در این نوشتار، با هدف بررسی دیدگاه ارسطویی افلاطونی ابن سینا در خصوص مسأله حدوث نفس انسانی و مقایسه آن با دیدگاه صدرالمتالهین، با بهره گیری از روش مطالعات کتابخانه ای و تحلیلی معلوم شد که ابن سینا در اغلب آثار خود از دیدگاه ارسطویی حدوث نفس و روحانیه الحدوث بودن آن و ثنویت دفاع نموده و تنها در برخی آثار متأخر، از دیدگاه افلاطونی قدم نفس سخن گفته است. این امر، نظریه او و مفسرانش را با چالش هایی مواجه نمود.
صدرالمتألهین با تکیه بر اصل حرکت جوهری، نفس را جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا دانسته، و با حذف ثنویت سینوی بسیاری از چالش ها را برطرف ساخته است. وی بر آن است که وجود پیشین نفوس انسانی، تنها به معنای وجود آنها در مبادیشان، در علم الهی، آن هم به لحاظ وجود مفارقی شان، پذیرفتنی است، نه به لحاظ وجود تعلقی.
این نظریه علاوه بر رفع بسیاری از چالش ها، در تفسیر مسأله مرگ و معاد نیز طرحی نو درانداخت. البته ارائه نظریات جدید و منطقی در زمینه مسأله نفس، همواره نه تنها ممکن است، که مفید نیز خواهد بود.