آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

شرح حال، آثار، افکار و مبارزات آیت اللّه آقا میرزا صادق
آیت الله میرزا صادق آقا، فرزند محمد، معروف به بالا مجتهد و نواده مولی محمد علی قره‏داغی از چهره‏های درخشان فقاهت در سده چهاردهم هجرت و از شخصیتهای برجسته و درخور مطالعه و دقت در عالم شیعه و از روحانیون مبارز و مراجع تقلید مجاهد در عصر پرحادثه مشروطیت می‏باشد.
آقای میرزا صادق آقا در سنه 1274 ه.ق در شهر تبریز دیده به جهان گشود * و در زادگاهش در اندک مدتی در تحصیل مقدمات فقه و اصول، پیشرفت حاصل نمود.و به سال 1288 و بقولی 1291 به قصد ادامه تحصیل، به نجف اشرف عزیمت کرد و مدت بیست و چهار سال تمام در جوار امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام، باب مدینة علم النبی صلی الله علیه و آله، به تحصیل و تدریس پرداخت و به مراتب فائقه دانش و فضیلت نائل آمد و جزو مشایخ و مدرسین آن حوزه مقدسه گردید و بعد به سال 1312 به وطن خویش تبریز بازگشت *
(*)در کتاب اعیان الشیعه تاریخ ولادت او 1269 ه ق یاد شده و نیز می‏نویسد:آقا میرزا صادق آقا در هشتاد و دو سالگی شب هفتم ذی القعده 1351 درگذشته است و در کتاب علمای معاصرین، سال تولد او 1274 آمده و تصریح می‏کند که صاحب ترجمه در هفتاد و هفت سالگی در 6 ذی القعده 1351 بدرود حیات گفته است و در کتاب رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، همین سنه ذکر شده است.
(*)سال مراجعت آقا میرزا صادق آقا به تبریز نیز مختلف ضبط شده است.در کتاب اعیان الشیعه، مردد میان سالهای 1311 و 1310 نوشته و در کتاب علمای معاصرین هم همینطور.ولی چون هر دو تصریح دارند که آن فقید سعید مدت بیست و چهار سال در نجف اشرف اقامت داشته است پس طبعا سال ورود به نجف اشرف 1288 و سال عودت 1312 درست است. علامه امینی می‏نویسد:«او یکی از چهره‏های درخشان تشیع و از جمله دانشمندان متشخص امامیه است که در آذربایجان به مرجعیت تقلید رسید و سالها صاحب ریاست و زعامت دینی گردید.زعیمی که در اداره امور، حسن تدبیر و در قضاء و داوری، دادگری و در اظهار نظر، ثبات و پایداری و استواری نشان می‏داد و در اصلاح جامعه برنامه‏هایی پیشرفته ارائه می‏نمود.
او همواره با هوشیاری و دور اندیشی و تحمل مشقات و مرارتها، مردم را رهبری می‏کرد و در مبارزه با کفر و الحاد، از سختی‏ها و تلخی‏ها نمی‏هراسید و پیوسته با پند و اندرز و سخنان گیرا و نافذش بار مسئولیت را بدوش می‏کشید». (1)
شهید میرزا علی ثقة الاسلام تبریزی می‏نویسد: «آقا میرزا صادق آقا، فرزند میرزا محمد، فرزند مولی محمد علی قره‏داغی تبریزی، یکی از فحول محققین و از یگانه دانشمندان، فقها و اصولیینی است که در علم اصول الفقه دارای مشربی تازه و ویژه است و آن را از استاد محقق خود شیخ هادی تهرانی نجفی رضوان الله علیه فرا گرفته است.او[میرزا صادق آقا]مجتهدی است زاهد عابد، بسیار کم حرف و متمایل به انزوا و گوشه‏گیری و دارای آثار و تألیف نیکویی است.مثل:مباحث الفاظ، مشتقّات و کتابی در فقه که من بخش طهارت آن را دیده‏ام.او که خداوند سلامتش بدارد از معاصران و فعلا در قید حیات می‏باشد، پروردگار متعال وی را به رضای خویش موفق گرداند.و پدرش مرحوم میرزا محمد نیز یکی از علمای عصر خویش و دانشمندی مورد اعتماد و مشار بالبنان بوده و نزد عوام و خواص تبریز مقبولیّت و محبوبیّت داشته است و به عنوان بالا مجتهد(مجتهد کوچک)خوانده می‏شده است.» (2)
این تجلیل و یاد نیک از آقا میرزا صادق آقا، توسط شهید ثقة الاسلام که معاصر و همزمان وی بوده، به لحاظ اینکه عادتا شخصیتهای علمی و روحانی در زمان حیاتشان به سبب محسودی و مظلومی، شناخته نمی‏شوند و از سوی هم عصران خود مورد توجه و معرفی قرار نمی‏گیرند، بلکه آفتاب فضل و کمالشان پشت پرده و حجاب معاصرت پنهان می‏ماند، تا اندازه‏ای می‏تواند عظمت و مقام علمی و تقوایی آقا میرزا صادق را نشان دهد که گویند:«المرء مادام حیا یستهان به-و یعظم الرزء فیه حین یفتقد»یعنی:انسان تا در قید حیات است ناچیز شمرده می‏شود ولی به هنگام مرگ و فقدان او سوگ بزرگی برایش برگزار می‏کنند.
بهرحال، آیت الله میرزا صادق آقا به سبب فضل و دانش، تقوا، محاسن اخلاق، کیاست و تدبیر و دورنگری که داشت، در بلاد آذربایجان مرجعیت عامه پیدا کرد و از محبوبیت و مقبولیت خاصی برخوردار گردید.و علاوه بر آنکه خود مرجع تقلید و صاحب رساله عملیه بود و مردم متدین در مسائل شرعی و احکام عملی از وی تقلید می‏کردند و برای فضلا و طالبان علم تدریس می‏فرموده و جلسات درس فقه و اصول او رونق بسیار داشته، در موقعیت‏های مناسب نیز بر منبر بالا می‏رفت و به وعظ و ارشاد و حتی ذکر مصیبت می‏پرداخت و بطور کلی در رهبری جامعه و در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، لحنی قاطع و روشنگر و بیانی صریح و افشاگر داشته است.
از آنجا که آیت الله میرزا صادق آقا، از علمای مبارز و روحانیون مجاهد و مراجع شجاع و دلیر عصر خود بوده و عمدتا در زمان حکومت سیاه پهلوی-که از پرخفقان‏ترین دورانها به حساب می‏آید-می‏زیسته است و با آن جبار ستمگر بر سر اسلام و دیانت در افتاده و سرانجام از شهر و دیارش تبعید گشته و رخت از این جهان خاکی بربسته است، لذا تراجم نگاران و نویسندگان، شرح حال مبسوط و ترجمه کامل و گویایی از حیات پرثمر و مشحون از مجاهده و شهامت این بزرگمرد ارائه نداده‏اند.
محمد علی مدرس تبریزی، مؤلف ریحانة الادب که خود از تلامذه آن فقیه فقید بوده و در شرح حال خود از وی به عنوان افضل المحقّقین و اکمل المدققین یاد می‏کند، مع ذلک به شرح و بیان احوال و آثار و افکار این استاد گرانقدر نپرداخته و حتی به هنگام ترجمه و بیان شرح حال جدّ او مولی محمد علی قره‏داغی، اشاره‏ای به نسبت فیما بین نمی‏کند. (3)
در این زمینه گویند قبل از آنکه مرحوم میرزا محمد علی مدرس خیابانی اقدام به اخذ دفتر ازدواج و طلاق از رژیم پهلوی کند، آقا میرزا صادق آقا این معنا را پیشگویی کرده و از این ماجرا خبر داده بود.چون آقا بطور کلی هر نوع همکاری و تأیید و تقویت رژیم پهلوی را حرام می‏دانست و سرسختانه با شخص پهلوی مخالفت داشت طبعا از این کار مدرس هم خشنود نبوده و از این عمل به نیکی یاد نمی‏فرمود و همین، موجب کدورت خاطر مدرس نسبت به استاد خویش شده است.در عین حالی که از همرزم او یعنی آیت الله سید ابو الحسن انگجی(قدس سرّه)با تجلیل و تکریم کامل یاد کرده و شرح حال و بیان آثار نسبتا مبسوطی از وی ارائه نموده، لیکن مع الاسف از آوردن ترجمه و شرح حال استادش آقا میرزا صادق آقا بطور مستقل و جداگانه خودداری کرده است.
و نیز برخی مؤلفان ایرانی دیگر، مانند اصفهانی در احسن الودیعة، حاجی ملا علی خیابانی در علمای معاصرین و رازی در آثار الحجة آنچنان به اختصار برگزار کرده و محتاطانه قلم زده‏اند که معلوم است مرعوب سیاست غاشم زمان واقع شده‏اند، لذا بسیاری از حقایق را ناگفته گذاشته و از بسیاری دیگر با رمز و اشاره گذشته‏اند.
و عده‏ای دیگر از نویسندگان روشنفکر نمای تجددگرایی غرب‏زده-که همواره در تاریخ ایران اسلامی بلای جان ملت ستمدیده بوده و هستند-در کتابهای خود یا با سکوت مطلق، شخصیت آیت الله میرزا صادق آقا را نادیده گرفته و این مرد بزرگ را به اصطلاح بایکوت کرده‏اند * و یا مع الاسف توانایی درک ابعاد وجودی آن یگانه دوران و فقیه اهل بیت را نداشته‏اند، لذا در شرح حال او کج سلیقگی کرده، با معیارهای من عندی آن مرد عالم به زمان خویش را تحقیقا زیر سؤال برده‏اند.
