آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

5 . ابعاد
پدیده جهانى شدن را از زوایا و ابعاد مختلف اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و اطلاعاتى مى‏توان بررسى کرد . البته هیچ یک از این وجوه، نمى‏تواند بدون ملاحظه سایر وجوه و به طور مستقل مورد بررسى و تحلیل قرار گیرد . به همین علت، هنگام تبیین و توضیح هر یک از این وجوه، ناگزیر به سایر وجوه نیز اشاره خواهیم کرد .
1- 5 . جهانى شدن اقتصاد
جهانى شدن اقتصاد مستلزم امور ذیل است:
1- 5- 1 . خارج شدن رقابت‏سرمایه از محدوده جغرافیایى کشور و یا کشورهایى خاص و قرار گرفتن آن در مدار فرامرزى جهانى;
در چنین شرایطى، حدود و مرزهاى جغرافیایى در فعالیت اقتصادى از قبیل تجارت، سرمایه‏گذارى، تولید و نقل و انتقالات مالى، کمترین نقش را خواهند داشت . (1) ارتباط سرمایه و کالا بدون توجه به مرز دولت - ملت‏ها، برقرار مى‏شود و به گفته اقتصاددان معروف، دانى کواح، به تدریج اقتصاد بى‏وزن (2) به وجود مى‏آید . (3)
لازمه «خارج شدن رقابت‏سرمایه از محدوده جغرافیایى کشور و یا کشورهایى خاص و قرار گرفتن آن در مدار فرامرزى جهانى‏» ، این است که کم و کیف تولید سرمایه از سویى، فارغ از قید و شرطهاى تحمیلى کشورها و خارج از کنترل آنها باشد، و از سوى دیگر، روند انحصارى به خود گیرد; به طورى که صاحبان سرمایه نخستین، روز به روز سرمایه‏دارتر شوند و در مقابل، امکان کسب سرمایه براى کسانى که فاقد آن هستند، روز به روز سخت‏تر و دشوارتر شود . این به معناى حاکمیت‏یافتن ایدئولوژى اقتصادى صاحبان سرمایه‏هاى بزرگ بر همه جهان است .
1- 5- 2 . افزایش تعامل میان ملت‏ها;
زیرا با جهانى شدن اقتصاد، مسایل اقتصادى از قبیل تورم، تقاضا، مصرف و . . . نیز جهانى خواهد شد و از این‏رو، هرگونه تغییر در شرایط اقتصادى، تاثیرى در مقیاس جهانى خواهد داشت و به همین علت، بهبود وضع اقتصادى نیز تابع شرایط جهانى خواهد بود که این امر، منجر به ایجاد وابستگى متقابل هرچه بیشتر ملت‏ها مى‏گردد . در این صورت، با توجه به کم‏رنگ شدن مرزهاى جغرافیایى از سویى و کاهش نقش دولت‏ها در روند رشد و تولید سرمایه، از سوى دیگر، ملت‏ها خود مستقیما در تعامل با یکدیگر قرار خواهند گرفت .
1- 5- 3 . یکسان شدن انسان‏ها;
وقتى یک شرکت فراملیتى واقع در سوییس براى انسان‏هاى آفریقایى، همان وسیله را تولید مى‏کند که براى انسان‏هاى آسیایى و آمریکایى، معناى این امر، آن است که انسان آفریقایى به همان چیزى نیاز دارد که انسان آسیایى و آمریکایى نیاز دارد; زیرا انسان‏ها همواره چیزى را مى‏سازند که بدان نیاز دارند . به‏طور حتم، انسان‏هایى که نیازهاى واحدى دارند، فکر واحدى هم دارند . بر این اساس، ملاحظه مى‏شود که چگونه این جنبه از جهانى شدن اقتصاد با جهانى شدن فرهنگ گره مى‏خورد .
