آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

شیفتگان فراوانى حوزه را برگزیده‏اند و انگیزه این خیزش و گزینش در بسیارى، قداست‏وار و تعالى مداراست .
طلاب جدیدى که وارد حوزه شده‏اند، سه موضوع را باید مورد توجه اساسى قرار دهند آن‏گونه که نه مسامحه بر مى‏تابد و نه با سرشت‏حوزوى بودن سازگار است . حضرت على علیه السلام در یک کلى‏نگرى مى‏فرماید:
«اعقل الناس من غلب جده هزله‏» (1)
«خردمندترین انسان‏ها کسى است که جدیت و پشتکارش بر شوخ طبعى و سست ورزى‏اش چیره آید .»
و در سخنى دیگر مى‏فرماید:
«قدر الرجل على قدر همته‏» (2)
«ارزش انسان به اندازه همت اوست .»
پر واضح است که مسؤولیت فرهنگى و علمى و عملى پیش از هر موردى متوجه حوزویان است . با این ملاحظه به گفتمان در باره سه موضوع مورد نظر مى‏پردازم:
1- جدیت تحصیلى
این موضوع به دوگونه مى‏تواند طرح گردد و هر دو، ضرورت پى‏گیرى دارد:
الف) جدیت‏به معناى رایج‏سنتى
عزیزانى که تازه وارد حوزه شده‏اند باید توجه اساسى به این نکته داشته باشند که درس خواندن و آموختن، نیازمند پشتکارى جدى است . تکامل علمى و پویایى دانش مدارانه با سهل انگارى و سرسرى گرفتن سر وفاق ندارد . اتلاف وقت و خوش‏نشینى‏هاى عافیت طلبانه و دنبال بهانه گشتن براى به تعطیلى کشاندن درس، طلبه را از پویایى باز مى‏دارد و خسران و زیانش هم خودگیر است و هم جامعه‏گیر . تحصیل نوعى جهاد و مبارزه است . خواب و استراحت و خوردن و گشت و گذار و همه آن‏چه بیرون از حوزه تلاش علمى است، منحصرا باید به عنوان راهبردى براى پالایندگى، در این مسیر قرار گیرد و برآیند پرداختن به این مسایل به گونه‏اى باشد که یک مبارز در بستر مبارزاتى از آن بهره مى‏گیرد .
مطلبى که توجه بیش‏ترى را در این باره اقتضا مى‏کند این است که آن‏چه گفته شد گرچه یک اصل کلى بوده و عصرى نیست و به زمانى غیر از زمانى دیگر اختصاص ندارد، ولى در عصر کنونى با تنوع و تکثر مسایل فریب دهنده از قبیل فیلم‏ها و سریال‏ها توجه به ورزش بویژه بازى فوتبال و مسابقات آن و توجه به نشاط مدارى و سرگرمى گرایى (که نوعى مغالطه تربیت‏شناختى ناپیدا در این باره وجود دارد) و مسایل دیگر از این سنخ، به سادگى مى‏تواند درصد فعالیت و همت را کاهش دهد و فقط در صورت توجیه علمى طلاب براى پرهیز از گرفتار شدن در مغالطات، به طور کلى و مغالطات نوپدید و نیز تمرین عملى براى توجه به جدیت تحصیلى است که مى‏توان امید داشت فعالیت تحصیلى بر مدار پویا اندیشى و پویامنشى انجام گیرد و موفقیت تحصیلى تضمین شود . طلاب بزرگوار باید (بایدى برآمده از آواى رسالتى که بر دوش گرفته‏اند) به مطالعه درسى، پیش مطالعه، پس مطالعه، مباحثه و درک مفهوم درس، اهتمام ورزند و در فراهم آورى شرایط لازم براى پرداختن به این تلاش‏ها، کوتاهى نورزند . مدیران و برنامه ریزان نیز باید به گونه‏اى بسترسازى کنند که طلاب، فرصت کافى براى انجام اساسى (و نه سطحى) این امور را داشته باشند .
ب) جدیت‏به معناى چون و چرا در انداختن
این نوع جدیت که در امر تحصیل به اندازه نوع اول، مهم و اى بسا با اهمیت‏تر نیز هست; این است که طلاب گران‏قدر باید از همان نخستین گام، خود را با نقد و نظر آشنا کنند و آن‏چه را مى‏آموزند به چالش نقد بکشانند و پرسش‏گرى و پرسمان‏گرایى را پیشه سازند . چون و چرا در اندازى را موکول به درس خارج و دوره‏هاى تخصصى نکنند . تحقیق و تفحص و طرح اشکال و وارد ساختن نقض و پاسخ‏طلبى، چه در مباحثات و مناظرات و چه به صورت نوشتارى در کتاب و دفتر و یا در کلاس درس، لازمه پویایى است . سر به پیش خود انداختن و کلمه به کلمه کتاب و درس را آموختن و مؤدبانه به سخن استاد گوش دادن و همین و بس، این نه تحصیل که تعطیل، و نه رشد که در جازدن است . رشد علمى در ناخنک زدن و به نقد کشاندن است . همین دقت‏ها است که اساتید علمى را به تعمق بیش‏تر وا مى‏دارد و افق‏هاى تازه‏ترى را فرا راه پژوهش‏گران قرار مى‏دهد . بر این اساس است که استاد مطهرى تشکیکات فخر رازى را در رشد فلسفه، بسیار مفید و مؤثر مى‏داند . (3)
درس و بحثى که در آن پرسشى نیست، پویش نیست، بلکه صرفا برگفته‏هاى پیشینیان تنیدن و نقل اقوال از نسل گذشته و واگویه کردن آن براى آیندگان است .
هنر یک طلبه را در حفظیات بیش‏تر و نمره آفرینى‏هاى بى‏ریشه نباید یافت، هم‏چنان که هنر وى را در فراگیرى صورت ظاهرى عبارت‏ها و معنا نمودن‏هاى انتقال یافته از ذهن استاد به ذهن وى نباید جست و جو کرد، بلکه باید هنر را در ان‏قلت‏ها و به چالش کشاندن‏ها جست‏جو کرد . هر طلبه‏اى که پرسش‏هاى بیش‏تر و از آن مهم‏تر پرسشى عالمانه‏تر در مى‏اندازد، هنرمندتر شناخته گردد . حضرات پیشوایان معصوم علیهم السلام بر همین روش‏ها تاکید داشته‏اند . در حدیثى امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:
«حدیث تدریه خیر من الف حدیث ترویه‏» (4)
«درایت در یک حدیث از روایت کردن هزار حدیث‏برتر است .»
جلوتر از همه، قرآن است که مى‏فرماید:
«کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته‏» (5)
و انگشت‏بر تدبر و اندیشه گذاشته است نه حفظ کردن طوطى وار .
طلبه‏اى که با چنین منشى پرورش مى‏یابد و هر آن‏چه به گوشش مى‏خوانند بى هیچ کم و کاستى حفظ مى‏کند و در وقت امتحان هم بى هیچ کم و کاستى همان‏ها را باز پس مى‏دهد، نه به علمیت‏خواهد رسید و نه به دست چنین محصلینى ره‏آورد علمى به بار خواهد نشست . و نه نیازهاى متغیر فکرى و علمى که جامعه کنونى با آن رو به‏روست مورد توجه خواهد بود .
در این جا شاید این اشکال مطرح شود که این شیوه براى طلابى که هنوز مراحل ابتدایى را نگذرانده‏اند و صلاحیت علمى ندارند و به دوره تخصصى راه نیافته‏اند، باعث‏به بن بست کشاندن درس و تبدیل آن به جلسه بحث و مناظره و پرسش و پاسخ خواهد شد و از هدف اصلى که تحصیل است، باز خواهند ماند .
هر چند این اشکال طرفداران زیادى دارد بویژه نزد سنت گرایان و دیرین اندیشان، ولى اندیشه ورزى و پویا اندیشى حکم مى‏کند براى این اشکال جانبى چاره‏اى اندیشه شود .
شوراى عالى و مرکز مدیریت، مدیران مدارس و اساتید ارجمند باید با تشویق طلاب گران قدر بر جرات اشکال در انداختن و جست و جوگرى و استقبال از اشکالات مطرح از ناحیه آنان، جریان تحقیق را گسترش دهند تا کیفیت تحصیل ارتقا یابد . این سخن نغز مولا علیه السلام در این باره بسیار هدایت‏گر و گویاست:
«لایستصغرن عندک الراى الخطیر اذا اتاک به الرجل الحقیر» (6)
و اى بسا نظریه دانش آموزى که در بردارنده بار علمى باشد .
2 . تقوامحورى
طلاب بزرگوارى که تازه وارد حوزه شده‏اند و معمولا هم با روحیه تقوا مدارى مى‏آیند، تقوا محورى را یک اصل بدانند; اصلى که بدون آن هم خود دانش پژوه در سراشیبى سقوط حتمى قرار مى‏گیرد و هم جامعه را به تباهى مى‏کشاند و شاید از مجموع نصوصى که در این باره ماثور است گویاترین آن‏ها این حدیث معروف باشد:
«اذا فسد العالم فسد العالم‏» (7)
در عصر کنونى که جریان زندگى با گذشته تفاوت ماهوى پیدا کرده است و نیاز به فراهم آورى امکانات زندگى این عصر، توجه به دنیا را حادتر ساخته است، رسالت تقوا محورى طلاب هم دو چندان شده است، زیرا اولا: باید تراز با زمان زندگى کنند و ثانیا: باید رسالت‏خویش را در اصالت زندگى تقوا مدارانه به خوبى ایفا نمایند .
نکته بسیار مهم دیگر براى طلاب نو ره یافته این است که در بستر زندگى طلبگى خود، به کسانى که وجهه روحانیت را دارند ولى وجاهت روحانیت را فاقدند و اصالت تقوایى روز اول را از دست داده و استحاله شده‏اند و الان لباس مقدس روحانیت و وابستگى به مرکز مقدس حوزه وسیله‏اى براى پیشبرد فعالیت‏هاى دنیاگرایانه آنان شده است، نگاه نکنند . به بیان دیگر در انتخاب الگو فریفته نشوند و توجه کنند الگوهاى اصیل، حضرات پیشوایان معصوم علیهم السلام و شاگردان صدیق آنان هستند .
موضوعاتى که طلاب عزیز باید به طور حتم رعایت کنند
افعال تقوایى و اخلاقى است .(به غیر از مواردى که شارع مقدس خود نام برده است) موضوعاتى که عنوان مى‏شود و تاکید بر توجه به آن‏هاست نقش اساسى‏ترى دارند:
الف) انجام نماز شب، شاید انجام مستمر آن به گونه‏اى لاینقطع امکان‏پذیر نباشد، ولى باید به عنوان یک برنامه اکثرى مورد توجه جدى قرار گیرد .
آیات و نصوص روایى مربوط به نماز شب ملاحظه شود تا هم نگرش علمى در این باره پربارتر شود و هم انگیزه عملى تقویت گردد .
ب) به غیر از نماز شب توجه به مناجات‏ها و برخى اذکار با هدف برخوردار شدن از پیوند روحى با مبادى عالیه و احساس وابستگى به عالم بالا با ملاحظه تعقل نگرى و پرهیز از عوام زدگى، باید یک اصل زیر ساخت در زندگى طلبگى به حساب آید .
ج) توجه عینى و عملى به اخلاق، طلاب بزرگوار در این باره هرگونه مسامحه را باید سلبى بدانند و با تمرین، مانع فراموشکارى موضوعات اخلاقى شوند . هم ادب مع الله را مدنظر قرار دهند و هم ادب مع الخلق را .
از خدا جوییم توفیق ادب
بى ادب محروم ماند از لطف رب
بى‏ادب تنها نه خود را داشت‏بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد
هرچه بر تو آید از ظلمات و غم
آن زبى باکى و گستاخیست هم
هرکه بى‏باکى کند در راه دوست
رهزن مردان شد و نامرد اوست
از ادب پرنور گشتست این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک (8)
براى عینى‏تر شدن این موضوع مصداق‏هایى را نام مى‏بریم:
الف) فروتنى، مثل سلام کردن به بزرگ و کوچک حتى بچه‏هاى خردسال .
