گفتمان طراحی شهری (مروری بر ادبیات و نظریه های معاصر)
گفتمان طراحی شهری دوره اول زمستان 1399 شماره 4 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
اهداف: با ظهور «چرخش جابه جایی» و به تبع آن شکل گیری «پارادایم جدید جابه جایی»، جریان ها و شیوه های متنوع جابه جایی به مثابه کنش های بر سازنده تجارب زیسته متفاوت فردی و جمعی در نظر گرفته می شود که تجربه جدیدی از مفاهیم بیان شده را از خلال تجارب متحرک ممکن می کند. بااینکه دو دهه از ظهور این پارادایم جدید و این مسئله معرفت شناسانه در حوزه علوم اجتماعی می گذرد هنوز روش شناسی جامع و متناسب برای درک و فهم این تجارب زیسته متحرک ارائه نشده است. مقاله حاضر به دنبال بسط روش شناسی موجود برای فهم و درک این تجارب زیسته متحرک است؛ روش هایی که بتوانند به معانی نهفته در این تجارب متحرک دست پیدا کنند. روش: این مقاله پس از بررسی این خلأ روش شناسانه، «خود مردم نگاری متحرک» را به مثابه روشی نو برای فهم این تجارب زیسته در حین حرکت تبیین و پیشنهاد می کند. یافته: روش خودمردم نگاری متحرک به محققهای حوزه مطالعات شهری امکان فهم معناهای زیسته در کنش های جابه جایی در محیط های زندگی روزمره را از خلال تجربه زیسته خود و دیگران در چارچوب پارادایم جدید جابه جایی فراهم می کند. نتیجه گیری: خود مردم نگاری که روشی نوظهور در مردم نگاری است و هدف آن فهم تجربه زندگی روزمره از خلال تجربه زیسته محقق است می تواند در ترکیب با روش های متحرک به روشی کارآمد در حوزه فهم تجربه های زیسته در جابه جایی های شهری در رشته های مطالعات شهری تبدیل شود.
تبیین جایگاه رویدادهای آیینی ایرانی _ اسلامی در هویت فضاهای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویدادها و آیین های ایرانی_اسلامی نقش مهمی در هویت شهر و فضاهای شهری برخوردارند. آیینهایی همچون نوروزنامه خوانی و بازیهای ملی و محلی، آیینهای ماه رمضان، جشنها و اعیاد شیعی، سوگواریهای محرم و صفر از جمله آیینهای هویت بخش به فضاهای شهری ایرانی_اسلامی محسوب می شوند. فضاهای عمومی شهری بویژه گره هایی همچون میدان ها، میدانچه ها و جلوخان مساجد با فراهم آوردن امکان اجتماع و برگزاری رویدادهای آیینی، این هنرها را با خود عجین می نمودند. این نوع ارتباط مستحکم بین مردم، به عنوان مجریان و مخاطبان رویدادهای آیینی و فضاهای عمومی شهری تقویت بن مایه های اجتماعی و هویتی جامعه را بدنبال داشته است. در دوره گذشته فضاهای شهری با ارائه زمینه و بستری پیاده مدار، داشتن محل های نشتن و تماشا برای مردمان، سکویی برای مجریان تعزیه و دیگر رویدادهای، شاه نشین و مکانهایی برای نشستن بزرگان شهر و محیطی ایمن و امن، ارتباط مذکور را ایجاد کرده و میزبان رویدادهای آیینی بوده اند. امری که در دوره معاصر دچار تزلزل شده و فضاهای شهری نه تنها میزبان مناسبی برای رویدادهای آیینی نیستند، بلکه با اولویت دادن به سواره، ترکیب نامطلوب کالبد، فعالیتها، کاربریها و ... در جهت عکس این امر، حرکت می نماید. این موضوع می تواند بدلایلی از قبیل کم توجهی به جایگاه انسان و ساحت وی، نگاه های تک بعدی به فضاهای شهری بویژه نگاه صرف مهندسی، اولویت دادن به سواره و ملزومات آن باشد. در این راستا، پرسش اصلی عبارت است از اینکه ویژگیها و روابط مابین فضاها و هنرهای آیینی و دلایل تضعیف این روابط کدامند؟ بنابراین این مقاله با هدف تبیین ابعاد فضاهای شهری به عنوان محملی برای هنرهای آیینی هویت مند با رویکرد کیفی و روش تحقیق توصیفی_تحلیلی، مطالعه نمونه های موردی و مطالعه اسنادی و کتابخانه ای سعی در انجام این تحقیق دارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد طراحی فضاهای شهری در گذشته در راستای هویت مندی و به عنوان بستری برای تجلی رویدادهای آیینی بویژه هنرهای آیینی در نظر گرفته می شد. از این رو بازنگری و احداث فضاهای شهری هویت مند برای پیوند با مفاهیم و مضامین فرهنگی و اجتماعی از سازگاری و زمینه سازی امری ضروری است و فضاهای شهری به عنوان کانونی برای تقویت معنا، آرامش بخشی به شهر و تجلی هنرهای ایرانی_ شیعی برای زیست هویت مند محلی و ملی در نظر گرفته شود.
بازآموزی الگوهای طراحی از آموزه های ادبیات دش شهری قرن هجده، نوزده و بیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف : وقایع و پیامدهای تکنولوژیک دهه های اخیر در زیست-جهان انسانی و ایجاد فضای پیشرفته ی سایبرنتیک و تطبیق آن ها با آثار ادبی فاخر آینده پژوهی، موفقیت آنان در پیش گویی های صحیح را خاطرنشان می کند. پارادایم های الگو ساز با ظهور اولیه در آثار ادبی امکان بازآموزی برای مسئله های طراحی و برنامه ریزی در نیل به آرمان شهر و دوری از دُش شهر را فراهم می کنند. روش ها : مقاله ی حاضر، به روش استقرایی با سیر از مصداق به معنی و با رویکرد پساانتقادی، اطلاعات جزء را از بین آثار ادبی شاخص، که جهت دهنده ی اندیشه ی جامعه هستند، به عنوان چارچوب نظری، استخراج و با ذکر مسئله ها و راه حل های تجربه شده، آن ها را به عنوان الگو در اختیار طراحان می گذارد. یافته ها : مطابق ادبیات دُش شهری، پیشرفت های صنعتی و ظهور جامعه ی مبتنی بر اطلاعات دیجیتال و به دنبال آن هوش مصنوعی، آینده ای نامعلوم برای ماهیت وجودی انسان در قرن بیست ویک رقم می زند. در حال حاضر نیز یکی از مهمترین نگرانی های علوم طراحی، انفصال نقش انسان از تجارب دیروزی است که موجب ازخودبیگانگی و حذف انسان دارای ماهیت سنتی شده است. نتیجه گیری : بررسی های تطبیقی موجود نشان می دهد که نهایت آمال دوست داران فناوری در نیل به آرمان شهر مطلوب نه تنها موفقیت آمیز نبوده بلکه با حذف تمایلات انسان گرایانه که مولفه هایی وجودی و اصیل دارد، دش شهری را تشکیل داده که انسان ها در آن، منزوی و تحت سلطه ی نئوکاپیتالیست و نئوامپریالیست هستند.
میزان تأثیرپذیری حس تعلق در محله های قدیمی با تآکید بر ابعاد کالبدی و اجتماعی شهر دزفول مطالعه موردی : محله قلعه، محله رودبند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بافت های سنتی، برخلاف اغلب بافت های امروزی به دلیل نحوه طراحی، ساختار اجتماعی و سایر عوامل، بسیاری از نیازهای اجتماعی و روانی ساکنین خود را تأمین می کردند و پاسخگویی بهتری نسبت به بافت های امروزی داشتند . از طرفی محیط و فعالیت های اجتماعی تأثیر مهمی درشکل گیری مفاهیم اجتماعی و از جمله حس تعلق ساکنین دارند؛حس تعلق علاوه بر اینکه موجب احساس راحتی از یک محیط می شود می تواند در مکان زندگی فرد به وجود آمده و با گذر زمان عمق و گسترش یابد بنابراین هدف از این پژوهش مطالعه میزان تأثیر پذیری حس تعلق درمحله های قدیمی با تأکید بر ابعاد کالبدی واجتماعی(مطالعه موردی: محله قلعه، محله رودبند) می باشد. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی و از لحاظ ماهیت بنیادی و از نوع کاربردی است، در ابتدا نظرات مدیران و کارشناسان در رابطه با میزان تأثیر پذیری حس تعلق به صورت مصاحبه ای انجام شده و سپس به شیوه ی کدگذاری داده ها با استفاده از نرم افزار QDA عوامل تأثیر پذیری حس تعلق درمحله های قدیمی شناسایی و سپس با استفاده از روش تحلیل عاملی و با استفاده از نرم افزار PLS به بررسی یکسان بودن تأثیر حس تعلق پذیری پرداخت و آن را به صراحت رد کرد و چنین نتیجه گرفت که تأثیرعوامل مطرح شده (عوامل طبیعی، عوامل کالبدی، ساماندهی فضایی، ساماندهی فعالیتی، عوامل فردی، عوامل ذهنی، عوامل اجتماعی) برمیزان حس تعلق پذیری در این دو ناحیه متفاوت می باشد.
