آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

جهانی شدن در ابعاد مختلفی مطرح است. باید دید کدام؟
الف. در بعد اقتصاد
آیا جهانی شدن یک مفهوم اقتصادی است؟ آیا جهانی شدن، به جهانی شدن اقتصاد و تحول در حمل و نقل و شبکه ارتباطات و توسعه صادرات و واردات و توسعه تجارت آزاد و نظام سرمایه‏داری ختم می‏شود؟ آیا جهانی شدن، به این معنی است که آنچه در قرن بیستم آغاز شده و در قرن بیست و یکم استمرار یافته، دولتها را ملزم می‏کند که بدون توجّه به اقتصاد جهانی، برای مسائل داخلی خود برنامه‏ریزی نکنند و همواره برنامه‏های اقتصادی خود را تحت الشعاع اقتصاد جهانی قرار دهند؟ آیا همین اندازه که اقتصاد سرمایه‏داری مرزها را درنوردیده و نظام بانکی زاییده از آن، دنیا را مسخر کرده، در جهانی شدن، کافی است؟
اگر جهانی شدن اقتصاد، توأم با استعمار ملّت‏ها و استثمار مستمندان و استضعاف درماندگان و استحمار مردم عقب مانده و ناتوان نباشد، یک امر طبیعی است؛ چرا که گسترش تولیدات صنعتی و افزایش محصولات کشاورزی و لزوم تعامل ملّت‏ها و داد و ستد انسان‏ها ایجاب می‏کند که نهادهای اقتصادی به جای این که بومی و منطقه‏ای عمل کنند، فرامنطقه‏ای و قاره‏ای و جهانی عمل کنند. اقتصاد بسته و گره خورده باید تبدیل شود به اقتصاد باز و روان و پویا؛ تا هم مازاد محصولات در جاهایی که وجود ندارد، به مصرف برسد و هم خلأهای ابزاری و خوراکی برطرف شود و هم با رونق بازار کار و تجارت، برنامه اشتغال گسترش یابد و طیف وسیعی از مردم جذب تولید و نقل و انتقال و تجارت شوند.
شاید به همین جهت بود که مک لوهان در دهه ششم قرن بیستم مسأله «دهکده جهانی» را مطرح کرد.(1) او معتقد بود جهان کنونی به واسطه گسترش رسانه‏ها و وسائل ارتباطات، با همه پهناوری و گستردگی و پراکندگی، آن چنان به هم پیوسته و روابط آن به هم گره خورده و تار و پود آن درهم تنیده که گویی تبدیل به یک روستای بسیار کوچک چند خانواری شده و نه تنها کشورها بلکه منطقه‏ها و اقلیم‏ها هم خانوارهای آن نیستند؛ بلکه نژادها یا قارّه‏ها می‏توانند خانوارهای آن محسوب شوند.
اصولاً دنیای قدیم همواره در راه اتصال شرق به غرب و ارتباط قاره‏ها و عبور از اقیانوس‏ها تلاش می‏کرده است. جاده ابریشم که از ایران می‏گذشت، نشانی از همین تلاش است. شهر مکه در عربستان که در نزدیکی سواحل دریای احمر قرار داشت، یک شهر کاملاً تجارتی بود و مردم بسیاری از کشورها با آن آشنایی داشتند. بی‏جهت نیست که خداوند کعبه را به عنوان مطاف اهل توحید و قبله‏گاه مسلمین همواره در آن شهر حفظ می‏کند، تا بهتر شناخته شود و خود حلقه ارتباط ملّت‏ها باشد.
هنگامی که لشکری از فیل سواران به
_______________________________
1. فرهنگ واژه‏ها، صفحه 249.
_______________________________
فرماندهی ابرهه به عزم ویران کردن کعبه و از رونق انداختن آن به اطراف مکّه آمدند و مردم شهر از ترس جان خود به کوه‏ها پناه بردند و شهر را تخلیه کردند، خداوند با فرستادن پرندگانی به نام ابابیل آنها را سنگباران و هلاک کرد.(2) چرا؟ خود در این باره فرمود:
«لإیلافِ قُرَیْشٍ * إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَالصَّیفِ».(3)
این امداد الهی و غیبی که با مأموریت پرندگان تحقق یافت و متجاوزان اشغالگر را هلاک و منکوب ساخت، به این منظور بود که قریش یعنی سکنه اصلی شهر مکّه به آن شهر، دل ببندند و آنجا را تخلیه نکنند و موقعیت تجارتی و کاروان‏های زمستانی و تابستانی آن، آسیب نبیند و جایگاه مردمی کعبه و مسجدالحرام که نه برای قریش بود و نه برای عرب، بلکه برای «ناس»(4) بود، مستحکم و برقرار بماند. جالب این است که طبق همان آیات سوره فیل و قریش که در حکم یک سوره‏اند خداوند به این نکته اشاره کرده است که قریش و ماندگاری آنها در مکه و به راه انداختن کاروان‏های تجارتی زمستانی و تابستانی هدف نبود، بلکه وسیله بود برای تحکیم و تثبیت آیین توحید و پرستش خدای کعبه؛ از این رو به آنها فرمود:
«فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذا الْبَیْتِ الَّذِی اگطْعَمَهُمْ مِنْ جُوجٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوفٍ».(5)
«پس باید پروردگار این خانه را که آنها را از گرسنگی سیر کرد و از ترس و بیم ایمنی بخشید، پرستش کنند».
اگر مردم مکه و به خصوص قرشیان قداست کعبه را به وسیله یکتاپرستی و تعظیم شعایر الهی و ریشه کردن خرافات و رسوبات شرک، پاس بدارند، کعبه همچون مرکز یک دایره که حلقه ارتباط تمام اجزای دایره است حلقه ارتباط تمام نقاط جهان خواهد شد.
_______________________________
2. نگاه کنید به آیات سورؤ مبارکؤ «فیل».
3. قریش/1و2.
4. «والمسجدِ الحرامِ الَّذی جعلناهُ للنّاسِ»(حج/25)
5. قریش/3و4.
_______________________________
ب. در بعد اجتماعی
آیا جهانی شدن، یک مفهوم اجتماعی است؟ آیا اگر الگوهای زندگی، عمومی و همگانی شود و مرزهای ممالک را در نوردد و مردم جهان با مسائل و مشکلات مشترکی روبه رو شوند، پروسه جهانی شدن تحقق یافته است؟
امروز مسائلی از قبیل اعتیاد و مشکلاتی از قبیل بیماری ایدز و گرفتاری‏هایی از قبیل تورم و بیکاری و دلهره‏هایی از سلاح‏های مخرب و ابزاررهای کشتار جمعی که برخی از کشورها به حد وفور فراهم کرده و از طریق شورای حکام، آژانش بین المللی اتمی کشورهای در حال پیشرفت را از داشتن آن محروم ساخته‏اند مردم جهان را در وحشت و اضطراب فرو برده است.
مهاجرت‏ها و توریسم، وسیله انتقال آداب و عادات و رسوم و فرهنگها و زبانها و ادیان شده است. اسلام هم که به حق داعیه جهانی شدن دارد، از مهاجرت‏ها و صنعت جهانگردی، بهره بسیار برده و در سراسر جهان نفوذ کرده است و اگر خصیصه جهانگردی و مهاجرت از انسان‏ها گرفته شود، تمام فرهنگها و تمدن‏ها و دیانت‏ها به صورت بومی و محلی و قومی باقی می‏ماندند و راه به جایی نمی‏بردند.
امروز کمتر کشوری است که در قالب حکومت جمهوری یا مشروطه، شعار دموکراسی یا مردم سالاری سر ندهد. حتی کشورهای معدودی که در این راه، گامی برنداشته‏اند، ناگزیر شده‏اند که در این راه گام‏هایی بردارند و هر چند در شعار، خود را در مسیر دموکراتیزه شدن، معرفی کنند.
حکومت‏های فدرال و اتحادیه‏هایی مثل اتحادیه اروپا و افریقا نشان و نماد این است که مسائل اجتماعی و نهادهای جمعی در حال نوردیدن مرزها و یگانه شدن اشکال زندگی اجتماعی و حذف فاصله‏ها و دوگانگی‏ها است.
نظام نوین جهانی در قالب توسعه مشترکات عقلانی و حذف ویژگی‏های غیر عقلانی و تحقق «امّت واحده»(6) از
_______________________________
6. این تعبیر از قرآن است. سورؤ...
_______________________________
پویندگی و تحرک عجیبی برخوردار شده است. هر چند دولت‏های فرصت طلب و زورگو می‏کوشند که خود را در نظام نوین جهانی بر مردم جهان تحمیل کنند و زبان و آداب و فرهنگ و سلطه خود را به مردم بقبولانند و بر مردم جهان، آقایی کنند.
ج. در بُعد سیاسی
مسائل اجتماعی و مشترکاتی که جهان چند قطبی را به سمت جهان تک قطبی سوق می‏دهد، چنان با مسائل سیاسی درهم تنیده که جدا کردن آنها از یکدیگر کار سهل و آسانی نیست. در عین حال، می‏توان در مقام مطالعه و اظهار نظر، اینها را از یکدیگر تفکیک کرد.
طرح مسائل اجتماعی و مشترکات جهان بشری می‏تواند به دور از هرگونه گرایش سیاسی باشد. در این صورت یک متفکر اجتماعی و یک جامعه شناس به دور از این که آنچه در مقام تحقیق و پژوهش ارائه می‏دهد، یا سیاستی موافق یا مخالف باشد و یک جریان سیاسی یا مملکتی آن را بپسندد یا نپسندد و برای سیاست آن، مضر یا مفید باشد، صرفاً به اظهار نظر علمی می‏پردازد. حتّی در مقام عمل هم گاهی مطلوب این است که کسانی که در یک نهاد، انجام وظیفه می‏کنند، گرایش‏های سیاسی را در کار خود دخالت ندهند؛ بلکه کار خود را برکنار از منافع و مضارّ سیاسی انجام دهند. به عنوان مثال، قاضی باید در حین قضاوت از هرگونه حبّ و بغض و گرایشی خود را به دور نگاه دارد. او فقط باید به وظیفه و مسئولیت خود توجه کند و نه به امور دیگر. کسانی که در قوای رزمی و دفاعی خدمت می‏کنند، نیز باید چنین باشند. فقها نیز در مقام اجتهاد و استنباطهای فقهی باید به دور از اغراض و منافع و مضار، سعی کنند که استفراغ وسع را به بالاترین درجه ممکن برسانند و آنچه بین خود و خدا حق، تشخیص می‏دهند، بیان کننده و در مقام عمل نیز خود را از اغراض مصونیت بخشند.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سویی دیده شد
یکی از فقهای ما زمانی که می‏خواست درباره طهارت یا نجاست آب چاه با ملاقات نجس تحقیق و استننباط کند، دستور داد که چاه منزلش را پر کنند، تا منفعت چاه، حجاب دیده عقل و استنباط او نشود.
سیاست‏ها اگر تلطیف شوند، می‏توانند ملّتها و کشورها را به سوی همزیستی مسالمت آمیز رهنمود شوند و آرام آرام، جهان چند قطبی را به سوی جهان تک قطبی سوق دهند و نظم و آرامش و تعاون و تعاضد و همدردی و همفکری را بر این دنیای آشفته و دنیایی که رابطه‏های حاکم بر آن، رابطه گرگ و میش است، سیطره بخشند؛ ولی هیهات که طاغوت‏ها و طاغوتچه‏ها سر جای خود بنشینند و اجازه دهند که دنیا به سوی چنین مرحله‏ای به پیش تازد. در عین حال، باید نوید دهیم که چنین چیزی شدنی است. هر چند موانع آن بسیار و مقتضیات آن ضعیف باشد. بشر باید به حدّی از رشد و درایت و کمال برسد که خود قوی‏ترین مقتضی باشد و موانع را هر اندازه قوی‏تر باشند، از سر راه بردارد و البته چنین خواهد شد.
متأسفانه سیاست‏های استکباری طی تاریخی دراز کوشیده‏اند که جهان را به سوی تک قطبی شدن سوق دهند. ابزار این سیاست‏ها تضعیف دولت‏ها و سرکوب ملّت‏ها و ویران کردن شهرها و غارت سرمایه‏ها و به بردگی کشیدن انسان‏های ضعیف و مستضعف و کشتار و تار و مار کردن و ایجاد رعب و وحشت بوده و هست. جهان قبل از طلوع خورشید پرفروغ اسلام، جهان دو قطبی بود. یک قطب آن امپراتوری روم و قطب دیگر آن، امپراتوری ایران بود. اسلام که آمد، این معادله را به هم زد و خود قطبی تک و یگانه شد. امّا نه یک قطب تحمیلی و دیکتاتورم‏آبانه، بلکه قطبی که ملّت‏ها حامی آن بودند و خود، دولت‏های محلی را به تسلیم وادار می‏کردند. ملّت‏ها گم شده خود را در دعوت آسمانی اسلام یافتند و از صمیم قلب به اسلام گفتند:
رواق منظر چشم من آشیانه توست
قدم گذار و فرود آی خانه خانه توست
افسوس که انحرافات سیاسی و اخلاقی و رفتاری خلفای جور، خود مانع بزرگی در راه تک قطبی شدن جهان بشری بودند و مردم را از جور و ستم خود سوزاندند و خاکستر کردند. با این همه معنویت اسلام و پاکی و عصمت رهبران واقعی گرایش به سوی جهان تک قطبی و حرکت به سوی جهانی شدن را سرعت می‏بخشید. آری:
گر چه ز جور خلفا سوختیم
ز آل علی معرفت آموختیم
دولت صفوی و دولت عثمانی، جهان را دو قطبی کرده بود؛ ولی این دو قطبی بودن زاییده سیاست غلط هر دو بود؛ چرا که درست است که به لحاظ مذهبی اختلافاتی بود؛ ولی مشترکات عقیدتی چندان قوی و مستحکم بود که آنها می‏توانستند با مسالمت کامل در کنار یکدیگر زندگی کنند ونگذارند که قطب ملحد غربی پای بگیرد و هر دو را درهم بکوبد.
بحث سنی و شیعه، بحث تازه‏ای نیست. آنهایی که به اختلافات دامن می‏زدند، منافع پوچ مادی و سیاسی خود را در همین می‏دیدند و الاّ اگر حسن نیست و سعه صدر و روح تسام اسلامی حاکم بود، هیچمشکلی نبود که شیعه و سنی در کنار هم زندگی کنند و به جای دشمنی و کینه‏توزی، برادری و تفاهم پیشه خود سازند.
آیا در دوران حکومت حقّه علوی، همه مردم، شیعه بودند؟ آیا همه آنهایی که در نماز جماعت و جمعه و عیدین حضرت شرکت می‏کردند و در جنگها در راه آرمان آن حضرت می‏جنگیدند، مخالف خلفای پیشین بودند؟ لشکریان آن حضرت برای چه می‏جنگیدند؟ هدف، برانداختن قسط قاسطین و نکث ناکثین و مرق مارقین بود، یا اهداف دیگری دنبال می‏شد؟
راه دور نرویم، آیا امروز شیعه و سنی ایران در زیر سایه حکومت جمهوری اسلامی که یک حکومت شیعی است با هم و در کنار هم زندگی نمی‏کنند؟ نمی‏خواهیم به حکومت شاهان قاجار وپهلوی مثال بزنیم. کسانی که در رأس این حکومتها بوده‏اند، هر چند به ظاهر خود را شیعه می‏نامیدند، ولی حق این است که اخلاق و رفتار آنها از تشیع علوی به دور بوده، بلکه مورد قبول اهل سنت هم نبوده‏اند.
مغول‏ها قوم جسور و سفاک و بی‏باکی بودند که تا آنجا که توانستند پیش رفتند و مرزها را درهم کوبیدند و می‏رفتند که جهان تک قطبی مغولی را پدید آورند؛ ولی سرانجام خود در فرهنگ اسلامی هضم شدند و از آنها شیعه خدابنده‏ای پدید آمد که نام خود را از الجایتیو به محمد برگردانید و گنبد عظیم سلطانیه را پدید آورد که بر تمام آجرهای آن کلمه «یا علی» نقش گرفته و می‏گویند تصمیم داشت که قبر مطهر علوی را از نجف به آنجا منتقل کند، ولی در برابر نهی علما تسلیم و از این کار منصرف شد.(7)
در دنیای معاصر سیاست‏های گوناگونی در تلاش بوده و هست که با رفتار استکباری خود جهان را تک قطبی سازند.
جنگ و دعوای سیاسی مارکسیسم شوروی و فاشیسم آلمانی و لیبرالیسم آمریکایی بر سر جهانی شدن و پدید آوردن جهان تک قطبی بوده است. فاشیسم آلمانی به رهبری هیتلر، داعیه جهانی شدن داشت. مارکسیسم با تکیه بر یک فلسفه پوشالی که به قول استاد مطهری فلسفه نیست، با غروری فوق العاده و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی خود را در مسیر جهانی شدن قرار داده بود. لیبرالیسم امریکایی که با توطئه‏هایی ضد بشری هر دو رقیب را به زانو درآورده، در پی تحمیل خود بر همه جهان و فراهم سازی مقدمات جهانی شدن و بسط و توسعه حاکمیت خویش برآمده است.
روزگاری استعمار پیر و مکار و روباه صفت انگلیس با تشکیل یک امپراتوری بزرگ و فراگیر می‏رفت که خود را جهانی
_______________________________
7. تشیّع وی به برکت مناظراتی بود که علاّمه حلّی با بزرگان علمای اهل سنت انجام داد. نگ: روضات الجنات:2/269 به بعد شمارؤ 198.
_______________________________
کند و رقبای دیگر را از پای درآورد. فرانسه هم فرزندی شومی به نام ناپلئون زاییده بود و در هر جا که راه می‏یافت، به نابودی فرهنگها و درهم کوبیدن مرزها همت می‏گمارد. روسیه قبل از انقلاب اکتبر 1917 افعی گرسنه دیگری بود که داعیه فراگیری و مرزشکنی و حاکمیت امپراتور م‏آبانه را در سر می‏پروراند.
اکنون لیبرالیسم آمریکایی که در زیر چهره آرام لیبرالیستی ودموکرات م‏آبی، چهره مخوف فاشیسم را پنهان کرده است کما بیش خود را برای تحمیل بر جهان و درهم شکستن مرزها آماده کرده است، بسیار طبیعی است که این برنامه را از راه ورود به کشورهای بی‏جان و ضعیف در دست اجرا گذارد. در سال‏های اخیر با روی کار آوردن طالبان، نخستین طعمه‏اش در منطقه ما افغانستان و پس از آن عراق بوده است. معلوم نیست برنامه بعدی در کدام کشور پیاده شود. بدیهی است که هر کشوری ضعیف‏تر و فرسوده‏تر و نامنسجم‏تر باشد، برای بلعیده شدن آماده‏تر است.
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مرد
هر چند تلاش‏های مذبوحانه لیبرالیسم در راه تک قطبی کردن جهان، به شدت ادامه دارد؛ ولی اعتقاد برخی از صاحبنظران این است که: «جهان جدید سلطه مطلق هیچ ابرقدرت سیاسی را دربرندارد. آن چه از نظر سیاسی به نظر می‏رسد، طلیعه ظهور یک جهان چند قطبی و چند مرکزی و پراکنده است... دولت‏های ملّی را باید آخرین سنگر مقاومت در برابر جهانی شدن (از حیث سیاسی) محسوب کرد؛ ولی حتّی اگر دولت‏ها از این مقاومت پیروز بیرون آیند، مسلّماً باز هم قدرت پیشین خود را نمی‏توانند حفظ کنند».(8)
اکنون منافع ملّی و منافع جهانی در حال ادغام شدن می‏باشند. هیچ دولتی نمی‏تواند محدودیت‏های جهانی و بین المللی را نادیده بگیرد. سازمان ملل و شورای امنیت که نامی بی مسمّی و
_______________________________
8. فرهنگ واژه‏ها، صفحه 253.
_______________________________
دلقکی بی محتواست وظیفه دارند که از آنجه صلح و امنیت و آسایش جهانی را به خطر می‏اندازند، جلوگیری کنند؛ ولی این هم تنها برای کشورهای جهان سوم، کاربری دارد. برخی از کشورها شورای امنیت و سازمان ملل را دور می‏زنند و گوششان بدهکار هیچ توصیه و قطعنامه‏ای نیست.
برخی از اهل نظر باور ندارند که جهانی شدن ناشی از قوت و قدرت وشوکت و سلاح و رباط باشد. علیرغم این که غرب همه امکانات را در حیطه انحصار خود درآورده و با مکیدن خون دیگران زالوی درشت و متورمی شده است، نه تنها جهانی نخواهد شد، بلکه علایم و نشانه‏های انحطاطش هویدا و آشکار است.(9)
آیا سدّی همچون سدّ ذوالقرنین قرآنی که پیشروی و چپاولگری و مرزشکنی قوم یأجوج و مأجوج(10) را که گویا همان قوم مغول بوده(11) مهار کرد، وجود دارد که این یأجوج و مأجوج زمان را سر جای خود بنشاند و خود با نفوذ معنوی در دل ملّت‏ها و نژادها و اقوام گوناگون با رنگها و زبان‏های مختلف، انسان‏ها را در زیر یک پرچم گرد آورد و جهان تک قطبی را با پرچم واحد و دولت واحد و نظام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی وحد و فرهنگ واحد پدید آورد و با یک مدیریت عالی و کامل و پیشرفته، عدالت و آسایش را برای همگان فراهم سازد؟
امروز امر عجیبی اتفاق افتاده است. این درست است که می‏گویند: تاریخ تکار می‏شود. دورانی بود که دنیای دو قطبی ناگهان خود را با اسلام رو به رو دید. اسلامی که به هر دو قطب«نه» گفت، توده‏های تشنه عدالت را پروانه‏وار برگرد شمع پرفروغ خود گرد آورد و در حالی که آنها بر سر تک قطبی کردن جهان به منازعه
_______________________________
9.نگاه کنید به روزنامؤ کیهان، شماره 17918، مصاحبه دکتر حسین کجویان.
10. سورؤ کهف، آیات 82 به بعد.
11. قصص قرآن صدر بلاغی، صفحه 351 (فرهنگ قصص: ذوالقرنین).
پرداخته بودند، ناگهان نیروی سومی از عرصه غیب، سربرآورد و هر دو را به چالش کشید و خود در راه جهانی شدن پیش تاز شد. اکنون چالش واقعی میان لیبرالیسم و فاشیسم و مارکسیسم نیست. اگر لیبرالیسم هم به ظاهر فاشیسم و مراکسیسم را بر زمین نکوبیده بود، باز هم چالشگر واقعی، عرصه را بر هر سه تنگ می‏کرد و آنها ناگزیر بودند که اتحاد شوم مثلث را برقرار سازند.
امروز هنوز هم نفوذ و قدرت اسلام، در زیر سیطره لیبرالیسم، فاشیسم ومارکسیسم حضور دارد و حیرتمندانه مشاهده می‏کنیم که هر جا پای اسلام به میان می‏آید، با هم متحد می‏شوند و اختلاف دیرینه را فراموش می‏کنند. اتحادیه اروپا و آمریکای فدرال به هیج‏وجه با هم صفا و صمیمت ندارند؛ ولی با همه اختلافات خود بر سر یک مسأله اتفاق دارند و آن، این است که نگذارند اسلام ناب سر برآورد و عرصه را بر همه جهانخواران تنگ کند. بی جهت نیست که گفته‏اند: «الکفرُ ملّة واحدة».

تبلیغات