یا مثلا در مجالس، محل مخصوص براى خود قایل نبودن و با جبروت منشى برخورد نکردن که فرهنگ سلطنتى است و تضاد طبقاتى را دامن مى‏زند . حدیث پربار «خالطو الناس بابدانکم و لاتخالطوهم بافکارکم‏» (9) شامل چنین مواردى نیز مى‏شود . از موارد حساس فروتنى که با موارد دیگر آن مشتبه مى‏شود، فروتنى علمى است‏بویژه از ناحیه اساتید که در برابر دانش‏آموزان خود نباید تحکم‏آمیز برخورد کنند و حتى گاهى لازم است ابتدا سخن دانش‏آموز اشکال کننده را خود بپرورانند و اگر آن را وارد نمى‏دانند عالمانه پاسخ دهند نه تحکم مدارانه .
ب) بردبارى، این موضوع براى طلاب بسیار پیش مى‏آید بویژه در بحث‏هاى علمى و یا سیاسى - اجتماعى .
طلاب عزیز با تمرین در این مورد باید توقع جامعه از حوزویان را برآورده کنند و در حوادث گوناگون با بردبارى برخورد کنند و اجازه ندهند وجاهت‏حوزه و روحانیت زیر سؤال برود .
ج) سلامت مزاج; این موضوع نیز هم بسیار مورد ابتلاست و هم مورد مغالطه . به هر حال زى طلبگى باید ملحوظ باشد و بهترین منبع شناخت‏براى اتخاذ مشى مناسب در این باره نصوص روایى است . ولى با تعمق و تدبر در متون روایى مى‏توان نتیجه و منظور نهایى را دریافت .
ارایه این سه مورد در تبیین مقصود، کافى است و سایر موارد نیز بر همین پایه باید مورد توجه و تمرین قرار گیرد تا هماهنگ با رشد سنى، آموزه‏هاى اخلاقى به عنوان ملکات نفسانى در دل و جان طلبه رسوخ کند .
د) هم‏نشینى با فقرا; شاید انسان، درمانده نوازى را در گفتمان و نظریه‏پردازى بسیار عالى تبیین نماید و همه زوایاى آن را مورد توجه کامل قرار دهد، ولى بین صورت ذهنى و حقیقت‏خارجى فرق بسیار است .
آن‏کس که از امکانات بهره‏اى دارد و مشکلى او را در منگنه قرار نداده است، از صبر در برابر مشکلات و تسلیم بودن در برابر قضا و قدر مى‏گوید و مى‏نویسد و بر آن توصیه مى‏کند .
درماندگان و فقرایى، که از درد به خود مى‏پیچند و راه به جایى نمى‏برند این تئوریزه مدارى‏ها دردى از آنان دوا نمى‏کند و بحث همدلى گره از مشکلشان نمى‏گشاید که همدلى عمل کردن مى‏طلبد . در حدیثى امام صادق علیه السلام این سهل انگار مدارى را برازنده پیروان خویش نمى‏داند که به دو لحاظ قابل اهتمام است:
الف) دغدغه خاطر حضرات پیشوایان معصوم علیهم السلام و ضرورت اهتمام به همسانى با محرومین در سطح عالى و پرهیز از هرگونه شعارگرایى تهى از تلاش عینى .
ب) ضرورت اهتمام روحانیت‏به امر خطیر فقیر نوازى:
عن محمدبن عجلان قال: کنت مع ابى عبدالله علیه السلام فدخل رجل فسلم فساله کیف من خلفت من اخوانک؟ فاحسن الثناء و زکى و اطرى . فقال له: کیف عیادة اغنیائهم لفقرائهم؟ قال: قلیلة . قال: کیف مواصلة اغنیائهم لفقرائهم فى ذات ایدیهم؟ فقال: انک تذکر اخلاقا ماهى عندنا . قال: فکیف یزعم انهم لناشیعة؟ ! ! (10)
و اینک نسل جدید حوزوى در ارتباط با این رسالت و تعهد خویش باید به گونه‏اى گام بردارد تا بر انحرافات نهان و آشکارى که برخى گرفتار آمده‏اند و بر طبل توجیه مى‏کوبند دچار نگردند . هشدار شدید لقمان علیه السلام در این باره بسیار قابل تامل است «ان الدنیا بحر عمیق قد غرق فیها عالم کثیر»
3 . ضرورت آشنایى با اندیشه‏هاى نوین
سومین موضوع که نسل جدید حوزوى باید با جدیت تمام دنبال نماید مطالعه اندیشه‏هاى جدید است . تطور گفتمانى نه قابل انکار است و نه شایسته پرهیز و از جانب دیگر این واقعیت را نمى‏شود نادیده انگاشت که هنوز بسیارى از حوزویان، سنتى، مى‏اندیشند و با تطورات حوزه اندیشه، بیگانه‏اند .
گفتمان‏هاى سنتى، دورانش سپرى شده است و عصر جدید، متد خاص خود را دارد که بى‏توجهى به آن نتیجه‏اى جز برکنار ماندن از حوزه تفکرات نوین نخواهد داشت . ورود مفاهیم در بازار اندیشه و سبک نوین در ارایه آن، آشنایى با این سبک و آن مفاهیم را در پرتو مطالعه آثار اندیش ورزان جدید، الزامى ساخته است .
حوزه به حکم این که یک مرکز مهم علمى فرهنگى است، نیروهایش باید داده‏هاى فکرى عصر حاضر را به منظور آشنایى با متدها و محتواهایش مورد مطالعه پى‏گیر و جدى قرار دهد (بویژه نسل جدید حوزه) تا بر پایه رسالت عمومى خویش و تعهد ویژه عصر کنونى در سایه آن مطالعات، توانمندانه پاسخ‏گوى مطالبات علمى کل جامعه به طور عمومى و جامعه دگراندیش دانشگاهى به طور خاص باشد .
نکته بسیار ظریفى که در این ارتباط وجود دارد این است که با مطالعه اندیشه‏هاى دیگران انسان جایگاه خودش را بهتر مى‏یابد که کجاست و تا چه مقدار از واقعیت‏ها دور و یا برخوردار از واقع‏گرایى است، بویژه با مطالعه آثار مخالفان و اگر این اصل کلیت اطلاقى نداشته باشد، لااقل در حوزه نگرش‏هاى اجتماعى (که بیش‏ترین سطح مباحثات و تفکرات را داراست)، این قضیه صادق است .
تنها نکته‏اى که نمى‏توان از آن گذشت این است که آشنایى با نظریات جدید مطلبى است و پذیرش آن و متاثر شدن از آن مطلب دیگرى، ولى دغدغه این امر هرگز نمى‏تواند توجیه‏گر پرهیز یا پرهیز اندن و ممنوع نمودن سیر مطالعاتى براى نیروهاى یک مرکزى علمى باشد، بلکه اولیاى امر موظف‏اند هم آن طرف قضیه را رعایت کنند و هم این طرف قضیه را تامین نمایند .
پى‏نوشت‏ها:
1) غررالحکم، ص 52 .
2) مستدرک الوسائل، ج 8، ص 222 ; بحار، ج 67، ص 4; غررالحکم، ص 93 .
3) شرح مبسوط منظومه، ج 1، ص 273 .
4) معانى الاخبار، ص 20، ح 3 .
5) ص (38) : 29 .
6) غررالحکم .
7) عین این عبارات در مجامع روایى نیست، احادیث موجود این‏هاست: «زلة العالم تفسد العوالم‏» غررالحکم . «اذا زل العالم زل بزلته عالم کثیر» بدایه و نهایه، ج 2، ص 91 .
8) مثنوى مولوى، دفتر اول .
9) بحارالانوار، ج 2، ص 79، ح 70 .
10) صفات الشیعه، ص 50، ح 3 .

تبلیغات