در زبان شناسی امروز سه دیدگاهِ بارز وجود دارد که هر یک از زاویه ای خاص به مقولة زبان و پدیده های مرتبط با آن می نگرند. این سه نگرش عبارتند از: زبان شناسی صورت گرا، زبان شناسی نقش گرا و زبان شناسی شناختی. زبان شناسی صورت گرا، زبان را همچون نظامی ساختْ بنیان و ریاضی گونه می پندارد؛ زبان شناسی نقش گرا زبان را نظامی برای ارتباط و زبان شناسی شناختی آن را نظامی شناختی می داند. بنیان گذاران این سه نگرش به ترتیب عبارتند از چامسکی (1957) و گیون (1979) و لانگاکر (1976).
در مقالة حاضر، نگارندگان در صدد هستند تا با معرفیِ مبانی نظری رویکرد شناختی و معرفی مفاهیم اساسی این رویکرد در تحلیل ساخت مجهول و مقایسة آن با مبانی نظری رویکرد زایشی (صورتگرا) در این مورد، تصویر واقعی تری از دیدگاه شناختی عرضه کنند و از این طریق به بررسی ساخت مجهول در زبان فارسی با تکیه بر دیدگاه شناختی بپردازند.