دولت بنیادگرا، مسأله بقاء و توسعه در سیستم ها
به نظر می رسد بنیادگرایی در هر سیستمی مغایر با علت وجودی آن بوده و سبب عدم حرکت به سمت بقاء و توسعه در هر نوع سیستمی از جمله یک جامعه یا یک جاندار می گردد. در نگاه زیست شناختی به جانداران به عنوان سیستم، می توان اهداف و ذات ساختاری و عملکردی ذرات سیستم -از سلول تا بافت و ارگان- را در جهت بقاء و توسعه آن مشاهده نمود. پس می توان تشابهات بسیاری میان بیماری یک جاندار که غالباً عملکرد زیرسیستمی خاص و در نهایت کل سیستم آن را مختل می کند، با عملکرد یک رویکرد بنیادگرایانه در جامعه یافت.
از سویی بر اساس تئوری سیستم ها که بحث مقاله حاضر نیز در آن جای می گیرد، با وجود تجربه های گسترده، پیچیده و متنوع ما از جهان، ما همواره در معرض انواع متفاوتی از سیستم ها و سازمان ها قرار داریم. سازمان هایی که قواعد و مفاهیمی مستقل از حوزه گسترده تری از آنچه ما به آن می نگریم دارند. پس هدف این نوشته بیان متضاد بودن بنیادگرایی در هر نوع سیستمی با بقاء و توسعه سیستم است و سعی بر آن است تا با مقایسه دو رویکرد بنیادگرایانه و لیبرال دموکرات در مورد نحوه اداره سیستمی به نام جامعه نشان دهیم که چرا و چگونه بنیادگرایی به اضمحلال و نابودی سیستم منتهی خواهد شد.