدویت در آزادى فکرى مىداند و تبلیغات مکرر رسانهها را عامل مسخ انسانها و از خود بیگانگى آنها معرفى مىکند. (8)
استاد، علاوه بر اهمیت آزادى از منظر بیرون دینى به ارزش آن از منظر درون دینى مىپردازد و نمونههایى از آن را ذکر مىکند. وى آزادى را عامل بقاى اسلام و مایه تکامل معرفت دینى و احیاى شریعت معرفى مىکند. براى نمونه مناظره زهرة بن عبدالله سرکرده سپاه اسلام با رستم فرخزاد فرمانده سپاه ایران را مىتوان نام برد. وقتى که رستم از وى خواست که در اطراف دین اسلام توضیحاتى به او بدهد، زهرة بن عبد الله در پاسخ وى گفت: اساس، پایه و رکن دین دوچیز است: شهادت به یگانگى خدا و شهادت به رسالت محمدصلى الله علیه و آله و سلم و این که آنچه او گفته است از جانب خداست. رستم گفت: این که عیب ندارد دیگر چه ؟ زهره گفت: دیگر آزاد ساختن بندگان خدا از بندگى انسانهایى مانند خود. (9)
نمونه دیگر، داستان مفضل، یکى از اصحاب امام صادق علیه السلام است وى در هنگام مناظره با مادیگران به پرخاش با آنها پرداخت. دهریها به او گفتند: ما در حضور امام صادق این حرفها و بالاتر از آنها را مطرح مىکردیم لکن او نه تنها عصبانى نمىشد بلکه همه حرفهایمان رابا متانت گوش مىداد و در انتها به پاسخ همه آنها مىپرداخت. (10)
نمونه دیگر در اهمیت دادن اسلام به آزادى، وجود احتجاجات ائمه اطهار علیهم السلام است که استاد براى اطلاع بیشتر، خوانندگان را به احتجاج طبرسى و بحار الانوار مجلسى وغیره ارجاع مىدهد. (11)
نمونه دیگر، نامه امام على علیه السلام به امام حسن مجتبى علیه السلام است که فرمود: جان و روان خودت را گرامى بدار و از هر کار دنى و پست و از هر دنائت و پستى محترم بدار، پسرم هرگز بنده دیگرى مباش; زیرا خدا تو را آزاد آفریده است. (12)
نمونه دیگر، آزاد گذاشتن پیامبر دخترانش را در انتخاب شوهر مىباشد. (13)
نمونه دیگر از آزادى در اسلام مسئله زهد است که میان زهد و آزادگى پیوند کهن و ناگسستنى برقرار است. (14)
در اینجا ممکن است اشکالى مطرح شود و آن این که: در اسلام عنصرى به نام تقوا وجود دارد تقوا یعنى خودنگهدارى و ایجاد حدود و چهارچوبى براى خروج از زندگى حیوانى; و این دستور دینى، عبارت است از محدودیت انسان و زنجیر بستن به پاى بشریت.
