نمایندگی/ سخن گوییِ جهان اسلام: چیستی ادّعا و کیستی مدّعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره اول زمستان ۱۳۹۰ شماره ۲
101 - 130
زایش هویّت، هنگامی امکان پذیر می شود که در پیوندهای دوسویه، بر «خود/ دیگران»، تأکید شود. پرسش«چه کسی می تواند سخن گوی جهان اسلام باشد؟»، کمینه، از دو منظر قابل بررسی است: سخن گوی جهان اسلام از منظر خودِ جهان اسلام کیست و چه شاخص هایی باید داشته باشد؛ و، دیگران یا همان مخاطبان ِجهان اسلام، در عالم واقع، چه کسی را سخن گوی جهان اسلام می دانند و حاضرند سخن اش بشنوند و پاسخ اش گویند. در این مقام، دو گونه می توان سخن گفت: هنجاری و توصیفی. ازیک سو، می توان انتزاعی و آرمانی سخن گفت و تعیین تکلیف نمود و بدون درنظرگرفتن واقعیّت های عینی جهان، از ویژگی های سخن گوی جهان اسلام سخن راند و بر دیگران وظیفه دانست که از او تبعیت کنند و امّ القرای جهان اسلام اش بخوانند. راه دیگر، البتّه از عالم واقع می آغازد و درصدد برمی آید درک کند که «دیگران» یا مخاطبان ِجهان اسلام، چه کسی را به عنوان سخن گوی جهان اسلام، معتبر می شمارند. بنابراین، می بایست، یک بار به خودِ کشور اسلامی مدّعی سخن گویی دقّت کرد، و یک بار، به دیگریِ جهان اسلام. نگارندگان در این مقاله، ضمن مطرح ساختن پرسش هایی ذهنی و فلسفی، با بهره گیری از نظریه عمومی ارتباطات و با تکیه بر متد روش شناسانه امیک/ اتیک، تلاش می کنند نشان دهند که پاسخ به پرسش چه کسی نماینده و سخن گوی جهان اسلام است، بسیار دشوار است و نیازمند پژوهشی چندزاویه ای است که در آن، می بایست هم از روش های پژوهش توصیفی بهره گرفت و هم از شیوه های میدانیِ پژوهش و متدهای هم پیوند با پژوهش کیفی. کاری است بسی سخت در پاسخ به پرسشی که در آغاز، بسیار سهل و ساده به نظر می آید.