از شیخ صفی تا شاه صفی
آرشیو
چکیده
متن
پیشگفتار:
روزگارانی که شیخ صفی الدین اردبیلی در خدمت شیخ زاهد گیلانی به صفای باطن میپرداخت و خود را به ملکات عالیه انسانی مجهز مینمود، کمتر فرد یا افرادی متصور بودند که این عارف از دنیا گذشته و سرگشته راه حق به جانشینی پدر همسر خویش انتخاب و مسند ارشاد را د ر اردبیل بگستراند و بنیانگزار معنوی حکومت صفویان باشد. (1) و اخلاف وی از گوشههای انعزال تعبد و طریقت به دنیای پرغوغای حکومت قدم بردارند.و آنسان که مریدانی جان باخته و مصفا تربیت کنند که از جان و دل در خدمت این خاندان باشند.خصوصا مریدانی که بعدها قزلباش لقب گرفتند همراه با مردمان ولایت شیروان و اناطولی و قفقاز و شماخی.
بنابر آنچه که مؤلف کتاب صفوة الصفا و دیگر مورخان آن دوره نوشتهاند-هر چند بیمبالغت و گزافه نیست-مریدانی مخلص که گروه گروه برای دیدار پیر طریقت به اردبیل سرازیر میشدند و، اکنون هم آرامگاه شیخ صفی و بعضی از افراد خاندان وی در اردبیل در باغی مصفا و منزه محل دیدار مشتاق و دوستداران مراکز تاریخی است.
در اینجا تذکر این نکته مناسب است که نام اصلی شیخ صفی را سید اسحاق ذکر کردهاند و این لقبی بود که شیخ زاهد گیلانی به وی داد. (2)
نکتهای را که نمیتوان مکتوم داشت اینکه تصوفی که شیخ صفی الدین اردبیلی مبلغ آن بود جدا از اعتقادات مردم آن دوره نبود، زیرا:اولا، وی تمامی مبادی و مبانی شریعت را اجرا میکرد و در این امر حساسیت داشت.و دیگر اینکه خود را از خلایق، خصوصا مردم محروم و فقیر جدا نمیدانست.
در دورهای که هنوز غائله پرهائله کشتار مغولان پایان نیافته و دژخیم دیگری به نام تیمور * بعنوان کشور گشایی حتی دست از سر رقیب مسلمان هم نژاد خویش-ییلدرم بایزید عثمانی-برنمیدارد و مضافا مأمورین دیوانی و عمال مالیات از هیچگونه ظلم و ستمی به مردم کوتاهی ندارند، در چنین برههای از تاریخ، پیری روشن ضمیر، درگاه خویش را بر روی عموم مردم باز نموده و به مساکین و اهل نیاز مساعدت کرده و حوایج نیازمندان را مطمح نظر خویش قرار داده است.
بدین سان مردمداری، کرامات و نفوذ معنوی شیخ از آذربایجان و ولایت شروان فرا رفت و حکام آناطولی غیابا دست ارادت به وی دادند و خواجه رشید الدین فضل اللّه در فرمانی شمعدان و قندیل به درگاه وی گسیل میدارد.
اما شیخ صفی الدین اردبیلی، علیرغم تشخص اجتماعی و حتی سیاسی، بر در ارباب زر و قدرت نمیرفت و از رفتن به بارگاه امیران و بزرگان و حاکمان ابا داشت.آیا این صفی پاکنهاد و آزاده میدانست که فرزندزادگان وی از حضور سکوت برون خواهد آمد و یکباره دستار صوفیانه را به تاج امیرانه تبدیل خواهند کرد؟
تردید نباید داشت که شیخ صفی، اهل دنیا و مکنت نبود و علیرغم مریدان زیادی که داشت و مرسومات که به خانقاه واصل میشد هرگز زندگی ساده و بیآلایش را از یاد نبرد.اگر از داستانهایی که درباره کرامات وی نوشتهاند و یقینا رنگ مبالغه دارد بگذریم، صفای باطن، عطوفت به خلایق و دستگیری مساکین و اهل حوایج از صفاتی است که همه نویسندگان درباره شیخ صفی اتفاق نظر دارند.