استاد در پاسخ به این اشکال فرمود: تقوا محدودیت نیستبلکه مصونیت است; زیرا محدودیت، زمانى است که انسان را از موهبت و سعادت محروم کنند اما چیزى که خطر را از انسان دفع مىکند مصونیت است نه محدودیت. در واقع تقوا به انسان آزادى معنوى مىدهد یعنى او را از اسارت و بندگى هوا و هوس آزاد مىکند رشته آز و طمع وحسد و شهوت و خشم را از گردنش بر مىدارد چنان که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: تقوا را حفظ کنید و به وسیله تقوا براى خود مصونیت درست کنید (15) و نیز فرمود: همانا تقوا کلید درستى و توشه قیامت و آزادى از هر بندگى و نجات از هر تباهى است. (16)
ملاک و منشا آزادى
بحث کلیدى و مهم دیگرى که در باب عنصر آزادى مطرح است، مسئله منشا و ملاک آزادى مىباشد. استاد شهید، استعدادهاى برتر را منشا آزادیهاى متعالى و انسانى معرفى مىکند و مىفرماید:
«انسان استعدادهایى دارد برتر وبالاتر از استعدادهاى حیوانى، این استعدادها یا از مقوله عواطف و گرایشها و تمایلات عالى انسانى است و یا از مقوله ادراکها و دریافتها و اندیشههاستبه هر حال همین استعدادهاى برتر منشا آزادیهاى متعالى او مىشود». (17)
اما دیدگاه غربیان در این باب کاملا با نظر مذکور متفاوت است:
«در غرب ریشه و منشا آزادى را تمایلات و خواهشهاى انسانى مىدانند و آنجا که از اراده انسان سخن مىگویند در واقع فرقى میان تمایل و اراده قایل نمىشوند. از نظر فلاسفه غرب انسان موجودى است داراى یک سلسله خواستها و مىخواهد که اینچنین زندگى کند همین تمایل منشا آزادى عمل او خواهد بود». (18)
ولى این دیدگاه با توجه به دو قطبى و دو بعدى بودن انسان کاملا مردود شمرده مىشود; انسان غیر از غرایز دانى حیوانى، فطریات عالى انسانى را نیز داراست و همین فطریات عالى آدمیان منشا آزادیهاى متعالى بشریت مىباشد. استاد در این باره مىفرماید:
«آدمى یک سلسله استعدادهاى مترقى و عالى دارد که ملاک انسانیت اوست تفکر منطقى انسان و نه هر چه که نامش تفکر است تمایلات عالى او نظیر تمایل به حقیقت جویى، تمایل به خیر اخلاقى، تمایل به جمال و زیبایى، تمایل به پرستش حق و... اینها از مختصات و ملاکهاى انسانیت است». (19)
ادامه دارد
پىنوشتها:
1.گفتارهاى معنوى، ص 13.
2.جامعه و تاریخ، ص 84.
3. همان مدرک، ص 85.
4.گفتارهاى معنوى، ص 12.
5. انسان کامل، ص 48.
6. تکامل اجتماعى انسان، ص 15.
7. ر.ک: به فلسفه تاریخ، صص260-259.
8.ر.ک: پیرامون انقلاب اسلامى، ص 43.
9. همان مدرک، ص 18.
10. ر.ک: پیرامون جمهورى اسلامى، ص 132.
11.نهج البلاغه، نامه 31; انسان کامل، ص 351-350.
12. ر.ک: نظام حقوق زن در اسلام.
13. سیرى در نهج البلاغه، ص 231.
14. نهج البلاغه، خطبه 189.
15. نهج البلاغه، خطبه 157.
16. ر.ک: به سیرى از نهج البلاغه، صص207-206; ده گفتار، صص29-27.
17. پیرامون انقلاب اسلامى، ص 7.
18. همان مدرک، ص100; و نیز ر.ک: اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، ص 39.
19. پیرامون انقلاب اسلامى، ص 101.
عدهاى از فیلسوفان، متکلمان و سیاستمداران براى کسب و تامین آزادى ملتهاى مختلف بسیار کوشیدند، ولى با سوء استفاده ارباب سیاست و پول، آزادى انسانى به آزادى حیوانى و جنسى تبدیل گشت.
در این نوشتار، دیدگاه استاد شهید مرتضى مطهرى در باره آزادى از منظر درون و برون دینى آمده است. پرسشهایى چون: آیا اسلام براى عنصر آزادى ارزش قایل استیا خیر؟ و آزادى را در چه دامنه و قلمرو فردى یا اجتماعى، فلسفى یا حقوقى، فکرى یا عقیدتى، مادى یا معنوى معتقد است؟ و ملاک و معیار آزادى چیست؟... در این مقاله، پاسخ داده شد.
پیش از پرداختن به توضیح این گونه سؤالات لازم استحوزه علمى مسئله آزادى که به جهات گوناگون در علوم مختلف مطرح شد، بیان گردد.
در فلسفه علوم سیاسى از آزادى اجتماعى و سیاسى آن در بخش دموکراسى، در فلسفه متافیزیک در مبحث جبر و اختیار از آزادى فلسفى، در مسائل جدید کلامى درمسئله تعارض آزادى با محدودیتهاى دینى از آزادى فردى، جنسى وغیره بحث مىشود.
در نوشتههاى استاد شهید مطهرى، مقوله آزادى مورد بحث قرار گرفت که در این مقال به آن مىپردازیم.
در آغاز ; انواع و اقسام آزادى وحدود و ثغور آن، تعریف، ارزش و اهمیت آزادى، منشا و ملاک آن، قلمرو و محدوده آزادى را ملاحظه مىکنیم.
تعریف آزادى
استاد براى مفهوم آزادى یک معناى سلبى که عبارت از نبود مانع باشد بیان مىکند گویا ایشان براى نقطه مقابل آزادى یعنى اضطرار، اکراه و جبر، بار معنایى ایجابى قایل شده است:
(آزادى) «یعنى جلوى راهش را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند ممکن استیک موجود امنیت داشته باشد عوامل رشد هم داشته باشد ولى در عین حال موانع، جلوى رشدش را بگیرد». (1)
و نیز گفته است:
«هر موجود زندهاى که مىخواهد راه رشد و تکامل را طى کند یکى از احتیاجاتش آزادى است پس آزادى یعنى نبودن مانع، انسانهاى آزاد انسانهایى هستند که با موانعى که جلوى رشد و تکاملشان هست مبارزه مىکنند، انسانهایى هستند که تن به وجود مانع نمىدهند». (2)
سپس استاد به نقل و نقد تعریف هگل پرداخته و چنین گفته است:
«از نظر هگل و مارکس آزادى جز آگاهى به ضرورت تاریخى نیست در کتاب مارکس و مارکسیسم از کتاب آنتى دورینگ تالیف انگلس نقل مىکند که هگل نخستین کسى بود که رابطه آزادى و ضرورت را دقیقا نشان داد، از نظر او آزادى همانا درک ضرورت است.
ضرورت به همان اندازه نابیناست که درک نشود آزادى در استقلال، رویایى نسبتبه قوانین نیستبلکه در شناخت این قوانین و در امکان به کار انداختن اصولى آنها در جهت مقاصد معینى است». (3)
استاد در نقد این تعریف مىنویسد:
«آیا بنابر اصل تقدم جامعه بر فرد و این که وجدان و شعور و احساس فرد یکسره ساخته شرایط اجتماعى و تاریخى مخصوصا شرایط اقتصادى است جایى براى آزادى باقى مىماند وانگهى آزادى همان آگاهى به ضرورت استیعنى چه؟ آیا فردى که در یک سیل بنیان کن قرار گرفته و آگاهى کامل دارد که ساعتى بعد سیل او را تا اعماق دریا فرو خواهد برد و یافردى که از قله بلند پرت شده و آگاهى دارد که به حکم ضرورت قانون ثقل لحظاتى بعد قطعه قطعه خواهد شد در فرو رفتن به دریا و یا سقوط به دره آزاد است؟ بنابر نظریه مادیت جبرى تاریخى شرایط اجتماعى مادى محدود کننده انسان و جهت دهنده به او و سازنده وجدان و شخصیتها و اراده و انتخاب اوست و او در مقابل شرایط اجتماعى جز یک ظرف خالى و یک ماده خام محض نیست. انسان ساخته شرایط است نه شرایط ساخته انسان، شرایط پیشین مسیر بعدى انسان را تعیین مىکند نه انسان مسیر آینده شرایط را، بنابر این آزادى به هیچوجه معنى و مفهوم پیدا نمىکند». (4)
ارزش آزادى از منظر درون و بیرون دین
از دیدگاه استاد مطهرى آزادى عنصر حیاتى و یکى از لوازم حیات و تکامل است. وى آن را علاوه بر عامل تربیت و امنیت، عامل سومى براى رشد و تکامل موجودات معرفى مىکند. (5)
«آزادى یکى از بزرگترین و عالیترین ارزشهاى انسانى است و به تعبیر دیگر جزء معنویات انسان است معنویات انسان یعنى چیزهایى که مافوق حد حیوانیت اوست آزادى براى انسان ارزشى مافوق ارزشهاى مادى است انسانهایى که بویى از انسانیتبردهاند حاضرند با شکم گرسنه و تن برهنه و در سختترین شرایط زندگى کنند ولى در اسارت یک انسان دیگر نباشند، آزاد زندگى کنند». (6)
و نیز مىگوید: «انسانهابا اراده خودشان و اختیار خودشان با طرح ریزىخودشان براى جامعهشان راه تکامل جامعه را انتخاب کردهاند و جامعه را جلو بردهاند». (7)
استاد، مصیبت تمدن اخیر را ایجاد محدودیتهاى اجتماعى مخصوصا محدویت در آزادى فکرى مىداند و تبلیغات مکرر رسانهها را عامل مسخ انسانها و از خود بیگانگى آنها معرفى مىکند. (8)
استاد، علاوه بر اهمیت آزادى از منظر بیرون دینى به ارزش آن از منظر درون دینى مىپردازد و نمونههایى از آن را ذکر مىکند. وى آزادى را عامل بقاى اسلام و مایه تکامل معرفت دینى و احیاى شریعت معرفى مىکند. براى نمونه مناظره زهرة بن عبدالله سرکرده سپاه اسلام با رستم فرخزاد فرمانده سپاه ایران را مىتوان نام برد. وقتى که رستم از وى خواست که در اطراف دین اسلام توضیحاتى به او بدهد، زهرة بن عبد الله در پاسخ وى گفت: اساس، پایه و رکن دین دوچیز است: شهادت به یگانگى خدا و شهادت به رسالت محمدصلى الله علیه و آله و سلم و این که آنچه او گفته است از جانب خداست. رستم گفت: این که عیب ندارد دیگر چه ؟ زهره گفت: دیگر آزاد ساختن بندگان خدا از بندگى انسانهایى مانند خود. (9)
نمونه دیگر، داستان مفضل، یکى از اصحاب امام صادق علیه السلام است وى در هنگام مناظره با مادیگران به پرخاش با آنها پرداخت. دهریها به او گفتند: ما در حضور امام صادق این حرفها و بالاتر از آنها را مطرح مىکردیم لکن او نه تنها عصبانى نمىشد بلکه همه حرفهایمان رابا متانت گوش مىداد و در انتها به پاسخ همه آنها مىپرداخت. (10)
نمونه دیگر در اهمیت دادن اسلام به آزادى، وجود احتجاجات ائمه اطهار علیهم السلام است که استاد براى اطلاع بیشتر، خوانندگان را به احتجاج طبرسى و بحار الانوار مجلسى وغیره ارجاع مىدهد. (11)
نمونه دیگر، نامه امام على علیه السلام به امام حسن مجتبى علیه السلام است که فرمود: جان و روان خودت را گرامى بدار و از هر کار دنى و پست و از هر دنائت و پستى محترم بدار، پسرم هرگز بنده دیگرى مباش; زیرا خدا تو را آزاد آفریده است. (12)
نمونه دیگر، آزاد گذاشتن پیامبر دخترانش را در انتخاب شوهر مىباشد. (13)
نمونه دیگر از آزادى در اسلام مسئله زهد است که میان زهد و آزادگى پیوند کهن و ناگسستنى برقرار است. (14)
در اینجا ممکن است اشکالى مطرح شود و آن این که: در اسلام عنصرى به نام تقوا وجود دارد تقوا یعنى خودنگهدارى و ایجاد حدود و چهارچوبى براى خروج از زندگى حیوانى; و این دستور دینى، عبارت است از محدودیت انسان و زنجیر بستن به پاى بشریت.
استاد در پاسخ به این اشکال فرمود: تقوا محدودیت نیستبلکه مصونیت است; زیرا محدودیت، زمانى است که انسان را از موهبت و سعادت محروم کنند اما چیزى که خطر را از انسان دفع مىکند مصونیت است نه محدودیت. در واقع تقوا به انسان آزادى معنوى مىدهد یعنى او را از اسارت و بندگى هوا و هوس آزاد مىکند رشته آز و طمع وحسد و شهوت و خشم را از گردنش بر مىدارد چنان که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: تقوا را حفظ کنید و به وسیله تقوا براى خود مصونیت درست کنید (15) و نیز فرمود: همانا تقوا کلید درستى و توشه قیامت و آزادى از هر بندگى و نجات از هر تباهى است. (16)
ملاک و منشا آزادى
بحث کلیدى و مهم دیگرى که در باب عنصر آزادى مطرح است، مسئله منشا و ملاک آزادى مىباشد. استاد شهید، استعدادهاى برتر را منشا آزادیهاى متعالى و انسانى معرفى مىکند و مىفرماید:
«انسان استعدادهایى دارد برتر وبالاتر از استعدادهاى حیوانى، این استعدادها یا از مقوله عواطف و گرایشها و تمایلات عالى انسانى است و یا از مقوله ادراکها و دریافتها و اندیشههاستبه هر حال همین استعدادهاى برتر منشا آزادیهاى متعالى او مىشود». (17)
اما دیدگاه غربیان در این باب کاملا با نظر مذکور متفاوت است:
«در غرب ریشه و منشا آزادى را تمایلات و خواهشهاى انسانى مىدانند و آنجا که از اراده انسان سخن مىگویند در واقع فرقى میان تمایل و اراده قایل نمىشوند. از نظر فلاسفه غرب انسان موجودى است داراى یک سلسله خواستها و مىخواهد که اینچنین زندگى کند همین تمایل منشا آزادى عمل او خواهد بود». (18)
ولى این دیدگاه با توجه به دو قطبى و دو بعدى بودن انسان کاملا مردود شمرده مىشود; انسان غیر از غرایز دانى حیوانى، فطریات عالى انسانى را نیز داراست و همین فطریات عالى آدمیان منشا آزادیهاى متعالى بشریت مىباشد. استاد در این باره مىفرماید:
«آدمى یک سلسله استعدادهاى مترقى و عالى دارد که ملاک انسانیت اوست تفکر منطقى انسان و نه هر چه که نامش تفکر است تمایلات عالى او نظیر تمایل به حقیقت جویى، تمایل به خیر اخلاقى، تمایل به جمال و زیبایى، تمایل به پرستش حق و... اینها از مختصات و ملاکهاى انسانیت است». (19)
ادامه دارد
پىنوشتها:
1.گفتارهاى معنوى، ص 13.
2.جامعه و تاریخ، ص 84.
3. همان مدرک، ص 85.
4.گفتارهاى معنوى، ص 12.
5. انسان کامل، ص 48.
6. تکامل اجتماعى انسان، ص 15.
7. ر.ک: به فلسفه تاریخ، صص260-259.
8.ر.ک: پیرامون انقلاب اسلامى، ص 43.
9. همان مدرک، ص 18.
10. ر.ک: پیرامون جمهورى اسلامى، ص 132.
11.نهج البلاغه، نامه 31; انسان کامل، ص 351-350.
12. ر.ک: نظام حقوق زن در اسلام.
13. سیرى در نهج البلاغه، ص 231.
14. نهج البلاغه، خطبه 189.
15. نهج البلاغه، خطبه 157.
16. ر.ک: به سیرى از نهج البلاغه، صص207-206; ده گفتار، صص29-27.
17. پیرامون انقلاب اسلامى، ص 7.
18. همان مدرک، ص100; و نیز ر.ک: اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، ص 39.
19. پیرامون انقلاب اسلامى، ص 101.