۲.
امروزه، به تربیت در هر ساحتی از علم و فن به طریقی نگریسته و بر مبنای هر نگاه، روشهایی برای آموزش انسانها در آن ساحت پی گرفته می شود. معماری نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بحثها و نظرهای متنوع و گاه مختلفی در تربیت معماران مطرح است. در این میانه، دغدغه هویت و فرهنگ در معماری ایرانی نیز پررنگ شده است و آنانی که معماری را فرع بر فرهنگ می دانند، معتقدند که برای رسیدن به معماری مطلوب باید فرهنگ را به آموزش معماری و تربیت معماران وارد کرد. اقسام دیدگاههای تربیتی با رویکرد فرهنگی به معماری، علی رغم تفاوتهایشان، در موضوعی مشترک اند و آن اینکه معمولاً ماهیت فرهنگ، تربیت و معماری را به وضوح روشن نمی کنند! همین موضوع به سوءتفاهمها دامن می زند و سبب می شود روز به روز بیشتر بین این مفاهیم فاصله افتد تا جایی که آشتی دادن آنها به سادگی میسر نشود. این درحالی ا ست که تلقی قدما از فرهنگ و تربیت از یک سو و ساختن و آبادان کردن از سوی دیگر، نشان می دهد که روزگاری این معانی چنان در هم تنیده بودند که میانشان جدایی نبود. پیشینیان از «فرهنگ»، «تربیت» و «عمارت» مرادی داشتند که با آنچه امروزه با همین اسامی می خوانیم، شباهتها و تفاوتهای ظریفی دارد. روشن شدن استنباط و تلقی حقیقی آنان از این مفاهیم ما را به گنجینه ای از رویکردها و ارزشهایی رهنمون می کند که به دست فراموشی سپرده ایم و همین نسیان به بسیاری از گرفتاریها و مسائل امروزیمان در فهم معماری و آموزش آن منجر شده است. بدین منظور، از فرهنگ می آغازیم، همان مفهومی که معماری را پرتوی از آن می دانیم.