نباید از یاد برد که فرزندان صفی از شخصیت معنوی وی سود فراوان بردند و شاید یکی از عوامل موفقیت خاندان صفی در آذربایجان و بعدها ایران و آناطولی به سبب نفوذ معنوی شیخ صفی بوده است، تا آنجا که فرزندان وی مورد حسد قرهقویونلوها و شروان شاهان قرار گرفتند.
و باید گفت:این دو خاندان متنازع، در آذربایجان و شروان، از نفوذ معنوی خاندان صفوی در میان مردم هراس و وحشت داشته و شدیدا از آن در رنج بودهاند.
اگرچه خاندان صفوی با پیروزی شاه اسماعیل و نهضت ایران شمولش(907 ه)رسما به حکومت رسیدند، اما مبانی قدرت و گسترش این خاندان را باید از یک سو در نقش سیاسی-اجتماعی تصوف، و از سویی دیگر در احوال و حالات شیخ صفی الدین اردبیلی دانست.
پادشاهان صفوی از زمان رستاخیز دینی-سیاسی شاه اسمعیل، دیپلماسی فعال برون مرزی را تعقیب نموده، ضمن حمایت از نهضت شیعیان اناطولی، برای ضربه زدن به فعالیتهای سیاسی عثمانیها دست اتحاد به سوی ممالک قاره در مصر دراز نموده و در صدد دوستی با قالضوغوری ** برآمدند.
البته هدف شاه اسماعیل از اتحاد و همیاری *شیخ صفی معاصر با تیمور نبوده است.و بنابر این بعضی روایات که دقیقا تأیید نشده و ملاقاتی میان خواجه علی سیاه پوش و امیر تیمور گورگانی روی داده است.
**در متون تاریخی نام قالضو بصورت قالصو آمده است که یقینا اشتباه است. با مملوکان مصر، محاصره دریایی عثمانیها و محروم کردن ترکان از استفاده از دریای مدیترانه بوده است که بعدا سلطان سلیم برای جلوگیری از روابط سیاسی صفویان با مملوکان، به مصر حمله نمود و دستگاه حکومت مملوکان را برانداخت و بازمانده خلیفه عباسی و خلافت را که بطور تشریفات در قاهره میزیستهاند بر آن داشت تا خلافت را به عثمانیان واگذار نماید و چنین مراسمی هم در قاهره انجام شد * .
توضیح این نکته ضروری است:در نامهای که سلطان بایزید دوم به حاجی رستم کرد نوشته است نگرانی خود را از اوضاع ایران بیان نموده است.و در جوابی که حاجی رستم کرد به نامه سلطان بایزید میدهد ضمن اهانت و لعن به قزلباشان و طرفداران شاه اسمعیل مینویسد که شاه اسمعیل، سلطان مراد خان و الوند میرزا را منهزم نموده و با چراکسه ** مصر متحد گردیده است. منظور از چراکسه مصر همان ممالیک برجی هستند (3) اگر چه نهضت انقلابی سربداران در خراسان نهضت سادات مرعشی در مازندران، قیام مشعشعیان در خوزستان و بصره و نهضت قاضی بدر الدین سماونی (منسوب به سماونه در نزدیکی ادرنه)زمینههای نهضت انقلابی شاه اسمعیل را فراهم ساختند.و همین پیروزی شاه اسمعیل و تشیع در ایران یکی از عوامل اختلاف و درگیری میان صفویان و آل عثمان بوده، البته دلایل دیگری هم بر این امر مترتب بوده است.
در اینجا ذکر این نکته بیمناسبت نیست که شیعیان شرق اناطولی اکثرا از ترکمانان بودند و مریدان خاندان صفوی، دارای نوعی تمایلات شیعه گرایانه با مبالغه در حق ولایت علی علیه السلام.
