جهانی شدن در چنبره غرب! (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
جهانی شدن در ابعاد مختلفی مطرح است. باید دید کدام؟
الف. در بعد اقتصاد
آیا جهانی شدن یک مفهوم اقتصادی است؟ آیا جهانی شدن، به جهانی شدن اقتصاد و تحول در حمل و نقل و شبکه ارتباطات و توسعه صادرات و واردات و توسعه تجارت آزاد و نظام سرمایهداری ختم میشود؟ آیا جهانی شدن، به این معنی است که آنچه در قرن بیستم آغاز شده و در قرن بیست و یکم استمرار یافته، دولتها را ملزم میکند که بدون توجّه به اقتصاد جهانی، برای مسائل داخلی خود برنامهریزی نکنند و همواره برنامههای اقتصادی خود را تحت الشعاع اقتصاد جهانی قرار دهند؟ آیا همین اندازه که اقتصاد سرمایهداری مرزها را درنوردیده و نظام بانکی زاییده از آن، دنیا را مسخر کرده، در جهانی شدن، کافی است؟
اگر جهانی شدن اقتصاد، توأم با استعمار ملّتها و استثمار مستمندان و استضعاف درماندگان و استحمار مردم عقب مانده و ناتوان نباشد، یک امر طبیعی است؛ چرا که گسترش تولیدات صنعتی و افزایش محصولات کشاورزی و لزوم تعامل ملّتها و داد و ستد انسانها ایجاب میکند که نهادهای اقتصادی به جای این که بومی و منطقهای عمل کنند، فرامنطقهای و قارهای و جهانی عمل کنند. اقتصاد بسته و گره خورده باید تبدیل شود به اقتصاد باز و روان و پویا؛ تا هم مازاد محصولات در جاهایی که وجود ندارد، به مصرف برسد و هم خلأهای ابزاری و خوراکی برطرف شود و هم با رونق بازار کار و تجارت، برنامه اشتغال گسترش یابد و طیف وسیعی از مردم جذب تولید و نقل و انتقال و تجارت شوند.
شاید به همین جهت بود که مک لوهان در دهه ششم قرن بیستم مسأله «دهکده جهانی» را مطرح کرد.(1) او معتقد بود جهان کنونی به واسطه گسترش رسانهها و وسائل ارتباطات، با همه پهناوری و گستردگی و پراکندگی، آن چنان به هم پیوسته و روابط آن به هم گره خورده و تار و پود آن درهم تنیده که گویی تبدیل به یک روستای بسیار کوچک چند خانواری شده و نه تنها کشورها بلکه منطقهها و اقلیمها هم خانوارهای آن نیستند؛ بلکه نژادها یا قارّهها میتوانند خانوارهای آن محسوب شوند.
اصولاً دنیای قدیم همواره در راه اتصال شرق به غرب و ارتباط قارهها و عبور از اقیانوسها تلاش میکرده است. جاده ابریشم که از ایران میگذشت، نشانی از همین تلاش است. شهر مکه در عربستان که در نزدیکی سواحل دریای احمر قرار داشت، یک شهر کاملاً تجارتی بود و مردم بسیاری از کشورها با آن آشنایی داشتند. بیجهت نیست که خداوند کعبه را به عنوان مطاف اهل توحید و قبلهگاه مسلمین همواره در آن شهر حفظ میکند، تا بهتر شناخته شود و خود حلقه ارتباط ملّتها باشد.
هنگامی که لشکری از فیل سواران به
_______________________________
1. فرهنگ واژهها، صفحه 249.
_______________________________
فرماندهی ابرهه به عزم ویران کردن کعبه و از رونق انداختن آن به اطراف مکّه آمدند و مردم شهر از ترس جان خود به کوهها پناه بردند و شهر را تخلیه کردند، خداوند با فرستادن پرندگانی به نام ابابیل آنها را سنگباران و هلاک کرد.(2) چرا؟ خود در این باره فرمود:
«لإیلافِ قُرَیْشٍ * إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَالصَّیفِ».(3)
این امداد الهی و غیبی که با مأموریت پرندگان تحقق یافت و متجاوزان اشغالگر را هلاک و منکوب ساخت، به این منظور بود که قریش یعنی سکنه اصلی شهر مکّه به آن شهر، دل ببندند و آنجا را تخلیه نکنند و موقعیت تجارتی و کاروانهای زمستانی و تابستانی آن، آسیب نبیند و جایگاه مردمی کعبه و مسجدالحرام که نه برای قریش بود و نه برای عرب، بلکه برای «ناس»(4) بود، مستحکم و برقرار بماند. جالب این است که طبق همان آیات سوره فیل و قریش که در حکم یک سورهاند خداوند به این نکته اشاره کرده است که قریش و ماندگاری آنها در مکه و به راه انداختن کاروانهای تجارتی زمستانی و تابستانی هدف نبود، بلکه وسیله بود برای تحکیم و تثبیت آیین توحید و پرستش خدای کعبه؛ از این رو به آنها فرمود:
«فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذا الْبَیْتِ الَّذِی اگطْعَمَهُمْ مِنْ جُوجٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوفٍ».(5)
«پس باید پروردگار این خانه را که آنها را از گرسنگی سیر کرد و از ترس و بیم ایمنی بخشید، پرستش کنند».
اگر مردم مکه و به خصوص قرشیان قداست کعبه را به وسیله یکتاپرستی و تعظیم شعایر الهی و ریشه کردن خرافات و رسوبات شرک، پاس بدارند، کعبه همچون مرکز یک دایره که حلقه ارتباط تمام اجزای دایره است حلقه ارتباط تمام نقاط جهان خواهد شد.
_______________________________
2. نگاه کنید به آیات سورؤ مبارکؤ «فیل».
3. قریش/1و2.
4. «والمسجدِ الحرامِ الَّذی جعلناهُ للنّاسِ»(حج/25)
5. قریش/3و4.
_______________________________
ب. در بعد اجتماعی
آیا جهانی شدن، یک مفهوم اجتماعی است؟ آیا اگر الگوهای زندگی، عمومی و همگانی شود و مرزهای ممالک را در نوردد و مردم جهان با مسائل و مشکلات مشترکی روبه رو شوند، پروسه جهانی شدن تحقق یافته است؟
امروز مسائلی از قبیل اعتیاد و مشکلاتی از قبیل بیماری ایدز و گرفتاریهایی از قبیل تورم و بیکاری و دلهرههایی از سلاحهای مخرب و ابزاررهای کشتار جمعی که برخی از کشورها به حد وفور فراهم کرده و از طریق شورای حکام، آژانش بین المللی اتمی کشورهای در حال پیشرفت را از داشتن آن محروم ساختهاند مردم جهان را در وحشت و اضطراب فرو برده است.
مهاجرتها و توریسم، وسیله انتقال آداب و عادات و رسوم و فرهنگها و زبانها و ادیان شده است. اسلام هم که به حق داعیه جهانی شدن دارد، از مهاجرتها و صنعت جهانگردی، بهره بسیار برده و در سراسر جهان نفوذ کرده است و اگر خصیصه جهانگردی و مهاجرت از انسانها گرفته شود، تمام فرهنگها و تمدنها و دیانتها به صورت بومی و محلی و قومی باقی میماندند و راه به جایی نمیبردند.
امروز کمتر کشوری است که در قالب حکومت جمهوری یا مشروطه، شعار دموکراسی یا مردم سالاری سر ندهد. حتی کشورهای معدودی که در این راه، گامی برنداشتهاند، ناگزیر شدهاند که در این راه گامهایی بردارند و هر چند در شعار، خود را در مسیر دموکراتیزه شدن، معرفی کنند.
حکومتهای فدرال و اتحادیههایی مثل اتحادیه اروپا و افریقا نشان و نماد این است که مسائل اجتماعی و نهادهای جمعی در حال نوردیدن مرزها و یگانه شدن اشکال زندگی اجتماعی و حذف فاصلهها و دوگانگیها است.
نظام نوین جهانی در قالب توسعه مشترکات عقلانی و حذف ویژگیهای غیر عقلانی و تحقق «امّت واحده»(6) از
_______________________________
6. این تعبیر از قرآن است. سورؤ...
_______________________________
پویندگی و تحرک عجیبی برخوردار شده است. هر چند دولتهای فرصت طلب و زورگو میکوشند که خود را در نظام نوین جهانی بر مردم جهان تحمیل کنند و زبان و آداب و فرهنگ و سلطه خود را به مردم بقبولانند و بر مردم جهان، آقایی کنند.
ج. در بُعد سیاسی
مسائل اجتماعی و مشترکاتی که جهان چند قطبی را به سمت جهان تک قطبی سوق میدهد، چنان با مسائل سیاسی درهم تنیده که جدا کردن آنها از یکدیگر کار سهل و آسانی نیست. در عین حال، میتوان در مقام مطالعه و اظهار نظر، اینها را از یکدیگر تفکیک کرد.
طرح مسائل اجتماعی و مشترکات جهان بشری میتواند به دور از هرگونه گرایش سیاسی باشد. در این صورت یک متفکر اجتماعی و یک جامعه شناس به دور از این که آنچه در مقام تحقیق و پژوهش ارائه میدهد، یا سیاستی موافق یا مخالف باشد و یک جریان سیاسی یا مملکتی آن را بپسندد یا نپسندد و برای سیاست آن، مضر یا مفید باشد، صرفاً به اظهار نظر علمی میپردازد. حتّی در مقام عمل هم گاهی مطلوب این است که کسانی که در یک نهاد، انجام وظیفه میکنند، گرایشهای سیاسی را در کار خود دخالت ندهند؛ بلکه کار خود را برکنار از منافع و مضارّ سیاسی انجام دهند. به عنوان مثال، قاضی باید در حین قضاوت از هرگونه حبّ و بغض و گرایشی خود را به دور نگاه دارد. او فقط باید به وظیفه و مسئولیت خود توجه کند و نه به امور دیگر. کسانی که در قوای رزمی و دفاعی خدمت میکنند، نیز باید چنین باشند. فقها نیز در مقام اجتهاد و استنباطهای فقهی باید به دور از اغراض و منافع و مضار، سعی کنند که استفراغ وسع را به بالاترین درجه ممکن برسانند و آنچه بین خود و خدا حق، تشخیص میدهند، بیان کننده و در مقام عمل نیز خود را از اغراض مصونیت بخشند.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سویی دیده شد
یکی از فقهای ما زمانی که میخواست درباره طهارت یا نجاست آب چاه با ملاقات نجس تحقیق و استننباط کند، دستور داد که چاه منزلش را پر کنند، تا منفعت چاه، حجاب دیده عقل و استنباط او نشود.
سیاستها اگر تلطیف شوند، میتوانند ملّتها و کشورها را به سوی همزیستی مسالمت آمیز رهنمود شوند و آرام آرام، جهان چند قطبی را به سوی جهان تک قطبی سوق دهند و نظم و آرامش و تعاون و تعاضد و همدردی و همفکری را بر این دنیای آشفته و دنیایی که رابطههای حاکم بر آن، رابطه گرگ و میش است، سیطره بخشند؛ ولی هیهات که طاغوتها و طاغوتچهها سر جای خود بنشینند و اجازه دهند که دنیا به سوی چنین مرحلهای به پیش تازد. در عین حال، باید نوید دهیم که چنین چیزی شدنی است. هر چند موانع آن بسیار و مقتضیات آن ضعیف باشد. بشر باید به حدّی از رشد و درایت و کمال برسد که خود قویترین مقتضی باشد و موانع را هر اندازه قویتر باشند، از سر راه بردارد و البته چنین خواهد شد.
متأسفانه سیاستهای استکباری طی تاریخی دراز کوشیدهاند که جهان را به سوی تک قطبی شدن سوق دهند. ابزار این سیاستها تضعیف دولتها و سرکوب ملّتها و ویران کردن شهرها و غارت سرمایهها و به بردگی کشیدن انسانهای ضعیف و مستضعف و کشتار و تار و مار کردن و ایجاد رعب و وحشت بوده و هست. جهان قبل از طلوع خورشید پرفروغ اسلام، جهان دو قطبی بود. یک قطب آن امپراتوری روم و قطب دیگر آن، امپراتوری ایران بود. اسلام که آمد، این معادله را به هم زد و خود قطبی تک و یگانه شد. امّا نه یک قطب تحمیلی و دیکتاتورمآبانه، بلکه قطبی که ملّتها حامی آن بودند و خود، دولتهای محلی را به تسلیم وادار میکردند. ملّتها گم شده خود را در دعوت آسمانی اسلام یافتند و از صمیم قلب به اسلام گفتند:
رواق منظر چشم من آشیانه توست
قدم گذار و فرود آی خانه خانه توست
افسوس که انحرافات سیاسی و اخلاقی و رفتاری خلفای جور، خود مانع بزرگی در راه تک قطبی شدن جهان بشری بودند و مردم را از جور و ستم خود سوزاندند و خاکستر کردند. با این همه معنویت اسلام و پاکی و عصمت رهبران واقعی گرایش به سوی جهان تک قطبی و حرکت به سوی جهانی شدن را سرعت میبخشید. آری:
گر چه ز جور خلفا سوختیم
ز آل علی معرفت آموختیم
دولت صفوی و دولت عثمانی، جهان را دو قطبی کرده بود؛ ولی این دو قطبی بودن زاییده سیاست غلط هر دو بود؛ چرا که درست است که به لحاظ مذهبی اختلافاتی بود؛ ولی مشترکات عقیدتی چندان قوی و مستحکم بود که آنها میتوانستند با مسالمت کامل در کنار یکدیگر زندگی کنند ونگذارند که قطب ملحد غربی پای بگیرد و هر دو را درهم بکوبد.
بحث سنی و شیعه، بحث تازهای نیست. آنهایی که به اختلافات دامن میزدند، منافع پوچ مادی و سیاسی خود را در همین میدیدند و الاّ اگر حسن نیست و سعه صدر و روح تسام اسلامی حاکم بود، هیچمشکلی نبود که شیعه و سنی در کنار هم زندگی کنند و به جای دشمنی و کینهتوزی، برادری و تفاهم پیشه خود سازند.
آیا در دوران حکومت حقّه علوی، همه مردم، شیعه بودند؟ آیا همه آنهایی که در نماز جماعت و جمعه و عیدین حضرت شرکت میکردند و در جنگها در راه آرمان آن حضرت میجنگیدند، مخالف خلفای پیشین بودند؟ لشکریان آن حضرت برای چه میجنگیدند؟ هدف، برانداختن قسط قاسطین و نکث ناکثین و مرق مارقین بود، یا اهداف دیگری دنبال میشد؟
راه دور نرویم، آیا امروز شیعه و سنی ایران در زیر سایه حکومت جمهوری اسلامی که یک حکومت شیعی است با هم و در کنار هم زندگی نمیکنند؟ نمیخواهیم به حکومت شاهان قاجار وپهلوی مثال بزنیم. کسانی که در رأس این حکومتها بودهاند، هر چند به ظاهر خود را شیعه مینامیدند، ولی حق این است که اخلاق و رفتار آنها از تشیع علوی به دور بوده، بلکه مورد قبول اهل سنت هم نبودهاند.
مغولها قوم جسور و سفاک و بیباکی بودند که تا آنجا که توانستند پیش رفتند و مرزها را درهم کوبیدند و میرفتند که جهان تک قطبی مغولی را پدید آورند؛ ولی سرانجام خود در فرهنگ اسلامی هضم شدند و از آنها شیعه خدابندهای پدید آمد که نام خود را از الجایتیو به محمد برگردانید و گنبد عظیم سلطانیه را پدید آورد که بر تمام آجرهای آن کلمه «یا علی» نقش گرفته و میگویند تصمیم داشت که قبر مطهر علوی را از نجف به آنجا منتقل کند، ولی در برابر نهی علما تسلیم و از این کار منصرف شد.(7)
در دنیای معاصر سیاستهای گوناگونی در تلاش بوده و هست که با رفتار استکباری خود جهان را تک قطبی سازند.
جنگ و دعوای سیاسی مارکسیسم شوروی و فاشیسم آلمانی و لیبرالیسم آمریکایی بر سر جهانی شدن و پدید آوردن جهان تک قطبی بوده است. فاشیسم آلمانی به رهبری هیتلر، داعیه جهانی شدن داشت. مارکسیسم با تکیه بر یک فلسفه پوشالی که به قول استاد مطهری فلسفه نیست، با غروری فوق العاده و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی خود را در مسیر جهانی شدن قرار داده بود. لیبرالیسم امریکایی که با توطئههایی ضد بشری هر دو رقیب را به زانو درآورده، در پی تحمیل خود بر همه جهان و فراهم سازی مقدمات جهانی شدن و بسط و توسعه حاکمیت خویش برآمده است.
روزگاری استعمار پیر و مکار و روباه صفت انگلیس با تشکیل یک امپراتوری بزرگ و فراگیر میرفت که خود را جهانی
_______________________________
7. تشیّع وی به برکت مناظراتی بود که علاّمه حلّی با بزرگان علمای اهل سنت انجام داد. نگ: روضات الجنات:2/269 به بعد شمارؤ 198.
_______________________________
کند و رقبای دیگر را از پای درآورد. فرانسه هم فرزندی شومی به نام ناپلئون زاییده بود و در هر جا که راه مییافت، به نابودی فرهنگها و درهم کوبیدن مرزها همت میگمارد. روسیه قبل از انقلاب اکتبر 1917 افعی گرسنه دیگری بود که داعیه فراگیری و مرزشکنی و حاکمیت امپراتور مآبانه را در سر میپروراند.
اکنون لیبرالیسم آمریکایی که در زیر چهره آرام لیبرالیستی ودموکرات مآبی، چهره مخوف فاشیسم را پنهان کرده است کما بیش خود را برای تحمیل بر جهان و درهم شکستن مرزها آماده کرده است، بسیار طبیعی است که این برنامه را از راه ورود به کشورهای بیجان و ضعیف در دست اجرا گذارد. در سالهای اخیر با روی کار آوردن طالبان، نخستین طعمهاش در منطقه ما افغانستان و پس از آن عراق بوده است. معلوم نیست برنامه بعدی در کدام کشور پیاده شود. بدیهی است که هر کشوری ضعیفتر و فرسودهتر و نامنسجمتر باشد، برای بلعیده شدن آمادهتر است.
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مرد
هر چند تلاشهای مذبوحانه لیبرالیسم در راه تک قطبی کردن جهان، به شدت ادامه دارد؛ ولی اعتقاد برخی از صاحبنظران این است که: «جهان جدید سلطه مطلق هیچ ابرقدرت سیاسی را دربرندارد. آن چه از نظر سیاسی به نظر میرسد، طلیعه ظهور یک جهان چند قطبی و چند مرکزی و پراکنده است... دولتهای ملّی را باید آخرین سنگر مقاومت در برابر جهانی شدن (از حیث سیاسی) محسوب کرد؛ ولی حتّی اگر دولتها از این مقاومت پیروز بیرون آیند، مسلّماً باز هم قدرت پیشین خود را نمیتوانند حفظ کنند».(8)
اکنون منافع ملّی و منافع جهانی در حال ادغام شدن میباشند. هیچ دولتی نمیتواند محدودیتهای جهانی و بین المللی را نادیده بگیرد. سازمان ملل و شورای امنیت که نامی بی مسمّی و
_______________________________
8. فرهنگ واژهها، صفحه 253.
_______________________________
دلقکی بی محتواست وظیفه دارند که از آنجه صلح و امنیت و آسایش جهانی را به خطر میاندازند، جلوگیری کنند؛ ولی این هم تنها برای کشورهای جهان سوم، کاربری دارد. برخی از کشورها شورای امنیت و سازمان ملل را دور میزنند و گوششان بدهکار هیچ توصیه و قطعنامهای نیست.
برخی از اهل نظر باور ندارند که جهانی شدن ناشی از قوت و قدرت وشوکت و سلاح و رباط باشد. علیرغم این که غرب همه امکانات را در حیطه انحصار خود درآورده و با مکیدن خون دیگران زالوی درشت و متورمی شده است، نه تنها جهانی نخواهد شد، بلکه علایم و نشانههای انحطاطش هویدا و آشکار است.(9)
آیا سدّی همچون سدّ ذوالقرنین قرآنی که پیشروی و چپاولگری و مرزشکنی قوم یأجوج و مأجوج(10) را که گویا همان قوم مغول بوده(11) مهار کرد، وجود دارد که این یأجوج و مأجوج زمان را سر جای خود بنشاند و خود با نفوذ معنوی در دل ملّتها و نژادها و اقوام گوناگون با رنگها و زبانهای مختلف، انسانها را در زیر یک پرچم گرد آورد و جهان تک قطبی را با پرچم واحد و دولت واحد و نظام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی وحد و فرهنگ واحد پدید آورد و با یک مدیریت عالی و کامل و پیشرفته، عدالت و آسایش را برای همگان فراهم سازد؟
امروز امر عجیبی اتفاق افتاده است. این درست است که میگویند: تاریخ تکار میشود. دورانی بود که دنیای دو قطبی ناگهان خود را با اسلام رو به رو دید. اسلامی که به هر دو قطب«نه» گفت، تودههای تشنه عدالت را پروانهوار برگرد شمع پرفروغ خود گرد آورد و در حالی که آنها بر سر تک قطبی کردن جهان به منازعه
_______________________________
9.نگاه کنید به روزنامؤ کیهان، شماره 17918، مصاحبه دکتر حسین کجویان.
10. سورؤ کهف، آیات 82 به بعد.
11. قصص قرآن صدر بلاغی، صفحه 351 (فرهنگ قصص: ذوالقرنین).
پرداخته بودند، ناگهان نیروی سومی از عرصه غیب، سربرآورد و هر دو را به چالش کشید و خود در راه جهانی شدن پیش تاز شد. اکنون چالش واقعی میان لیبرالیسم و فاشیسم و مارکسیسم نیست. اگر لیبرالیسم هم به ظاهر فاشیسم و مراکسیسم را بر زمین نکوبیده بود، باز هم چالشگر واقعی، عرصه را بر هر سه تنگ میکرد و آنها ناگزیر بودند که اتحاد شوم مثلث را برقرار سازند.
امروز هنوز هم نفوذ و قدرت اسلام، در زیر سیطره لیبرالیسم، فاشیسم ومارکسیسم حضور دارد و حیرتمندانه مشاهده میکنیم که هر جا پای اسلام به میان میآید، با هم متحد میشوند و اختلاف دیرینه را فراموش میکنند. اتحادیه اروپا و آمریکای فدرال به هیجوجه با هم صفا و صمیمت ندارند؛ ولی با همه اختلافات خود بر سر یک مسأله اتفاق دارند و آن، این است که نگذارند اسلام ناب سر برآورد و عرصه را بر همه جهانخواران تنگ کند. بی جهت نیست که گفتهاند: «الکفرُ ملّة واحدة».
الف. در بعد اقتصاد
آیا جهانی شدن یک مفهوم اقتصادی است؟ آیا جهانی شدن، به جهانی شدن اقتصاد و تحول در حمل و نقل و شبکه ارتباطات و توسعه صادرات و واردات و توسعه تجارت آزاد و نظام سرمایهداری ختم میشود؟ آیا جهانی شدن، به این معنی است که آنچه در قرن بیستم آغاز شده و در قرن بیست و یکم استمرار یافته، دولتها را ملزم میکند که بدون توجّه به اقتصاد جهانی، برای مسائل داخلی خود برنامهریزی نکنند و همواره برنامههای اقتصادی خود را تحت الشعاع اقتصاد جهانی قرار دهند؟ آیا همین اندازه که اقتصاد سرمایهداری مرزها را درنوردیده و نظام بانکی زاییده از آن، دنیا را مسخر کرده، در جهانی شدن، کافی است؟
اگر جهانی شدن اقتصاد، توأم با استعمار ملّتها و استثمار مستمندان و استضعاف درماندگان و استحمار مردم عقب مانده و ناتوان نباشد، یک امر طبیعی است؛ چرا که گسترش تولیدات صنعتی و افزایش محصولات کشاورزی و لزوم تعامل ملّتها و داد و ستد انسانها ایجاب میکند که نهادهای اقتصادی به جای این که بومی و منطقهای عمل کنند، فرامنطقهای و قارهای و جهانی عمل کنند. اقتصاد بسته و گره خورده باید تبدیل شود به اقتصاد باز و روان و پویا؛ تا هم مازاد محصولات در جاهایی که وجود ندارد، به مصرف برسد و هم خلأهای ابزاری و خوراکی برطرف شود و هم با رونق بازار کار و تجارت، برنامه اشتغال گسترش یابد و طیف وسیعی از مردم جذب تولید و نقل و انتقال و تجارت شوند.
شاید به همین جهت بود که مک لوهان در دهه ششم قرن بیستم مسأله «دهکده جهانی» را مطرح کرد.(1) او معتقد بود جهان کنونی به واسطه گسترش رسانهها و وسائل ارتباطات، با همه پهناوری و گستردگی و پراکندگی، آن چنان به هم پیوسته و روابط آن به هم گره خورده و تار و پود آن درهم تنیده که گویی تبدیل به یک روستای بسیار کوچک چند خانواری شده و نه تنها کشورها بلکه منطقهها و اقلیمها هم خانوارهای آن نیستند؛ بلکه نژادها یا قارّهها میتوانند خانوارهای آن محسوب شوند.
اصولاً دنیای قدیم همواره در راه اتصال شرق به غرب و ارتباط قارهها و عبور از اقیانوسها تلاش میکرده است. جاده ابریشم که از ایران میگذشت، نشانی از همین تلاش است. شهر مکه در عربستان که در نزدیکی سواحل دریای احمر قرار داشت، یک شهر کاملاً تجارتی بود و مردم بسیاری از کشورها با آن آشنایی داشتند. بیجهت نیست که خداوند کعبه را به عنوان مطاف اهل توحید و قبلهگاه مسلمین همواره در آن شهر حفظ میکند، تا بهتر شناخته شود و خود حلقه ارتباط ملّتها باشد.
هنگامی که لشکری از فیل سواران به
_______________________________
1. فرهنگ واژهها، صفحه 249.
_______________________________
فرماندهی ابرهه به عزم ویران کردن کعبه و از رونق انداختن آن به اطراف مکّه آمدند و مردم شهر از ترس جان خود به کوهها پناه بردند و شهر را تخلیه کردند، خداوند با فرستادن پرندگانی به نام ابابیل آنها را سنگباران و هلاک کرد.(2) چرا؟ خود در این باره فرمود:
«لإیلافِ قُرَیْشٍ * إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَالصَّیفِ».(3)
این امداد الهی و غیبی که با مأموریت پرندگان تحقق یافت و متجاوزان اشغالگر را هلاک و منکوب ساخت، به این منظور بود که قریش یعنی سکنه اصلی شهر مکّه به آن شهر، دل ببندند و آنجا را تخلیه نکنند و موقعیت تجارتی و کاروانهای زمستانی و تابستانی آن، آسیب نبیند و جایگاه مردمی کعبه و مسجدالحرام که نه برای قریش بود و نه برای عرب، بلکه برای «ناس»(4) بود، مستحکم و برقرار بماند. جالب این است که طبق همان آیات سوره فیل و قریش که در حکم یک سورهاند خداوند به این نکته اشاره کرده است که قریش و ماندگاری آنها در مکه و به راه انداختن کاروانهای تجارتی زمستانی و تابستانی هدف نبود، بلکه وسیله بود برای تحکیم و تثبیت آیین توحید و پرستش خدای کعبه؛ از این رو به آنها فرمود:
«فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذا الْبَیْتِ الَّذِی اگطْعَمَهُمْ مِنْ جُوجٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوفٍ».(5)
«پس باید پروردگار این خانه را که آنها را از گرسنگی سیر کرد و از ترس و بیم ایمنی بخشید، پرستش کنند».
اگر مردم مکه و به خصوص قرشیان قداست کعبه را به وسیله یکتاپرستی و تعظیم شعایر الهی و ریشه کردن خرافات و رسوبات شرک، پاس بدارند، کعبه همچون مرکز یک دایره که حلقه ارتباط تمام اجزای دایره است حلقه ارتباط تمام نقاط جهان خواهد شد.
_______________________________
2. نگاه کنید به آیات سورؤ مبارکؤ «فیل».
3. قریش/1و2.
4. «والمسجدِ الحرامِ الَّذی جعلناهُ للنّاسِ»(حج/25)
5. قریش/3و4.
_______________________________
ب. در بعد اجتماعی
آیا جهانی شدن، یک مفهوم اجتماعی است؟ آیا اگر الگوهای زندگی، عمومی و همگانی شود و مرزهای ممالک را در نوردد و مردم جهان با مسائل و مشکلات مشترکی روبه رو شوند، پروسه جهانی شدن تحقق یافته است؟
امروز مسائلی از قبیل اعتیاد و مشکلاتی از قبیل بیماری ایدز و گرفتاریهایی از قبیل تورم و بیکاری و دلهرههایی از سلاحهای مخرب و ابزاررهای کشتار جمعی که برخی از کشورها به حد وفور فراهم کرده و از طریق شورای حکام، آژانش بین المللی اتمی کشورهای در حال پیشرفت را از داشتن آن محروم ساختهاند مردم جهان را در وحشت و اضطراب فرو برده است.
مهاجرتها و توریسم، وسیله انتقال آداب و عادات و رسوم و فرهنگها و زبانها و ادیان شده است. اسلام هم که به حق داعیه جهانی شدن دارد، از مهاجرتها و صنعت جهانگردی، بهره بسیار برده و در سراسر جهان نفوذ کرده است و اگر خصیصه جهانگردی و مهاجرت از انسانها گرفته شود، تمام فرهنگها و تمدنها و دیانتها به صورت بومی و محلی و قومی باقی میماندند و راه به جایی نمیبردند.
امروز کمتر کشوری است که در قالب حکومت جمهوری یا مشروطه، شعار دموکراسی یا مردم سالاری سر ندهد. حتی کشورهای معدودی که در این راه، گامی برنداشتهاند، ناگزیر شدهاند که در این راه گامهایی بردارند و هر چند در شعار، خود را در مسیر دموکراتیزه شدن، معرفی کنند.
حکومتهای فدرال و اتحادیههایی مثل اتحادیه اروپا و افریقا نشان و نماد این است که مسائل اجتماعی و نهادهای جمعی در حال نوردیدن مرزها و یگانه شدن اشکال زندگی اجتماعی و حذف فاصلهها و دوگانگیها است.
نظام نوین جهانی در قالب توسعه مشترکات عقلانی و حذف ویژگیهای غیر عقلانی و تحقق «امّت واحده»(6) از
_______________________________
6. این تعبیر از قرآن است. سورؤ...
_______________________________
پویندگی و تحرک عجیبی برخوردار شده است. هر چند دولتهای فرصت طلب و زورگو میکوشند که خود را در نظام نوین جهانی بر مردم جهان تحمیل کنند و زبان و آداب و فرهنگ و سلطه خود را به مردم بقبولانند و بر مردم جهان، آقایی کنند.
ج. در بُعد سیاسی
مسائل اجتماعی و مشترکاتی که جهان چند قطبی را به سمت جهان تک قطبی سوق میدهد، چنان با مسائل سیاسی درهم تنیده که جدا کردن آنها از یکدیگر کار سهل و آسانی نیست. در عین حال، میتوان در مقام مطالعه و اظهار نظر، اینها را از یکدیگر تفکیک کرد.
طرح مسائل اجتماعی و مشترکات جهان بشری میتواند به دور از هرگونه گرایش سیاسی باشد. در این صورت یک متفکر اجتماعی و یک جامعه شناس به دور از این که آنچه در مقام تحقیق و پژوهش ارائه میدهد، یا سیاستی موافق یا مخالف باشد و یک جریان سیاسی یا مملکتی آن را بپسندد یا نپسندد و برای سیاست آن، مضر یا مفید باشد، صرفاً به اظهار نظر علمی میپردازد. حتّی در مقام عمل هم گاهی مطلوب این است که کسانی که در یک نهاد، انجام وظیفه میکنند، گرایشهای سیاسی را در کار خود دخالت ندهند؛ بلکه کار خود را برکنار از منافع و مضارّ سیاسی انجام دهند. به عنوان مثال، قاضی باید در حین قضاوت از هرگونه حبّ و بغض و گرایشی خود را به دور نگاه دارد. او فقط باید به وظیفه و مسئولیت خود توجه کند و نه به امور دیگر. کسانی که در قوای رزمی و دفاعی خدمت میکنند، نیز باید چنین باشند. فقها نیز در مقام اجتهاد و استنباطهای فقهی باید به دور از اغراض و منافع و مضار، سعی کنند که استفراغ وسع را به بالاترین درجه ممکن برسانند و آنچه بین خود و خدا حق، تشخیص میدهند، بیان کننده و در مقام عمل نیز خود را از اغراض مصونیت بخشند.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سویی دیده شد
یکی از فقهای ما زمانی که میخواست درباره طهارت یا نجاست آب چاه با ملاقات نجس تحقیق و استننباط کند، دستور داد که چاه منزلش را پر کنند، تا منفعت چاه، حجاب دیده عقل و استنباط او نشود.
سیاستها اگر تلطیف شوند، میتوانند ملّتها و کشورها را به سوی همزیستی مسالمت آمیز رهنمود شوند و آرام آرام، جهان چند قطبی را به سوی جهان تک قطبی سوق دهند و نظم و آرامش و تعاون و تعاضد و همدردی و همفکری را بر این دنیای آشفته و دنیایی که رابطههای حاکم بر آن، رابطه گرگ و میش است، سیطره بخشند؛ ولی هیهات که طاغوتها و طاغوتچهها سر جای خود بنشینند و اجازه دهند که دنیا به سوی چنین مرحلهای به پیش تازد. در عین حال، باید نوید دهیم که چنین چیزی شدنی است. هر چند موانع آن بسیار و مقتضیات آن ضعیف باشد. بشر باید به حدّی از رشد و درایت و کمال برسد که خود قویترین مقتضی باشد و موانع را هر اندازه قویتر باشند، از سر راه بردارد و البته چنین خواهد شد.
متأسفانه سیاستهای استکباری طی تاریخی دراز کوشیدهاند که جهان را به سوی تک قطبی شدن سوق دهند. ابزار این سیاستها تضعیف دولتها و سرکوب ملّتها و ویران کردن شهرها و غارت سرمایهها و به بردگی کشیدن انسانهای ضعیف و مستضعف و کشتار و تار و مار کردن و ایجاد رعب و وحشت بوده و هست. جهان قبل از طلوع خورشید پرفروغ اسلام، جهان دو قطبی بود. یک قطب آن امپراتوری روم و قطب دیگر آن، امپراتوری ایران بود. اسلام که آمد، این معادله را به هم زد و خود قطبی تک و یگانه شد. امّا نه یک قطب تحمیلی و دیکتاتورمآبانه، بلکه قطبی که ملّتها حامی آن بودند و خود، دولتهای محلی را به تسلیم وادار میکردند. ملّتها گم شده خود را در دعوت آسمانی اسلام یافتند و از صمیم قلب به اسلام گفتند:
رواق منظر چشم من آشیانه توست
قدم گذار و فرود آی خانه خانه توست
افسوس که انحرافات سیاسی و اخلاقی و رفتاری خلفای جور، خود مانع بزرگی در راه تک قطبی شدن جهان بشری بودند و مردم را از جور و ستم خود سوزاندند و خاکستر کردند. با این همه معنویت اسلام و پاکی و عصمت رهبران واقعی گرایش به سوی جهان تک قطبی و حرکت به سوی جهانی شدن را سرعت میبخشید. آری:
گر چه ز جور خلفا سوختیم
ز آل علی معرفت آموختیم
دولت صفوی و دولت عثمانی، جهان را دو قطبی کرده بود؛ ولی این دو قطبی بودن زاییده سیاست غلط هر دو بود؛ چرا که درست است که به لحاظ مذهبی اختلافاتی بود؛ ولی مشترکات عقیدتی چندان قوی و مستحکم بود که آنها میتوانستند با مسالمت کامل در کنار یکدیگر زندگی کنند ونگذارند که قطب ملحد غربی پای بگیرد و هر دو را درهم بکوبد.
بحث سنی و شیعه، بحث تازهای نیست. آنهایی که به اختلافات دامن میزدند، منافع پوچ مادی و سیاسی خود را در همین میدیدند و الاّ اگر حسن نیست و سعه صدر و روح تسام اسلامی حاکم بود، هیچمشکلی نبود که شیعه و سنی در کنار هم زندگی کنند و به جای دشمنی و کینهتوزی، برادری و تفاهم پیشه خود سازند.
آیا در دوران حکومت حقّه علوی، همه مردم، شیعه بودند؟ آیا همه آنهایی که در نماز جماعت و جمعه و عیدین حضرت شرکت میکردند و در جنگها در راه آرمان آن حضرت میجنگیدند، مخالف خلفای پیشین بودند؟ لشکریان آن حضرت برای چه میجنگیدند؟ هدف، برانداختن قسط قاسطین و نکث ناکثین و مرق مارقین بود، یا اهداف دیگری دنبال میشد؟
راه دور نرویم، آیا امروز شیعه و سنی ایران در زیر سایه حکومت جمهوری اسلامی که یک حکومت شیعی است با هم و در کنار هم زندگی نمیکنند؟ نمیخواهیم به حکومت شاهان قاجار وپهلوی مثال بزنیم. کسانی که در رأس این حکومتها بودهاند، هر چند به ظاهر خود را شیعه مینامیدند، ولی حق این است که اخلاق و رفتار آنها از تشیع علوی به دور بوده، بلکه مورد قبول اهل سنت هم نبودهاند.
مغولها قوم جسور و سفاک و بیباکی بودند که تا آنجا که توانستند پیش رفتند و مرزها را درهم کوبیدند و میرفتند که جهان تک قطبی مغولی را پدید آورند؛ ولی سرانجام خود در فرهنگ اسلامی هضم شدند و از آنها شیعه خدابندهای پدید آمد که نام خود را از الجایتیو به محمد برگردانید و گنبد عظیم سلطانیه را پدید آورد که بر تمام آجرهای آن کلمه «یا علی» نقش گرفته و میگویند تصمیم داشت که قبر مطهر علوی را از نجف به آنجا منتقل کند، ولی در برابر نهی علما تسلیم و از این کار منصرف شد.(7)
در دنیای معاصر سیاستهای گوناگونی در تلاش بوده و هست که با رفتار استکباری خود جهان را تک قطبی سازند.
جنگ و دعوای سیاسی مارکسیسم شوروی و فاشیسم آلمانی و لیبرالیسم آمریکایی بر سر جهانی شدن و پدید آوردن جهان تک قطبی بوده است. فاشیسم آلمانی به رهبری هیتلر، داعیه جهانی شدن داشت. مارکسیسم با تکیه بر یک فلسفه پوشالی که به قول استاد مطهری فلسفه نیست، با غروری فوق العاده و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی خود را در مسیر جهانی شدن قرار داده بود. لیبرالیسم امریکایی که با توطئههایی ضد بشری هر دو رقیب را به زانو درآورده، در پی تحمیل خود بر همه جهان و فراهم سازی مقدمات جهانی شدن و بسط و توسعه حاکمیت خویش برآمده است.
روزگاری استعمار پیر و مکار و روباه صفت انگلیس با تشکیل یک امپراتوری بزرگ و فراگیر میرفت که خود را جهانی
_______________________________
7. تشیّع وی به برکت مناظراتی بود که علاّمه حلّی با بزرگان علمای اهل سنت انجام داد. نگ: روضات الجنات:2/269 به بعد شمارؤ 198.
