یکی از رویکردهای مورد توجه در علوم اجتماعی، کارکردگرایی است که بر اساس آن پدیده های اجتماعی، به ویژه دین، مطالعه می شود. این رویکرد ریشه در اثبات گرایی دارد و مدعی است که هر پدیدة اجتماعی باید در پرتو نقش و وظیفة عینی ای که در یک نظام دارد بررسی شود، البته نقدهایی از سوی مخالفانش بر آن وارد شده است، هدف از این مقاله نقد مبانی و پیش فرض های این رویکرد در مطالعات دینی است، از این رو ضمن بیان خاستگاه های معرفتی و تاریخی این رویکرد و تعاریفی که کارکردگرایان از دین ارائه داده اند، به نقد این تعاریف و مبانی و پیش فرض های این دیدگاه پرداخته شده است.