1- 5- 4 . ایجاد نظام‏هاى منطقه‏اى جدید;
«نمونه‏اى از این نظام منطقه‏اى، مثلث رشد (4) است که آمیزه‏اى از ابتکار دولت‏ها و فعالیت‏هاى کارفرمایان خصوصى است . سه نقطه جوهور (5) در مالزى، جزایر ریو (6) در اندونزى و دولت - شهر (7) در سنگاپور، زوایاى این مثلث‏اند . جوهور عرضه‏کننده زمین و نیروى کار نیمه‏ماهر، ریو عرضه‏کننده زمین و نیروى کار ارزان‏قیمت، و سنگاپور عرضه‏کننده سرمایه انسانى با کیفیت‏بالا و زیربناى اقتصادى توسعه‏یافته است . این مثلث رشد، پایگاه تولیدى گسترده‏اى به وجود آورده است که در کل، مورد توجه شرکت‏هاى چندملیتى سرمایه‏گذار است‏» . (8) 
هلال شکوفایى (9) نمونه دیگرى از نظام اقتصادى منطقه‏اى است که شامل کشورهاى کره، ژاپن، چین، تایوان، ویتنام، لائوس، کامبوج و شش کشور عضو آ . سه . آن است . (10)
با تحقق جهانى شدن اقتصاد، بازارى جهانى به وجود مى‏آید که «متشکل از بازارهاى ملى متصل به هم نیست; در واقع به هیچ عنوان از مکان‏هاى جغرافیایى تشکیل نیافته است . این بازار، شبکه‏اى است که از طریق سامانه‏هاى اطلاعاتى الکترونیکى به هم پیوند خورده و وجود بیش از دویست هزار مونیتور (نمایشگر) الکترونیکى را در اتاق‏هاى تجارى سراسر جهان که متصل به هم هستند، ضرورى مى‏سازد . . .» این شبکه به نوبه خود، به شکل فزاینده‏اى به یک مکان قدرت و اقتدار مالى در جهان تبدیل شده است که مى‏تواند به کشورهایى که سیاست‏هاى مورد نظر آن را دنبال مى‏کنند، پاداش داده و کشورهایى را که سیاست‏هاى ناپایدار را دنبال مى‏کنند، هدایت نماید» . (11)
2- 5 . جهانى شدن فرهنگ
یکى از مقولات جهانى شدن، جهانى شدن فرهنگى است . این مقوله که به نظر مى‏رسد تحقق کامل آن، بعیدتر از سایر جنبه‏هاى جهانى‏شدن است، در صورت تحقق، وابستگى افراد را به مکان و زمان (تاریخ) قطع مى‏کند و در نتیجه مى‏تواند به عنوان یکى از منفى‏ترین وجوه جهانى شدن مطرح شود . اگرچه که به ظاهر، جهانى شدن در زمینه‏هاى اقتصاد و یا سیاست مطرح است، لکن غرض اصلى جهانى‏شدن، یکسانى فرهنگى است . البته نه به عنوان یک هدف، بلکه به مثابه ابزارى که در خدمت‏سرمایه‏دارى جهانى قرار مى‏گیرد . سرمایه‏دارى جهانى، براى ادامه بقا و حیات خویش، نیازمند مصرف جوامع و یا بهتر بگوییم یکسانى و افزایش مصرف است . براى پاسخ‏گویى به این نیاز، «فرهنگ مصرف‏» و یا به طور کلى «فرهنگ‏» جوامع باید تغییر کند و در همین جهت است که ارزش‏ها باید دگرگون شوند . به عبارت دیگر اصول و ارزش‏هاى ملى و فرهنگى و بومى، باید جاى خود را به ارزش‏هایى بدهند که فروش تولیدات سرمایه‏دارى جهانى را نه تنها تضمین و تایید که آن را لازمه حیات انسان و علامت رشد و توسعه و پیشرفت تلقى نمایند . بنابراین به جاى فرهنگ جهانى و یا جهانى شدن فرهنگ، مى‏توان از سلطه فرهنگى سخن گفت . وقتى مى‏توان بحث فرهنگ جهانى را به عنوان یک حقیقت و خواست انسانى مطرح کرد که فرهنگ‏هاى مختلف در تعامل و گفت‏وگو و مراوده و تبادل نظر با یکدیگر، خویش را تصفیه نموده، به سمت کمالى سیر نمایند که در واقع تمایل به سمت معناى حقیقى و واحد پذیرفته همه فرهنگ‏ها است; در حالى که امروزه براى تضمین مصرف، اصول فرهنگى واحدى بدون تبادل نظر و تعامل و مراوده تبلیغ مى‏شود . (12)
جهانى شدن فرهنگ در دنیاى معاصر در واقع به عنوان ابزارى براى تقویت جهانى شدن اقتصاد و سیاست تلقى مى‏شود که البته سیاست نیز به نحوى در خدمت اقتصاد (شرکت‏ها فراملیتى) مى‏باشد، و از طرف دیگر این عقیده نیز وجود دارد که با گسترش جهانى شدن سیاست و اقتصاد، جهانى شدن فرهنگ نیز به وقوع خواهد پیوست . ظاهرا سه مقوله اقتصاد و سیاست و ایدئولوژى به هم مرتبط شده و سایر علوم و زمینه‏ها در خدمت اینها قرار گرفته‏اند . ولى آن‏قدر وزنه اقتصاد در جهان مادى‏گرا و دنیاگراى معاصر، سنگین است که امروزه به جاى ژئوپولیتیک، ژئواکونومیک مطرح است، و همه زمینه‏هاى دیگر باید به نوعى در خدمت اقتصاد قرار گیرند . (13)
جهانى شدن فرهنگ، یعنى به وجود آمدن یک فرهنگ فراگیر، براى همه ملت‏هاى جهان که متفاوت با همه فرهنگ‏هاى محلى، ملى و قاره‏اى است و در آن ارزش‏ها، هنجارها، روش‏ها و همه شاخصه‏هاى فرهنگى، براى همه مردم جهان یکسان است . این فرهنگ، در عین حال، شبکه‏اى پیچیده از کنش‏هاى متقابل فرهنگى، اقتصادى و سیاسى است که به کمک رسانه‏هاى فوق مدرن، پیچیدگى آن شدت مى‏یابد و عناصر آن به شکل غیرقابل حذفى، تثبیت و تحکیم مى‏شوند .