مناسب سازی معابر شهری با نیاز جامعه معلولین (مطالعه موردی: شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معلولان مانند سایر افراد حق دارند که به راحتی در فضاهای شهری به ویژه معابر و پیاده رو ها تردد کنند و در این رابطه با مشکل و مانعی مواجه نباشند . رعایت نکردن قوانین مناسب سازی و رفع موانع معماری در سطح شهر مشکلات عدیده ای برای افراد معلول، جانباز، افراد کم توان، سالمندان و ... ایجادکرده است . هدف پژوهش حاضر ایجاد معابر شهری منطبق با نیازهای معلولین می باشد. جامعه آماری پژوهش مسئولین ذیربط در شهرداری و سازمان بهزیستی مناطق 2 و 10 شهر تهران و همچنین معلولین ساکن و در حال تردد در سطح مناطق مذکور می باشد که از روش های نمونه های در دسترس یا نمونه های اتفاقی استفاده شده است برای محاسبه حجم نمونه ی معلولین و جانبازان از روش کوکران استفاده شده است. و به طور تصادفی 384 نفر از معلولین و 164 نفر از مسئولین مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور گردآوری داده های پژوهش، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد و تجزیه و تحلیل داده ها، با نرم افزار spss انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که در منطقه 2 و 10 تهران مناسب سازی مطابق با استاندارد صورت جزئی صورت گرفته است و در صورت اجرای ضوابط متناسب با نیاز جامعه معلولین تردد سایر افراد جامعه نیز بهبود می یابد. در شرایط کنونی کم بودن سهم جامعه معلول از کل جامعه در سرشماری ها؛ نبود کفایت منابع مالی شهرداری ها و نبود درک ضرورت اجرای ضوابط و مقررات متناسب با نیاز جامعه معلولین از سوی مسئولین ذیربط از اهم دلایل عدم انطباق معابر متناسب با نیاز معلولین می باشد.
تعیین ارزش روستاشهری محله کن شهر تهران از طریق مقایسه تطبیقی با نمونه های جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تهران پایتخت و بزرگترین شهر ایران با وسعتی حدود 614 کیلومتر مربع در شمال کشور و جنوب دامنه البرز در 112 کیلومتری جنوب دریای خزر واقع شده و در آغاز ( پیش از چهارصد سال پیش ) روستایی نسبتأ بزرگ بوده است . از روستاهای معروف آن زمان روستای کن که واقع در شمال غربی شهر تهران کنونی می باشد می توان نام برد؛ قدمت کن حداقل به 1200 تا 1400 سال قبل باز می گردد و یکی از بزرگترین رودخانه های قدیم ولایت ری که از کوه های امامزاده داود سرچشمه داشته و تا دریاچه قم می رود، از کنار بافت روستایی کن می گذرد و باغ های کن را آبیاری می کند و شاهد همین مدعاست. در چند دهه اخیر موج رشد و توسعه سریع شهر نشینی به این محدوده نیز سرایت کرده و کن در داخل کلان شهر تهران قرار گرفته است . گرایش برنامه های ساخت و ساز به گونه ای است که سمت و سوی تخریب روستا و باغات و پهنه های سبز و باز آن را دارند. به دنبال همین مسأله، تحقیق حاضر به دنبال یک تغییر رویکرد از رشد کمی به رشد کیفی است و پرسش اصلی این است که با توجه به اهمیت موضوع چگونگی حفظ منابع سبز طبیعی موجود، از طریق احیاء محله سبز، آیا می توان محله کن شهر تهران را به عنوان روستاشهر معرفی کرد؟ و از این طریق، به جای درآمد زایی از طریق تخریب باغات و ساخت و ساز، از این آخرین مجموعه باغات به هم پیوسته کلانشهر تهران، حفاظت کرد .