مؤلّفه های سورئالیستی در منظومه افسانه و إذا کُنْتَ نائماً في مَرکب نوح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
85 - 105
سورئالیسم به عنوان یک جنبش هنری - اجتماعیِ بنیاد ستیز در قرن بیستم از زمان شکل گیری در غرب در پی آن بود که جهان بینی و نگرش انسان را نسبت به تحوّلات بشری تغییر دهد و در این پویش، کشف ذهن ناخودآگاه انسان را به عنوان روشی برای آفرینش اثر هنری قلمداد می کرد و در این گذار، توانست حوزه های زبانی بسیاری را تحت شعاع قرار دهد. شعر نیما یوشیج و سِرکون بولُص (1946-2007) شاعر معاصر عراقی به عنوان دو تن از پیشگامان سبک شعری جدید، دربردارنده برخی از رویکردها و سبک های ادبی جریان ساز است که با خلق اندیشه های نوین و دگردیسی در قالب و سطوح به ادبیات و به ویژه شعر، روحی دوباره بخشیده و خواستار پیدایش ادبیاتی نو و همگام با زندگی امروزی بوده است. جستار حاضر با روش توصیفی - تحلیلی، مجموعه «افسانه» اثر نیما یوشیج و «إذا کنت نائماً فی مرکب نوح» اثر سرکون بولص را بررسی، سپس به وجوه تشابه، تفاوت و کیفیت حضور شناسه های سورئالیسم در آن دو پرداخته است. یافته های پژوهش گویای تبلور مؤلّفه های سورئالیستی همچون نگارش خود به خودی، رؤیا، تصاویر شگفت، گسست زمان و مکان و عشق در هر دو مجموعه است. با این تفاوت که چهار مؤلّفه نخست، بسامد تقریباً یکسانی دارند؛ اما ماهیت عنصر عشق در منظومه افسانه، همان عشق عفیفِ توأم با شوق و نزاکت است، در حالی که این شاخصه در شعر بولص، تصویری کام پرور، اروتیک و به دور از ارزش های اجتماعی را به نمایش می گذارد.