تاثیر انقلاب های عربی بر سیاست گذاری خارجی ترکیه (بر مبنای نظریه نقش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ششم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
113 - 142
اصل عدم دخالت در مسائل خاورمیانه، به عنوان اولویت سیاست گذاری خارجی ترکیه در بیشتر دوران قرن بیستم مطرح بود. اما در طول دهه گذشته، ترکیه به طور قابل ملاحظه ای از سنّت کمالیستی و درون گرای خود فاصله گرفته و نقشی فعّال در منطقه اتخاذ نموده است. از این رو، بعد از قدرت گیری حزب عدالت و توسعه در سال 2002، ترکیه در چارچوب رویکرد مشکلِ صفر با همسایگان، روابط نزدیکی را با رقبای دیرینه خود، یعنی سوریه، ایران و عراق برقرار نمود، در سازمان همکاری اسلامی نقش رهبری به خود گرفت، در کنفرانس های اتحادیه عرب حضور یافت و به نیروهای سازمان ملل مستقر در لبنان کمک کرد. همچنین آنکارا در حل اختلافات بین رژیم اسرائیل و سوریه (2010-2008) و همین طور پرونده هسته ای ایران نقش میانجی به خود گرفت. این تغییر در سیاست گذاری خارجی ترکیه و پیرو آن تعریف نقش های جدید در سایه تحولات سیاسی خاورمیانه از سال 2011 که باعث بروز اعتراضات و سرنگونی برخی حکومت های این منطقه شد، بیشتر حائز اهمیت بوده و تغییراتی را نه تنها در سیاست های ترکیه بلکه در کشورهای منطقه به وجود آورده است. بنابراین، این پژوهش به دنبال بررسی سیاست گذاری خارجی ترکیه در چارچوب نظریه نقش از طریق سوال اصلی ذیل است: «قیام های عربی چه تاثیری بر برداشت های نقشی سیاست گذاری خارجی ترکیه در قبال خاورمیانه داشته است؟» بر این اساس، پژوهش حاضرمبتنی بر روش اسنادی و کتابخانه ای، بر این فرض استوار است که «قیام های عربی موجب تغییر در برداشت های نقش ملی بر مبنای قدرت نرم ترکیه به سوی برداشت های مادی و سخت نقش ملی در قبال خاورمیانه شده است». لذا، هدف این نوشتار شناخت نقش های تعریف شده ترکیه در سیاستگذاری خارجی پیشین خود و تبیین تاثیر تحولات سیاسی خاورمیانه در نقش های جدید در سیاست گذاری خارجی این کشور است.