این شیعیان که در عرف خاندان عثمانی رعایا، محسوب میشدند، موظف بودند همه ساله مقدار معینی مالیات نقدی و جنسی به دولت آل عثمان تحویل دهند. و این رعایا از نظر عقیدتی و فکری مریدان خانقاه اردبیل بودند و بطور مرتب به کشور ایران مسافرت مینمودند و تا حدودی وابستگی به زمین داشتند.
مهاجرت دستهجمعی این کشاورزان به ایران و رها کردن اراضی مزروعی، صدمات مالی فراوان به خزانه حکومت آل عثمان زد و ایجاد نوعی بحران مالی و اقتصادی نمود.بایزید دوم به دلایل زیاد نتوانست مانع این مهاجرتها گردد.
اسناد و مدارک آرشیو دولتی ترکیه موجود در استانبول حاکی از این است که شورای حکومتی آل عثمان تحت ریاست سلطان سلیم نامهای به تمام والیان ایالات شرق اناطولی نوشته و از آنان مؤکدا خواست که از مهاجرت کشاورزان به ایران ممانعت بعمل آورند (4)
نکتهای که محل تأمل است اینکه تصوف خاندان صفوی تصوف رعایت شریعت و ظواهر دین بوده و به همین لحاظ مقبول خاطر مریدان و مردم گردید، اما *جز پارهای معلومات محدود موجود در کتاب تاریخ دول و ملل اسلامی تألیف کارل بروکلمان و یا دائرة المعارف فارسی مرحوم مصاحب یا لغتنامه دهخدا، در باب مملوکان مصر و روابطشان با شاه اسماعیل نگارنده به آگاهیهای دیگری دست نیافت.البته دانشمند ارجمند دکتر نوائی در کتاب اسناد و مکاتبات شاه اسمعیل چند نامه از مکاتبات شاه اسمعیل به قالضوی غوری را از منشآت فریدون بیگ استخراج نموه است.
در کتاب فوق الذکر در متن نامهها بجای قالضو، قالصو آمده که اشتباه است و در کتاب نامه شاه اسمعیل به قالضو را لغوری(یعنی همان قالضو غوری)صفحه 96-91 آمده است و ظاهرا نامه در نسخه شماره 606 کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است و معلومات از عنوان نامه که در مجله یادگار سال دوم شماره 3 آمده برگرفته از کتاب شاه اسمعیل صفوی استاد عبد الحسین نوائی است.
**مملوکانی که در مصر حکومت میکردند و به نام ممالیک بحری و برجی معروف شدند و اصلیت آنان چرکس بوده است.
اعتقادات قزلباشان که بعدها شاخه نظامی این خاندان را تشکیل میدادند نوعی تمایلات صوفی گرایانه همراه با غلو در باب خاندان اهل بیت عصمت بود.
این افراد، شاه اسمعیل را نه فقط شاه بلکه مرشد اعظم میدانسته و حتی پارهای از این تلقینات در زمان شاه طهماسب صوفی هم موجود بوده است.
نقل شده است که شاه اسمعیل تاج و شمیر را از حضرت مهدی علیه السلام گرفته است. (8)
در حبیب السیر در القاب خاندان صفوی آمده است:«درّ دریای ولایت، وارث خلافت مرتضوی، ثمر شجره بوستان امامت». (6)
البته روزبهان خنجی مدعی است که پیروان سلطان جنید برای مرشد خود الوهیت قائل بودهاند (7) . در باب اعتقاد به مرشد کامل از سود قزلباشان مراجعه شود به عالم آرای صفوی. (8)
در این رابطه در کتاب«از شیخ صفی تا شاه صفی»در حوادث سال 962 آمده است:«گروهی از قلندران در قزوین شاه طهماسب را امام عصر دانسته و طهماسب آنان را به دربار فرا خواند و با آنان به مناظره نشست و ظاهرا قلندران در عقیدت خود ثابت قدم بودند و به قول حسینی استرآبادی از عقیده فاسده باز نگشتند و به دستور شاه طهماسب قلع و قمع گردیدند». (9)
تذکر این نکته نیز مناسب است که از اواسط حکومت شاه طهماسب اول مبارزه با صوفیه و تصوف و تمایلات صوفی گرایانه قزلباشان شروع گردید و به تناوب این جریان در دوره سلاطین صفوی ادامه داشته است.از جمله شاه اسمعیل دوم، حسنقلی خلفا، خلیفة الخلفاء صوفیان را کور کرد.
البته در دوره صفویه مبارزه با صوفیه از نظر قلمی هم ادامه داشته، از آن جمله است کتاب الفوائد الدینیه فی الرد علی الحکماء و الصوفیه، تألیف محمد طاهر قمی (م 1098 ه)و همچنین کتابهای ملاذ الاخیار و تحفه الابرار از نامبرده و کتاب السهام المارقه من اغراض الزنادقه فی الرد علی الصوفیه، تألیف شیخ علی بن محمد عاملی و کتاب مشهور الرد علی الصوفیه تألیف محمد اسمعیل بن محمد حسین مازندرانی معروف به خواجویی.
به توفیقات الهی، جریانات دینی و فکری در عصر صفویه، در مقالتی جداگانه خواهد آمد.
اشاره به منابع ومآخذ دوره صفویه
کتاب تاریخ سلطانی که بخشی از آن به نام«از شیخ صفی تا شاه صفی»انتخاب گردیده، احوال این خاندان را از مسند ارادت و خانقاه تا درگاه و بارگاه دربر میگیرد.
ناگفته نماند که منابع و مآخذ دوره صفویه افزون از شمار است، گذشته از منابع مربوط به اجداد و انساب این سلسله، بلکه درباره هر یک از پادشاهان صفوی نیز کتابهایی چند موجود است.
از سویی روابط اروپاییان با صفویان و آمدن نمایندگان دول فرنگ و اعزام سفیران و گزارشاتی که سیّاحان از خود بر جای نهادهاند ههمه و همه در شناخت سلسله صفویه نقش اساسی داشته است.و خصوصا که اسناد و مکاتبات دولتی ویژهای را داراست که پارهای از این اسناد توسط بعضی از محققان چاپ گردیده است.
در این میان میتوان از سلسله اسناد و مکاتباتی که توسط دانشمند معظم دکتر عبد الحسین نوایی چاپ گردیده یاد نمود.و همچنین بعضی اسناد مربوط به دوره صفویه توسط استاد گرانقدر دکتر خان با بابیانی چاپ شده است، البته تحقیقات استاد فقید نصر اللّه فلسفی در این زمینه جای خود دارد.
در آرشیو دولتی ترکیه و همچنین آرشیو دولتی و کتابخانههای شهرهای ترکیه، اسناد مربوط به روابط ایران و عثمانی فوقالعاده زیاد است، بعلاوه فتاوای شیخ الاسلامهای عثمانی و معروضات تجار ایرانی مقیم استانبول و وضعیت شیعیان شرق آناطولی که از دوره صفویه برای عثمانیهای مسألهساز بودهاند.
متأسفانه بسیاری از این اسناد هنوز استخراج و ارزیابی نشده است.بعنوان نمونه میتوان گفت در دفتر سجلات شرعیه اداره اوقاف شهر بورسا در ترکیه اسنادی مربوط به بازرگانان ایرانی وجود دارد که برای مرافعه و رفع مشکلات تجاری و قیمت ابریشم به دولت عثمانی متوسل شدهاند.
خوشبختانه سواد پارهای از این اسناد به لطف مسئولان آرشیو(ترکیه)در اختیار نگارنده است که به خواست خداوند در فرصت مقتضی طبع خواهند شد.
کتاب«از شیخ صفی تا شاه صفی»حوادث و تاریخ ایام زندگانی شیخ صفی الدین اردبیلی را تا پایان حکومت شاه صفی دربر میگیرد.در واقع کتاب مزبور بخشی از کتابی است به نام«تاریخ سلطانی»تألیف سید حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی که در روزگار شاه سلطان حسین صفوی(1106-1135)میزیسته و در سال 1115 هجری قمری این کتاب را به نام او تصنیف کرده است. (10) و آنچه از کتاب تاریخ سلطانی مورد نظر مصحح محترم استاد احسان اشراقی قرار گرفته، باب سوم همین کتاب(تاریخ صفویان)میباشد.
لازم به تذکر است که کتاب تاریخ سلطانی-بجز قسمت مذکور تاکنون به چاپ نرسیده و همچنان مخطوط باقی مانده است.سه نسخه خطی از کتاب مزبور در کتابخانه عمومی آیت الله العظمی مرعشی نجفی در قم موجود است.و نیز یک نسخه در کمبریج میباشد.
تذکر چند نکته پیرامون کتاب
نکاتی را که در ذیل، نگارنده متعرض آن میگردد صرفا جهت آگاهی بیشتر است و هرگز ارزش منزلت کار مصحح محترم را نمیکاهد.
استفاده مؤلف از منابعی چون صفوة الصفا، بحر الفوائد، عالم آرای عباسی، احسن التواریخ، لب التواریخ و تاریخ سلاطین ترکمان، نشان میدهد که مؤلف نوشتهها و روایات مورخان دوره صفوی را به اجمال بیان داشته و از وقایع نگاری محض خارج نشده است و احوال سلاطین صفوی را بر حسب استمرار تاریخی و توالی ذکر نموده و در ذیل حکومت هر یک از پادشاهان حوادث را به صورت«سال شمار»یاد کرده است. (11)
همچنین در بخش بررسی انساب سلاطین صفوی و اشاره به احفاد شاه سلطان حسین، از انتساب سببی این خاندان با سادات مرعشیه مازندران یاد مینماید و اینکه فخر النساء بیگم صبیه میر عبد الله خان والی مازندران از اولاد سید کمال الدین مرعشی است. (12)
کتاب از نثری روان و بیتکلف برخوردار است و برای اینکه نمونهای از نوشته مؤلف آورده شود داستان جنگ چالدران ذکر میگردد:
«تلاقی فریقین در صحرای چالدران در روز چهارشنبه دور شهر رجب روی داده[سال شانزدهم جلوس مصادف با 921 هجری]، صفوف لشکر را ترتیب داده و...فیمابین صاحب قران و سلطان سلیم قرار شده بود که از طرفین توپخانه آتش ندهند و غازیان قزلباش خاطر جمع داد مردانگی میدادند تا آنکه در آخر کار که کار بر سپاه روم تنگ افتاد سلطان سلیم به مکر و فریب جماعت خود توپخانه را آتش داده قریب پنج هزار کس از سپاه قزلباش به قتل رسیدند. * » (13)
یکی از عوارض و اثرات هجوم مغولان به ایران و سایر بلاد اسلامی ورود پارهای از لغات مغولی، ترکی ترکستان و ترکی چغتائی است که ظاهرا با ادامه حکومت ایلخانان در ایران و حکومت تیمور و آق قویونلوها، رواج این اصطلاحات دوچندان گشته بود.
اسامی ماههای ترکی در سال شمار حوادث ایام پادشاهان در کتاب آمده و جا داشت به فارسی ترجمه میشد و یا اینکه ترجمه این ماههای ترکی جهت اطلاع بیشتر علاقمندان تاریخ، در فهرست آخر گنجانده میشد.مثلا در وقایع دوره شاه اسمعیل مینویسد: «یونت ئیل نهصد و شش(سال اسب)سال جلوس». (14)
پارهای از اصطلاحات مغولی و ترکی در متن آمده که حق این بود درباره آنها توضیح داده میشد، مانند واژههای«اولوس»(ص 69)، «اوجاق»(ص 61)، «اویماق»(ص 141)و در صفحات دیگر، «ایلغار»(ص 65)، «تمغا»(ص 22)«جبه خانه»(ص 139)، «سنجق»(ص 184)، «سیور غال»(ص 191)، «یورت» (ص 93).