_______________________________
کند و رقبای دیگر را از پای درآورد. فرانسه هم فرزندی شومی به نام ناپلئون زاییده بود و در هر جا که راه مییافت، به نابودی فرهنگها و درهم کوبیدن مرزها همت میگمارد. روسیه قبل از انقلاب اکتبر 1917 افعی گرسنه دیگری بود که داعیه فراگیری و مرزشکنی و حاکمیت امپراتور مآبانه را در سر میپروراند.
اکنون لیبرالیسم آمریکایی که در زیر چهره آرام لیبرالیستی ودموکرات مآبی، چهره مخوف فاشیسم را پنهان کرده است کما بیش خود را برای تحمیل بر جهان و درهم شکستن مرزها آماده کرده است، بسیار طبیعی است که این برنامه را از راه ورود به کشورهای بیجان و ضعیف در دست اجرا گذارد. در سالهای اخیر با روی کار آوردن طالبان، نخستین طعمهاش در منطقه ما افغانستان و پس از آن عراق بوده است. معلوم نیست برنامه بعدی در کدام کشور پیاده شود. بدیهی است که هر کشوری ضعیفتر و فرسودهتر و نامنسجمتر باشد، برای بلعیده شدن آمادهتر است.
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مرد
هر چند تلاشهای مذبوحانه لیبرالیسم در راه تک قطبی کردن جهان، به شدت ادامه دارد؛ ولی اعتقاد برخی از صاحبنظران این است که: «جهان جدید سلطه مطلق هیچ ابرقدرت سیاسی را دربرندارد. آن چه از نظر سیاسی به نظر میرسد، طلیعه ظهور یک جهان چند قطبی و چند مرکزی و پراکنده است... دولتهای ملّی را باید آخرین سنگر مقاومت در برابر جهانی شدن (از حیث سیاسی) محسوب کرد؛ ولی حتّی اگر دولتها از این مقاومت پیروز بیرون آیند، مسلّماً باز هم قدرت پیشین خود را نمیتوانند حفظ کنند».(8)
اکنون منافع ملّی و منافع جهانی در حال ادغام شدن میباشند. هیچ دولتی نمیتواند محدودیتهای جهانی و بین المللی را نادیده بگیرد. سازمان ملل و شورای امنیت که نامی بی مسمّی و
_______________________________
8. فرهنگ واژهها، صفحه 253.
_______________________________
دلقکی بی محتواست وظیفه دارند که از آنجه صلح و امنیت و آسایش جهانی را به خطر میاندازند، جلوگیری کنند؛ ولی این هم تنها برای کشورهای جهان سوم، کاربری دارد. برخی از کشورها شورای امنیت و سازمان ملل را دور میزنند و گوششان بدهکار هیچ توصیه و قطعنامهای نیست.
برخی از اهل نظر باور ندارند که جهانی شدن ناشی از قوت و قدرت وشوکت و سلاح و رباط باشد. علیرغم این که غرب همه امکانات را در حیطه انحصار خود درآورده و با مکیدن خون دیگران زالوی درشت و متورمی شده است، نه تنها جهانی نخواهد شد، بلکه علایم و نشانههای انحطاطش هویدا و آشکار است.(9)
آیا سدّی همچون سدّ ذوالقرنین قرآنی که پیشروی و چپاولگری و مرزشکنی قوم یأجوج و مأجوج(10) را که گویا همان قوم مغول بوده(11) مهار کرد، وجود دارد که این یأجوج و مأجوج زمان را سر جای خود بنشاند و خود با نفوذ معنوی در دل ملّتها و نژادها و اقوام گوناگون با رنگها و زبانهای مختلف، انسانها را در زیر یک پرچم گرد آورد و جهان تک قطبی را با پرچم واحد و دولت واحد و نظام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی وحد و فرهنگ واحد پدید آورد و با یک مدیریت عالی و کامل و پیشرفته، عدالت و آسایش را برای همگان فراهم سازد؟
امروز امر عجیبی اتفاق افتاده است. این درست است که میگویند: تاریخ تکار میشود. دورانی بود که دنیای دو قطبی ناگهان خود را با اسلام رو به رو دید. اسلامی که به هر دو قطب«نه» گفت، تودههای تشنه عدالت را پروانهوار برگرد شمع پرفروغ خود گرد آورد و در حالی که آنها بر سر تک قطبی کردن جهان به منازعه
_______________________________
9.نگاه کنید به روزنامؤ کیهان، شماره 17918، مصاحبه دکتر حسین کجویان.
10. سورؤ کهف، آیات 82 به بعد.
11. قصص قرآن صدر بلاغی، صفحه 351 (فرهنگ قصص: ذوالقرنین).
پرداخته بودند، ناگهان نیروی سومی از عرصه غیب، سربرآورد و هر دو را به چالش کشید و خود در راه جهانی شدن پیش تاز شد. اکنون چالش واقعی میان لیبرالیسم و فاشیسم و مارکسیسم نیست. اگر لیبرالیسم هم به ظاهر فاشیسم و مراکسیسم را بر زمین نکوبیده بود، باز هم چالشگر واقعی، عرصه را بر هر سه تنگ میکرد و آنها ناگزیر بودند که اتحاد شوم مثلث را برقرار سازند.
امروز هنوز هم نفوذ و قدرت اسلام، در زیر سیطره لیبرالیسم، فاشیسم ومارکسیسم حضور دارد و حیرتمندانه مشاهده میکنیم که هر جا پای اسلام به میان میآید، با هم متحد میشوند و اختلاف دیرینه را فراموش میکنند. اتحادیه اروپا و آمریکای فدرال به هیجوجه با هم صفا و صمیمت ندارند؛ ولی با همه اختلافات خود بر سر یک مسأله اتفاق دارند و آن، این است که نگذارند اسلام ناب سر برآورد و عرصه را بر همه جهانخواران تنگ کند. بی جهت نیست که گفتهاند: «الکفرُ ملّة واحدة».