کلیاتی از علم کلام (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
1. تعریف علم کلام
برای علم کلام تعریفهای گوناگونی ارایه شده که بعضی از آنها خالی از تأمّل نیست، از جمله تعریفی که ابن خلدون ارایه داد. وی میگوید: علم کلام علمی است که متکفّل احتجاج و اقامه ادله عقلی بر عقاید دینی و ردّ بدعتگذاران و منحرفان از روشهای پیشینیان و اهل سنّت در اعتقادات میباشد.(2) نکته قابل تأمّلی که در این تعریف وجود دارد این است که در تعریف فوق اقامه ادله عقلی ذکر شده ولی در علم کلام تنها از ادله عقلی استفاده نمیشود بلکه از ادله نقلی هم استفاده میشود. با این بیان میتوان گفت این تعریف تام نیست. همچنین تعریفهای دیگری از محققین علم کلام ارایه شده است که نقل همه آنها در این مقاله مختصر امکان پذیر نیست و فقط نظر مرحوم شهید مطهری را که گویاترین تعریف به نظر میرسد نقل میکنیم و آن عبارت است از این که: «علم کلام علمی است که درباره عقاید اسلامی یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت بحث میکند به این نحو آنها را توضیح میدهد و درباره آنها استدلال میکند و از آنها دفاع مینماید»(3) تعریف شهید مطهری تعریفی است که در آن هم به موضوع (عقاید اسلامی) هم به روش بحث (استدلالی) و هم به غایت (دفاع از عقاید دینی) علم کلام اشاره شده است. پس با توجه به این تعریف علم کلام سنگربان و مدافع دین محسوب شده و با استدلالهای عقلی و با استفاده از کتاب و سنت از دین دفاع میکند.
«و متکلم واقعی کسی است که دین را در همه ابعاد و در جانب اصول و فروع فهم کرده باشد و بتواند به تبیین صحیح و دقیق تمام معارف دینی بپردازد و سنگربانی باشد که به همه شبهات و اشکالاتی که بر اذهان هجوم میآورد پاسخ گوید».(4)
_______________________________
2. مقدمه ابن خلدون، ص 466.
3. مجموعه آثار، ج3/57، شهید مطهری.
4. فلسفه دین، دکتر احمد بهشتی، ص 42.
_______________________________
2. موضوع علم کلام
موضوع هر علمی موجب تمایز آن علم با علوم دیگر میشود و در تعریف موضوع علم گفتهاند: «انّ موضوع کلّ علم هو ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة».(5) موضوع هر علمی عبارت است از آن چیزی که در آن علم از احوال و عوارض و خصایص آن چیز بحث و گفتگو شود. در پیرامون موضوع علم کلام آراء مختلفی وجود دارد که ما را مجالی برای طرح آن نیست، ولی به نظر میرسد بهترین نظر در میان همه نظرها آن است که در مقدمه ابن خلدون آمده و میگوید:«فموضوع علم الکلام عند أهله إنّما هو العقائد الإیمانیة».(6) موضوع علم کلام نزد اهلش همان عقاید ایمانی است. مراد از عقاید ایمانی عبارت است از اثبات واجب تعالی، صفات خدا، نبوت، معجزه، عصمت، امامت، معاد، عدل الهی و... و هر چیزی که جزء عقاید محسوب شود.
3. تاریخچه علم کلام
اگر بخواهیم برای علم کلام توسعهای در نظر بگیریم و آن را منحصر در اسلام ندانیم، تاریخ علم کلام همراه میشود با تاریخ ظهور دین و اعتقادات دینی، چون گفتیم موضوع علم کلام عقاید ایمانی است، و مسئله تبیین و دفاع از عقاید دارای تاریخی کهن و قبل از دین اسلام است به طوری که همه پیامبران در مقابل خرافات اعتقادی زمان خودشان ایستادگی میکردند و مردم را دعوت به توحید و یکتاپرستی میکردند. ولی از آنجایی که موضوع نوشتار ما کلام اسلامی است لذا تاریخش را باید از درون اسلام جستجو کنیم. اوّلین بار در تاریخ اسلام علم کلام در عصر رسالت ظهور پیدا کرده و پیامبر اسلام در آن زمان مردم را به توحید دعوت مینمود و با کفر و شرک به مبارزه برمیخاست و بحث عقاید اعم از خداشناسی، نبوت، وحی و... از مسایل روزمرّه به حساب میآمد. و بعد از عصر
_______________________________
5. مقدمه ابن خلدون، ص 466.
6. شوارق الالهام، لاهیجی، ص 4 و نهایة المرام فی علم الکلام، علاّمه حلی، ص 9.
_______________________________
رسالت میتوان ظهورش را به شکل قویتر در جانشینی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امر خلافت یافت، که جانشین پیامبر چه کسی باید باشد؟ آیا جانشین پیامبر انتصابی است یا انتخابی؟ آیا عصمت در خلیفه شرط است یا خیر؟ و همچنین برمیگردد به نیمه اوّل قرن دوم که مسئله گرایشها و فرقههای مختلف مطرح شدند خصوصاً دو فرقه معتزله و اشاعره که معتزله قایل به تفویض و اشاعره قایل به جبر شدند و بینشان بحثها و مناظراتی درگرفت و لذا قابل توجه است که نمیتوان زمان مشخصی را برای ظهور کلام در نظر گرفت.
4. اهداف علم کلام
از آنجایی که علم کلام سنگربان دین است از جهات مختلفی دارای ارزش و فایده است از جمله:
الف: دین شناسی تحقیقی
در اوّل همه رسالههای عملیه آمده که تقلید در اصول دین جایز نیست و اصول دین را باید با تحقیق و اجتهاد فهمید نه با تقلید و پیروی از دیگران، بنابراین یکی از اهداف آموختن علم کلام دین شناسی اجتهادی و تحقیقی است با آموختن علم کلام انسان میتواند با ادله و براهین، اصول دین را اثبات کند و به شبهات پیرامون آن پاسخ دهد. مرحوم لاهیجی اوّلین هدف از علم کلام را این گونه بیان میکند:«الأوّل بالنظر إلی الطالب فی قوته النظریة وهو الترقی من حضیض التقلید إلی ذروة الایقان».(7) اوّلین فایده علم کلام که به خود طالب علم برمیگردد این است که از مرز تقلید بگذرد و به اوج تحقیق ارتقاء پیدا کند. پس هدف اوّل علم کلام رهایی از تقلید و تحقیقی عمل کردن در اصول دین است که به خود طالب علم کلام برمیگردد.
ب: راهنمایی دیگران
هدف همه انبیای الهی این بود که مردم را هدایت کنند و اوّلین مرحله هدایت، هدایت اعتقادی است، آنها آمدند تا به مردم درس خداشناسی، نبوت، معاد و... بدهند. علم کلام هم یکی از
_______________________________
7. شوارق الالهام، لاهیجی، ص 10.
_______________________________
اهدافش هدایت دیگران است یک متکلم اسلامی با تبیین و دفاع از مسایل خداشناسی، توحید، نبوت و... موجب هدایت و ارشاد دیگران میشود. پس با این بیان هدف علم کلام همانند هدف انبیاء نقش هدایت و ارشاد دیگران را دارد تا دیگران از حالت جهل و شک اعتقادی خارج شوند و لذا مرحوم لاهیجی هدف دوم از علم کلام را چنین بازگو میکند:«الثانی بالنظر إلی تکمیل الغیر و هو ارشاد المسترشدین بإیضاح المحجة لهم إلی عقائد الدین والبرهان المعاندین بإقامة البرهان والحجة علیهم».(8) دومین فایده علم کلام نظر به تکمیل و راهنمایی کردن دیگران است که با آشکار نمودن راههای شناخت خدا و الزام معاندان، با اقامه دلیل و برهان میباشد. در این جا یک متکلّم الهی اوّلاً ادله خداشناسی را برای دیگران بیان میکند و بعد با اقامه دلیل و برهان، شخص معاند و خصم را ملزم به پذیرفتن حق میکند.
ج: پاسداری از عقاید دینی
وقتی به تاریخ علم کلام مینگریم میبینیم سبب اصلی رشد و تحول علم کلام شبهاتی بودند که بر اعتقادات دینی وارد میکردند و اولیاء دین خصوصاً علما مأمور به پاسخگویی آنها بودند و چه بسا شاگردان مبرزی در مکتب اهل بیتعلیهم السلام تربیت یافتند برای پاسخگویی به شبهات و پاسداری از دین. به حدّی پاسخگویی به شبهات و دفاع از دین اهمیت داشت که امام جوادعلیه السلام ،علمای پاسدار دین را سکان داران قلبهای موءمنان دانسته که در پیشگاه الهی مقام عالیتر از دیگران دارند.(9) و همچنین مرحوم طبرسیرحمه الله در ذیل آیه:«فَلا تُطِعِ الکافرین وَجاهِدْهُمْ بهِ جِهاداً کَبیراً»(10) میفرمایند:«وفی هذا دلالة علی انّ من أجلّ الجهاد واعظمه منزلة عند الله سبحانه جهاد المتکلّمین فی حلّ شبه المبطلین وأعداء الدین».(11) این آیه
_______________________________
8. شوارق الالهام، لاهیجی، ص 10.
9. نقل از: درسهایی از علم کلام، حبیب الله طاهری.
10. فرقان/52.
11. مجمع البیان:7/324، چاپ موءسسه الهادی.
_______________________________
دلالت میکند بر این که از برترین جهادها و با ارزشترین آنها نزد خداوند سبحان جهاد متکلمان در پاسخگویی به شبهات دشمنان دین و پیروان باطل است. و همچنین مرحوم لاهیجی سومین هدف علم کلام را پاسداری از اعتقادات دانسته و میگوید:«الثالث بالنسبة إلی اُصول الإسلام وهو حفظ عقائد الدین عن أن یزلزلها شبه المبطلین».(12) سومین فایده علم کلام نسبت به اصول اسلام است و آن عبارت است از حفظ کردن عقاید دینی در برابر شبهات اهل باطل.
د: نیازمندی سایر علوم دینی به علم کلام
همه علوم دینی اعم از: فقه، اصول، تفسیر و... در موضوع به علم کلام نیاز دارند. تا علم کلام نباشد، برای فقه محل بحثی یافت نمیشود. تا نبوّت ثابت نشود، تا عصمت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و دیگر اولیاء ثابت نشود، نمیتوان به اخبار آنها استدلال کرد تا وجوب و حسن تکلیف در علم کلام ثابت نشود امکان ندارد شخصی مکلّف به تکلیف گردد. همچنین تا عصمت پیامبر در دریافت وحی اثبات نشود امکان تفسیر وحی وجود نخواهد داشت. بنابراین در مرتبه اوّل باید به علم کلام توجه شود تا مبانی کلامی علوم دیگر مانند فقه، اصول، تفسیر و... درست شود و بعد به آن علوم پرداخت. مرحوم خواجه طوسی میگوید: «انّ أساس العلوم الدینیة علوم اُصول الدین الذی یحوم مسائله حول الیقین ولا یتم بدونه الحوض فی سائرها کاُصول الفقه وفروعه فانّ الشروع فی جمیعها محتاج إلی تقدیم شروعه حتی لا یکون الخائض فیها وإن کان مقلّداً لاُصولها کان علی غیر أساس».(13) اساس همه علوم دین علم اصول دین است که مسایلش بر محور یقین میگردد و بدون آن ورود در مباحث علوم دینی دیگر مانند: اصول فقه و فروع آن ممکن نیست زیرا شروع در آنها بدون آگاهی بر مسایل مربوط به اصول دین مانند سقف بدون پایه است. مطلبی به همین مضمون از حکیم لاهیجی در شوارق آمده
_______________________________
12. نقد المحصل، طبع دار الاضواء، ص1.
13. مقدمه فلسفه دین علاّمه جعفریرحمه الله، محمدرضا اسدی.
_______________________________
است. پس رسالت علم کلام بسیار سنگین و پر اهمیت است و جا دارد محققین و پژوهشگران برای آن اهمیت ویژهای قایل شوند تا خلأ آن در جامعه علمی پر شود.
5. جایگاه علم کلام
جایگاه علم کلام نسبت به سایر علوم را میتوان حداقل به حیثیات ذیل بیان نمود:
الف: از حیث جایگاه معلوم
جایگاه هر علمی به جایگاه و شرافت معلوم است از آنجایی که علم کلام از واجب تعالی و افعال و صفات او بحث میکند پس قطعاً باید نسبت به سایر علوم شرافت داشته باشد چون هیچ چیز قابل فرضی برتر از خدا و افعال او یافت نمیشود پس علمی که در محور خدا و افعال و صفات او بحث میکند قطعاً باید برتری خاصی داشته باشد.
ب: از حیث جایگاه موضوع
گفتیم موضوع علم کلام عقاید ایمانی است مانند وجود خدا، نبوت، عدل الهی، معاد و هر چیزی که اعتقاد به آنها جزء ایمان محسوب شود.پس موضوع علم کلام دارای اهمیت و احترام ویژهای است وچیزی را نمیتوان یافت که از نبوت و خداشناسی و معاد اهمیتش بیشتر باشد پس نتیجه میگیریم علمی که در پیرامون چنین موضوعی بحث میکند باید جایگاه ویژهای داشته باشد.
ج:مبنا بودن کلام برای سایر علوم دینی
علم کلام در علوم دینی مانند فقه، اصول فقه و تفسیر به عنوان مبنا محسوب میشود یعنی تا مبانی کلامی این علوم تأیید نشود امکان بحث در این علوم وجود ندارد به عنوان نمونه تا کلام خدا بودن قرآن ثابت نشود امکان تفسیر قرآن میسر نمیشود. اوّل باید ثابت کرد که قرآن کلام خداست تا شروع به تفسیر کنیم و اثبات کلام خدا بودن قرآن به عهده علم کلام است.
در فقه و اصول هم نیاز به کلام است چون مسایل فروع دین از طریق اجتهاد و استنباط بدست میآیند و دارای مبانی کلامی هستند یعنی تا اطمینان به مراد شارع در بیان ادله از قبیل آیات و روایات پیدا نکنیم کار اجتهاد و استنباط از آن ادله برای ما امکان پذیر نخواهد بود یعنی تا عصمت ائمه که آنها منبع صدور ادله روایی هستند همچنین عصمت فرشتگان و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در تلقی و تبیین وحی برای ما ثابت نشود آثار و افعال آنان برای ما حجت نخواهند بود پس با این بیان علم کلام در میان علوم دیگر جایگاه عظیم دارد.
6. ارتباط علم کلام با علوم دیگر
الف) کلام و منطق: علم منطق روش درست فکر کردن، درست فهمیدن و درست استدلال کردن را به انسان میآموزد علم کلام هم یک علم استدلالی و تحقیقی است و در فهم خود نیاز به علم منطق دارد و منطق به عنوان مبادی ضروری آن محسوب میگردد به طوری که در حوزه دینی رسم بر این است که قبل از علم کلام باید علم منطق آموخت زیرا در غیر این صورت علم کلام چندان مثمر ثمر نخواهد بود.
ب) کلام و فلسفه: علم فلسفه از مبادی علم کلام محسوب میشود برای این که خیلی از براهین مورد استفاده در کلام فلسفی هست مانند برهان امکان و وجوب که یک برهان کاملاً فلسفی است و در کلام از آن برای اثبات واجب تعالی استفاده میشود پس یک محقق قبل از فراگیری علم کلام باید فلسفه بیاموزد تا از آن در کلام بهره ببرد به همین خاطر است که بزرگان کلام مانند خواجه نصیرالدین طوسیرحمه الله در آثار کلامیشان مسایل فلسفی را تحت عنوان امور عامّه در اوّل کتاب میآورند، با این بیان علم کلام با فلسفه ارتباط تنگاتنگ دارد.
ج) کلام و فقه: علم فقه از نظر موضوع نیاز به کلام دارد چون فقه انواع تکالیف و وظایف مکلفین را بیان میکند و کلام اصل وجوب و حسن تکلیف را ثابت میکند و تا زمانی که وجوب تکلیف در علم کلام به اثبات نرسد نوبت به بحث در انواع آن و افعال مکلّفین که در حوزه فقه میباشد فرا نمیرسد و همچنین فقه دارای مدارکی است مانند قرآن و سنت قبل ازبهرهگیری از این مدارک در فقه باید در حقانیت و حجیت آنها به یقین برسیم که این کار در صلاحیت علم کلام است.
7. فرق کلام با فلسفه دین
یکی از شعبههای فلسفه، فلسفه دین است همانند فلسفه حقوق، فلسفه اخلاق و... سوءال مطرح میشود که با توجه به این که فلسفه دین در پیرامون دین بحث میکند و علم کلام هم در حوزه دین بحث میکند، فرق این دو چیست؟ آیا هر دو یک چیزند و فقط در اصطلاح با هم متفاوتند یا هر کدام دارای رسالت جدا از هم هستند. در پاسخ میتوان گفت فلسفه دین و کلام در حقیقت در دو حوزه کاملاً جدای از هم بحث میکنند چون بحث کننده در فلسفه دین و کلام در حقیقت در دو حوزه کاملاً جدای از هم بحث میکنند چون بحث کننده در فلسفه دین یک فیلسوف است ولی در کلام بحث کننده متکلم است، متکلم متفکر دینی است ولی فیلسوف دین متفکر آزاد است. از این که میبینیم سالیان متمادی بین متکلم و فیلسوف دشمنی وجود داشت به خاطر این بود که فیلسوف آزادنه تفکر میکرد و حد قرمزی در تفکر او نبود ولی متکلم برای تفکر حد قرمزی قایل بود و بیشتر حالت تدافعی و جانبداری را در نظر میگرفت، اگر متکلم از طرف فیلسوف تعرضی نسبت به دین و آیین دینی یافت ملزم به دفاع و موضعگیری است.
«فلسفه دین تحلیلی عقلانی از دین است که بدون قصد دفاع از دین با ردّ آن صورت مییابد گرچه در نهایت نتیجه این تحلیل عقلانی به نفع یا ضرر دین تمام میشود.(14) علم کلام علمی است که با التزام به وحی و سنّت به دفاع عقلانی از دین میپردازد و البته برای محقق این دفاع عقلانی در مسایل مختلف دین هم لازم است که دین در وجوه متنوعش فهم و تبیین شود و هم اشکالات وارد بر دین پاسخ داده شود».(15)
«فلسفه دین کوششی است برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی.
_______________________________
14. اگر تحلیل صحیحی از دین انجام گیرد، به سود دین تمام خواهد شد، وهیچگاه جان، عقل و دین، و یا علم و دین کوچکترین منافاتی نیست و در صورت ظهور تعارض، یا برهان عقلی ، دچار مغالطه است و یا برداشت ما از دین، غیر صحیح میباشد.
15. عقل واعتقاد دینی، ترجمه: احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص 27.
_______________________________
فلسفه دین با الهیات جزمی (یا الهیات اعتقادی) فرق دارد فرض اوّلیه الهیات جزمی این است که حجیت از آن یک سنت دینی معینی است یا اصول اعتقادی خاصی واقعاً صحیح است. قایلین به الهیات جزمی میکوشند برای توضیح دادن و نظاممند کردن اصول اعتقادی مورد قبولشان راهی پیدا کنند امّا هرگز با آن اصول به معارضه برنمیخیزند، فلسفه دین با دفاعیات دینی هم فرق دارد دفاعیات بیشتر در پی آن هستند که از یک دیدگاه دینی خاص در مقابل انتقادات عقلی دفاع کنند».(16) «فلسفه دین رشتهای است که اعتقادات را به دقت مورد بررسی قرار میدهد و لذا میتوانیم به حق از آن متواضع باشیم که در مطالعه اعتقادات دینی ما را یاری دهد... رشته دانشگاهی که بعد عقلی دین را بررسی میکند تحت عنوان فلسفه دین شناخته میشود».(17)
_______________________________
16. عقل واعتقاد دینی، ترجمه :احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص28.
17. عقل واعتقاد دینی، ترجمه :احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص24.
برای علم کلام تعریفهای گوناگونی ارایه شده که بعضی از آنها خالی از تأمّل نیست، از جمله تعریفی که ابن خلدون ارایه داد. وی میگوید: علم کلام علمی است که متکفّل احتجاج و اقامه ادله عقلی بر عقاید دینی و ردّ بدعتگذاران و منحرفان از روشهای پیشینیان و اهل سنّت در اعتقادات میباشد.(2) نکته قابل تأمّلی که در این تعریف وجود دارد این است که در تعریف فوق اقامه ادله عقلی ذکر شده ولی در علم کلام تنها از ادله عقلی استفاده نمیشود بلکه از ادله نقلی هم استفاده میشود. با این بیان میتوان گفت این تعریف تام نیست. همچنین تعریفهای دیگری از محققین علم کلام ارایه شده است که نقل همه آنها در این مقاله مختصر امکان پذیر نیست و فقط نظر مرحوم شهید مطهری را که گویاترین تعریف به نظر میرسد نقل میکنیم و آن عبارت است از این که: «علم کلام علمی است که درباره عقاید اسلامی یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت بحث میکند به این نحو آنها را توضیح میدهد و درباره آنها استدلال میکند و از آنها دفاع مینماید»(3) تعریف شهید مطهری تعریفی است که در آن هم به موضوع (عقاید اسلامی) هم به روش بحث (استدلالی) و هم به غایت (دفاع از عقاید دینی) علم کلام اشاره شده است. پس با توجه به این تعریف علم کلام سنگربان و مدافع دین محسوب شده و با استدلالهای عقلی و با استفاده از کتاب و سنت از دین دفاع میکند.
«و متکلم واقعی کسی است که دین را در همه ابعاد و در جانب اصول و فروع فهم کرده باشد و بتواند به تبیین صحیح و دقیق تمام معارف دینی بپردازد و سنگربانی باشد که به همه شبهات و اشکالاتی که بر اذهان هجوم میآورد پاسخ گوید».(4)
_______________________________
2. مقدمه ابن خلدون، ص 466.
3. مجموعه آثار، ج3/57، شهید مطهری.
4. فلسفه دین، دکتر احمد بهشتی، ص 42.
_______________________________
2. موضوع علم کلام
موضوع هر علمی موجب تمایز آن علم با علوم دیگر میشود و در تعریف موضوع علم گفتهاند: «انّ موضوع کلّ علم هو ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة».(5) موضوع هر علمی عبارت است از آن چیزی که در آن علم از احوال و عوارض و خصایص آن چیز بحث و گفتگو شود. در پیرامون موضوع علم کلام آراء مختلفی وجود دارد که ما را مجالی برای طرح آن نیست، ولی به نظر میرسد بهترین نظر در میان همه نظرها آن است که در مقدمه ابن خلدون آمده و میگوید:«فموضوع علم الکلام عند أهله إنّما هو العقائد الإیمانیة».(6) موضوع علم کلام نزد اهلش همان عقاید ایمانی است. مراد از عقاید ایمانی عبارت است از اثبات واجب تعالی، صفات خدا، نبوت، معجزه، عصمت، امامت، معاد، عدل الهی و... و هر چیزی که جزء عقاید محسوب شود.