رسانه‏هاى فرامدرن با بمباران اطلاعاتى خود، هر پیام و فکرى را مى‏توانند به راحتى القا کنند و نیز به راحتى مى‏توانند هر ابزار و وسیله‏اى را که صاحبان سرمایه معرفى بکنند، در زندگى بینندگان خود به طور تحمیلى وارد کنند . به همین علت است که فرهنگ‏سازان عصر جهانى شدن، مطمئنا صاحبان ابررسانه‏هاى فرامدرن نیز خواهند بود .
در مقابل، برخى مردم شناسان - و از جمله نستوره گارسیا کانکلینى مردم‏شناس آرژانتینى - معتقدند: «روند جهانى شدن فرهنگ به معناى به فراموشى سپردن فرهنگ‏هاى بومى، منطقه‏اى و ملى نیست . فراسرزمینى شدن فرهنگ‏ها در واقع به موازات سرزمینى شدن دگرباره آنها به شکل جریان‏هاى فرهنگى است که از رسانه‏هاى منطقه‏اى چون رادیو و تلویزیون بهره مى‏گیرند تا ویژگى‏هاى بومى را برجسته نمایند .» (14) صاحبان این دیدگاه از این نکته غفلت کرده‏اند که فرهنگ‏هاى بومى، ملى و منطقه‏اى در صورتى مى‏توانند امکان بروز و ظهور داشته باشند که ابزار لازم را براى کم‏رنگ کردن فرهنگ ابررسانه‏اى جهانى که همه امکانات را به طور انحصارى در اختیار خود دارد، داشته باشند . تجربه چند دهه اخیر تحولات جهانى، چنین اتفاقى را دور از واقعیت‏ها نشان مى‏دهد . چه اینکه امروزه به زحمت مى‏توان فرهنگ اصیل محلى، ملى و منطقه‏اى را پیدا کرد که از فرهنگ حاکم جهانى تاثیر نگرفته باشد .
3- 5 . جهانى شدن سیاست
سیاست، فن اداره و مدیریت جامعه است و اداره و مدیریت جامعه، نمى‏تواند بریده از فرهنگ و اقتصاد حاکم بر آن جامعه باشد . به عبارت دیگر، ایدئولوژى خرد سیاسى (15) که مبین خط و مشى سیاسى یک جامعه است، نمى‏تواند بریده از ایدئولوژى عام و کلان جامعه باشد که دربردارنده مجموعه باید و نبایدهاى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى است . بر این اساس، مى‏توان به این نتیجه رسید که مدیران سیاسى جامعه جهانى فردا، همان مدیران اقتصادى و فرهنگى خواهند بود . از این‏رو، فرضیه تفکیک ابعاد قدرت فرداى جامعه جهانى، بدین صورت که هر یک از قطب‏هاى اقتصادى، سیاسى و فرهنگى را عده‏اى خاص و در جهتى خاص - که لازم نیست هماهنگ با سایر قطب‏ها باشد - هدایت مى‏کنند، فرضیه‏اى مردود خواهد بود; زیرا قدرت سیاسى، اقتصادى و فرهنگى جهان فردا، با فرض شبکه‏اى بودن و سیستماتیک بودن آن - آن‏گونه که امانوئل کاستلز نیز بدان اعتراف مى‏کند - ممکن نخواهد بود که خاستگاه‏هاى متکثر داشته باشد و بلکه لزوما باید از یک منبع - که البته این منبع واحد مى‏تواند جمع کثیرى (نه متکثرى) را دربر بگیرد - هدایت‏شود . خانم سرکسیا ساین - جامعه‏شناس دانشگاه شیکاگو که از سرشناس‏ترین محققان پدیده جهانى‏سازى است - در این باره مى‏نویسد:
دنیاى سیاست‏باید شیوه‏اى واحد و منسجم براى اعمال کنترل بر کنسرسیوم‏هاى جهانى ابداع کند و براى مسؤولیت‏پذیر ساختن کنسرسیوم‏هاى عظیم، باید از اهرم سیاست استفاده کرد و یک دولت جهانى ایجاد شود . (16)
البته واضح است که این دولت جهانى‏اى که خانم ساین، براى اعمال سیاست جهانى آن را پیشنهاد مى‏کند، خود ایدئولوژى اقتصادى و فرهنگى نیز دارد و نمى‏تواند ایدئولوژى سیاسى خود را کاملا بریده از ایدئولوژى اقتصادى و فرهنگى خود تدوین کند .
علت این امر - همان‏گونه که الوین گولدنر (17) جامعه‏شناس آمریکایى بر این باور است - این است که نظریه‏هاى اجتماعى، نمى‏توانند خالى از ارزش‏ها و بدون فرضیات کلى هنجارى (18) تحقق یابند; زیرا یک جامعه‏شناس، وقتى «جهان اجتماعى‏» را با روش تجربى (پوزیتیویسم) مطالعه علمى، و قوانین حاکم بر جامعه را کشف مى‏کند، فرضیات کلى (ایدئولوژى کلى حاکم) روند کار او را سمت و سوى خاصى مى‏بخشد; زیرا در بستر ایدئولوژى حاکم، نظریه‏هاى خاصى در حوزه اجتماع، تولید مى‏شوند که به ارزش‏ها، هنجارهاى اجتماعى و گرایشات، احساسات و امیال اجتماعى خاصى مى‏انجامد . گولدنر تاثیر فرضیات را بر نظریه‏هاى اجتماعى، این‏گونه بیان مى‏کند:
فرضیات کلى در واقع «سرمایه‏» ذهنى هستند که نظریه‏پرداز به ارث برده است . به این معنا که این گرایش‏ها قبل از دانشمند شدن یعنى در ضمن فعالیت علمى نیز از آنها استفاده مى‏کند . به طورى که این طرز فکر مى‏تواند با دانش تکنیکى او آمیزش پیدا کند . با این که فرضیات کلى خصلت‏شبه‏نظرى (تئوریکى) دارند، اما مى‏توانند یک نظریه را قابل پذیرش ساخته، به آن نیرو و وسعت‏بخشند و زمینه گسترش آن را از نظر تکنیکى فراهم آورند . (19)
سیاست نیز نمى‏تواند از این قاعده استثنا باشد . به همین علت ناگزیر از یک ایدئولوژى عام و کلان که حاکم بر آن است، تاثیر مى‏پذیرد .
4- 5 . جهانى شدن اطلاعات
الوین تافلر که از عصر جهانى شدن با عنوان موج سوم یاد مى‏کند، در کتابى به همین عنوان و نیز در کتاب به سوى تمدن جدید، به نقش کلیدى و مؤثر اطلاعات و دانایى در این عصر اشاره مى‏کند . وى معتقد است که در اقتصاد موج سوم، بنگاه‏ها، سیستم‏هاى «اطلاعات‏بر» (20) (21) و اغلب روباتى (22) تولید را نصب مى‏کنند که قادر به ساخت انواع محصولات ارزان و بى‏پایان هستند; یعنى با چرخش به سمت تکنولوژى‏هاى انعطاف‏پذیر (23) هوشمند، تنوع و گوناگونى را اشاعه مى‏دهند و اقتصاد همگون موج دوم را به اقتصاد ناهمگون موج سوم، تبدیل مى‏کنند; به طورى که امروزه صادرات جهانى خدمات و «مالکیت فکرى‏» (24) با مجموع صادرات مواد غذایى و مواد سوختى برابرى مى‏کند .
در نظام موج سوم، دو عنصر اطلاعات و زمان با این ویژگى که لزوما باید خصلت جهانى هم داشته باشند، نقش مهمى را بر عهده خواهند گرفت . در این نظام، مضار اقتصادى حاصل از پیچیدگى، بر صرفه‏جویى‏هاى حاصل از مقیاس مى‏چربد و صرفه‏جویى‏هاى حاصل از سرعت، جاى صرفه‏جویى‏هاى حاصل از مقیاس را مى‏گیرد . رقابت آن‏قدر شدید و سرعت‏هاى مورد نظر، آن‏قدر بالاست که عبارت «وقت، طلاست‏» به شدیدترین وجه رخ مى‏نمایاند . «مهندسى کند و زنجیره‏اى و گام به گام‏» جاى خود را به «مهندسى همزمان‏» (25) مى‏دهد و شرکت‏ها به «رقابت زمان - بنیاد» (26) مى‏پردازند .
به تعبیر چارلز بى . هندى:
تصور اینکه شرکت‏هاى بزرگ چندملیتى، و دیگر سازمان‏هاى غول‏آساى ما به شرکت‏هایى عضویتى بدل شوند، تصورى دشوار است . ما به هر حال ممکن است روزى شاهد تجزیه این گونه سازمان‏ها به مجموعه‏اى از شرکت‏هاى به مراتب کوچک‏تر باشیم . دیگر نیازى نیست که براى جهانى بودن - در عصر اطلاعات - حتما بزرگ باشیم . مجله «اکونومیست‏» در لندن تنها 55 روزنامه‏نگار در اختیار دارد و دنیا را - چه به لحاظ دامنه و چه به لحاظ تعداد خواننده - زیر پوشش خود دارد . (27)
امروزه در مسیر جهانى شدن، با پدیده بزرگراه‏هاى اطلاعاتى روبرو هستیم; «پدیده بزرگراه‏هاى اطلاعاتى در غرب، به‏خصوص ممالک بزرگ صنعتى، مانند آمریکا و اروپاى غربى، چندان جدید و تازه نیست . در سه دهه گذشته، مخصوصا در سال‏هاى اخیر، با توسعه و دگرگونى‏ها و زیرساخت‏هاى مخلوطى و ترکیبى که در تکنولوژى اطلاعات و ارتباطات به وجود آمده، وسایل و راه‏هاى وسیع و بزرگى براى برداشت و توزیع اطلاعات، داده‏ها، تصویر و صدا در سطح ملى و جهانى به وجود آمده است که از جنبه کمیت و کیفیت، به طور کلى با زیرساخت‏هاى ارتباطى اوایل و اواسط قرن بیستم، مانند تلفن، تلگراف، رادیو، تلویزیون، سینما و کتاب متفاوت است . تبلیغات در مورد بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، در چند سال اخیر در غرب به این علت رواج پیدا کرده است که دولتمردان و سردمداران صنایع و بنگاه‏هاى اقتصادى و مالى، این پدیده را به عنوان یک عامل اصلى براى حل مسایل اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و حتى سیاسى برگزیده‏اند و کمپانى‏هاى بزرگ ملى و جهانى از محصولات این بزرگراه‏ها، منافع سرشارى را تحصیل مى‏کنند . سؤال مهم این است که این بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، توسط چه کسانى و تحت چه شرایطى و براى چه اهدافى پایه‏گذارى، اداره، کنترل و بهره‏بردارى مى‏شوند» ؟ (28)
پروفسور حمید مولانا، تاثیرات جهانى شدن اطلاعات را در بسیارى از حوزه‏ها، این‏گونه برمى‏شمارد:
الف . کار
بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، این امکان را به وجود مى‏آورند که با استفاده از وسایل ارتباطى، رفت و آمد مردم به مراکز کار تقلیل یافته و در عین حال با احداث خدمات اطلاعاتى در شئون مختلف زندگى، مشاغل و کارهاى جدید افزونى یابد و به استخدام و نیروى انسانى کمک شود . در عصرى که به علت مکانیزه و کامپیوترى شدن کارخانجات، کارگاه‏ها، بنگاه‏ها و بانک‏ها، میلیون‏ها شغل معمولى از بین رفته و بیکارى وسعت پیدا کرده است و با جهانى شدن اقتصاد و تولید و توزیع کالاها، بازار کارگران، از مرزهاى ملى گذشته و به کشورهایى که دستمزد ارزان دارند، انتقال یافته، امکان تاسیس بزرگراه‏هاى جدید و رؤیاهاى ایجاد مشاغل جدید، یک پیام مطلوب به نظر مى‏رسد; ولى در عمل تا به امروز در کشورهاى صنعتى، این زیرساخت اطلاعاتى و ارتباطى از مطبوعات و تلویزیون و تلفن گرفته تا ماهواره، خود از جمله منابع تقلیل مشاغل و عامل مهمى در جریان به اصطلاح «لاغر کردن‏» مؤسسات هستند . مثلا در آغاز سال 1996 میلادى، بزرگ‏ترین کمپانى مخابراتى آمریکا به نام «اى تى اند تى‏» اعلام کرد که براى کاهش هزینه‏ها بیش از 46 هزار نفر از کارمندان خود را برکنار مى‏کند . این کمپانى که در سال‏هاى اخیر، منافع و درآمد و وسعت آن در آمریکا و سراسر جهان افزایش یافته، یکى از پنج‏شرکت‏بزرگ جهانى است که دایره عملیات آن از تلفن و تلگراف معمولى به مدیریت و حمل و نقل اطلاعات و داده‏ها تبدیل شده و یکى از پایه‏گذاران و مالکین مهم بزرگراه‏هاى اطلاعاتى فرامرزى، در جهان امروز مى‏باشد . در حالى که در دهه‏هاى اخیر، بسیارى از افراد موفق شده‏اند با استفاده از وسایل و شبکه‏هاى ارتباطى، مرکز کار خود را از ادارات به منزل خود انتقال دهند، انتقال و تحول روش‏هاى صنعتى به روش‏هاى ارتباطى امروزى و عدم آشنایى کادر استخدامى و کارگرى، مشکلات بزرگى در همه کشورها، چه صنعتى و چه نیمه‏صنعتى به وجود آورده است .
ب . دانش
با توسعه بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، امکان نقل و انتقال و دسترسى به دانش و دانستنى‏ها، علم و هنر، کتابخانه‏ها، دانشگاه‏ها و مراکز پژوهشى به طور قابل توجهى افزایش یافته; ولى حفظ و ادامه تنوع این مراکز علمى، هنرى و آموزشى تحت‏شرایط کنونى، در معرض تهدید قرارگرفته است . به عقیده بسیارى از ناظرین، دستیابى و سلطه‏گرایى کمپانى‏ها و بنگاه‏هاى تجارتى به این شبکه‏ها، خطر یکنواختى و هجوم فرهنگى را افزایش داده است . مثلا گرچه استفاده از وسایل ارتباطى، توسعه دانش و تدریس به گروه‏ها و افراد مختلف را افزایش مى‏دهد، ولى جایگزین کردن دانشگاه‏ها و کلاس‏هاى درس با تلویزیون و کامپیوتر در غیبت معلم و استاد حضورى، یک تمرین و آزمایش محدود و ناقص آموزشى و پرورشى است . مبلغین امروزى بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، مدعى هستند که ماشین، کامپیوتر و وسایل مخابراتى و ارتباطى مى‏توانند جایگزین انسان‏ها شوند . این بزرگ‏ترین اشتباه و خطاى آموزشى و اجتماعى است .
دانشگاه جدید التاسیس فینیکس در شهر سانفرانسیسکوى آمریکا، نه کوى دانشجو دارد و نه ساختمان و نه لابراتوارهاى معمولى و نه تیم فوتبال و والیبال . دانشجویان از طریق تلفن از منزل و مراکز کار خود، دروس مختلف را که توسط شبکه‏هاى اطلاعاتى با کامپیوترهاى شخصى دریافت مى‏کنند، مى‏آموزند . کادر علمى این دانشگاه، استادانى هستند که به طور دستمزدى استخدام مى‏شوند . نتیجه اینکه نه تنها دانشجویان، بلکه استادان با دریافت‏حداقل دانش و دستمزد به جاى محیط اجتماعى کلاس، در یک محیط مصنوعى و انزوایى در تلاش براى کسب دانش هستند . شک نیست که فارغ‏التحصیلان این گروه مؤسسات فرهنگى از تجربیات میان فردى آموزش و پرورش عالى و منافع حاصل از آن محروم خواهند بود . توسعه چنین زیرساخت‏هاى فرهنگى و ارتباطى، بدون شک منجر به شکاف طبقاتى گشته و به تدریج فلسفه و اهداف اصلى دانشگاه‏ها و حوزه‏هاى علمى را تغییر مى‏دهد .
آنچه باید توجه نمود، این است که بزرگراه‏هاى اطلاعاتى به خودى خود قدرت ایجاد دانش و اطلاعات را ندارند; بلکه فقط وسیله رسیدن به این اهداف مى‏باشند . این محتویات بزرگراه‏هاى اطلاعاتى است که کیفیت و کمیت فرهنگى را تعیین مى‏کند . در سیاست‏گذارى و برنامه‏ریزى بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، اگر آسایش و منافع جمعى و اجتماعى در نظرگرفته نشود، تفریحات و سرگرمى‏هاى گوناگون به جاى دانش به مردم عرضه شده، علم و هنر نیز به صورت آگهى و کالا به مشتریان ارایه مى‏شود . تجارتى و خصوصى شدن کتابخانه‏هاى ملى و استفاده بازرگانى شرکت‏ها در فروش اطلاعات، یکى از تاثیرات ایجاد بزرگراه‏هاى اطلاعاتى در چارچوب اقتصاد سرمایه‏دارى و بازارهاى به اصطلاح «آزاد» است .
ج . فرهنگ
یکى از تاثیرات اخیر بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، توسعه صنایع فرهنگى در کشورهاى غربى بوده است . شبکه عظیم «اینترنت‏» که دهه‏هاى قبل براى تماس و مبادله اطلاعاتى بین دانشگاه‏ها و مراکز تحقیقى و ادارات دولتى آمریکا به‏خصوص صنایع دفاعى و نظامى تاسیس شده بود، امروز وسعت جهانى پیدا کرده و به صورت یکى از مهم‏ترین بزرگراه‏هاى ارتباطى و اطلاعاتى، نه تنها در خدمت تحقیقات مختلف علمى و تبادل پژوهش‏هاى دانشگاهى مى‏باشد، بلکه از طریق مؤسسات تجارتى و تفریحى، وسیله مهمى در بازاریابى و خرید و فروش و تهاجم بازرگانى شده است . از آنجا که مامور و سرپرست و دستیارى در راه عبور مطالب تدوینى و تصویرى این شبکه‏ها در سطح بین‏المللى وجود ندارد، گردش و سیر چنین پیام‏هایى، بدون اجازه اولیه در حقیقت، قدم دیگرى در جهت نقض حاکمیت ملى و حقوق اولیه افراد به شمار مى‏رود . درست است که بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، امکان تبادلات فرهنگى را افزایش داده، در عین حال نیز باعث تاسیس مؤسسات انتفاعى و بازرگانى اطلاعاتى شده که با کتابخانه‏هاى عمومى و مراکز معمولى دانشگاهى در رقابت هستند .
تجار و دلال‏هاى اطلاعاتى، پدیده جدید عصر ما هستند . در بعضى موارد، این دگرگونى‏هاى اطلاعاتى و فرهنگى به قدرى عمیق‏اند که باعث تغییر برنامه‏ها و حتى تعطیلى دانشکده‏هاى کتابدارى در دانشگاه‏هاى آمریکا شده‏اند . بزرگراه‏هاى اطلاعاتى در واقع کانال و منابر متعدد و جدید ایجاد کرده‏اند; ولى سؤال اصلى این است که سخنرانان و گویندگان و وعاظ این وسایل و منابر چه کسانى هستند؟ آیا تعدد کانال‏هاى اطلاعاتى با تنوع مطالب فرهنگى همراه است‏یا اینکه این بزرگراه‏ها، انواع محصولات و کالاهاى یکنواخت را به مردم عرضه مى‏کنند؟
د . اقتصاد
بزرگراه‏هاى اطلاعاتى بیش از هر چیز دیگر در اقتصاد ملى و جهانى تاثیر گذاشته‏اند . نه تنها توسعه شبکه‏هاى اطلاعاتى، «اقتصاد اطلاعاتى‏» به وجود آورده، بلکه دگرگونى اطلاعات با تجارت و سیر اطلاعات و داده‏ها و تصویر در محیط امروزى، «اطلاعات اقتصادى‏» فوق‏العاده‏اى در اختیار افراد و گروه‏ها و شرکت‏ها قرار داده است . از آنجا که دسترسى به این اطلاعات، اغلب از طریق بانک‏هاى اطلاعاتى و شبکه‏هاى اختصاصى مالى و بازرگانى و بانکى صورت مى‏گیرد، تحصیل چنین اطلاعاتى جنبه استراتژیکى یافته و خود اطلاعات به صورت یک کالاى اقتصادى مورد داد و ستد قرار گرفته است . مثلا شبکه‏هاى اطلاعاتى، به طور کلى، گردش پول را در بازارهاى دنیا تغییر داده و خرید و فروش سهام تجارتى در سطح جهانى، براى همه سرمایه‏داران و سرمایه‏گزاران امکان‏پذیر شده است . در حالى که دولت‏ها و بانک‏هاى مرکزى، تسلط سابق خود را در مورد اداره و گردش پول از دست داده‏اند، کمپانى‏هاى بزرگ و افراد با نفوذ از طریق شبکه‏هاى اطلاعاتى، آزادى بى‏حد و حصرى در نقل و انتقال پول و سهام و اوراق بهادار پیدا کرده‏اند . از آنجا که وسایل اطلاعاتى و ارتباطى به طور تساوى بین افراد وجود ندارد و به دلیل اینکه تحصیل و ساخت زیرسازهاى اطلاعاتى در اجتماع امروزى، مستلزم سرمایه و درآمد سرانه و ملى است، توسعه بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، شکاف بین ثروتمند و فقیر را بیشتر از پیش وسیع‏تر کرده است . در واقع امروز طبقه فقیر اقتصادى، به طبقه فقیر اطلاعاتى تبدیل شده است .