آقا میرزا صادق آقا از دیدگاه تراجم نگاران
چنانکه خاطرنشان ساختیم مورخان و تراجم نگاران که در زمینه تراجم علما و شرح حال دانشمندان سلف و عصر خود، کتاب نوشته‏اند، یا با سکوت مطلق، شخصیت این عالم ربانی را نادیده گرفته‏اند و یا بسیار گنگ و سربسته درباره او سخن گفته‏اند.
سید محمد مهدی کاظمی اصفهانی می‏نویسد: «و هو أطال اللّه بقاه و من کل مکروه و قاه من کبار علماء ایران و أحد مراجع الامامیة فی هذا الزمان کانت له الرئاسة العامة و المرجعیة التامة فی تبریز سیرته الحکومة الایرانیة فی الثورة المشهورة التی صارت فی تبریز الی بعض بلاد ایران». (4)
یعنی:آقا میرزا صادق آقا، یکی از علمای بزرگ ایران و از جمله مراجع تقلید شیعه امامیه در عصر حاضر است که صاحب ریاست عام و مرجعیت تام است و حکومت ایران بدنبال انقلابی که در تبریز رخ داد وی را به برخی از بلاد تبعید کرد.
و شادروان حاج ملا علی خیابانی می‏نویسد:«بنا به موجبی به بلده سنندج مقر حکومت کردستان مسافرت فرمود و اهالی آنجا با اینکه از جماعت عامة و اهل سنت شافعیة هستند به زیارت او آمدند و تکریم و تجلیل به جای آوردند و علمای ایشان هر روز می‏آمدند (*)مثل کتاب دانشمندان آذربایجان، اثر محمد علی تربیت، که شاید براساس تجدد گرایی و غربزدگی و یا به سبب حجاب معاصرت و یا هر علت دیگر، نامی از ایشان نبرده است و همچون کتاب «رجال آذربایجان در عصر مشروطیت»از مهدی مجتهدی که نظرات علیل این کتاب، کم و بیش در این مقاله انتقاد و بررسی شده است. و به قدوم وی در بلدشان افتخار می‏نمودند، حتی شیخ اجل شیخ شکر اللّه، امام جمعه سنندج گفت اگر ذبح ولد شرعی بود من یکی از اولادم را ذبح می‏کردم». (5)
مهدی مجتهدی می‏نویسد:«رضا شاه دستور داد میرزا صادق آقا را گرفتند و به سردشت روانه ساختند وی مدتی آنجا بود تا به قم تبعید گردید». (6)
سید محسن امین عاملی می‏نویسد:«او فقیهی بوده مجتهد، مرجع تقلیدی محبوب، انسانی زیبا روی، نیکو معاشرت، بردبار، خوش خط، واعظ و سخنور، دارای سعه صدر و قریحه شعر بوده است.حکومت ایران در انقلاب مشهور که به سال 1347 ه ق، رخ داد، او را به برخی بلاد ایران و سپس به قم تبعید کرد». (7)
محقق جهادگر، شیخ آقا بزرگ تهرانی می‏نویسد: «او وجود خود را وقف تدریس، نشر احکام، سود رسانی به مردم، رفع احتیاج نیازمندان، مبارزه با بدعت‏ها و بی‏دینی‏ها و پاسداری از حریم دین و دیانت کرد و در این مسیر رنجی فراوان و ناملایماتی فزون از حد که کوههای عظیم و سخت را تحمل توان آنها نیست دید و با قلبی محکم و حوصله‏ای شگفت‏انگیز، همه آنها را به جان خرید و خویشتن را در راه خدا برای هر رویداد تلخ و ناگواری آماده ساخت و در آخر عمر در قم رحل اقامت افکند». (8)
خیر الدین زرکلی می‏نویسد:«حکومت پهلوی وی را به ری تبعید کرد، او آزاده‏ای بود که بر بالای منبر زشتکاریهای پهلوی را مطرح می‏کرد و لذا پلیس او را دستگیر و نخست در همدان زندانی کرد و سپس به قم تبعید نمود و در همان جا از دنیا رفت». (9)
و بالاخره شیخ محمد حرز الدین می‏نویسد: «آغا صادق قره‏داغی، عالمی بود که در برابر سلطه مزدور بیگانه در ایران، ایستاد و کسی که من به او و صحّت سخنانش اطمینان دارم و در ایّام تبعید وی [آقا میرزا صادق آغا]توسّط حکومت ترس و وحشت پهلوی، همراهش بوده برای من تعریف می‏کرد که در زهد و تقوای میرزا صادق آقا شک و شبهه‏ای نیست و او از یگانه‏های دوران بوده که جز امر به معروف و نهی از منکر همّتی نداشت و همین معنی بر حکومت پهلوی و مأموران مزدور او، گران می‏آمد». (10)
جمع‏بندی نظرات مزبور
ملاحظه می‏کنید که نظرات موّرخین و تراجم‏نگاران و نویسندگان عصر، بویژه ایرانیان پارسی‏نویس، درباره تبعید آقا میرزا صادق آقا و علّت آن و همچنین سبب برخورد بی‏ادبانه رضا شاه با این عالم بزرگوار، بسیار مبهم و سربسته است و حتّی تراجم نگاران عرب و یا عربی‏نویس نیز همچون مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی و مرحوم سیّد محسن امین جبل عاملی، با اینکه در ایران نمی‏زیسته‏اند، به صراحت کافی سخن نگفته‏اند، جز محمد حرز الدین در کتاب معارف الرجال، و خیر الدین زرکلی در کتاب الاعلام به استناد کتاب نخست، و کتابی دیگر به نام رجال الفکر، بی‏پرده نوشته و تصریح می‏کنند که آقا میرزا صادق آقا، آزاده‏ای بوده که زشتکاریهای پهلوی را بر بالای منبر فاش می‏ساخت و توطئه‏های ضدّ اسلامی مزدوران بیگانه را بر ملا می‏کرد، لذا ایادی آن جبّار خون آشام، این عالم ربّانی را دستگیر و مورد اهانت قرار دادند.
بنابر این، مراد از تعبیر«ثوره مشهوره»در برخی کتب و نیز جمله«بنا به موجبی»در برخی دیگر از تألیفات، در کنار سخنان مؤلفان و تراجم‏نگاران عرب زبان مزبور، روشن می‏شود.
مجتهدی می‏نویسد:«باری وی‏[آقا میرزا صادق آقا]در ذروه نفوذ و وجهه بود، تا هنگام تصویب قانون نظام وظیفه، مردم تبریز بر ضدّ آن قانون تظاهر کرده و علما را به مداخله در آن مجبور نمودند، رضا شاه دستور داد میرزا صادق آقا و برادرانش را گرفتند و به سردشت روانه ساختند.» (11)
پس، از مجموع نظرات و مکتوبات نویسندگان‏ ایرانی و غیرایرانی و کتب اعم از فارسی و عربی چنین برمی‏آید که:
اولا آنچه در زمان حیات مرحوم آیت الله آقا میرزا صادق آقا اتفاق افتاده و ایشان بدان سبب از خانه و کاشانه‏اش رانده شده و از وطن و زادگاه خویش تبعید گشته، انقلاب و قیام مردمی بوده بر ضد دیکتاتوری و خودکامگی رضا خان میرپنج، چنانکه از سخنان صریح برخی از تراجم نگاران عرب زبان که آزادی قلم بیشتری داشته‏اند، به خوبی معلوم می‏شود.
و ثانیا آنچه موجب شده که آیت الله میرزا صادق آقا از زادگاهش بیرون رود و ترک خانه و زندگی کند، یک سفر عادی و اختیاری نبوده است، چنانچه از تعبیر برخی از نویسندگان برمی‏آید، بلکه آن تبعید سیاسی و اسائه ادبی بوده از سوی رضا خان آلاشتی به قصد ارعاب مردم و محروم کردن جامعه از رهبری‏های شخصیتی همچون میرزا صادق آقا مجتهد و سرانجام سرکوبی قیام و نهضت اسلامی بر ضدّ نظام کفر پیشه پهلوی.
و ثالثا تظاهرات مردم علیه قانون پوشالی پهلوی در نظام وظیفه عمومی و سربازی اجباری، درست عکس العمل رهبریهای اسلامی آن بزرگ مرجع تقلید وقت در منطقه آذربایجان بوده که البته در سایر نقاط ایران نیز حرکتهای مشابهی از فقها و زعمای تشیع صورت می‏گرفت و پهلوی لعین با آن بزرگان دین و اجتماع نیز رفتاری همانند رفتار با آیت الله میرزا صادق آقا داشته است، نظیر آیت الله حاج آقا حسین قمی و شیخ محمد تقی بافقی و امثالهما(رضوان الله تعالی علیهم).