در تحریر پارهای از کلمات مسامحاتی روی داده و بهتر است در چاپهای بعدی مورد عنایت قرار گیرد، مانند«بدلیس»بجای«بتلیس»که ایالتی است در نزدیکی دریاچه وان در ترکیه، «منش سلطان»بجای «منشه سلطان»، «الامه»که ضبط دقیق«المه سلطان» است و همچنین«سوندک بیک» (15) «خواندگار»لقب سلاطین عثمانی است (16) اما خود عثمانیها این لقب را به امرای مجارستان میدادهاند. (17) و نیز از مناره بقعه نصریه تبریز یاد شده که بدون توضیح مانده است. (18)
بسیاری از لغات، ترکیبات و اصطلاحات که هم از نظر تاریخی، ادبی و هم به لحاظ زبانشناسی دارای اهمیت است، بدون توضیح مانده، مانند:اویماق، اوجاق، ایلخی شاهی، پای انداز، تمغا، نان گاوارسه؟، نشاط آب پاشان، میدان جرید و زر جدید عباسی (19) .
میدان جرید:جرید نوعی بازی است و میدانی که به این بازی اختصاص داشته است.نشاط آب پاشان: مراسم آبپاشی است که در زمان شاه عباس مرسوم بوده است.
در زمینه اسامی مشاغل و مناصب موجود در کتاب از هر گونه اطلاعاتی محرومیم، بهتر بود پیرامون مشاغل (20) توضیحی داده میشد. (21)
قابل ذکر است که کتاب، گذشته از ذکر اختلاف نسخه دوم، فهرستهای اعلام، اشخاص، نام جایها، ملل و نحل، مشاغل و مناصب، لغات و ترکیبات و اصطلاحات و کتابها را نیز حاوی است.
*چنانچه مصحح محترم توضیح دادهاند سپاه عثمانیان بیش از دویست هزار نفر بوده است.مورخین عثمانی نیز چنین تعدادی را ذکر کردهاند.و مقصود از روم در متن یعنی عثمانیها.نکته دیگر اینکه حسینی استرآبادی واقعه چالدران را در وقایع سال 1921 آورده است که احتمالا بر خطاست.چه جنگ چالدران در سال 920 هجری رخ داده است.و مطلب آخر اینکه استرآبادی اشاره دارد که سپاهیان شاه اسمعیل هم مجهز به توپ بودهاند، البته این امر محل تأمل است و ظاهرا در جنگ چالدران قوای شاه اسمعیل فاقد تجهیزات توپ بوده است.
بدون تردید نکاتی که تحریر افتاد هیچگاه از منقصت کتاب و یا کار مصحح ارجمند نیست، بلکه صرفا جهت آگاهی خود بود که در صف نقالان تاریخ قرار دارد و مشتاق فراگیری تاریخ عصر صفویه.
در پایان توفیقات روز افزون مصحح ارجمند و دانشمند را در ادامه خدمات علمی و فرهنگی از ذات احدیت خواستارم.
یادداشتها
(1)-شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیرزاده زاهدی، سلسلة النسب صفویه، برلین، چاپخانه ایرانشهر، 1343، مقایسه کنید با:والتر هینتس، تشکیل دولت ملی در ایران(حکومت آق قویونلو و ظهور دولت صفوی)، ترجمه کیکاوس جهانداری، چاپ دوم با تجدید نظر، تهران، 1361، انتشارات خوارزمی ص 15-1، دکتر عبد الحسین زرینکوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران، امیرکبیر، 1362، نهضتهای صوفیه، ص 81-49(احوال شیخ صفی ص 66-59)، فاروق سومر استاد دانشگاه آنکارا، نقش قزلباشان و ترکان آناطولی در تأسیس حکومت صفویه.
