تحلیل نظریه بینامتنیت در داستان مار و مرد سیمین دانشور
حوزه های تخصصی:
ادبیات موجودیتی زنده و پویا دارد و در مسیر پویش خود ناگزیر از اقتباس، ترکیب، تأثیر، تأثر و بازآفرینی است. بنابراین آثار ادبی با هم تعامل دارند و ناگزیر آفرینش هر متنی با تکیه بر میراث ادبی و متون قبل از آن، صورت می گیرد. کمتر اثری را می توان یافت که با متون دیگر ارتباط و یا حداقل نظری به آنها نداشته باشد. شعرا و نویسندگان، خود به این نکته اذعان داشته اند که مضامین و موضوعات گفتنی، قبل از ایشان گفته و یا نوشته شده است و از این نظر کار، بر آنان مشکل شده است. ژولیا کریستوا نظریه ی بینامتنیت را برای هر نوع ارتباط میان متن های گوناگون مطرح کرد و پس از آن ژرارژنت با بررسی مطالعات او این نظریه را گسترش داد. موضوع این مقاله بررسی مصادیق بینامتنیت در داستان زیبای مار و مرد اثر سیمین دانشور بر پایه ی نظریه ی بینامتنیت، است.بنابراین کوشیده ایم رابطه ی میان متن این داستان با متن های پیش از آن را بیابیم و تحلیل کنیم. بنابراین ابتدا نگاهی گذرا به نظریه ی بینامتنیت و تاریخچه ی آن در متون افکنده ایم و سپس خلاصه ی داستان را آورده و سرانجام متن این داستان را با تکیه بر نظریه ی ژرارژنت، تحلیل کرده ایم. هدف از این تحلیل نشان دادن میزان و چه گونگی تعامل داستان «مار و مرد» با آثار و آگاهی های بیش از آن است. روش نقد و بررسی نیز طبق نظریه ی بینامتنیت ژنت خواهد بود.