امام خمینی(مدّ ظلّه العالی)در یکی از سخنرانیها فرمود:«از وقتی که رضاخان آمد تا امروز چند مرتبه قیام شد، کی قیام کرد؟از این طبقات دیگر، مردم، از روشن فکرش بگیر، نمی‏دانم از نویسنده‏اش بگیر، و از اینها.در این قیامهای بر ضدّ، کی بود که قیام کرد؟قیام آذربایجان را کی کرد؟علمای آذربایجان، مرحوم آقا میزا صادق آقا...و قدرت، آن قدرتی بود که اینها را شکست داد، قیامها را شکستند، علمای آذربایجان را گرفتند و در یکی از بلاد کردستان تبعیدشان کردند و بعد از مدتها اجازه دادند که مرحوم آقا میرزا صادق آقا آمدند همین قم و اینجا هم فوت کردند.» (12)
نقد و بررسی
با ملاحظه مطالب مزبور، تعبیر نویسنده کتاب «رجال آذربایجان در عصر مشروطیت»که می‏نویسد: «مردم تبریز بر ضدّ آن قانون، تظاهر کرده و علما را به مداخله در آن مجبور نمودند»نمی‏تواند عبارتی وزین و نظری متین باشد، زیرا اصولا حرکت توده‏های مسلمان بدنبال رهبری علماء دین و در پی رهنمودهای فقهای عصر، تحقق یافته و رخ می‏دهد، نه آنکه مراجع و عالمان دین، تحت تأثیر عوام قرار گیرند.و این اظهار نظر، اگر ناشی از نوعی بیماری روحی و کج سلیقگی در فهم مسائل اسلامی-اجتماعی نباشد، حد اقل معلول غفلت و بیخبری نویسنده کتاب از عمق جریانات سیاسی-اجتماعی است.
در اینجا بی‏مناسبت نیست از برخی علما و دیگر معاصران مرحوم میرزا صادق آقا، مطالبی را مشعر بر همین تیزبینی‏های سیاسی و افشاگری‏های هدایت مآبانه شادروان میرزا صادق آقا نقل کنم، مطالبی که جزو حقائق تاریخی است و در سینه‏ها تا کنون محفوظ مانده است و اینک باید بدینوسیله به ثبت برسد.
پدرم(اطال الله عمره)فرمودند روزی آقا میرزا صادق آقا بر بالای منبر داد سخن می‏داد و به مسائل روز اشارت‏ها داشت و با آن لحن ویژه خود فرمودند «ای مردم تبریز بهوش باشید چهار دزد بزرگ و خطرناک به چهار کشور بزرگ اسلامی هجوم آورده است.»دو تن از آنها را ما فهمیدیم کیستند یکی آتاتورک و دومی رضاخان بود.
متأسفانه در آن روزگار ضبط صوت وجود نداشت تا متن گفتار آن فقیه مجاهد ضبط شود و امروز بعنوان یک سند زنده و گویا مطرح گردد و حتی مع الاسف از تلامذه آن مجتهد مبارز، کسی نبوده که مطالب ایشان را یادداشت کند تا آنها در ردیف اسناد و آثار سیاسی در لابلای کتابها و آرشیوها باقی بماند.
راستی که بیان آقا میرزا صادق آقا در مورد آن دو دزد ملیت و میهن اسلامی و خائن به آیین و شرف انسانی، بیانی بوده صادق، زیرا هر دو مزدور با برنامه از پیش تعیین شده، برای انجام مأموریتی آمدند و تا توانستند به اسلام زدائی پرداختند.البته آتاتورک درصد بالایی به اغراض پلید و مقاصد شومش رسید و حتی خط را تغییر داد و ارتباط مسلمانان ترکیه را از کتب دینی و از فرهنگ ریشه‏دار اسلامی گسست.اما پهلوی بطور کامل کامروا نشد و با خفت و خواری به گور رفت.
گرچه پسر خلف او خط پدر را دنبال کرد و در اشاعه فساد و محو آثار دین کوشید، لیکن او نیز به کام خود نرسید، حتی در عهد وی زمزمه تغییر خط در ایران گاه و بیگاه از حلقوم ایادی بیگانه‏پرست و درباریان جیره‏خوار به گوش می‏رسید و شنیده می‏شد ولی خوشبختانه آنان به مقصد ناپاکشان نرسیدند و بحمد الله از بن برانداخته شدند و این نبود، جز در پرتو مبارزات اصیل ضد استعماری و ضد استبدادی علمای تشیع و پاسداران راستین حریم اسلام.
پس مخالفت آیت الله میرزا صادق آقا، با به اصطلاح قانون نظام وظیفه و سربازی اجباری، درست انگشت گذاشتن روی نقطه اصلی سیاست استعماری بیگانگان و نظام ضد دینی پهلوی بود، زیرا رضا شاه خائن با این ترفند و با به خدمت گرفتن نیروی جوان کشور(البته بصورت ظاهر برای خدمت به مردم)ارتش شاهنشاهی را بوجود آورد، ارتشی که باید پیش از هر چیز حافظ وطن از هجوم و یورش بیگانه باشد تحکیم‏بخش نظام شاهنشاهی و تقویت کننده دربار پهلوی بود و نه تنها هرگز با بیگانگان بطور جدّ درگیر نشد بلکه بعکس برای سرکوبی ملّت مسلمان به نفع خاندان پهلوی به روی مردم بی‏دفاع اسلحه کشید و به سوی فرزندان پاک وطن و دین آتش گشود.
بنابراین، مبارزه با اصل نظام وظیفه اجباری که آیت اللّه آقا میرزا صادق آقا، با درایت و عمق بینش، آنرا رهبری می‏کرد، درست همان نقطه عطفی است که رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی(مدّ ظلّه)در موقعی که انقلاب شتاب بیشتری به خود گرفته بود، به آن توجه فرموده و دستور دادند که سربازها از سربازخانه‏ها فرار کنند و از مافوق خود، فرمان نبرند و با این شیوه مبارزه بود که تزلزل در ارکان حکومت طاغوت افتاد و آنها را جملگی راهی دوزخ کرد.و گرنه ارتشی که در موقعیّت دفاع از آیین و ملیّت و شرف باشد، نه تنها مورد مخالفت رهبران اسلامی نمی‏تواند باشد، بلکه آن، جزئی از برنامه‏های اساسی اسلامی است که در کتب فقه و آثار سیاسی اسلام از جمله عهدنامه مالک اشتر، ارزش و اهمیت آن مورد نظر است، چنانکه امروز در نظام جمهوری اسلامی، علما و جوانان متدین داوطلبانه و بصورت بسیج مردمی با اشاره کوچکی از رهبر فقیه‏شان برای جنگ با ایادی کفر و استکبار و در دفاع از میهن اسلامی، لباس مقدّس رزم و سربازی می‏پوشند و در جبهه‏های قتال و مبارزه و جهاد، جانبازی می‏نمایند.
دومین نکته قابل انتقاد در کتاب«رجال آذربایجان در عصر مشروطیت»این جمله نویسنده است که می‏نویسد:«وی‏[آیت اللّه میرزا صادق آقا]در حوزه روحانیت آذربایجان تأثیر فراوان کرده است و یک نوع طرز فکر را که بنظر ما مستحسن نیست در بین روحانیّون رواج داده است...». (13)
چون ممکن است چنین برداشتی بر افکار نسلهای آینده اثر سوء بگذارد و حقیقت امر را بر ایشان پوشیده بدارد لذا باید پرده کنار زده شود و بی‏پایگی آن نظر آشکار گردد.اینکه نویسنده انزوای منفی و کناره‏گیری از کارهای مثبت اجتماعی و به اصطلاح منفی بافی مطلق را به مرحوم آیت اللّه میرزا صادق آقا، نسبت داده و درباره آن، سخن پرداخته و براساس مقدمه‏ای ناصحیح، نتیجه‏ای ناصحیحتر گرفته است، با ذکر نکاتی چند، سخنان ایشان را به محک نقد می‏زنیم:
1-تفّکر شیعه درباره حکومتهای جائر، مطلبی نیست که نویسنده کتاب مذکور، تازه آن را کشف کرده باشد.اساسا اندیشه امامیه که در واقع اسلام ناب است، بر پایه منطق قرآن استوار است که ستمگران را بطور مطلق-چه آنانکه بر خویشتن خویش ستم می‏کنند و اصولا اهل معصیت هستند و چه متجاوزین به حریمهای اجتماعی و حقوق عمومی-شایسته امامت و رهبری جامعه نمی‏داند و می‏فرماید:«لا ینال عهدی الظالمین»(البقرة/124).
قرآن فقط انبیاء و امامان معصوم و فقهای پارسا و در خط آنان را لایق زعامت و رهبری مردم می‏داند و بس.مع ذلک این واقعیت تاریخی هم غیر قابل کتمان است که پیشوایان شیعه از روزگاران نخست در کنار حکومتهای جائر در عین حالی که در تقویت و تحکیم پایه‏های قدرت آنها تشریک مساعی نکرده و مسئولانه برخورد نموده‏اند ولی از نصیحت و خیرخواهی و دخالت در مصالح عمومی و حمایت از محرومین و دفاع از مظلومین آنی فروگزار نبوده‏اند. البته آنگاه که طاغوتها و ستمگران روزگار، ستم از حدّ گذرانده‏اند، این مردان خدا دست به قیام و نهضت همه جانبه زده و حتّی جان خود را هم در راه خدا و ارزشهای متعالی دین و انسانیت، تقدیم کرده‏اند.
در این مورد به ذکر چند نمونه درباره آیت الله میرزا صادق آقا از کتاب کسروی می‏پردازیم‏«و الفضل ما شهدت به الاعداء».
