در رثای امام عارفان
آرشیو
چکیده
متن
با نهایت تأسف و تألم از رحلت جانگداز امام بزرگوار و رهبر عظیمالشأن انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت چهلمین روز پرواز ملکوتی آن عزیز از دست رفته، نظر به محدود بودن زمان انتشار نشریه وزین کیهان اندیشه، حقیر به نحو اختصار محض یادبود پیرامون شخصیتی که در تاریخ ملتها جزء افراد نادر و عزیزالوجود و انسانی ممتاز است در حد درک و فهم خود اموری را ذکر مینماید.
این بنده حقیر قدری بعد از شهریور 1320 خورشیدی که برای تحصیل به قم مشرف شدم در مدرسه فیضیه حضرت امام سقی اللّه تربته را در مدرس زیر کتابخانه در حالی که مشغول تدریس بودند زیارت کردم و تمام مطالبی را که آن روز در یک ساعت تقریبا افاضت فرموند به حافظه سپردم، یعنی عباراتی را که با کمال طلاقت زبان و عذوبت بیان تقریر میفرمودند، از جاذبهای حیرتآور برخوردار بود که در بیان و تقریر و تحریر و عبارات نگنجد.
آن روزگار آقا جوان و فوقالعاده با نشاط بود و سعی داشت معضلات تفهیم شود و الحق در صاحب ذوق یک نوع اهتزاز روحانی و طرب قدسی و ملکوتی در مستمع ایجاد مینمود.لسان موعظه امام دومی نداشت، یا ما ندیدیم.
صحبت در خداشناسی و مراتب و درجات آن بود و تقریر این مهم که احوال همه طوائف از سعدا و اشقیا و متوسطان در قرآن مذکور است، یک درجه از معرفت، تحصیل علم به خداوند است از طریق موجودات محسوسهای که جزء عجائب خلقت هستند و شتر از عجائب خلقت است ولی اگر کسی حق را از طریق معرفت به حالات و اطوار و ظواهر و بواطن شتر بشناسد، این خود یکی از طرق خداشناسی است و اگر معرفت انسان مادامالعمر منحصر شود به معرفت به حق از طریق این حیوان عجیبالخلقه و از طور محسوس به اطوار معقولات تجاوز ننماید و از عقال عقل خلاص نشود و مخاطب به این خطاب مبرم نگردد که«اولم یکف بربک انه علی کل شئ شهید»او شترشناس است نه خداشناس...
مرحوم مغفور امام و رهبر ملت در حدود سه سالگی مادر و بعد از مدتی کم پدر را از دست داد ولی حق متعال به لطف خاص خود او را موفق به تحصیل در علوم منقول و معقول نزد اساتید بزرگ و نخبه نمود و بعد از شهریور بیست زمانی که نگارنده
به قصد تحصیل به شهر قم مشرف شدم آن مرد بزرگ استاد مسلم در حکمت متعالیه و از اساتید مسلم در کتب عالیه سطوح در علوم منقول بودند.
متجاوز از بیست سال شرح منظومه و اسفار تدریس کردند و یگانه مشعل فروزان علم توحید و معرفت ربوبی و استاد وحید در علم عرفان یعنی معرفت اسماء الله و نفیسترین دانش بشری موروث از اولیا:علم توحید و ولایت و نبوت و شئون آن محسوب میشدند و مدتی برای برخی از ارباب معرفت شرح قیصری بر فصوص را تدریس کردند، ولی محیط لیاقت آموزش اشرف علوم و فنون را نداشت.
