در دهه های اخیر به دنبال اهمیت یافتن دانش طراحی شهری و به منظور مقابله با اشتباهات گذشته، نظریات متعددی در جهت سامان دهی ظاهری و عملکردی به محیط کالبدی مطرح گردیده است. شاید بتوان نظریاتی را که به انسان، نیازهای وی، روابط و رفتارهای او و سازگار ساختن فرم و فضا با نیازهای روحی و روانی افراد، بیشتر پرداخته اند،موفقتر دانست. با توجه به گونگی ارتباط انسان با محیط و فضای مصنوع است که طراحان شهری معاصر سعی در سامان دهی و نظم بخشیدن به فضای فیزیکی، به کونه ای که برخی رفتارهای مطلوب را سهیل نموده و نیازهای اساسی وی را برآورده سازد، دارند. در این میان بدیهی است که طراحی شهری مانند سایر دانشها نیازمند زبانی که قابلیت تعمیم داشته، اجزاء آن از ثبات و تداوم نسبی برخوردار بوده و نیازها را هماهنگ با تغییرات مداوم جوامع در تمامی زمینه ها، پاسخ گوید. برخی از اجزاء چنین زبانی به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با فطرت نوع بشر دارند، از اهمیت ویژه ای برخوردارند. انسان نیازمند آرامش ،احساس امنیت در زندگی خصوصی خود و محترم شمرده شدن قلمرو خویش از از جانب دیگران است و سامان دهی محیط زندگی وی، جز از طریق اتخاذ شیوه های صحیح در مشخص ساختن عرصه های خصوصی و عمومی زندگی او و ایجاد سلسله مراتبی دقیق در کلیه زمینه های فضایی،دسترسی و...، میسر نیست. ایجاد چنین ساختاری، احساس تعلق به محیط را به فرد القاء نموده، او را در روابط اجتماعی موظف و مسئول ساخته و به سکونتگاه وی هویت می بخشد، یعنی تمامی آنچه که در شهرهای فعلی ما مورد تهدید قرار گرفته است. لذا تحقیق حاضر در جهت دستیابی به چنین جنبه هایی بر روی مفاهیمی چون قلمرو و محرومیت در فضای شهری متمرکز شده تا ضمن آشکار ساختن اهمیت آنها در طراحی شهری، راه حل های در جهت به کارگیری عملی این گونه مفاهیم در طراحیها ارائه دهد. کلیدواژگان: قلمرو، محرمیت، مرز و حریم، طراحی شهری خودی، فضای شهری ، سلسله مراتب