بحث «تعریف»، در غرب، با سقراط آغاز شد و همچنان با فراز و فرودهای بسیار ادامه دارد. نویسندة مقاله کوشیده است دیدگاه های پیش رو در این باره را در سه گروه عمده جای دهد: ذات گرایی، دیدگاه تجویزی (دستوری) و دیدگاه های زبانی. فیلسوفانی مانند افلاطون، ارسطو، کانت و هوسرل در گروه نخست و کسانی مانند پاسکال، هابز، راسل، کواین، نیلسون گودمن و بیشتر منطق دانان معاصر در گروه دوم و اندیشمندانی همچون جان استوارت میل، مور و بیشتر اعضای مکتب تحلیل زبانی در گروه سوم جای می گیرند. نگارنده، پس از بیان دیدگاه های هریک، به نقد و بررسی آنها پرداخته و در پایان نتیجه می گیرد که تعیین نوع تعریف، در هر مورد، برحسب همان مورد است.
از دیدگاه مترجم، مقالة پیش رو دسته بندی و تحلیل های شایسته ای از کلیت بحث تعریف ارائه می دهد و از این رو، بیشتر مورد استناد پژوهشگران قرار می گیرد، اما با این همه، کاستی هایی در آن هست که از آن میان، تفکیک نکردن انواع و اقسام تعریف در نظر ارسطوئیان است و بر این اساس، پرسش هایی را دربارة ذات گرایی مطرح می کند که به نظر می رسد بیشتر برآمده از عدم تبیین کافی آن است و همین امر، بر تمام مقاله سایه ابهام افکنده است، کاستی ای که مترجم در جبران آن کوشیده و دیدگاه منطق دانان مسلمان را که به نحوی متأثر از ارسطو هستند، در این باره توضیح داده است.
دئودوروس از منطق دانان به نام مگاری است. تعاریف خاص او از مفاهیم موجه (ضرورت، امتناع، و امکان) تعاریفی زمانی و متناسب با موضع دترمینیستی اوست. از میان تعاریف موجهاتی دئودوروس، آن چه بیش از همه مورد بحث قرار گرفته تعریف امکان است. دئودوروس می گوید ممکن آن چیزی است که هست یا خواهد بود به عبارت دیگر هیچ ممکنی نیست که هرگز محقق نشود. این تعریف با درک شهودی از امکان هم خوانی ندارد لذا او برای پشتیبانی از مفهوم موردنظر خود از امکان، استدلالی ارائه کرده است معروف به شاه برهان. در دوران معاصر برخی تلاش کرده اند با استفاده از منطق جدید این برهان را بازسازی کنند. در این جا درصدد ارائه بیانی روشن از این استدلال و بررسی دو مورد از مشهورترین این بازسازی ها (پرایور و رشر) هستیم.