تحلیل کیفی عناصر ارتباطی موثر بر انتقال پیام های داستان های کودکان برمبنای دیدگاه کاربردشناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات کودک ابزاری برای کسب شناخت از جهان انتزاعی است که مطالعات اندکی از آن براساس دیدگاه های شناختی انجام گرفته است. پژوهش حاضر به تحلیل پیام های داستان های پنج گروه سنی پرداخته تا نه تنها آنها را از دیدگاه کاربردشناسی شناختی مقایسه نموده بلکه دریابد که پیام های داستانی چگونه بیان می شوند. بدین منظور، پانزده کتاب به شیوه تحلیل کیفی قیاسی با حصول اشباع نظری ارزیابی شدند. پیام ها در ماتریس مقوله بندی براساس دیدگاه کاربردشناسی شناختی، طبقه بندی شده اند. طبقه بندی برپایه دو شیوه انتقال پیام یعنی استاندارد و غیراستاندارد و عناصر مرتبط (غیرکلامی، بهره برداری، فریب و ناکامی) انجام گرفت. پیام های داستانی نونهالان بیان احساسات و واکنش های هیجانی و شناختی، و گروه خردسالان واکنش های هیجانی در تعامل با پیرامون شان است. در گروه الف محور پیام ها، احساسی- شناختی تحت تاثیر محیط است و نویسندگان در تلاش برای گره زدن آنها به واقعیت های زندگی هستند تا تصویر واقعی تر برای کودک ترسیم نماید. در گروه ب با پیام های انگیزشی مواجه هستیم که هدف از پرداختن بدانها کمک به کودکان برای تقویت اعتمادبه نفس و غلبه بر ناامیدی ها و دشواری های زندگی است. در گروه ج پیام های اخلاقی مورد نیاز برای زندگی جمعی، هسته اصلی پیام های داستانی بوده که استفاده از مضامین استعاره ای به انتقال عمیق تر آنها کمک بیشتری نموده است. براساس یافته ها، مبادله پیام در داستان های نونهالان و خردسالان بیشتر مبتنی بر تعامل غیرکلامی، در دو گروه الف و ب عمدتا استفاده از عبارات طنز و تمثیلی یا کاربرد بهره برداری و در گروه سنی ج نیز تعامل غیرکلامی می باشد.