درآمدی بر هرمنوتیک و جایگاه آن در نقد هنر
حوزه های تخصصی:
نظریه و نقد هرمنوتیک یکی از نظریه ها و نقدهای مهم هنر و ادبیات است. چندمعنا بودن این واژه بیانگر انواع کاربردهایی است که از این واژه صورت گرفته و می گیرد. از هرمنوتیک به عنوان نگرش، دانش، روش و هنر نام برده شده است که به درک و فهم جهان، انسان و متن می پردازد. متن ها و آثار هنری در تفاسیر مفتوح می شوند و هدف تفسیر و فهم آثار، وصول به معنای حقیقی آن ها است. هدف از این پژوهش، تأملی انتقادی و تحلیلی به آراء متفکران در مورد هرمنوتیک، نقش و جایگاه آن در تفسیر پدیده ها، بالأخص آثار هنری و دستیابی به مبنایی جهت رسیدن به معنای حقیقی اثر است. لذا سوال اصلی پژوهش بر محوریت هرمنوتیک و جایگاه آن در نقد هنر قرار می گیرد و باید به این مسأله پرداخته شود که کدام یک از رویکردهای هرمنوتیک فهم نزدیک تری به حقیقت اثر هنری می گشاید. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و تاریخی است و اطلاعات اولیه با مراجعه به منابع کتابخانه ای جمع آوری شده است. جهت بررسی آثار و اندیشه های متفکران هرمنوتیک تاریخچه مختصری از هرمنوتیک و انواع آن آورده شده است. سپس با ذکر دوره های مهم تاریخ هرمنوتیک به دسته بندی نظریه پردازان آن پرداخته شده است. هرمنوتیک ازنظر موضوع و گونه های آن بررسی گردیده و با جمع بندی آراء نظریه پردازان سعی در رسیدن به مبنای مشخصی در نقد هرمنوتیک شده است. پژوهش ها نشان می دهند، هرمنوتیک به عنوان دانشی در دست یابی به معنی همواره نقشی مهم در تعیین معنای آثار هنری داشته و دارد. اما پرداخت صرف به هر یک از وجوه محوری آن چون مؤلف، مخاطب و متن، تنها بخشی از معنای اثر را آشکار می سازد؛ لذا علی رغم ادعای هرمنوتیک مدرن مفسر محور و هرمنوتیک سنتی، متن محور و مؤلف محور، مجموعه ای از شناخت و آگاهی کامل از مؤلف، متن و مفسر است که نقشی محوری در تعیین معنای اثر دارند.