کامیار پورعالی

کامیار پورعالی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.
۱.

هنر و امکان گسست از سوبژکتیویسم از منظر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنر امکان گسست سوبژکتیویسم تفکر هایدگر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 630 تعداد دانلود : 603
بیان مسئله: مارتین هایدگر همچون فریدریش نیچه تاریخِ متافیزیک را تاریخِ بسطِ نیهیلیسم می داند. اما در نگرش او به انسان مدرن، آنچه موجب بی خانمانی انسان ها شده، ساختن جهانی خیالی چنان که نیچه گفته است نیست: جهانی خیالی که ما آن را حقیقی و ارزشمند تصور کرده، و به واسطه آن، زندگی این جهانی و نیازهای طبیعی خود را بی ارزش فرض کرده ایم. هایدگر معتقد است نیهیلیسمِ حقیقی آنجاست که متافیزیک به واسطه رویکرد سوبژکتیوِ خود، در پیش زمینه آنچه به حضور می آید یعنی موجودات باقی مانده، «وجود» و «موجود» را با هم خلط کرده و در نتیجه حتی پرسش از «وجود» را نیز فراموش کرده است. ازاین رو هایدگر سوبژکتیویسمِ متافیزیکی را عاملِ اصلیِ وضعیتِ نیهیلیستیکِ انسانِ مدرن می داند. بر این اساس پژوهشِ حاضر، پرسش از امکانِ گسست از سوبژکتیویسم را به عنوانِ ضرورتِ فلسفی امروز ما مورد بررسی قرار داده است.هدف پژوهش: مقاله پیش رو بر آن است تا علاوه بر پاسخ به چیستی نیهیلیسم، متافیزیک و سوبژکتیویسم در اندیشه هایدگر، به سنجش هنر در مقام امکانی برای گسست از سوبژکتیویسم بپردازد.روش تحقیق: با توجه به موضوع و اهداف این پژوهش از روش توصیفی استفاده شده است.نتیجه گیری: با تکیه بر تفسیر هایدگر از شعر «مِنِه مِسین» از هولدرلین در مقاله «شاعران به چه کار آیند؟» و همچنین توصیفی که او ازکارهای پُل سزان ارائه می دهد، این موضوع طرح می شود که هنرمند با اجازه دادن به حضوریافتنِ عدم در کار هنری نه تنها صحنه را برای رخدادِ حقیقتِ وجود آماده می کند بلکه همزمان با آگاه کردن ما از تمایزِ میانِ «وجود» و «موجود» این دوگانگی را رفع کرده و به وحدتی رازآمیز بدل می کند و در نتیجه امکانِ گسست از سوبژکتیویسم را فراهم می آورد.
۲.

هنر روزنه ای به امر معنوی در تفکر هایدگر

کلید واژه ها: هایدگر امر معنوی هنر تفکر سوبژکتیویسم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 383 تعداد دانلود : 710
در جهان جدید، تفکر متافیزیکی، یعنی تفکر مفهومی، گزاره محور، منطق سالار و به منزله ی امری تکنیکی، قابل انتقال و بین الاذهانی، در سراسر کره ی زمین سیطره ای تام یافته است، تا آنجا که بشر متافیزیک زده ی روزگار ما اُنس و آشنایی خویش را با هرگونه معرفت معنوی، غیرعلمی، غیرنظری، غیرعینی و غیرروشمند، که در سنن نظری تاریخی به منزله ی بخشی بنیادی از تجربیات بشری تلقی می شد، از دست داده است. این در حالی است که معرفتِ علمی یعنی شناختِ عینی و روشمند، یگانه صورتِ آگاهی نبوده و تنها بخشی از کل تجربه ی بشری را شکل می دهد. در کنار معرفت علمی، آنچنان که در همه ی سننِ تاریخیِ غیرمتافیزیکی تأکید شده است، معرفت معنوی بخشی بنیادی و اجتناب ناپذیر از تجربیات انسانی را تشکیل می دهد.از منظر هایدگر، سوبژکتیویسم متافیزیکی منجر به «بی خانمانی» انسانِ مدرن شده است. او به منظورِ نقدِ  سوبژکتیویسمِ متافیزیکی و گسست از آن و به قصد نشان دادن اینکه برخلاف تفکر متافیزیکی نه می توان انسان را به یک سوبژه (فاعل شناسای علمی و نظری) تقلیل داد و نه می توان جهان را تنها یک ابژه برای سوبژه جهت شناسایی در نظر گرفت و نه می توان رابطه ی سوبژه ابژه، یعنی رابطه ی نظری و علمی را مهم ترین رابطه و بنیادِ هرگونه رابطه ی میان انسان و جهان دانست، به هنر و تجربه ی هنری ارجاع داده است.این پژوهش می کوشد تا نشان دهد که در اندیشه ی هایدگر، هنرمندان با اجازه دادن به حضور یافتنِ «عدم» در کار هنری، نه تنها صحنه را برای رخدادِ حقیقتِ وجود آماده می کنند، بلکه با آگاه کردن ما به تمایز میان «وجود» و «موجود»، موجب گسست ما از سوبژکتیویسم شده و در نتیجه موجب گشایش روزنه ای به امر معنوی می شوند.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان