بررسی نقش عناصر شهری در شکل گیری نقشه های شناختی کودکان (نمونه موردی کودکان 7 تا 10 سال شهر رشت)
حوزه های تخصصی:
از دهه 1960 میلادی تا کنون، در پژوهش های منظر شهری سیر تحولی از رویکردهای عینی تا ذهنی- ادراکی دیده می شود که وجه اشتراک همه این مطالعات تصویر ذهنی و نقشه شناختی است که در محیط شهری متاثر از مولفه های حسی و تجربیات شخصی است. هدف پژوهش حاضر، شناخت مولفه هایی است که منجر به ارتقاء کیفیت محیط در راستای توانمندسازی اجتماعی کودکان می شود. این پژوهش از ﻧﻮع کمی ﺑﻮده و ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎری مدارس دبستان و پیش دبستان ﺷﻬﺮ رشت است. از اﺑﺰار نقشه های شناختی ﺟﻬﺖ ﺟﻤﻊآوری اﻃﻼﻋﺎت ﻣیﺪاﻧی مورد اﺳﺘﻔﺎده قرار خواهد گرفت. فاصله به عنوان متغیر تاثیرگذار مورد آزمون قرار گرفت و مشاهده شد هرچه فاصله عناصر محیط شهری از نقاط مقصد کودکان بیشتر می شود میزان تاثیر آن در ذهن کودکان جهت مسیریابی کاهش می یابد. حاصل مطالعه بر روی یافته ها، این است که ابعاد، نوع کاربری، فرم، رنگ، میزان ارتباط کاربری ها با نیازهای کودکان و فاصله از نقاط مقصد کودکان به عنوان مهمترین عوامل موثر در ثبت موقعیت عناصر بافت شهری در ذهن کودکان می باشد و می تواند در برنامه ریزی و طراحی شهری به منظور تامین هدف اصلی پژوهش لحاظ شود.