روزی از آن جناب سئوال کردم در فرق بین عطایای ذاتی و اسمائی آنچه را که شارح قیصری نوشته است به نظر حضرتعالی درست است؟فرمودند:نه و به نحو اختصار فرق بین این دو قسم از عطایا را بیان فرمودند.عرض کردم حیف نیست که منع فیض میفرمایید، اگر همین نصوص قونوی را که با تعلیقات مرحوم آقا میرزا هاشم چاپ شده است برای افراد مستعد تدریس بفرمایید مشکلی پیش میآمد؟فرمودند:مساوی است با انتحار، عیب دیگری وجود ندارد. *
امام اعلی الله مقامه خود بنیانگذار مرجعیت خویش بود، به این معنی که توفیق او در تدریس فقه و اصول فقه خارج حیرتآور است.آن مرحوم در مدتی نسبتا کم از نواحی هوش سرشار و ذوق کم مانند و دقت نظر و حسن سلیقه در تدریس، به انضمام طلاقت زبان و قدرت بیان و قوه فوقالعاده در تفهیم مطالب و احتراز از نقل اقوال علما و فقها در حد خارج از اعتدال و لزوم، طلاب مستعد و باهوش را به درس خود متوجه نمود و بسیار زودتر از آنچه که محتمل بود، بزرگترین و پرجمعیتترین حوزه فقاهت و اجتهاد را از آن خود نمود.با آنکه استاد مسلم معقول و حکمت بود، از آمیختن مسائل حکمی با علم اصول و فقه سخت خودداری میفرمود و معتقد بود که هر علمی جا و مقام خاص دارد.
بنده حقیر در سال 1340 که شرح مشاعر ملاصدرا را با تعلیقات و مقدمه مفصل خود برای چاپ مهیا مینمودم و در سال 1342 چاپ شد در مقدمه این کتاب که نظری اجمالی به سیر فلسفه و عرفان در چند قرن اخیر دارد نوشتهام:
«استاد علامه آقای حاج آقا روح اللّه خمینی زعیم بزرگ شیعه از دانشمندان بزرگ و متفکر این عصرند و معقول و منقول را سالیان متمادی تدریس کردهاند و در این اواخر متمحض در تدریس فقه و اصول شدند و در مدت کمی حوزه تدریس آن جناب پر جمعیتتر از حوزه تدریس جمیع اساتید عصر میباشد...»(مقدمه شرح مشاعر، چاپ مشهد، ص 78).
*تدریس مدت قلیل شرح فصوص، موجب ظهور هنگامهای شد.از تدریس اخلاق نیز حرفهایی به وجود آمد که نقل آن جز شمردن مصائب و ذکر درجات جهل ثمرهای ندارد.
برای اهل فن واضح و آشکار است که به ندرت استادی را میتوان سراغ نمود که در حدی عالی متضلع و توانا در علوم فقه و اصول و حکمت الهی و عرفان باشد.
در شرح مشاعر، در بحث اصالت وجود، ملاصدرا به مناسبت کلام محقق شریف را در بساطت مشتقات از حواشی میر شریف بر شرح مطالع نقل نموده است.نگارنده در تعلیقات بر این موضع از شرح بعد از نقل کلام محقق دوانی و فقیه متضلع حاج شیخ محمد حسین اصفهانی نوشتهام:«قال بعض الاساتید ادام اللّه حراسته:ان لفظ المشتق الاسمی القابل للحمل علی الذوات موضوع لامر وحدانی قابل للانحلال الی معنون مبهم و عنوان دون النسبة...»و در تعلیقه نوشتهام«و المراد من بعض الاساتید هو السید الاجل الاکرم و المطاع المفخم العلامة المجاهد الکبیر، سید الماجد الفقهاء و العرفاء رئیس الملة و الدین الحاج آقا روح اللّه الخمینی ادامه الله ظله الشریف».
در اغلب آثار خود از مرحوم امام رضوان اللّه علیه مطلب نقل کردهام با ذکر عناوین مذکور، در دورانی که ذکر نام او غدغن و رساله عملیه او به قول برخی از دانشجویان قاچاق بود، کسی از ارباب علم و معرفت به ما اعتراض نمیکرد چرا با این عناوین از آن بزرگ یاد مینمایی و ما نیز با شناسایی کامل و معرفت تام به او ارادت داشتیم و جاذبه علمی و جامعیت او تأثیری عمیق داشت.
چنانکه مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی اعلی الله قدره روزی به نگارنده فرمودند، آقای حاج آقا روح الله چشم و چراغ حوزهاند.
منظور حقیر آن است که امام قدس الله روحه قبل از ورود در میدان مبارزه با حکومت زمان، علما و عملا مورد تصدیق همگان بودند و منکر نداشتند، جز مغرضان که در هر عصر وجود دارند.
حضرت امام رحمة الله علیه دارای خصائص و صفات برجسته و روحیات پر جاذبه بود:شاگردان خود را نمیشناخت و در صدد شناسایی هم بر نمیآمد و در فکر تهیه مرید نبود.بیان او در مطالب دقیق علمی بلیغ و فصیح بود.
بر خلاف عقیده خود هرگز سخن بر زبان جاری نمینمود و از انتقاد از اشخاص سخت پرهیز داشت مگر در مقامی که ضرورت اقتضا میکرد، در این صورت در بیان حقیقت واهمه به خود راه نمیداد.اگر از فضل و دانش و معنویات کسی سئوال میشد، آن شخص اگر صاحب فضیلت بود، با احترام از او نام میبرد و اگر مجوز و تو خالی بود، میفرمود چه عرض کنم.
امام بسیار صبور و خویشتندار و به عبارت واضحتر بر خود مسلط بود، روزی فرمود، دو روز بعد از مراجعت از درس جهت رفع خستگی یکی دو پک به سیگار زدم، روز سوم بی اختیار به طرف سیگار رفتم و بدون درنگ از آن دور شدم.
امام رضوان الله علیه از مقدس مآبی نفرت داشت و از این طایفه دل خوش نداشت.
امام رضی الله عنه و ارضاه، به مبانی تشیع سخن پابند بود، و عقاید خویش را با ضوابط و قواعد مسلم عقلی و نقلی و بر اصول صحیح استوار نموده بود، و هیچ اصل و فرعی را بی دلیل نمیپذیرفت.
رساله مصباح الهدایه و شرح دعاء سحر، اعتقادات اوست در ولایت و سر موئی انحراف از اصول و قواعد تشیع در آثار و افکار و گفتار و نوشتجات و تألیفات آن بزرگ انسان کامل دیده نمیشود و آنچه میگفت و انجام میداد به دور از مداهنه و مصلحت اندیشهای جزئی جائز در سنت سیاست بود.
در مبارزه علیه دربار جمعی از روحانیان تابع صرف امام بودند و اگر امام اعلی الله قدره رهبری مبارزه را بعهده نگرفته بودند، آنها نقشی ایفا نمیکردند، یعنی تن به رهبری فرقههای به ظاهر اسلامگرا و در باطن چپرو نمیدادند.
مقصود آنکه اگر امام قدسسره بدون فوت وقت پس از انقلاب از گسترش نفوذ فرقههای چپگرا و منافق پیشگیری نمیکردند و پی به نقشی که آنها در صدد اجراء آن بودند نبرده بودند و یا خویش را به ایران نرسانده و شخصا زمام امور را در دست نمیگرفتند و رژیم نیز ساقط میشد، ملت ایران به مصائب بیشماری مبتلا میشدند و آن جماعت که رسالت خود را در پیاده نمودن یا به اجرا گذاشتن دین توحیدی بی طبقاتی میدانستند، سلطه پیدا میکردند، به احدی ابقا نمینمودند.
رحلت امام علیه منا السلام طبقات مختلف را به جنب و جوش آورد و میلیونها انسان مانند قلزمی خروشان از طهران و همه شهرستانها جهت کسب فیض حضور در تشییع این مرد بزرگ و انسان الهی در سطح جهان آنچنان کوبنده بود که کثیری از مخالفان یا ناراضیان مؤمن مستأصل ریزهخوان عمیقا تحت تأثیر و مخالفان اصل رژیم اسلامی در حالت حیرت و بهت قرار گرفتند.
روابط غیبی بین قلوب، مرئی و محسوس نیست، ولی آثار، از آن روابط حکایت میکند.محبوبیت امام در قلوب عموم کامن و مستور بود و خبر رحلت امام قدس سره و از دست دادن گوهری که چیزی جای آن را نمیگیرد عشق کامن را ظاهر ساخت و صفوف ملت را به هم پیوست و محکم نمود و آب رفته از برکت رحلت آن رادمرد به سرعت به جوی بازگشت و باید این فیض پر برکت غیبی را در اثر خدمت به مردم و نجات تدریجی آنها از مشکلات زنده نگه داشت و قدر این نوع مواهب را باید دانست و کاری کرد که زائل نشود.تشریک مساعی نموده و اگر چندین سال متوالی منظم و مرتب همگی در صف واحد دست به دست هم بدهیم و وطن را به نحو طبیعی به طرف کمال سوق دهیم، حق زندگی خواهیم داشت.
این مصیبت بزرگ را به آل البیت امام و ملت اسلام و مسئولین جمهوری اسلامی ایران تسلیت میگوییم و امیدواریم که مقاصد آن بزرگ را در بنیانگذاری حکومت اسلامی دنبال نماییم.
امام رحمة الله علیه دارای فرزندان متعددند که همه آنها تربیت یافتگان پدر و مادر خود هستند و وجود بانویی با فرهنگ و فضیلت از فامیلی بزرگ از مواهب الهیه جهت امام بودند و در تربیت فرزندان فرزانه نقش اساسی داشتند.
جد اعلای فرزندان امام از طرف مادر، مرحوم میرزا ابوالقاسم کلانتر نوری از اکابر تلامیذ شیخ اعظم انصاری میباشد.و مرحوم حاج میرزا ابوالفضل طهرانی از افاضل تلامیذ میرزای بزرگ فرزند میرزا ابوالقاسم صاحب تقریرات و پدر مرحوم حاج میرزا محمد ثقفی است.حاج میرزا محمد ثقفی از فضلای عصر خود و از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری است که صبیه او مادر فرزندان امام اعلی الله مقامه میباشند.
این مصیبت بزرگ و ضایعه جبرانناپذیر را باید اول به همسر امام(قدس سره) تسلیت عرض نماییم و از خداوند صبر جمیل خواستار شویم.اولین فرزند ذکور امام، مرحوم سید علام استاد محقق حاج آقا مصطفی بود که در نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست و در کنار مزار خاتمالاولیاء امام العام امیر ارباب توحید با قلبی مطمئن آرمید جناب آقای حاج احمد آقا دومین فرزند ذکور ایشان و یار و مددکار و مشاور امام در مهام امور بود حجةالاسلام حاج آقا احمد مدت 10 سال آخر زندگی ظاهری امام، پروانهوار گرد شمع وجود پدر میگشت و آنی از خدمت پدر غفلت نورزید و به افکار و عقاید والد ماجد خود در امور سیاسی احاطه دارد.حاج آقا احمد بسیار باهوش و نکتهسنج است. آنچه که من باید دارم حاج آقا احمد همیشه مورد لطف خاص و علاقه شدید پدر خود بود.
آقای حاج احمد بسیار رؤف و مهربان است، در مدتی که کارهای حساس در دست او بود زبان او به طرف شر حرکت ننموده و در صورت امکان به همه خدمت نمود.بنده قبل از ماه اسفند سال گذشته جهت عمل جراحی به طهران سفر کردم و در بیمارستان حاج احمد آقا به امر امام تشریف آوردند دیدن حقیر و مطالبی را از ایشان نقل کردند که نشان دهنده علو روح و رأفت آن حضرت بود، از آن جمله دعاء برای اصلاح و هدایت برخی از دوستان دیروز و دشمنان امروز معظمله.
خداوند روح امام عارف باللّه را در ظل رحمت خاص اولیااللّه شاد و همه اسیران خاک از برادران ایمانی را مشمول عنایات خود و قلوب بازماندگان را نسبت به یکدیگر رئوف و مهربان گرداند.
مشهد-7/4/1368