به راستی اگر در باغ بسیاری از مباحث بسته شده باشد، در باغ شاهنامه هنوز بسته نیست. به سراغ شاهنامه اگر می آییم، زادراهمان از هر گونه نباید چنان پر باشد که برای میوه های نوبر و غریب این باغ، که گاهی کشفشان با پیش فرض های ما همخوان نیست، جایی نماند و، با همان زاد راه، تنها گشتی بزنیم و بی ارمغان باز گردیم. نخست باید بدانیم شاهنامه چگونه اثری است - اثری با ویژگی های خاص که به لحاظ نوع شناسی آن را نمی توان به سادگی از مقوله هایی چون اسطوره، حماسه یا تاریخ شمرد: گویی همه آنهاست و هیچ یک از آنها نیست. اما مساله چندان هم غامض نیست. شاهنامه اثری است که، در قالب داستان سرایی به شیوه رمانس، در مطابقت با مفاهیم زمان خود، ویژگی های بدیعی دارد. این اثر، از سویی، از باورها و فرهنگ ایران، نه در قالب اصالت باستانی بلکه به صورتی میانجی، خبر می دهد و، از سوی دیگر، به لحاظ ادبی این صورت میانجی را به بهترین وجه منتقل می سازد. در نظر داشتن این ویژگی های ساختاری و کارکردی برای بررسی اثری ادبی از نوع شاهنامه اهمیت بسیار دارد. شاهنامه را حماسه خوانده اند. اما آثار حماسی خصیصه ای مربوط به زمان سرایش دارند که در شاهنامه مصداق ندارد.