علل عدم موفقیت استراتژی آمریکا در افغانستان
درعرصه بین المللی کشورها در مواجهه با تحولات و پدیده های مختلف و اثر گذاری بر سیاست های خارجی و داخلی کشورها از استراتژی های مختلفی به فراخور شرایط درونی و بیرونی خود، رقیب و فضای بین المللی سود می جویند. آن چه ایالات متحده پس از حادثه 11 سپتامبر و با انگشت اتهام گذاشتن بر طالبان و القاعده در افغانستان انجام داد، نوعی استراتژی محسوب می شود که در فضای نوستالوژیک ایجاد شده توام با تصمیم گیری شتاب زده و سهل انگاری مسایل درونی جامعه افغانستان رخ داد و برون داد آن اتخاذ استراتژی-های متفاوت و حتی متناقض در این کشور بحران زده از 2001 بود. در این مقاله که با هدف بررسی استراتژی های ایالات متحده پسا 11 سپتامبر در افغانستان به نگارش در آمده است، به این سوال اساسی پاسخ داده می شود که تغییرات کلان استراتژی ایالات متحده چگونه بر جهت گیری سیاست خارجی این کشور اثر-گذار بوده و چرا این کشور در اشغال افغانستان از استراتژی های مختلفی استفاده کرده است و سپس بر اساس یافته های به دست آمده از روش گردآوری کتابخانه ای چنین استنتاج می شود که تغییرات مداوم استراتژی آمریکا در افغانستان به دلیل عدم توجه به مسایل درونی و پیچیدگی های تاریخی، قومی، فرهنگی، سیاسی و اعتقادی این کشور بوده که نتیجه آن تنزل جایگاه آمریکا در عرصه جهانی و ناکامی در سرکوب طالبان، پدیده تروریسم و فقدان ثبات در افغانستان می باشد. امریکا در نظر دارد به منظور حفظ هژمونی خود، به تقابل با قدرت هایی مثل چین و روسیه بپردازد که قصد به چالش کشیدن آن را دارند.