(2)-از شیخ صفی تا شاه صفی، ص 13.
(3)-عبد الحسین نوائی.شاه اسمعیل صفوی(اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلفی)، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347(منابع تاریخی و جغرافیایی ایران: 17)ص 33-29.
(4)-مظفر سنجر، ساخت اجتماعی عثمانیها، چاپ استانبول-و تقریرات شهاب الدین تکین داغ پیرامون زمینههای اقتصادی و اجتماعی جنگ چالدران که در یکی از شمارههای مجله دانشکده ادبیات استانبول به طبع رسیده
(5)-عالم آرای صفوی، تصحیح ید الله شکری.
(6)-حبیب السیر، خواندمیر، 1333، تهران.
(7)-عالم آرای امینی، روزبهان خنجی.
(8)-عالم آرای صفوی، صفحات 38 و 343 و 593 و 574 و
(9)-حسینی استرآبادی، از شیخ صفی تا شاه صفی، ص 80 و مقایسه شود با کتاب ایران عصر صفوی، تألیف راجر سیوری، ترجمه احمد صبا، چاپ اول، تهران، انتشارات کتاب تهران 1363، ص 24 به بعد.تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح الله صفا، تهران شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1362، ج 5، ص 150.
(10)-از شیخ صفی تا شاه صفی، پیشگفتار، ص 7.
(11)-مأخذ سابق، ص 10.
(12)-مأخذ سابق، ص 14 و 15.
(13پ)-مأخذ سابق، ص 48.
(14)-مأخذ سابق، ص 34.
درباره تقویم ترکی نگاه کنید به:ابو الفضل نبئی، تقویم و تقویم نگاری در تاریخ، مشهد، آستان قدس رضوی، 1365 و نقدی که آقای رحیم رضا زاده ملک بر این کتاب نوشتهاند، مجله آینده سال چهاردهم، شماره 1 و 2 (فروردین و اردیبهشت 1367)، ص 40-49 و ضمنا برای اینکه به نمونههای ناب تحقیقات به اصطلاح ایرانشناسی و از مبارزات به اصطلاح سیاسی بعضی از افراد در تاریخ معاصر ایران آگاه گردید، به مجله آینده با مشخصات یاد شده مراجعه فرمایند و از ترشحات قلمی بعضی افراد و بصیرت گیرند درباره نام این ماههای ترکی و معنای آن اجمالا نگاه کنید به میرزا سمعیل مصباح نواده نجم الممالک سابق طهران سالنمای فارسی لوی ئیل 1367(سال نهنگ)زیر نظر مصباحزاده، تهران اقبال، ص 4.
(15)-از شیخ صفی تا شاه صفی، ص 62 و 68 و 75 و 82.
(16)-مأخذ سابق، ص 20.
(17)-مأخوذ از تقریرات و محاضرات استاد پروفسور گوگ بیگلین درباره ایالات عثمانی.
(18)-از شیخ صفی تا شاه صفی، ص 68.
(19)-این اصطلاحات در صفحات مختلف کتاب وارد شده است.
(20)-درباره مشاغل و مناصب دوره صفویه نگاه کنید به: منیورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران انتشارات زوار، 1341، رهربرن، نظام ایالات در دوره صفویه، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1357، نصر الله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، 5 جلد، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، و کتاب تذکرة الملوک، مجهول المؤلف، با ترجمه و تعلیقات دبیر سیاقی، تهران، کتابفروشی زوار، 1332، محمد هاشم آصف(رستم الحکماء)، رستم التواریخ، به اهتمام محمد مشیری، چاپ سوم، تهران، 1357، ص 110 به بعد.
(21)-از شیخ صفی تا شاه صفی، صفحات 309-311.