نمونه نخست:در مورد مساعدت و همکاری آقا میرزا صادق آقا در امور خیریه و بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی کشور و مردم مسلمان و حتی تبعه غیر مسلمان میهن اسلامی است، کسروی می‏نویسد: «...و این بود روز آدینه هشتم آذر برابر سیزده شوال در خانه حاجی مهدی آقا با بودن مجتهد و ثقة الاسلام و میرزا صادق آقا و حاجی میرزا محسن و حاجی سید المحقین و دسته‏ای از بازرگانان و دیگران، نشستی بر پا نمودند و زمینه را به گفتگو گذاردند و پس از سخنانی چنین نهادند که با بنیان‏گذاردن بانک ملی همراهی نمایند و در اینجا هم پولهایی گرد آورند ولی با دادن وام به دولت که بیشتر آن به کیسه بدخواهان توده خواستی رفت هم داستان نباشند.» (14)
ملاحظه می‏فرمایید که چگونه کسروی ناخواسته بعد اثباتی و شخصیت اجتماعی آیت الله میرزا صادق آقا و دیگر همسنگرانش را مطرح کرده و با اینکه نام این بزرگان را به سبب مخالفتشان با استعمار بریتانیا و مشروطه ساخته و پرداخته بیگانه، با احترام نمی‏برد، ولی نکته‏ای را اعتراف می‏کند که با نسبت منفی بافی مطلق به این شخصیت روحانی، ناسازگار است و آن تأسیس بانک ملی جهت پشتوانه اقتصادی برای مردم و تأمین سرمایه اولیه فی المجلس، و تصمیم به ندادن وام به دشمنان ملت و میهن است.
به نظر شما خواننده محترم، روحی اجتماعی‏تر و مثبت‏تر از این می‏توان سراغ داشت؟پس بدون شبهه نسبت منفی بافی به آیت الله میرزا صادق آقا توسط نویسنده کتاب«رجال آذربایجان در عصر مشروطیت» نسبتی است ناروا و دور از واقعیت.
نمونه دیگر:مخبر السلطنه نویسنده کتاب خاطرات و خطرات می‏نویسد:«در موقعی که ارامنه اردوباد به تبریز ریختند، هیچ وسیله‏ای برای راه انداختن آنها نبود.ارامنه نمایش دادند، مبلغی جمع شد کفاف نمی‏داد، من هم به قدری که مقدور بود کمک کردم، میرزا صادق آقا به منبر رفت موعظه کرد و از وظائف مسلمانی گفت، قریب هزار و دویست تومان جمع شد، این فکر و اقدام در نظر من جلوه‏ای کرد با اینکه کناره‏گیر بود و از حکام هم دیدن نمی‏کرد، وقت خواستند به منزل او رفتند و تشکر و تمجید کردند». (15)
از این عبارت مخبر السلطنه مهدی قلی هدایت اولا وجهه مردمی و محبوبیت و مقبولیت آیت الله میرزا صادق آقا روشن‏تر می‏شود.و ثانیا مراتب عطوفت و دلسوزی او نسبت به محرومین جامعه و توده ضعیف هر چند که مسلمان نباشند آشکار می‏گردد.و ثالثا معلوم می‏شود که روی خوش ندادن او به استبداد و حکام جور و ایادی شاهان دیکتاتور و فاسد از روزگاران قدیم وجود داشته و در عین حالی که جدا به گرفتاریهای مردم و به دردهای دل آنان رسیدگی می‏کرده و به حل و فصل امور می‏پرداخت، ولی مع ذلک از ارتباط و مراوده با ستمگران و اعوان ظلمه می‏پرهیخت.پس زهی بی‏انصافی است و بلکه صد در صد غرض ورزی است که چنین آدمی را فقط به سبب ناسازگاری و آشتی ناپذیریش با سیاستهای بیگانه و عدم همکاریش با مشتی اوباش، طرفدار استبداد محمد علی شاهی معرفی کرد، چنانکه در غالب صفحات کتاب کسروی مشاهده می‏شود.
نمونه سوم:در زمینه دفاع از محرومین و ستمدیدگان جامعه است که همواره توسط شاهان قاجار و ولیعهدها و دیگر درباریان مورد تعدی و ستم قرار می‏گرفتند و آقا میرزا صادق آقا با صراحت تمام از مظلومین و تجاوز شده‏ها حمایت می‏کرد.
بنا به گفته کسروی، یکی از رعایای تبریز به نام حاجی عباس، توسط ولیعهد و دار و دسته او مورد ستم قرار گرفته و ملکش تصرف عدوانی می‏شود.اما هر چه فریاد می‏کند و تظلم می‏نماید به جایی نمی‏رسد، سرانجام به خانه علما و مجتهدین پناه می‏آورد و راجع به غصب املاک و زمینهایش پرسشنامه‏ای تهیه و جواب می‏خواهد، آیت الله میرزا صادق آقا چون صحت ادعای آن رعیت مظلوم را می‏دانسته و به حقیقت ماجرا واقف بوده، جوابی به مضمون زیر می‏نویسد«اگر غصب املاک حاجی عباس درست است پس غصب فدک هم درست بوده است». (16)
ملاحظه می‏کنید که کسروی چنین رویارویی صریح با استبداد محمد علی شاهی را که خود نقل می‏کند نادیده می‏گیرد و به جای اعتراف به این حقیقت که میرزا صادق آقا از ماهیت غربی مشروطه آگاهی داشته و لذا کناره‏گیری کرده است، به چپ و راست می‏زند و این مرد مقدس و وارسته را مورد هتک و اهانت قرار می‏دهد و جانبدار استبداد قاجار می‏شناسد (17) و یا مجتهدی با وجود این نصوص تاریخی و صحنه‏های مثبت مشعر بر ایستادگی در برابر خودکامگی و دیکتاتوری شاهان و ایل و تبارشان، این مرد ملا و سودمند و منشأ اثر را منفی باف و دارای شذوذ معرفی می‏کند.
بی‏شک این تهمتها و توهینها نسبت به میرزا صادق آقا و دیگر فقهای پاسدار فرهنگ اسلامی جز به این سبب نبوده که آنان با هجوم فرهنگ غرب که مانند سیل بنیانکن میهن اسلامی را تهدید می‏کرد مخالفت می‏نمودند و آثار آن را در دراز مدت و کوتاه مدت می‏دیدند و همین، موجب خشم غربزده‏ها و نوکران بیگانه شده و این پارسایان پاسدار حریم دین را آماج تیرهای زهرآگین تهمت و افترا قرار می‏دادند.
2-برداشت دیگر نویسنده کتاب«رجال آذربایجان...»که برداشتی است غلط و کوته نظرانه و بدور از حقیقت، سخن اوست درباره علمای اسلام و مراجع دین.او چنین می‏نویسد:«...آنان که در این نهضت‏[مشروطه‏]رویه بی‏طرفی پیش گرفته بودند صاحب وجهه گشتند آقا میرزا صادق آقا پس از انحلال اسلامیه، دیگر خود را از تمام جریانات کنار کشید و در هیچ کاری مداخله ننمود...وجهه او در عالم روحانیت نظیر وجهه بسیاری از وجیه المله‏های تهران بود». (18)
نظیر این پیش‏داوری غرض آلود و ناشی از هوی و هوس را کسروی در حق بزرگان دین، از جمله آیت الله میرزا صادق آقا مرتکب شده.او می‏نویسد: «...کار به جایی رسید که حاجی میرزا حسن مجتهد و حاجی میرزا کریم امام جمعه و آقا میرزا صادق آقا و حاجی میرزا ابو الحسن انگجی...در شهر نماندند و به دیههای خود که پیرامون شهر می‏داشتند رفتند و این در نتیجه ترسی بود که در دلهای آنان پدید آمده و سود خود را در کناره‏گیری می‏دانستند.» (19)
راستی که قرآن چه زیبا بیان می‏کند که:«گاهی چشم کور نمی‏شود بلکه دلهای درون سینه‏ها دچار کوری و نابینایی می‏گردد»، «فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور»(الحج/46).
آیا آقا میرزا صادق آقا در اطراف تبریز صاحب ده و مستغلات بوده؟و آیا یک فقیه خداشناس و پارسا، برای وجهه پیدا کردن در جامعه به آن گونه اعمال دست می‏زند که این نویسنده مغرض قلم زده؟البته ممکن است سیاست بازان صرف در طول تاریخ بشری پیدا شوند که چون بویی از دین و تقوی نبرده‏اند برای وجیه المله شدن خیلی کارهای خلاف شرع و اخلاق و وجدان انجام دهند، اما دامن فقهای اسلام و دانشمندان پارسای دین و تشیع از چنین نسبتهایی دور و مبرا است و هرگز آنان به دنبال نفع شخصی نبوده و سود خویشتن نمی‏جسته‏اند.
آیا این، نهایت کور دلی و کج اندیشی نیست که در حق بزرگان دین که همیشه و در لحظه لحظه حیاتشان رضای خدا و مصالح مسلمین را مد نظر داشته و دارند چنین داوری کوته بینانه‏ای شود؟
مجتهدی می‏نویسد:«و اهل علم از خوف عوام، حتی از گفتن بعضی از حقائق مذهبی نیز، خودداری کردند و حفظ وجهه در بین عوام، هدف و مقصد علما گردید». (20)
آیا مایه تأسف نیست که یکنفر مسلمان آن هم از خانواده‏ای اصیل و ریشه‏دار چنین تفکر انحرافی داشته و معیار سنجش در نظر او همین ظواهر امر باشد و بس؟ گویا در این جهان هستی هر حرکتی از هر شخصی سرزند و هر انسانی هر اقدامی چه فردی و چه اجتماعی بعمل آورد برای بدست آوردن دنیا و تحصیل مقام و موقعیت دنیوی است و بس.و اما مسئولیتهای خطیر دینی و امور ارزشمند معنوی و بالاخره رضای خدا، که اساس و پایه زندگانی این بزرگمردان دین و دانش را تشکیل می‏دهد، ابدا واقعیت ندارد و مطرح نیست.جای شرم است که انسان افراد جاه طلب و دنیا پرست را این چنین توصیف کند، تا چه رسد به فقهای اسلام و علمای دین که بیشک بسیاری از ایشان بنا به شرائط روز و مقتضیات زمان همه امکانات مادی و معنوی زندگی خود را در راه خدا در طبق اخلاص تقدیم داشته و حتی گاهی آبروی خویش را در معرض تعرض اوباشان و قلدران قرار داده‏اند.
نتیجه آنکه میرزا صادق آقا(رحمه الله)و امثال او نه از اجتماع و مردم دور بوده‏اند و نه از دخالت در امور زندگی عمومی پرهیز می‏کرده‏اند و نه بدنبال وجهه و سود شخصی بوده‏اند، بلکه گناهشان فقط این بوده که از همکاری با جباران و ستمگران عصر خویش و از تقویت و تأیید نظامهای طاغوتی و ضد دینی، خودداری می‏فرموده‏اند، همین و بس.و سیره پیامبر اسلام و طریقه ائمه حق و پیشوایان معصوم نیز همین بوده است.
3-سرانجام، نتیجه‏ای که نویسنده کتاب«رجال آذربایجان...»بر مبنای آن مقدمات علیل، گرفته به قرار زیر است:«ما نمی‏خواهیم بگوئیم که علما باید در هر چیز مداخله کنند ما این نوع مداخله را نسبت به اسلام مضر تشخیص می‏دهیم و قوانین مملکت هم این اجازه را نمی‏دهد.» (21)
در اینجا باید از این نویسنده و همفکران وی سؤال کرد که نقش فقها و مراجع تقلید در جامعه چه می‏تواند باشد؟جز رهبری اجتماع و جلوگیری از انواع انحرافات و گژی‏های فکری، اعتقادی و رفتاری؟
منظور نویسنده از اینکه«مداخله علما در امور مضر و قوانین مملکت هم این را اجازه نمی‏دهد» چیست؟آیا این طرز تفکر، همان اندیشه علیل تلقین شده از سوی غرب استعمارگر و دشمنان عنود و لجوج اسلام نیست؟که به پندار آنان دین جدا از سیاست است و مسائل زندگی، ورای آداب دینی است؟
فقها و مراجع تقلید که همواره راهنمایان مسلمین و مبلغین راستین شریعت بوده و هستند در همه شئون حیات میتوانند مستقیما دخالت کنند و نظارت عالی بر شئون اداری، سیاسی و اجتماعی کشور نمایند تا جلو انحرافات، زیاده‏روی‏ها و کوتاهی‏ها را بگیرند، بیشک، از جمله مسئولیتهای خطیر فقها و راهبران جامعه اسلامی، آن است که در گسترش علم و دانش و تعلیم و تربیت بکوشند و در سلامت جان و تن جامعه تلاش نمایند که این رسالت انبیاء است.«و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة...»(الجمعه/2).
و اگر نظام و سیستمی، مشروع و حکومت و دولتی قانونی و مردمی باشد، طبعا چنین نظام و حکومتی اقدام به ساختن مدارس و تأسیس دانشگاه و تعلیم علم و دانش خواهد کرد و نیز وزارت بهداری در تأمین بهداشت و ایجاد بیمارستان‏ها و درمانگاهها، قدم جلو خواهد گذاشت و اگر احیانا ضعف مالی وجود داشت نیکوکاران و دارایان خیرخواه به تشویق روحانیان ناصح و مراجع مشفق، همکاری کرده و سرمایه‏گذاری خواهند نمود.
بنابراین، تعیین تکلیف مؤلف کتاب مزبور برای فقها که آنان مدرسه بسازند و بیمارستان بنا کنند ولی در سایر امور کشوری دخالت ننمایند سخنی است بچگانه و مغرضانه.
در این جا به نقد و بررسی افکار علیل و سخنان ضعیف کتاب یاد شده پایان می‏دهم و کلام خود را پیرامون مبارزات و مجاهدات آیت اللّه میرزا صادق آقا پی می‏گیرم.
مبارزات آیت اللّه میرزا صادق آقا
میرزا صادق آقا را می‏توان از بنیان‏گذاران نهضت اسلامی بر ضد کفر و الحاد و سیاست‏های استعماری دیکته شده از سوی قدرت‏های بیگانه در بلاد اسلامی در عصر خود و در قرون اخیر دانست.
این مرد فقیه و مجتهد که در دوران ملوک الطوائفی اواخر قاجار و در عصر پدیده سیاسی- اجتماعی مشروطیت و نیز در اوایل حکومت و سلطه دیکتاتورانه و خودکامانه پهلوی در عرصه رهبری اسلامی کشورمان ایران بویژه در آذربایجان، ظاهر گشته، عالمی بوده آشنا به زمان خود و آگاه از حرکات سیاست بازان حرفه‏ای و لذا به هنگام لزوم، به افشاگری آنها و روشن کردن اذهان عمومی می‏پرداخت و با اینکه مجتهد و مرجع تقلید با عظمتی بوده بر منبر وعظ و ارشاد می‏نشست و در برابر سیل بنیانکن بی‏دینی و لا ابالیگری که بنام تمدن و آزادی، کشورهای شرق و بویژه اسلامی را تهدید به نابودی و سقوط می‏کرد، مبارزه می‏فرمود و همین معنا برای دشمنان اسلام و بدخواهان ملت سخت ناگوار و غیرقابل تحمل می‏بود.
وجهه عمومی و محبوبیت مردمی آقا میرزا صادق آقا، تا آن میزان بود که مسجد (22) ایشان در غالب اوقات مالامال از جمعیت می‏شد و با اینکه مسجدی نسبتا بزرگ و وسیع می‏باشد برخی از اشخاص در صفوف مقدم پیشاپیش جا می‏گرفتند و گاهی این جاها را در ازاء دریافت مبالغی به اعیان و اشراف واگذار می‏کردند.
مجتهدی می‏نویسد:«...[آقا میرزا صادق آقا]پس از فوت حاجی میرزا حسن آقا مجتهد، از حیث نفوذ و وجهه در درجه اول واقع شد چنانکه در شب عید فطر مردم از نصف شب به مسجد او می‏رفتند و برای خود جا می‏گرفتند و بعضی از مردم، جای خود را به قیمت گران به اعیان و اشراف می‏فروختند.» (23)
امام خمینی(اطال اللّه عمره)در موارد متعدد از سخنرانیهایشان به فداکاری و مبارزات دلیرانه این رجل فقاهت و جهاد، اشاره فرموده‏اند که از آن جمله است: «آنوقت هیچ خبری از این احزاب نبود، در این قیام‏هایی که این‏ها کردند از این احزاب اصلا خبری نبود، بودند اما مرده بودند، یک نهضت هم در آذربایجان شد مرحوم آقا میرزا صادق آقا، مرحوم انگجی، اینها هم نهضت کردند آنها را گرفتند بردند مدت‏ها در تبعید بودند که مرحوم آقا میرزا صادق آقا بعد از آن هم که گفتند شما آزادید دیگر نرفت به آذربایجان، در صورتی که آذربایجان او را خیلی گرامی می‏داشتند، در قم آمدند و تا آخر عمرشان در قم بودند و ما هم خدمتشان می‏رسیدیم.» (24)
در نطقی دیگر چنین فرمودند:«مرحوم آقا میرزا صادق آقا از مجاهدین بود و مرحوم انگجی که اینها از تبریز در زمان ما بودند، شاید شماها خیلی‏ها، یادتان نباشد، این دیگر در زمان ما بود که اینها را گرفتند و آوردند تبعید کردند در یکی از شهرستانها و بعد هم مرحوم آقا میرزا صادق آقا آمد قم...» (25)
بدون تردید آیت اللّه آقا میرزا صادق آقا از رجال سیاسی و مذهبی تاریخ اسلامی ایران بوده است.او مردی ژرف بین و دوراندیش بود و در افق سیاست، توطئه بیگانگان و همکاری آشکار و پنهان خائنان و وطن فروشان را می‏دید و به همین سبب عوام مردم در باره او به غلو گرایی و خرافه پنداری کشیده شده و چنان تصور می‏کردند که آقا میرزا صادق آقا از غیب خبر دارد.
اما حقیقت آن است که آیت اللّه میرزا صادق آقا تبریزی، که به اعتراف دوست و دشمن مرد علم و عمل و دانش و بینش بود و به مصداق«المومن ینظر بعین اللّه» به چشم و دیده خدایی می‏نگریست و لذا خیلی چیزها را که مردم عادی متوجه نمی‏شدند او می‏دید و می‏فهمید.
از جمله مشت رضا خان آن نوکر بیگانه را-که با سر سپردگی بر اریکه قدرت و سلطنت نشانده شد- خوب خوانده و سرسختانه با او مبارزه می‏کرد و هرگز دست در دست او نگذاشت هر چند که در این زمینه کوششها به عمل می‏آمد.
والد گرامی‏ام برایم نقل کرد که یک روز عبد اللّه خان طهماسبی گویا از سوی پهلوی می‏خواست با آقا دیدار کند، در آن موقع آقا میرزا صادق آقا در خانه خود نبود و در محله جامش آوان(جمشید آباد)یا عم زینه‏دین(عمو زین الدین)تبریز بود.
عبد اللّه خان از محل زندگی آقا اطلاع یافت و به آنجا آمد و اجازه ملاقات خواست، اما آقا تمارض کرده، از ملاقات و دیدار با وی امتناع فرمود.ولی پس از آنکه او براین دیدار اصرار ورزید به وی اجازه داده شد و بالاخره وارد اندرونی گردید.آقا که در رختخواب نشسته و استراحت می‏کرد در همین حال با عبد اللّه خان مذاکره می‏فرمود.ناگهان صدای آقا بلند شد و شنیدیم آقا می‏فرماید:ای عبد اللّه خان!امکان ندارد من دستم را در دست این ستمگر بی‏دین بگذارم من اگر نصف شب از دیوار خانه او بالا رفته و مشاهده کنم که او نماز شب می‏گزارد باز باورم نمی‏شود و یقین دارم که حقه‏ای در کار او است!
و به هر حال معلوم شد که عبد اللّه خان آمده قرار ملاقات آقا را با پهلوی بگذارد اما با مقاومت و امتناع آقا روبرو گردید.
آقا میرزا صادق آقا نه تنها با پهلوی و ایادی قدّاره بندش سر ناسازگاری داشت بلکه به سلاطین قاجار و مأموران آنان نیز روی خوش نشان نمی‏داد، چنانکه از مهدی قلی‏خان هدایت نقل کردیم که وی اعتراف کرده: آقا میرزا صادق کناره‏گیر بود و باحکام دیدار نمی‏کرد.
پس بدون شبهه، انزوا و گوشه‏گیری آیت اللّه آقا میرزا صادق آقا درست در رابطه با اجتناب از ظلم و اعوان و انصار آن بوده والا کسی که در میان دهها بلکه صدها هزار نفر ظاهر شده و برای آنان سخنرانی می‏کرده و یا جلساتی تشکیل داده و در مورد تأسیس بانک ملی به عنوان یک مرکز اقتصادی برای کمک به مردم پیشقدم می‏شود و یا حتی برای یاری رساندن به همنوعان ارمنی بر منبر رفته و از وجهه و محبوبیتش مایه می‏گذارد و مردم آن قدر پول در اختیارش می‏گذارند که مخبر السلطنه شگفت‏زده می‏گردد و سرانجام آن مبلغ قابل توجه در آن زمان، مشکل مالی و اجتماعی ارامنه پناهنده را چاره می‏کند و دهها کار اجتماعی و سیاسی دیگر، آیا با این وضع می‏توان او را منفی‏باف و منزوی و کناره‏گیر از مسائل اجتماعی دانست؟!
امام خمینی(لا زالت ایام دولته)باز در مورد تلاشها و مبارزات سیاسی آیت اللّه میرزا صادق آقا فرموده:«شما اکثرا، اصلا آن زمان را یادتان نیست، چند قیام که در ایران شد همه‏اش از روحانیون بود یک قیام هم از آذربایجان شد از علمای آذربایجان که قیام کردند و چه و لکن قدرت دست آنان بود گرفتند آنها را و گمان می‏کنم سنقر مدتی تبعید بودند بعدش هم که تبعید برداشته شد مرحوم آقا میرزا صادق آقا در قم آمدند و ماندند...». (26)
از مطالب فوق نکات زیر خلاصه می‏شود:
1-انزوا و کناره‏گیری آیت اللّه میرزا صادق آقا، یک نوع مبارزه منفی با سلطه‏های نامشروع و بیگانه‏پرست بوده که وی تقویت چنین حکومتها و همکاری با اینگونه دولتهای وابسته به اجانب را ابدا روا نمی‏دانست و همین معنا برای متجددان غربگرای وطن فروش-که تشخیص خود را در عاملی بیگانه می‏دیدند و یا از اندیشه‏های اصیل اسلامی بی‏بهره بودند، نظیر کسروی و تقی‏زاده و امثال آنها -سخت گران می‏آمد، لذا کوشیدند کناره‏گیری او را از همکاری با حکومت طاغوتی پهلوی انزوا و گوشه‏گیری از امور مثبت قلمداد نمایند.
مجتهدی می‏نویسد:«وی در جریان مشروطیت مثل سایر علما با آن نهضت موافق بود سپس جانب دولت را گرفت و با برادر بزرگ خود حاجی میرزا محسن آقا به اسلامیه رفت.پس از آنکه آرامشی در اوضاع و افکار پدید آمد شیوه کناره‏گیری مطلق را پیش گرفت و در هیچ کاری مداخله نکرد.» (27)
اصفهانی کاظمی می‏نویسد:«و خلاصة الکلام فی هذا المقام هو انه الیوم فی قم آخذ زاویة الخمول لعلمه انه الا صلح فی هذا العصر بحال الفحول». (28)
یعنی:خلاصه سخن در این مقام آن است که او [آیت الله میرزا صادق آقا]امروز ساکن قم است و گوشه‏گیری و انزوا گزیده است چون می‏داند که این حال در چنین عصر و زمانی برای مردان حق شایسته‏تر و مناسب‏تر است.
2-آیت الله میرزا صادق آقا در عصر قاجار، با استبداد و دیکتاتوری سلاطین قاجار و در عصر پهلوی با فساد و دیکتاتوری و خودکامگی رضاخان و در جریان مشروطیت با توطئه‏های بیگانگان و ایادی داخلی آنها مبارزه می‏فرموده است.بنابر این متهم کردن ایشان به طرفداری و جانبداری دولت استبداد، چنانکه از مجتهدی نقل کردیم و کسروی نیز در بیشترین صفحات کتابهای تاریخ مشروطه و تاریخ هیجده ساله آذربایجان چنین تعبیراتی دارد، احیانا با مطالب منقول در خود همین کتابها تناقض دارد.
3-آیت الله میرزا صادق آقا عالمی سیاسی و سیاستمداری تیز هوش و رهبری دورنگر و آتیه بین بوده و کافی است در این زمینه به ماجرایی که از زبان سید حسن تقی‏زاده آن مشروطه چی تمام عیار، نقل شده توجه کنیم.
آقای عبد العلی کارنگ در مقاله‏ای تحت عنوان آشنایی با تقی‏زاده، می‏نویسد:«در منزل آقای میرزا جعفر سلطانی القرائی بودیم، سخن از رجال و علمای گذشته تبریز می‏رفت آقای تقی‏زاده از مردان بیدار دل و دوراندیشی که در صدر مشروطیت در تبریز
بودند، یکی نیز مرحوم آقا میرزا صادق آقا مجتهد معروف را نام بردند(پس از جمله‏هایی معترضه)دنبال بحث پیشین را گرفتند و چند دقیقه بعد باز آمدند سرهوشیاری و سرعت انتقال مرحوم میرزا صادق آقا و گفتند جمعی از مشروطه خواهان به محضر ایشان رفتند و پرسیدند آقا شما به مشروطه مشروعه چه می‏فرمایید؟
پرسیدند:مشروطه مشروعه چیست؟
جواب دادند:مشروطه مشروعه قانونی است که حق مشروع تمام افراد و آحاد رعیت را محفوظ می‏دارد و در برابر قانون، سید قرشی و غلام حبشی یکسان کیفر می‏بینند.دست ستمکاران از سر مظلومان کوتاه می‏شود و همه افراد مملکت از بزرگترین مواهب آفرینش یعنی آزادی برخوردار می‏شوند.
میرزا صادق آقا فرمودند:این حرفها واقعا خوب است، آیا این نوع حکومت محصول فکر خود ماست یا ارمغان کشورهای دیگر؟
گفتند:نه این فکر نخست در انگلستان پیدا شد و بعد به سایر کشورها راه یافت، قریب پانصد سال است که مردم انگلستان از این نعمت برخوردارند و به قسمت مهمّی از دنیا سیادت و فرمانروایی می‏کنند.
پرسیدند:ایشان هم این طرز حکومت را مشروطه مشروعه می‏گویند؟
گفتند:نه ایشان«کنستیتوسیون»می‏نامند.
فرمود:حرفهایی که زدید خوب بود اما اگر چنین حکومتی ایجاد کردید نام آن را عوض نکنید می‏ترسم اگر نامش را عوض کنید خودش هم عوض شود». (29)
اساتید آقا میرزا صادق مجتهد
چنانکه خاطر نشان ساختیم آقا میرزا صادق آقا در سنین جوانی همراه برادر بزرگتر خویش حاج میرزا محسن آقا عازم نجف اشرف شده و برای تکمیل تحصیلات خود در جلسات درس اساتید وقت آن حوزه علمیّه و حوزه علمیّه کربلا حاضر گردیده است.
علامه مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی می‏نویسد: «او در هفده سالگی به نجف عزیمت کرد و در جلسات درس مولی محمد فاضل ایروانی و شیخ حسن مامقانی و مولی محمد فاضل شربیانی و شیخ هادی تهرانی (قدس الله اسرارهم)و در کربلا نزد مولی حسین فاضل اردکانی(طاب ثراه)به تحصیل و تکمیل فقه و اصول پرداخته و همیشه ملازم این بزرگان بوده تا به مقام شامخ و درجه رفیعه اجتهاد نائل گشته است و همان اساتید به وی شهادت نامه اجتهاد داده‏اند». (30)
و مرحوم میرزا علی ثقة الاسلام تبریزی می‏نویسد: «او در اصول صاحب مبنای خاصی است که آن را از استاد محقق خود شیخ هادی تهرانی فرا گرفته است». (31)
مهدی مجتهدی می‏نویسد:«میرزا صادق آقا شاگرد ارشد شیخ هادی تهرانی بود.شیخ هادی تهرانی در علم اصول سلیقه خاصی داشت مخصوصا در مباحث الفاظ با گفته‏های شیخ مرتضی انصاری و سایر علما منطبق نبود.آقا میرزا صادق آقا پس از مراجعت به آذربایجان طریقه استاد را در آن سامان رواج داد به قسمی که امروزه چند تن از علمای تبریز و خوی پیرو شیخ هادی تهرانی هستند و هادوی نامیده می‏شوند.» (32)
اصولا بحث از اینکه مشرب خاص آقا شیخ هادی تهرانی در علم اصول الفقه چه بوده و آیا این مطلب تا آن حد بوده که پیروان نظریه او به صورت یک مسلک و طریقه، هادوی نامیده شوند؟جائی و مقامی مناسب‏تر لازم دارد که این مختصر را نگنجد و بنظر می‏آید که مسأله اختلاف سلیقه و تفاوت فهم یک مطلب، نباید به این صورت مطرح گردد چون در طول قرون و اعصار فقها و دانشمندان، در علم فقه و اصول الفقه دارای مبانی و سلیقه‏های مختلفی بوده‏اند و هر کدام بعنوان یک صاحب نظر از مبنا و اصل خود دفاع کرده‏اند.
بهرحال آقا میرزا صادق آقا پس از آنکه به حوزه‏ درس آقا شیخ هادی تهرانی رفته منحصرا از او درس می‏گرفته و تا او زنده بوده به جلسه درس دیگران نرفته است.و هنگامی به تبریز مراجعت فرموده که استادش رحلت کرده است.می‏نویسند:آقا میرزا صادق آقا نسبت به این استادش بسیار عقیده‏مند بوده و نظرات او را فوق العاده دقیق و عمیق می‏دانسته است.
شاگردان آقا میرزا صادق آقا
قبلا یاد کردیم که آیت الله میرزا صادق آقا مدت بیست و چهار سال تمام در نجف اشرف در جوار امیر المؤمنین(ع)رحل اقامت افکند و ضمن تحصیل علم و دانش، خود در ردیف مشایخ و مدرسین آن حوزه علمیه قرار گرفت.و پس از آنکه از نجف به تبریز بازگشت در زمینه فقه و اصول تدریس می‏فرمود و بسیاری از فضلای عصر در آذربایجان که برخی دارای مکانت علمی و اجتماعی‏اند از خرمن فضل و دانش او خوشه‏ها چیده و در زمره تلامذه آن عالم ربانی محسوب می‏گردند.
صاحب الذریعه در این زمینه می‏نویسد:«جمعی کثیر از حوزه درس او فارغ التحصیل شده‏اند که در میان آنان، برخی امروزه صاحب و جاهت و مکانت علمی هستند و اصولا آقا میرزا صادق آقا وجود خویشتن را وقف سود رسانی، تدریس و نشر احکام اسلامی کرده است.» (33)
آقای عبد العلی کارنگ می‏نویسد:«مرحوم حاج میرزا قاسم گرگری که قریب یکصد سال عمر کرد مجتهدی بود اهل زهد، ورع و تقوا و مورد احترام عوام و خواص.استقامت او در عبادت و موازین دیانت زبانزد خاص و عام بود و به مرحوم آقا میرزا صادق آقا که سمت استادی برای او داشت، احترام فراوانی قائل بود». (34)
برخی از بزرگان معاصر آن مرحوم نقل می‏فرمودند که در زمان اقامت آقا میرزا صادق آقا در قم، زعیم حوزه علمیه، مرحوم آیت الله حائری، چند بار اصرار فرمودند که آیت الله آقا میرزا صادق آقا تدریس فرمایند اما آن بزرگوار تواضع فرموده و امتناع می‏کردند، و همواره مرحوم شیخ عبد الکریم حائری مقام علمی و فقاهت آیت الله آقا میرزا صادق را محرز دانستند.
مکانت علمی و آثار تألیفی او
آیت الله آقا میرزا صادق آقا از فقها و دانشمندان و اصولیینی است که آثار گرانبهایی در زمینه فقه و اصول از خود به یادگار گذاشته است.
دکتر موسی جوان، مؤلف کتاب«مبانی حقوق» نظریه آیت الله میرزا صادق آقا را بطور مشروح و مبسوط آورده و در حقوق تطبیقی، نظریه آن عالم و فقیه بزرگوار را برترین نظریه عنوان نموده است. *
به هر حال آثار علمی معظم له در زمینه فقه و اصول که حاوی نظرات استوار و افکار ابتکاری است به قرار زیر می‏باشد:
1-در زمینه فقه:
الف-شرح تبصره(طهارت تا احکام سلس)مرحوم ثقة الاسلام تبریزی می‏نویسد:«او دارای تألیفات و (*)نگاه کنید به:مبانی حقوق، موسی جوان، ج 2، ص 138 به بعد.او در آغاز بحث از نظریه مرحوم آیت الله آقا میرزا صادق آقا می‏نویسد:«آیت الله مرحوم میرزا صادق آقا تبریزی از دانشمندان معاصر اسلامی و ایرانی است و چند سال قبل(پیش از تألیف کتاب 1326)در شهر مشهد وفات یافته‏اند»که این مطلب اشتباه است چون مرحوم آقا میرزا صادق آقا در قم رحلت فرموده و در کنار مرقد حضرت معصومه سلام الله علیها مدفون گشته‏اند.و نگارنده یاد دارد که مقبره آن مرحوم در سمت چپ درب ورودی حرم مطهر از ایوان آیینه قرار داشت و طلاّب به درس و بحث در آنجا می‏پرداختند و عکسی بزرگ و سنگ قبر مرمری نیز بر دیوار نصب بود که در تعمیرات حرم که در زمان طاغوت صورت گرفت آن مقبره تخریب و آثار مربوط به آن مرحوم، از بین رفت.
مخبر السلطنه هم در کتاب خاطرات و خطرات، ص 322 می‏نویسد:«این مرد خداشناس مسلمان را خدانشناسان در دوره پهلوی از تبریز تبعید کردند و در دهات قم مرحوم شد رحمة الله علیه»این سخن نیز اشتباه است چون آن مرحوم در دهات قم در نگذشته بلکه در شهرستان قم بدرود حیات گفته است.
آثاری نیکویی است...و کتابی در فقه که من بخش طهارت آن را دیده‏ام». (35)
ب-رساله عملیه فارسی محتوی اصول دین و مسائل اجتهاد و تقلید، مطبوع به سال 1323 ق.که نسخه‏ای از آن نزد نویسنده موجود است و محتوای اصول دین و مسائل اجتهاد و تقلید تا مبحث مصارف خمس است.
ج-رساله عملیه فارسی موسوم به واجبات احکام، مطبوع به سال 1345، از طهارت تا دیات. (36)
د-رساله‏ای موسوم به شرائط عوضین، رساله‏ای است در فقه بطور مبسوط. (37)
ه-رساله در ربا.
و-رساله‏ای در انتصاف المهر بالموت.
ز-حاشیه بر وسائل النجاة، ملا علی خیابانی می‏نویسد:نسخه آن را به خط شریفش نزد یکی از احباب دیدم.
ط-رسالة فی بعض مسائل الصلوة.
ی-رسالة مختصرة، مطبوع در قم. (38)
ک-رساله موسوم به فوائد در مسائل متفرقه فقهی، مطبوع به سال 1351، که نسخه‏ای از آن نزد نویسنده موجود است.
2-در زمینه اصول فقه:
الف-المقالات الغریه فی مباحث الالفاظ مشتمل بر یک مقدمه و چند مقاله، چاپ شده به سال 1317 ق. (39)
ب-المشتقات، چاپ شده به سال 1319 ق.
3-سروده‏های آقا میرزا صادق آقا:
آیت الله میرزا صادق آقا با اینکه ایرانی بوده و زبان عربی زبان مادری وی نبوده است، مع ذلک در ادبیات عرب تبحر و تبرزی در خور توجه داشته و اشعار و قصائدی عربی در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و در مصائب آل البیت علیهم السلام سروده است و تا اندازه‏ای که بر آنها وقوف یافته‏ایم اشاره می‏کنیم.
الف:قصیده‏ای در رثای امام جمعه شهید تبریز مرحوم میرزا عبد الکریم که همراه فرزند برومندش بیوک آقا در روز عید نوروز به قتل رسیده‏اند.
