سید حمیدرضا ذکریا

سید حمیدرضا ذکریا

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.
۱.

دیالکتیکِ ایدئولوژی و اتوپیا: مقایسه گریِ گفتارِ آدمیت و کسروی درباره ی نقشِ اتوپیای سوسیال دموکراسیِ انقلابی در جنبشِ مشروطه خواهی در دوره ی مجلسِ اوّل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دیالکتیک ایدئولوژی اتوپیا سوسیال دموکراسیِ انقلابی آدمیت کسروی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۷ تعداد دانلود : ۱۶۳
هدفِ مقاله ی حاضر آن است که پیش فرض های معرفت شناختیِ گفتارِ آدمیت و کسروی درباره ی نقشِ اتوپیای سوسیال دموکراسیِ انقلابی در دوره ی مجلسِ اوّل را بنابر چارچوبِ تحلیلی-تفسیریِ «دیالکتیکِ ایدئولوژی و اتوپیا» محلِ پژوهش قرار دهد تا به پاسخِ این پرسشِ اصلی دست یابد که آیا آدمیت و کسروی توانستند تاریخ نگاری ِ خویش درباره ی جنبشِ مشروطه خواهی را از ابتلا به «ناهمسازیِ ایدئولوژیک» و «ناهمسازیِ اتوپیایی» در امان نگه دارند؛ اگر توانستند، چگونه و بر چه مبنایی چنین کردند؟ یافته های پژوهش گویای آن است که آدمیت جنبشِ مشروطه خواهی را یک «رخدادِ تحقّق یافته ی به پایان رسیده» می داند. کشاکش های سیاسی-اجتماعیِ زاییده ی اتوپیای سوسیال دموکراسیِ انقلابی جنبشِ مشروطه خواهی را دستخوشِ دگرگونی کرد، اما آدمیت برمبنای عقل باوریِ بوروکراتیک و قانون سالار ایدئولوژیِ دموکراسیِ سیاسی را به کار می گیرد تا این دگرگونی را پنهان نماید. این «پنهان گری» گویای آن است که جنبشِ مشروطه خواهی در تاریخ نگاریِ آدمیت مبتلا به «ناهمسازیِ ایدئولوژیک» است. کسروی مشروطیّتِ ایران را میوه ی بِهنگام می داند، ولی میوه ای «خام». اتوپیای سوسیال دموکراسیِ انقلابی با موقعیتِ انضمامی ِ ایران و ایرانیان نسبتی نداشت. این جدایی به اتوپیا مجال می دهد تا از مواجهه با مسائلِ انضمامیِ زندگیِ اجتماعی در جامعه ای ازپیش بوده بگریزد. این «واقعیت گریزی» گویای آن است که مشروطیّتِ ایران نه میوه ی «خام»، بلکه میوه ای نابهنگام بود. بدین سان، جنبشِ مشروطه خواهی در تاریخ نگاریِ کسروی مبتلا به «ناهمسازیِ اتوپیایی» است.
۲.

مفهومِ تاریخمندیِ هایدگر و مسئله پرسشِ تاریخی در تاریخ نگاریِ کسروی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تاریخمندی هایدگر دیالکتیک پرسش تاریخی تاریخ نگاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۶ تعداد دانلود : ۱۲۰
پژوهشِ حاضر بر آن است که پیش فرض های هستی شناختیِ کسروی در دو کتابِ تاریخ مشروطۀ ایران و تاریخ هجده سالۀ آذربایجان را آشکار نماید و سپس بنابر مفهومِ «تاریخمندیِ» هایدگر به نقدِ پیامدهای معرفت شناختیِ پیش فرض های مزبور در تاریخ نگاریِ کسروی بپردازد. بر این اساس، پرسشِ اصلیِ پژوهشِ حاضر آن است که کسروی چگونه و بر چه مبنایی موضوعِ تاریخ نگاریِ خود را تعیین و تعریف می کند؟ یافته های پژوهش گویای آن است که موضوعِ تاریخ نگاریِ کسروی «امر تاریخی» به منزله ی «فعلِ در حالِ شکل گیری» نیست. تاریخ نگاریِ کسروی متضمّنِ مفهومِ ضدِّ تاریخیِ «تکرار» است. مفهومِ «امر موروثی» در تاریخ نگاریِ او غایب است، ازاین رو، «امر تازه» به چیزی بی بنیاد و پادرهوا بدل شده و این یعنی کسروی نتوانسته است دیالکتیکِ ناپیوستگی و پیوستگیِ نهفته در «امر تاریخی» را به فهم درآورد و مفهومِ تاریخمندی را کشف و آشکار کند. به بیان دیگر، کسروی مبنایی برای تعیین و تعریفِ آنچه می تواند محلِ پرسش و پژوهشِ تاریخی واقع شود ندارد.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان