فانتزی های نوین، ادامه ی اساطیر و قصه های عامیانه اند که با تأثیرپذیری مستقیم یا غیرمستقیم از چهره ها و حوادثِ قصه های کهن الهام گرفته اند. چهره هایی که از عالمی دیگر، از دنیایی که در چشم ما ناممکن جلوه می کنند، پا به دنیای واقعی مردم می گذارند و همانند چهره های اساطیری، رفتاری از آن ها سرمی زند که برای ما، دور از دسترس و ناشدنی می نماید. ویژگی ها و اعمالی از آن ها می بینیم که آرزوها و نیازهای حال و آینده ی ما را بازتاب می دهند، همچنان که اساطیر و حماسه ها پاسخگوی پرسش ها و بیانگر تشویش ها و آرزوهای نیاکان ما بودند. اژدها در رمان عینکی برای اژدها، اثر محمدهادی محمدی، نمادی از افسانه های رو به فراموشی است که نویسنده قصد دارد با این رمان اهمیت افسانه ها، حماسه ها، قصه های عامیانه و... را به نسل جدید یادآور شود. در این مقاله کوشش شده است که اژدهای این رمان با اژدهایان اساطیری و حماسی (به ویژه در اشعار شاهنامه) مقایسه شود، وجوه تشابه و افتراق آن ها بررسی گردد و کارکردهای اجتماعی اژدهای فانتزی تبیین شود. همچنین به این پرسش پاسخ داده شود که اگر هدف از این فانتزی جلب توجه نسل جوان به افسانه هاست، چرا با وجود دو افسانه گوی فعال، یعنی بی بی ترنج و ننه اژدها، در کل رمان حتی یک بار هم افسانه ای از آن ها نمی شنویم؟