اگر آنچه برای بسیاری از عارفان و صوفیان بزرگ ما، در بسیاری از زمینه ها و در گذشته هایی نسبتا دور، رنگ و بوی آرزو و آرمان داشت امروزه در دنیای نو به نوعی واقعیت یافته است، پس راز اقبال مردم این زمانه به جهانی چنان دور و غریب چیست؟ مگر نه این است که عصاره والاترین کرده ها و گفته های اقطاب و مشایخ تصوف در حیطه مسایل اجتماعی و انسانی این بوده که به آدمیان بیاموزند که همدیگر را، صرف نظر از رنگ و نژاد و زبان و عقیده و ایمان و جنسیت، دوست بدارند و برای همه کس به صرف انسان بودن کرامت و عزت قایل شوند؟ مگر فی المثل عبارت حک شده بر سر در خانقاه ابوالحسن خرقانی در زمره درخشان ترین سخنان صوفیان به شمار نیامده است که «هر که در این بارگاه آمد نانش دهید و از ایمانش مپرسید که آن کس که در نزد خدا به جانی ارزد در چشم ابوالحسن به نانی ارزد؟» اگر مهم ترین و والاترین آرزوی عارفان گذشته ما تحقق بخشیدن به چنین ارزش های مهم و ناب انسانی بوده است، امروزه که جهان، در پرتو سالیان سال تلاش و جدیت برای تثبیت و گسترش دموکراسی و حقوق انسانی، این اصول را جزء لاینفک قوانین مدنی و اجتماعی خود ساخته، دیگر چه نیازی هست که، در انبوهی از متون پریشیده و پراکنده و کهن، در به در بگردیم تا به بیان آروزی فعلیت یافتن آنها برسیم؟
به گواهی فرهنگ سعدی پژوهی (حسن لی 2، مقدمه)، تنها 17 مقاله از 123 مقاله نگاشته شده درباره سعدی مربوط به جنبه زیباشناختی سخن اوست. در مقالات دیگر، از مضامین، محتوا، نقد واژگانی و شرح مشکلات گلستان سعدی گفت و گو شده است. چنان که می دانیم، عمده شهرت گلستان مدیون هنرهای کلامی است که در آن به کار رفته است. نزدیک به نیمی از کل پژوهش های سعدی شناسی به گلستان اختصاص یافته که توجه خاص پژوهشگران را به این اثر بی نظیر نشان می دهد. نه تنها ادیبان و صاحب نظران بلکه عامه مردم نیز سخنان سحرانگیز سعدی را می خوانند، زمزمه می کنند، و از آن لذت می برند. وجود بیش از چهارصد مثل سایر برگرفته از گلستان جایگاه مردمی آن را نشان می دهد. در این مقاله، کوشش شده است ظرایف و نکته ها و شگردهای زبانی و ادبی سعدی، با ارایه شواهد، بررسی و تحلیل شود. بی گمان، در پرتو آشنایی با وجوه هنری سخن سعدی، از حلاوت سخن او بیشتر می توان لذت برد.
موضوع یا بحث اصلی این نوشتار سیر واژه گزینی و نشیب و فراز آن در فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. از شروع کار فرهنگستان در سال 1369 تا امروز که پایان نیمه اول سال 1387 است، هجده سال می گذرد و، در تمامی این مدت، فرهنگستان و اعضای پیوسته و دیگر همکاران آن دل مشغول چندین مساله اساسی زبان و ادب فارسی از جمله معادل واژه های علمی و یا عمومی بیگانه در زبان فارسی بوده اند. اکنون حق آن است که آنچه در این دوره بر فرهنگستانی ها در زمینه واژه گزینی گذشته و کارهایی که به سامان رسیده است بیش و کم یکجا و به صورتی انسجام یافته و تاریخی، اما به اختصار، گزارش شود. مطالب این نوشته به دو بخش تقسیم شده است: بخش اول جهت گیری اساسی فرهنگستان را درباره واژه گزینی و معادل یابی در زبان فارسی بیان می کند و بخش دوم سرگذشت واژه گزینی در فرهنگستان خواهد بود.
در سال 1634، اثری با عنوان Gulistan ou l’empire des roses (گلستان یا گل های سرخ)، تالیف سعدی، شهریار شاعران ترک [کذا] و ایرانی، در یک جلد 166 صفحه ای به قطع رقعی، در پاریس به بازار آمد. این نخستین آزمایش ترجمه ای، که تنها ترجمه و شرح چند پاره از اثر را در برداشت و کمتر از نیمی از متن اصلی را شامل می شد، به قلم آندره دوریه بود که با ترجمه ای از قرآن نیز شناخته شده بود. چندی پس از آن، در سال 1651، گئورگ گنتس، رایزن ژان ژرژ دوم امیر ساکس، متن و ترجمه لاتینی گلستان را در آمستردام، به نام لاتینی شده Gentius، به چاپ رساند. سه سال پس از او، آدام الشلگر، که به سمت دیلماج در هیات دیپلماتیک اعزامی فردریک سوم دوک شلسویگ – هولشتاین - گوتورپ به روسیه و ایران عضویت داشت و آشنایی خود با زبان فارسی را در مهد تکلم به آن کامل کرده بود، ترجمه ای از همین اثر سعدی را در سال 1654 منتشر ساخت و، به همین مناسبت، اولئاریوس لقب گرفت؛ وی، چنان که خود گفته، از پیرمردی ایرانی به نام حق وردی «خداداد» کمک گرفته بود. این حق وردی همراه جمعی بود که شاه ایران متقابلا و به رسم سپاسگزاری به نزد دوک فرستاده بود. اما بوستان، اثر دیگر سعدی، تنها با ترجمه ای به زبان هلندی شناخته شد که در سال 1688 در آمستردام به چاپ رسید و مترجم آن معلوم نیست. ترجمه لاتینی تامس هاید همچنان چاپ نشده ماند. این است چند و چون منابعی که لافونتن، سنسه، ولتر، پدر روحانی بلانشه، هردر، و گوته از آن بهره جستند.
به راستی اگر در باغ بسیاری از مباحث بسته شده باشد، در باغ شاهنامه هنوز بسته نیست. به سراغ شاهنامه اگر می آییم، زادراهمان از هر گونه نباید چنان پر باشد که برای میوه های نوبر و غریب این باغ، که گاهی کشفشان با پیش فرض های ما همخوان نیست، جایی نماند و، با همان زاد راه، تنها گشتی بزنیم و بی ارمغان باز گردیم. نخست باید بدانیم شاهنامه چگونه اثری است - اثری با ویژگی های خاص که به لحاظ نوع شناسی آن را نمی توان به سادگی از مقوله هایی چون اسطوره، حماسه یا تاریخ شمرد: گویی همه آنهاست و هیچ یک از آنها نیست. اما مساله چندان هم غامض نیست. شاهنامه اثری است که، در قالب داستان سرایی به شیوه رمانس، در مطابقت با مفاهیم زمان خود، ویژگی های بدیعی دارد. این اثر، از سویی، از باورها و فرهنگ ایران، نه در قالب اصالت باستانی بلکه به صورتی میانجی، خبر می دهد و، از سوی دیگر، به لحاظ ادبی این صورت میانجی را به بهترین وجه منتقل می سازد. در نظر داشتن این ویژگی های ساختاری و کارکردی برای بررسی اثری ادبی از نوع شاهنامه اهمیت بسیار دارد. شاهنامه را حماسه خوانده اند. اما آثار حماسی خصیصه ای مربوط به زمان سرایش دارند که در شاهنامه مصداق ندارد.
در دوره میانه یا روزگار ساسانیان، برای رفع نیازهای علمی، به نگارش فرهنگ توجه شد. پدید آمدن متون متعدد در زمینه های گوناگون به زبان پارسی میانه (پهلوی) باعث شد که برای استفاده از آنها نیاز به فرهنگ این زبان احساس شود. کهن ترین فرهنگ های زبان پهلوی به نام های اوئیم ایوک و فرهنگ پهلویک را به عصر ساسانیان نسبت می دهند اما تاریخ نگارش آنها را می توان در فاصله پایان آن عصر تا قرن سوم هجری جای داد. وجه تسمیه فرهنگ اوئیم ایوک این است که نخستین سرواژه (مدخل) آن اوئیم، واژه ای اوستایی به معنی «یک»، است و در مقابل آن ایوک، واژه ای پهلوی باز به معنی «یک» آمده است. همچنان که از این نام گذاری بر می آید، این اثر یک فرهنگ اوستایی به پهلوی است. در این فرهنگ، 1000 واژه اوستایی به 2250 واژه پهلوی برگردانده شده است. در آغاز آن آمده که «این رساله برای شناختن سخنان و واژگان اوستایی است و اینکه زند (= ترجمه پهلوی) آنها چه و چگونه است». این فرهنگ دارای 27 در (= باب) است و بر پایه موضوع - شمار و اعداد و برخی قیدها (در 1)، ضمایر (در 2)، اندام تن و ویژگی آنها (در 3)، واژه های اوستایی بر پایه نخستین حرف آنها (بخشی از در 4 و درهای 5 تا 24)، تاوان گناه و جریمه ها (در 25)، اندازه گیری زمان (در 27) - سامان یافته است. گردآورنده و مولف ناشناخته آن می خواسته دشواری واژه های اوستایی را برای گزارشگران و مفسران اوستا آسان سازد. ارزش این فرهنگ در آن است که واژه های مندرج در متون اوستایی عصر ساسانی و پس از آن را که اکنون در دست نیست در بردارد. این فرهنگ را، پس از نشر متون اوستایی به همت آنکتیل دوپرن (1805-1731)، مستشرق مشهور فرانسوی، در سال 1771، نخستین بار هوشنگ جی جاماسپ جی (تولد: (1833، دانشمند پهلوی دان هندی - پارسی تبار، به نام واژه نامه کهن زند - پهلوی در سال 1867 به چاپ رساند. سپس هانس رایخلت (1939-1877)، اوستاشناس آلمانی، آن را به سال 1900 چاپ و منتشر کرد.
مهدی اخوان ثالث در شعر مدرن فارسی چهره عجیبی است. از سویی این شعر با نام او پیوندی ناگسستنی یافته است و این شعار نیست بلکه واقعیت است که، گذشته از علاقه بسیاری از خوانندگان شعر مدرن فارسی به اشعار او، دلایل کاملا مشخص دیگری هم دارد. برخی از این دلایل به شرح زیرند: - اخوان از جمله نخستین و بهترین شناسانندگان و مدافعان نیما و تحولی است که او در شعر فارسی پدید آورده بود. در این باب، کافی است تنها از کار بزرگ اخوان در نشان دادن مکانیسم عروض نیمایی و ارتباط این عروض با عروض شعر کلاسیک فارسی یاد کنیم. مقاله نبوغ آمیز او درباره عروض نیمایی، «نوعی وزن در شعر امروز فارسی»، که برای نخستین بار در سال 1334 به چاپ رسید (دوستخواه، ص 154)، از کلیدهای مهم در باز کردن در بسته شعر نیمایی و وزن آن بوده است.» (دستغیب، ص 250). آنان که نوشته های نظری نیما را درباره رفورمش می شناسند و با ابهام نومیدکننده این نوشته ها آشنا هستند خوب می دانند که اخوان با مقاله نام برده، که بهترین معرف ساختار اوزان نیمایی بود، چه خدمت بزرگی به شاعران نیمایی و شعر مدرن فارسی کرد. اشعار اخوان در اوزان پاکیزه و بی نقص نیمایی مکمل عملی کار نظری او در ابهام زدایی از عروض نیما شد. - اخوان از شاعرانی است که در ایجاد پیوند میان شعر مدرن فارسی و زندگی مردم ایران بیشترین سهم را داشته اند.
کلمات هوآر (1926-1854) از آخرین ایران شناسان فرانسوی در حوزه سه زبان زنده شرقی (فارسی و عربی و ترکی) است که به عنوان پنجمین استاد کرسی زبان فارسی در مدرسه زبان های زنده شرقی پاریس، آثار متنوع و گاه بی بدیلی درباره ادبیات فارسی، دستور زبان فارسی، گویش های ایرانی، و تاریخ و فرهنگ و تمدن ایرانی منتشر کرده است. ظاهرا افرادی از خانواده وی به عنوان مترجم در کنسولگری های فرانسه در شرق خدمت می کردند. در دهه 1870، علاوه بر مدرسه زبان های زنده شرقی که شارل شفر، در آن، زبان فارسی تدریس می کرد و مدرسه زبان برای جوانان که آبل پاوه دوکورتی، در آن، معلم زبان های فارسی و عربی و ترکی بود، مرکز آموزشی نوبنیاد (1868) مدرسه مطالعات عالی در پاریس کنجکاوی هوآر را بر انگیخت و، تقریبا هم زمان با ژام دارمستتر، وارد آن شد و به ایران شناسی روی آورد. وی، در این مدرسه، زیر نظر استانیسلاس گیار، استاد کرسی زبان های فارسی و عربی، به فراگیران زبان فارسی پرداخت و، در 25 نوامبر 1874، از پایان نامه دکترای خود با عنوان «انیس العشاق»، رساله در تعبیرات مجازی در توصیف زیبایی، اثر شرف الدین رامی، ترجمه از زبان فارسی با حواشی»، به راهنمایی گیار و هیات داورانی چون شارل دفرمری، ایران شناس و عربی دان، و اوگوست کاری یر، ارمنی شناس، دفاع می کند. از نظر تاریخی، این نخستین باری بود که رساله ای درباره ادبیات فارسی در عصر اسلامی در این مدرسه دفاع می شد - بدعتی که تداوم یافت. در این رساله، که در سال 1875 منتشر شد، هوآر، درباره واژه ها و اصطلاحاتی چون عنبر، شام غریبان، ماچین، چوگان، اسپند و زبان حال بحث مبسوط می کند. انیس العشاق ابتدا، به همراه عجایب المخلوقات زکریا قزوینی (حدود (682-600 در هند به طبع می رسد. سپس، در سال 1325 ش، عباس اقبال آشتیانی آن را ضمیمه مجله یادگار منتشر می کند. (طبری، ص (87, 86