ه: قوانین
بزرگراه‏هاى اطلاعاتى، قوانین و حقوق مؤلفان، ناشران، مصنفان، هنرمندان و مالکان آثار علمى و تاریخى را تغییر داده است . نه تنها آثار نویسندگان و هنرمندان و دانشمندان از طریق شبکه‏هاى فضایى و الکترونى جمع‏آورى و تقسیم و توزیع مى‏شود، بلکه بانک‏هاى اطلاعاتى با دسترسى به اطلاعات موجود، محصولات مختلفى را تهیه و به مشتریان جهانى ارایه مى‏کنند که کاملا خارج از حدود کنترل عهدنامه‏ها و مقررات مربوط به حق چاپ و توزیع دهه‏هاى قبل است .
امروز مسایل مربوط به قوانین و مقررات حقوق مؤلفان، هنرمندان، مخترعان و مکتشفان، از جمله موضوعات مورد اختلاف میان ملل و دولت‏ها شده است . تولید و تکثیر کالاهاى اطلاعاتى، از لوازم سمعى و بصرى گرفته تا نوار و دیسک و فیلم‏هاى تفریحى که با توسعه بزرگراه‏هاى اطلاعاتى افزایش پیدا کرده است، یکى از مشکلات و معماهاى بزرگ حقوقى و تجارتى سازمان «گات‏» (سازمان جدید تجارتى جهانى) است .
و . زندگى شخصى
بزرگراه‏هاى اطلاعاتى در سطح ملى و جهانى، نه تنها حق حاکمیت ملى را نقض کرده است، بلکه به حق حاکمیت افراد نیز خاتمه داده است . اطلاعات مربوط به زندگى فرد، یک موضوع شخصى و خصوصى است . با توسعه و اشاعه کارت‏هاى پلاستیک اعتبارى و بانکى که اکنون در سطح ملى و بین‏المللى رواج فوق‏العاده پیدا کرده است، داد و ستد و فعالیت‏هاى مالى و اجتماعى افراد که از این گونه کارت‏هاى بانکى و مالى استفاده مى‏کنند، توسط شبکه‏هاى اطلاعاتى، تحت نظارت شرکت‏ها و دولت‏ها قرار گرفته است . کامپیوترهاى بزرگ امروزى که در اختیار شبکه‏هاى اطلاعاتى قرار دارند، خصوصى‏ترین و شخصى‏ترین اطلاعات مربوط به افراد را جمع‏آورى کرده و به صورت نیمرخ اطلاعات اشخاص، در اختیار مؤسسات بازرگانى قرار مى‏دهند . روزانه در سطح جهانى، میلیون‏ها اطلاعات مربوط به بهداشت و عادات و امراض مردم توسط شبکه‏هاى بیمه، مالى و تجارتى در معرض خرید و فروش و استفاده بنگاه‏هاى اقتصادى قرار مى‏گیرد . به طور خلاصه در دنیاى به اصطلاح اطلاعاتى امروزى، تقریبا همه افراد پرونده‏دار شده‏اند; بدون اینکه از محتواى پرونده خود با اطلاع باشند . باعث تعجب نیست که قدرت‏هاى ملى، جهانى، اقتصادى، سیاسى و نظامى از «انقلاب ارتباطات‏» سخن گفته‏اند و «بزرگراه‏هاى اطلاعاتى‏» را منجى جامعه دانسته، بدان مشروعیت مى‏دهند . (29)
پى‏نوشت‏ها:
در دفتر مجله موجود مى‏باشد .

تبلیغات