خوانشی تطبیقی بر تجلّی عنصر بصری رنگ در آراء فلاسفه ایران و یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
417 - 449
رنگ به دلیل دارا بودن نقشی مهم و پویا در حیات زیستی و آفرینش های زیبایی شناختی انسان، پیوسته از دوران باستان، مسئله ای انگیزشی و مورد تدقیق فلاسفه، خاصه در سرزمین-های ایران و یونان بوده است. مسئله ای که پژوهش حاضر نقطه عطف تأثیر و تأثّر آنها از یکدیگر در صدور نظریه حول محسوسات هستی پنداشته و برآن شده تا بدین پرسش پاسخ دهد که: فلاسفه این دو سرزمین کهن، فرآیند دریافت و رؤیت رنگ را چگونه تبیین نموده و وجوه تشابه و تمایز آراء آنها در این باب چیست؟ نتایج حاصله از تحلیل های تطبیقی نشان می دهند که: هرچند دایره رنگ های اصلی (سپید، سیاه و سرخ) از سوی فلاسفه مورد بحث، چه در همنشینی به صورت سلسله مراتب طولی یا عرضی، تقریباً یکسان و برگرفته از نشانه های هستی در نظر گرفته شده اند؛ لیکن فلاسفه ایرانی مبتنی بر حس فاهمه و شهود انواع رنگی معتقد بوده که رنگ به سبب دریافت ادراکی انسان امکانی را می یابد تا دارای بارهای معنایی و محتوایی نمادینی گردد. در حالیکه فلاسفه یونانی با استدلا ل های فیزیکی، رؤیت انواع رنگی را از طریق حس باصره دانسته که به واسطه احساس دریافت می گردند و این قابلیت را دارند تا در ترکیباتی بدیع، پدیدآورنده دیگر رنگ ها نیز باشند. کلید واژه ها: رنگ، رؤیت، نور، فلاسفه، ایران و یونان باستان