استعاره پردازی عاشقانه از حیوانات دامی و بومی در ترانه های محلی ایران؛ نمونه موردی کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
71 - 91
حوزه های تخصصی:
رابطه انسان با حیوانات دامی در گذشته بنا بر یک پس زمینه روحی اخلاق گرا مبتنی شده بوده و اگرچه انسان ها حیوانات دامی را برای مصرف خوراکی و غیرخوراکی خود نگاه می داشته اند، اما رابطه بین آنان هرگز به سطح موجود تنزل پیدا نکرده بوده است. نگارندگان با هدف شناخت جایگاه حیوانات در فرهنگ بومی ایران، پرداخته و توجه خود را به نمونه موردی ناحیه کرمان در اوایل سده سیزدهم هجری معطوف کرده اند و در یک بررسی کیفی، 383 ترانه محلی از منطقه مورد اشاره، از یک منبع مشخص برگزیده و بررسی می کنند. یافته ها با روش توصیفی تحلیلی و مطالعات اسنادی نشان می دهد که در ترانه های بومی استعاره ها متوجه حیواناتی هستند که در زندگی روزمره شان حضور دارند؛ به جای هدهد پیام رسان، کبک سرمست قهقه زن نشسته و جای آهو را نیز قوچ و میش و گوسفند اشباع کرده است. شاعر مشارکت دادن حیوانات بارکش را در ماجراهای عاشقانه و وصف العیش هایش یاد می کرد. اسب برای یک مرد، یار و هم نشینی بوده که شریک اسرار او بوده است. ترانه سرای محلی جستجوی دلدار را به پوییدن بره در پی مادرش همانند می کند و یا رسیدن به کام دل را به شیرخواری بره ای تشبیه می کند؛ او زلف یارش را، به شاخ های معوج قوچ جنگی همانند کرده است. در نگاه ترانه سرای محلی، گرگ اجل در پوستین رقیبی می توانست درآید که معشوقه را چونان بره ای از میان رمه برباید و یا جایی دیگر رقیب به کفتار تشبیه می شود؛ و جایی دیگر یار به شیر تشبیه و گاه به یار بی وفا تعبیر می شد.