مرحوم علامه امینی در شهداء الفضیلة می‏نویسد: «حاج میرزا عبد الکریم در ماه جمادی الآخرة روز پنجشنبه به سال 1336 همراه پسرش که شایستگی جانشینی پدر را داشت، با آتش گلوله‏ای که به سویشان شلیک شد به شهادت رسیدند آن هم فقط به این دلیل که به بدعتهای تازه بدوران رسیده‏های فرنگی مآب، ایمان نیاوردند و بر اعمال خلاف ایشان صحه نگذاشته‏اند.در روز شهادت این پدر و پسر که روز نوروز بود همه طبقات بخصوص علما، بسیار اندوهگین شدند و فقیه اکبر آیت الله میرزا صادق فرزند علامه اوحد میرزا محمد فرزند برجسته مولی محمد علی تبریزی، با قصیده‏ای وی را مرثیه گفت که ما فقط آغاز و پایان آن را می‏آوریم:
أکذا یهدّ الکفر دین محمد
و المسلمون بمنظر و بمسمع؟
قتلا کما قتل الحسین و شبله
بمریّش و مسدد و مهند»
(40) ب-قصیده‏ای است در بیان نهضت حسینی و ذکر مصیبت جانگداز عاشورا:
ما للکرام الی العلی عذر اذا
قعدوا و قائم سیفهم بیمین
و نهارها ممحوة آیاته
کالیّل ممدود الظلام دجین
(41) ج-قصیده‏ای است غرا در رثای شبه النبیّ و سبط پیامبر حضرت علی اکبر صلوات الله علیهما:
أیا غافلا و الموت لیس بغافل
و سهم المنایا عنک لیس یحول
لقد غاب نجم من ذوابة هاشم
فلا طالع منها سواه عدیل.
(42) این قصیده در حدود شصت بیت است که برخی از دانشمندان به شرح آن پرداخته‏اند، به نام«انوار الحقائق فی شرح القصیدة المنشأة فی مدح اشبه الناس بخیر الخلائق»و آغازش این بیت است:
أتنوی بقاء الرّکب و هو رحیل
و لا ظلّ یوما دام لیس یزول
شارح قصیده عالمی است به نام شیخ حسن فرزند شیخ محمد حسین فرزند مولی عبد المطلب تبریزی. (43)
د-قصیده‏ای پیرامون فاجعه توپ بستن بارگاه رضوی توسط روسیه تزاری:
تجدد رز لم یکن یترصد
بنیرانه احشائنا تتوقد
و انی لکم رق و اسمی صادق
و امی الی انسابکم تتسند.
(44)
و ارجو نجاتی منکم دون غیرکم
و راجی سواکم فی الجحیم یخلد
ه-قصیده‏ای است درباره کرامت باهره اردبیل که بدست نگارنده نیامده است. (45)
اولاد آقا میرزا صادق آقا
آیت الله آقا میرزا صادق آقا از خاندانی اصیل و ریشه‏دار روحانی بوده است و نیز برادران و بنی اعمام مجتهد و دانشمند داشته و دختران و پسرانی هم از ایشان باقی مانده است.
فرزند رشید ایشان مرحوم آقا میرزا جواد که صاحب فضل و کمال در حد بالا بوده است و نیز فرزند پارسای دیگری به نام آقا میرزا رضا داشته که تا این اواخر در قم ساکن بوده و اخیرا بدرود حیات گفته است و ظاهرا مرحوم آقا میرزا صادق آقا از طریق پسر دارای نوه نیستند ولی از قرار مسموع فرزند ذکوری از همین آقا میرزا رضا در قید حیات است اما نوادگان دختری آقا میرزا صادق آقا در تبریز و قم هستند که برخی در کسوت روحانی و اهل علم‏اند و موفق به خدمات علمی و دینی می‏باشند.
وفات آیت الله
آقا میرزا صادق آقا به سال 1351 ق به روز جمعه ششم ذی القعده در شهر قم دار فانی را وداع نمود و در جوار فاطمه معصومه سلام الله علیها آرمید و همانگونه که در حیاتش مظلوم بود در وفاتش نیز مظلوم واقع شد. زیرا رژیم پهلوی از بیم احساسات پاک مردم متدین چه در آذربایجان و یا در قم و تهران از برگزاری مجالس زیاد در بزرگداشت او ممانعت به عمل آورد.ولی بهرحال علما و شعرا با سرودن اشعار و بیان مواد تاریخ، حادثه رحلت جانفزای این عالم ربانی را در صفحات درخشان تاریخ خونین تشیع ثبت و ضبط کردند.
قد أنجاه اللّه من أیدی الظلمة
قوام ملت و دین بود و مقتدای أنام
بنا به نوشته مرحوم حاج ملا علی خیابانی، چهار تن از علمای عصر در رثای آیت اللّه میرزا صادق آقا، شعر گفته‏اند ولی نویسنده اطلاع دقیقی از این اشعار ندارد و به آنها وقوف نیافت.
در پایان به قسمتی از قصیده غراّی مرحوم حاجی میرزا یوسف آقا مجتهد که از بنی اعمام آیت اللّه میرزا صادق آقا که مردی ملاّ بوده و ذوق و قریحه نیز داشته است و آن را در تجلیل و تمجید معظّم له سروده، می‏آوریم و سخن را به پایان می‏بریم.این قصیده دارای بیست و پنج بیت است.
عثر الدهر فی مز القه
صانک اللّه عن طوارقه
اصبح الدهر بعده مستقیلا
ظل یّرجوک فی لواحقه
لو یکن للعلا غیرک اهل
انت تاج علی مفارقه
و اذا یرکب الاناس جیادا
انت تعلو علی عواتقه
أرغمت دونک الانوف اذا
حبلک اجتاز فی مناشقه
توأم انت و الحجی فاحمدنه
اکثر الناس غیر ذائقه
انت امّ البیان غیرک امسی
خابطا فیه من تشادقه
(46) و للّه الحمد اولا و آخرا و صلی اللّه علی سیدنا محمد و آله و سلّم.
یاد داشتها
(1)-علامه عبد الحسین امینی، شهدأء الفضیلة، مکتبة الطباطبایی، قم چاپ افست، ص 392.
(2)-میرزا علی ثقة الاسلام تبریزی، مرآة الکتب، تبریز 1363، ج 1، ص 108.
(3)-ر ک:محمد علی مدرس تبریزی، ریحانة الادب کتاب فروشی خیام، تبریز، ج 5، ص 269 و ج 4، ص 438.
(4)-سید محمد مهدی کاظمی اصفهانی، احسن الودیعة، ص 262.
(5)-حاج ملا علی خیابانی، علمای معاصرین، ص 154.
(6)-مهدی مجتهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص 103.
(7)-سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعة، چاپ دار التعاریف، بیروت، ج 7، ص 367.
(8)-شیخ آقا بزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه(نقباء البشر)، ج 2، ص 872.
(9)-خیر الدین زرکلی، الاعلام، ج 3، ص 186.
(10)-شیخ محمد حرز الدین، معارف الرجال، ج 1، 374.
(11)-رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص 103.
(12)-رهنمودهای امام خمینی، صحیفه نور، وزارت ارشاد اسلامی، تهران 1361، ج 9، ص 30.
(13)-رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص 103.
(14)-احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، انتشارات امیر کبیر، ص 184.
(15)-مهدی قلی‏خان هدایت مخبر السلطنه، خاطرات و خطرات، ص 322.
(16)-تاریخ مشروطه ایران، ص 148.
(17)-ر ک:مأخذ سابق، ص 113 و 116.
(18)-رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص 104 و 105.
(19)-احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله ایران، انتشارات امیر کبیر، ص 417.
(20)-رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص 105.
(21)-مأخذ سابق.
(22)-راجع به مسجد آقا میرزا صادق در طالبیه تبریز، ر ک:عبد العلی کارنگ، آثار باستانی آذربایجان ج 1، ص 387.
(23)-رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص 103.
(24)-صحیفه نور، ج 1، ص 261.
(25)-مأخذ سابق، ج 11، ص 178.
(26)-مأخذ سابق، ج 8، ص 180.
(27)-رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص 103.
(28)-احسن الودیعة، ص 262.
(29)-حبیب یغمایی، یادنامه تقی‏زاده، چاپ انجمن آثار ملی، ص 105.
(30)-طبقات اعلام الشیعه(نقباء البشر)، ج 2، ص 873.
(31)-مرآة الکتب، ج 1 ص 108.
(32)-رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص 103.
(33)-طبقات اعلام الشیعه(نقباء البشر)، ج 2، ص 874.
(34)-آثار باستانی آذربایجان، ج 1، ص 340.
(35)-مرآة الکتب، ص 108.
(36)-ر ک:علمای معاصرین، ص 157.
(37)-ر ک:شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، اسماعیلیان قم، ج 13، ص 45.
(38)-ر ک:اعیان الشیعة، ج 7، ص 367.
(39)-ر ک:الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج 21، ص 41.
(40)-شهداء الفضیلة، ص 393.و جنگ خطی مرحوم آیة اللّه دروازه‏ای که اختلاف نسخه و فزونی و کاستی‏هایی با شهداء الفضیله دارد.
(41)-ر ک:وقایع الایام، محرم، ص 417.
(42)-ر ک:مأخذ سابق، ص 495.
(43)-ر ک:الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج 26، ص 58.
(44)-ر ک:جنگ خطی، مرحوم آیت اللّه دروازه‏ای.
(45)-ر ک:علمای معاصرین، ص 157.
(46)-دیوان خطی، مرحوم حاج میرزا یوسف مجتهد، ص 68.

تبلیغات