مطالعه تطبیقی شرط فسخ و فاسخ در فقه امامیه و حقوق ایران
حوزه های تخصصی:
اندک درنگ در مندرجات قراردادها بیانگر آن است که امروزه شروط فسخ و فاسخ یکی از متداول ترین شروط قراردادها به حساب می آید؛ فلذا نیاز به وجود پژوهشی که به ماهیت، مبانی و آثار متمایز این دو گونه از شروط علی رغم وجود شباهت های موجود میان آن دو بپردازد، احساس می گردد. اسباب انحلال قرارداد به اعتبار سهمی که اراده متعاقدین در آن دارد، به دو گروه عمده انحلال ارادی و انحلال غیر ارادی (قهری) تقسیم می شود. انحلال ارادی به وسیله اراده یکی از طرفین یا شخص ثالث در مدت معین صورت می پذیرد که به آن شرط فسخ گفته می شود. منظور از انحلال قهری نیز این است که عقد خود به خود و بدون دخالت اراده طرفین منحل می گردد. با این که در دسته دوم منظور از انحلال قهری این است که اراده طرفین یا یکی از آن ها در وقوع فسخ دخالت ندارد و این انحلال قهراَ صورت می پذیرد ولی سبب این انحلال قهری، می تواند اراده اشخاص باشد و آن در صورتی است که متعاقدین با اراده خود درباره انفساخ احتمالی عقد در آینده تراضی کنند که به این تراضی، شرط فاسخ گفته می شود. در این نوشتار سعی شده است که به شرط فاسخ به عنوان یکی از اسباب انحلال قهری و شرط فسخ به عنوان یکی از طرق انحلال ارادی پرداخته شود و علاوه بر مقایسه این دو گونه از شرط از حیث مفهوم، شرایط، قلمرو و آثار، بر شرط فاسخ تاکید نموده و به بررسی ابعاد مختلف آن از جمله پذیرش آن در نظام حقوقی ایران و فقه امامیه با عنایت به سکوت قانون و فقه پرداخته شود.