پیش گفتارقرآن به عنوان کتاب مقدس مسلمانان،در آموزه های اعتقادی و غیر اعتقادی اعم از فرهنگی ـ اقتصادی و سیاسی نقش بنیادینی داشته است.به همین دلیل از دیر باز مورد توجه غرب بوده است.گزارش های تاریخی بیان گر آن است که با ورود سپاهیان مسلمان به سرزمین های اروپایی در اوایل قرن هفتم میلادی،مسیحیت غربی به اهمیت این کتاب پی برد.ولی احتمالاً خاستگاه نخستین ردیه های مسیحیت بر قرآن در کلیساهای شرقی نوشته شده است.رویکرد جدلی غرب بر ضد اسلام و قرآن در خلال قرون وسطی همچنان ادامه داشت و با آتش جنگ های صلیبی بر حرارت آن افزوده می شد.تنها پس از سقوط سلطه کلیسا و دوران روشن گری بود که این ارتباط اندکی آشتی جویانه شد.درواقع پس از قرن شانزدهم ـ با تاسیس آکادمی های اسلام شناسی در اروپا ـ دانشمندان غربی به فکر ترجمه قرآن افتادند و تلاش کردند به گونه ای علمی درباره این کتاب پژوهش کنند.از اواسط قرن نوزدهم میلادی با تحول الهیات مسیحی و پیدایی مطالعات تاریخی درباره زندگی مسیح(ع)، مطالعه سیره پیامبر اسلام(ص)نیز در دانشگاه های اروپایی رونق تازه ای گرفت.این مطالعات بیش از همه به قرآن معطوف شد.در اواسط قرن نوزدهم ـ که مقارن حاکمیت اثبات گرایی در جهان اندیشه بود ـ قرآن پژوهی در غرب رویکردی شکاکانه پیدا کرد.اگر چه در دو سه دهه اخیر به دلیل پیدایی پارادایم فرهنگ محوری در علوم انسانی، مطالعات واقع بینانه ای درباره قرآن صورت پذیرفته است،ولی عملکرد تعصب آمیز روحانیت مسیحی نشان می دهد،ایشان تا به امروز(یعنی دهه اول سده بیست و یکم)همچنان رویکرد جدلی و عناد آمیز خود نسبت به قرآن کریم را ادامه می دهند.در این جستار تلاش شده آثار متقدمی که با حمایت کلیساهای مسیحی بر ضد قرآن نگاشته شده به گونه ای فهرست وار مرور گردد.ملاحظه این آثار و پیشینه رویکردهای جدلی نسبت به قرآن،نشان می دهد،حرکت اخیر برخی روحانییون مسیحی ناشی از همان کینه دیرینه نسبت به اسلام است.