بررسی تطبیقی ساختار شناخت در فلسفه دکارت و جان دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
27 - 50
حوزه های تخصصی:
دکارت در ساختارِ شناختی خود قصد دارد تا بر مبنای ریاضیات، روشی مؤثر از جنس یقین را برای تحقیق و پژوهش ساماندهی نماید. ازنظر او ریاضیات، مجموعه ای از حقایق ضروری و فراگیر است که مابین حالات مختلف ذهن، نظم و ارتباط ایجاد می کند. طبق معرفت شناسی دکارت، انسان تبدیل به محقق و کاشفی شده است که باید به کشف خودش بپردازد. ازنظر دکارت شناختِ یقینی امکانپذیر است. در سبک شناختی ساختارگرایانه او، عمل تابع صورت است درحالی که سبک شناخت دیویی عملکردگرایی است که در آن صورت تابع عمل و رفتار است. دیویی با بررسی پیامدهای نگاه داروینی به جهان دیدگاه دکارت را نقد نموده و بیان می کند که شناخت درگرو تجربه انسان است و پرسشی که از امکان شناخت و معرفت آدمی می شود اساساً نادرست بوده است. دیویی در رویکرد پراگماتیستی خود با نگاهی دوباره به امر مطلق، نامشروط و یقینی، آن را تنها به عنوان ابزاری پذیرفته که در صورت داشتن نتایج موفقیت بار به کار بسته می شود. شناخت، سازمان دهی ذهنی از حقیقتی ابدی و مطلق نیست، بلکه فناوری، روش و تکنیک است و بایستی ابزاری برای اصلاحات اجتماعی، تنظیم و بهبود رفتار انسان و جامعه باشد.