سارا احمدی راد

سارا احمدی راد

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.
۱.

تحلیل و تطبیق شخصیت های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریه ریمون کنان

نویسنده:

کلید واژه ها: شخصیت ریمون کنان بینامتنیت مولوی مثنوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۰ تعداد دانلود : ۹۴
در بررسی عناصر داستان، شخصیت عنصری است که تأثیر بسیاری بر سایر عناصر دارد. پژوهش حاضر«تحلیل و تطبیق شخصیت های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریه ریمون کنان» می باشد که با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است. مولوی در بعد شخصیت، انواع شخصیت های صحابه و مشایخ را به تناسب نوع قصه و پیام آن به کار می گیرد و شخصیت ها مطابق با تعاریف امروزی در مثنوی مجال حضور می یابند. هدف از این پژوهش، شناساندن توانایی های مولوی در شخصیت پردازی داستان های مربوط به مشایخ و صحابه با توجه به تکنیک های نوین شخصیت پردازی و داستان نویسی است. مولوی در شخصیت پردازی داستان های مشایخ و صحابه و بیان جزئیات حکایات چندان به مآخذ وفادار نیست و به تناسب بافت کلام و تبیین مقاصد ذهنی خود، در روایات زیرمتن تغییراتی داده است. راوی روایت های مثنوی از ابزارهای شخصیت پردازی به بهترین شکل در قالب گفتگو، توصیف و کنش برای بازتاب ویژگی های شخصیت های عرفا و صحابه استفاده کرده و معمولاً در این امر، از هر سه شیوه مستقیم و غیرمستقیم و تلفیقی بهره برده است. که شیوه غیرمستقیم و به ویژه عنصر گفتار و کنش اعم از عادتی و غیرعادتی کاربرد بیشتری دارد.
۲.

عناصر داستانی در روایت «انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان»، بر اساس نظریه بدخوانی خلاق هرولد بلوم

نویسنده:

کلید واژه ها: مولوی بینامتنیت هرولد بلوم بدخوانی خلاق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۴ تعداد دانلود : ۱۲۴
بدخوانی خلاق نظریه ای است که هَرولد بلوم آن را بر اساس روابط دوسویه میان متون ادبی مطرح کرده است. این نظریه مبتنی بر روابط بینامتنی می باشد و بر اساس آن رابطه ای جدلی میان مؤلف جدید با مؤلفان گذشته وجود دارد. مؤلف جدید به منظور دریافت هویتی غیروابسته در ادبیات و برای رهایی از اضطرابِ تأثیرپذیری متونِ گذشته با حرکتی تدافعی اقتدار شاعر متقدم را می کاهد و با بدخوانی خلاق به خلق آثار جدید دست می زند. شگردهای بدخوانی خلّاق متن جدید را از دلهره تأثیرپذیریِ متون ماقبل رهایی می بخشد. هدف از نگارش این مقاله بررسی ترفندهایی است که مولوی برای رهایی از دلهره تأثیرپذیریِ آثار گذشته در داستان«موسی و شبان» به کار برده است. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی به بررسی شیوه پرداختن به موضوع بر اساس نظریه بدخوانی خلّاق بلوم در داستان «موسی و شبان» در مثنوی می پردازد و به این نتیجه می رسد که مولوی موضوع غالب در روایت را از روایات زیرمتن انتخاب کرده ولی برای رهایی از دلهره اضطرابِ قرارگرفتن در سایه روایات مأخذ، با شگردهایی خلّاقانه به آفرینش های نوینی در خلق حکایت جدید می پردازد. وی با تغییر در عناصر داستان برای کاهش دلهره تأثیرپذیری بهره برده است تا به برتری جویی کلامی برسد.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان