بررسی دو استعاره کلی «راه» و «شاه» در تذکره الاولیاء و اسرارالتوحید بر اساس دیدگاه های هانس بلومنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
103 - 136
حوزه های تخصصی:
حقیقت به عنوان مهم ترین مفهوم عرفانی، برآیندی از درک انسان از نسبت خود با هستی و خالق هستی (حق) است. این مفاهیم کلی به شیوه نظری قابل بیان نیست، لذا وارد قلمرو استعاره می شود که تصویری حاصل از نسبت میان اجزای این کل است. موضوع این بررسی، مکانیزم تبدیل یک ایده به استعاره و توجه به کارکرد آن در تبیین دو موتیف مهم عرفان یعنی حقیقت و طریقت است. استعاره کلی در نظریات هانس بلومنبرگ با ایده ای خاستگاهی آغاز می شود. مفاهیم از عینیت به بُعد متافیزیکی منتقل می شوند و از طریق تکرار و ایجاد ارتباط میان اجزای مفهوم استعاره کلی شکل می گیرد و به بداهت می رسد. توجه به این نکته در بررسی سیر تطوّر این دو مفهوم از ایده خاستگاهی تضاد میان عالم امر و عالم خلق و «راه» میان این دو تا تبدیل شدن به استعاره و ساخت اصطلاحات و تأثیر آنها بر شکل گیری استعاره های عرفانی حائز اهمیت است. در مقاله حاضر خوشه واژگانی استعاره های راه و شاه، بافت معنایی که این دو استعاره در آن شکل گرفته اند و به تبع آن، اجزائی که هریک به طور جداگانه قابل ارجاع به استعاره اصلی هستند مورد بررسی قرار گرفته است. در گام بعدی ارائه مدلی از مفهوم حقیقت براساس دو سویه مهم آن در عرفان یعنی حق و سیر الی الحق از طریق بیان نسبت میان این دو مورد توجه است که در ارائه این ساختار، از روش بلومنبرگ در استعاره شناسی نور استفاده شده است. اهمیت بداهت استعاره های کلی در تبیین مفاهیم عرفانی، واکاوی مفهوم «سیر» و اجزاءِ آن در حکایات تمثیلی عرفانی و استعاره ها در این متون، بررسی تغییرات یک مفهوم از طریق توجه به تاریخچه استعاره و نگاه مجدد و تشریح مفاهیم و استعاره هایی مانند ریاضت که به موجب تکرار، در ساحت لغوی تثبیت شده اند از دیگر موضوعات مورد بحث در این مقاله است.