3. تاریخچه علم کلام
اگر بخواهیم برای علم کلام توسعهای در نظر بگیریم و آن را منحصر در اسلام ندانیم، تاریخ علم کلام همراه میشود با تاریخ ظهور دین و اعتقادات دینی، چون گفتیم موضوع علم کلام عقاید ایمانی است، و مسئله تبیین و دفاع از عقاید دارای تاریخی کهن و قبل از دین اسلام است به طوری که همه پیامبران در مقابل خرافات اعتقادی زمان خودشان ایستادگی میکردند و مردم را دعوت به توحید و یکتاپرستی میکردند. ولی از آنجایی که موضوع نوشتار ما کلام اسلامی است لذا تاریخش را باید از درون اسلام جستجو کنیم. اوّلین بار در تاریخ اسلام علم کلام در عصر رسالت ظهور پیدا کرده و پیامبر اسلام در آن زمان مردم را به توحید دعوت مینمود و با کفر و شرک به مبارزه برمیخاست و بحث عقاید اعم از خداشناسی، نبوت، وحی و... از مسایل روزمرّه به حساب میآمد. و بعد از عصر
_______________________________
5. مقدمه ابن خلدون، ص 466.
6. شوارق الالهام، لاهیجی، ص 4 و نهایة المرام فی علم الکلام، علاّمه حلی، ص 9.
_______________________________
رسالت میتوان ظهورش را به شکل قویتر در جانشینی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امر خلافت یافت، که جانشین پیامبر چه کسی باید باشد؟ آیا جانشین پیامبر انتصابی است یا انتخابی؟ آیا عصمت در خلیفه شرط است یا خیر؟ و همچنین برمیگردد به نیمه اوّل قرن دوم که مسئله گرایشها و فرقههای مختلف مطرح شدند خصوصاً دو فرقه معتزله و اشاعره که معتزله قایل به تفویض و اشاعره قایل به جبر شدند و بینشان بحثها و مناظراتی درگرفت و لذا قابل توجه است که نمیتوان زمان مشخصی را برای ظهور کلام در نظر گرفت.
4. اهداف علم کلام
از آنجایی که علم کلام سنگربان دین است از جهات مختلفی دارای ارزش و فایده است از جمله:
الف: دین شناسی تحقیقی
در اوّل همه رسالههای عملیه آمده که تقلید در اصول دین جایز نیست و اصول دین را باید با تحقیق و اجتهاد فهمید نه با تقلید و پیروی از دیگران، بنابراین یکی از اهداف آموختن علم کلام دین شناسی اجتهادی و تحقیقی است با آموختن علم کلام انسان میتواند با ادله و براهین، اصول دین را اثبات کند و به شبهات پیرامون آن پاسخ دهد. مرحوم لاهیجی اوّلین هدف از علم کلام را این گونه بیان میکند:«الأوّل بالنظر إلی الطالب فی قوته النظریة وهو الترقی من حضیض التقلید إلی ذروة الایقان».(7) اوّلین فایده علم کلام که به خود طالب علم برمیگردد این است که از مرز تقلید بگذرد و به اوج تحقیق ارتقاء پیدا کند. پس هدف اوّل علم کلام رهایی از تقلید و تحقیقی عمل کردن در اصول دین است که به خود طالب علم کلام برمیگردد.
ب: راهنمایی دیگران
هدف همه انبیای الهی این بود که مردم را هدایت کنند و اوّلین مرحله هدایت، هدایت اعتقادی است، آنها آمدند تا به مردم درس خداشناسی، نبوت، معاد و... بدهند. علم کلام هم یکی از
_______________________________
7. شوارق الالهام، لاهیجی، ص 10.
_______________________________
اهدافش هدایت دیگران است یک متکلم اسلامی با تبیین و دفاع از مسایل خداشناسی، توحید، نبوت و... موجب هدایت و ارشاد دیگران میشود. پس با این بیان هدف علم کلام همانند هدف انبیاء نقش هدایت و ارشاد دیگران را دارد تا دیگران از حالت جهل و شک اعتقادی خارج شوند و لذا مرحوم لاهیجی هدف دوم از علم کلام را چنین بازگو میکند:«الثانی بالنظر إلی تکمیل الغیر و هو ارشاد المسترشدین بإیضاح المحجة لهم إلی عقائد الدین والبرهان المعاندین بإقامة البرهان والحجة علیهم».(8) دومین فایده علم کلام نظر به تکمیل و راهنمایی کردن دیگران است که با آشکار نمودن راههای شناخت خدا و الزام معاندان، با اقامه دلیل و برهان میباشد. در این جا یک متکلّم الهی اوّلاً ادله خداشناسی را برای دیگران بیان میکند و بعد با اقامه دلیل و برهان، شخص معاند و خصم را ملزم به پذیرفتن حق میکند.
ج: پاسداری از عقاید دینی
وقتی به تاریخ علم کلام مینگریم میبینیم سبب اصلی رشد و تحول علم کلام شبهاتی بودند که بر اعتقادات دینی وارد میکردند و اولیاء دین خصوصاً علما مأمور به پاسخگویی آنها بودند و چه بسا شاگردان مبرزی در مکتب اهل بیتعلیهم السلام تربیت یافتند برای پاسخگویی به شبهات و پاسداری از دین. به حدّی پاسخگویی به شبهات و دفاع از دین اهمیت داشت که امام جوادعلیه السلام ،علمای پاسدار دین را سکان داران قلبهای موءمنان دانسته که در پیشگاه الهی مقام عالیتر از دیگران دارند.(9) و همچنین مرحوم طبرسیرحمه الله در ذیل آیه:«فَلا تُطِعِ الکافرین وَجاهِدْهُمْ بهِ جِهاداً کَبیراً»(10) میفرمایند:«وفی هذا دلالة علی انّ من أجلّ الجهاد واعظمه منزلة عند الله سبحانه جهاد المتکلّمین فی حلّ شبه المبطلین وأعداء الدین».(11) این آیه
_______________________________
8. شوارق الالهام، لاهیجی، ص 10.
9. نقل از: درسهایی از علم کلام، حبیب الله طاهری.
10. فرقان/52.
11. مجمع البیان:7/324، چاپ موءسسه الهادی.
_______________________________
دلالت میکند بر این که از برترین جهادها و با ارزشترین آنها نزد خداوند سبحان جهاد متکلمان در پاسخگویی به شبهات دشمنان دین و پیروان باطل است. و همچنین مرحوم لاهیجی سومین هدف علم کلام را پاسداری از اعتقادات دانسته و میگوید:«الثالث بالنسبة إلی اُصول الإسلام وهو حفظ عقائد الدین عن أن یزلزلها شبه المبطلین».(12) سومین فایده علم کلام نسبت به اصول اسلام است و آن عبارت است از حفظ کردن عقاید دینی در برابر شبهات اهل باطل.
د: نیازمندی سایر علوم دینی به علم کلام
همه علوم دینی اعم از: فقه، اصول، تفسیر و... در موضوع به علم کلام نیاز دارند. تا علم کلام نباشد، برای فقه محل بحثی یافت نمیشود. تا نبوّت ثابت نشود، تا عصمت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و دیگر اولیاء ثابت نشود، نمیتوان به اخبار آنها استدلال کرد تا وجوب و حسن تکلیف در علم کلام ثابت نشود امکان ندارد شخصی مکلّف به تکلیف گردد. همچنین تا عصمت پیامبر در دریافت وحی اثبات نشود امکان تفسیر وحی وجود نخواهد داشت. بنابراین در مرتبه اوّل باید به علم کلام توجه شود تا مبانی کلامی علوم دیگر مانند فقه، اصول، تفسیر و... درست شود و بعد به آن علوم پرداخت. مرحوم خواجه طوسی میگوید: «انّ أساس العلوم الدینیة علوم اُصول الدین الذی یحوم مسائله حول الیقین ولا یتم بدونه الحوض فی سائرها کاُصول الفقه وفروعه فانّ الشروع فی جمیعها محتاج إلی تقدیم شروعه حتی لا یکون الخائض فیها وإن کان مقلّداً لاُصولها کان علی غیر أساس».(13) اساس همه علوم دین علم اصول دین است که مسایلش بر محور یقین میگردد و بدون آن ورود در مباحث علوم دینی دیگر مانند: اصول فقه و فروع آن ممکن نیست زیرا شروع در آنها بدون آگاهی بر مسایل مربوط به اصول دین مانند سقف بدون پایه است. مطلبی به همین مضمون از حکیم لاهیجی در شوارق آمده
_______________________________
12. نقد المحصل، طبع دار الاضواء، ص1.
13. مقدمه فلسفه دین علاّمه جعفریرحمه الله، محمدرضا اسدی.
_______________________________
است. پس رسالت علم کلام بسیار سنگین و پر اهمیت است و جا دارد محققین و پژوهشگران برای آن اهمیت ویژهای قایل شوند تا خلأ آن در جامعه علمی پر شود.
5. جایگاه علم کلام
جایگاه علم کلام نسبت به سایر علوم را میتوان حداقل به حیثیات ذیل بیان نمود:
الف: از حیث جایگاه معلوم
جایگاه هر علمی به جایگاه و شرافت معلوم است از آنجایی که علم کلام از واجب تعالی و افعال و صفات او بحث میکند پس قطعاً باید نسبت به سایر علوم شرافت داشته باشد چون هیچ چیز قابل فرضی برتر از خدا و افعال او یافت نمیشود پس علمی که در محور خدا و افعال و صفات او بحث میکند قطعاً باید برتری خاصی داشته باشد.
ب: از حیث جایگاه موضوع
گفتیم موضوع علم کلام عقاید ایمانی است مانند وجود خدا، نبوت، عدل الهی، معاد و هر چیزی که اعتقاد به آنها جزء ایمان محسوب شود.پس موضوع علم کلام دارای اهمیت و احترام ویژهای است وچیزی را نمیتوان یافت که از نبوت و خداشناسی و معاد اهمیتش بیشتر باشد پس نتیجه میگیریم علمی که در پیرامون چنین موضوعی بحث میکند باید جایگاه ویژهای داشته باشد.
ج:مبنا بودن کلام برای سایر علوم دینی
علم کلام در علوم دینی مانند فقه، اصول فقه و تفسیر به عنوان مبنا محسوب میشود یعنی تا مبانی کلامی این علوم تأیید نشود امکان بحث در این علوم وجود ندارد به عنوان نمونه تا کلام خدا بودن قرآن ثابت نشود امکان تفسیر قرآن میسر نمیشود. اوّل باید ثابت کرد که قرآن کلام خداست تا شروع به تفسیر کنیم و اثبات کلام خدا بودن قرآن به عهده علم کلام است.
در فقه و اصول هم نیاز به کلام است چون مسایل فروع دین از طریق اجتهاد و استنباط بدست میآیند و دارای مبانی کلامی هستند یعنی تا اطمینان به مراد شارع در بیان ادله از قبیل آیات و روایات پیدا نکنیم کار اجتهاد و استنباط از آن ادله برای ما امکان پذیر نخواهد بود یعنی تا عصمت ائمه که آنها منبع صدور ادله روایی هستند همچنین عصمت فرشتگان و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در تلقی و تبیین وحی برای ما ثابت نشود آثار و افعال آنان برای ما حجت نخواهند بود پس با این بیان علم کلام در میان علوم دیگر جایگاه عظیم دارد.
6. ارتباط علم کلام با علوم دیگر
الف) کلام و منطق: علم منطق روش درست فکر کردن، درست فهمیدن و درست استدلال کردن را به انسان میآموزد علم کلام هم یک علم استدلالی و تحقیقی است و در فهم خود نیاز به علم منطق دارد و منطق به عنوان مبادی ضروری آن محسوب میگردد به طوری که در حوزه دینی رسم بر این است که قبل از علم کلام باید علم منطق آموخت زیرا در غیر این صورت علم کلام چندان مثمر ثمر نخواهد بود.
ب) کلام و فلسفه: علم فلسفه از مبادی علم کلام محسوب میشود برای این که خیلی از براهین مورد استفاده در کلام فلسفی هست مانند برهان امکان و وجوب که یک برهان کاملاً فلسفی است و در کلام از آن برای اثبات واجب تعالی استفاده میشود پس یک محقق قبل از فراگیری علم کلام باید فلسفه بیاموزد تا از آن در کلام بهره ببرد به همین خاطر است که بزرگان کلام مانند خواجه نصیرالدین طوسیرحمه الله در آثار کلامیشان مسایل فلسفی را تحت عنوان امور عامّه در اوّل کتاب میآورند، با این بیان علم کلام با فلسفه ارتباط تنگاتنگ دارد.
ج) کلام و فقه: علم فقه از نظر موضوع نیاز به کلام دارد چون فقه انواع تکالیف و وظایف مکلفین را بیان میکند و کلام اصل وجوب و حسن تکلیف را ثابت میکند و تا زمانی که وجوب تکلیف در علم کلام به اثبات نرسد نوبت به بحث در انواع آن و افعال مکلّفین که در حوزه فقه میباشد فرا نمیرسد و همچنین فقه دارای مدارکی است مانند قرآن و سنت قبل ازبهرهگیری از این مدارک در فقه باید در حقانیت و حجیت آنها به یقین برسیم که این کار در صلاحیت علم کلام است.
7. فرق کلام با فلسفه دین
یکی از شعبههای فلسفه، فلسفه دین است همانند فلسفه حقوق، فلسفه اخلاق و... سوءال مطرح میشود که با توجه به این که فلسفه دین در پیرامون دین بحث میکند و علم کلام هم در حوزه دین بحث میکند، فرق این دو چیست؟ آیا هر دو یک چیزند و فقط در اصطلاح با هم متفاوتند یا هر کدام دارای رسالت جدا از هم هستند. در پاسخ میتوان گفت فلسفه دین و کلام در حقیقت در دو حوزه کاملاً جدای از هم بحث میکنند چون بحث کننده در فلسفه دین و کلام در حقیقت در دو حوزه کاملاً جدای از هم بحث میکنند چون بحث کننده در فلسفه دین یک فیلسوف است ولی در کلام بحث کننده متکلم است، متکلم متفکر دینی است ولی فیلسوف دین متفکر آزاد است. از این که میبینیم سالیان متمادی بین متکلم و فیلسوف دشمنی وجود داشت به خاطر این بود که فیلسوف آزادنه تفکر میکرد و حد قرمزی در تفکر او نبود ولی متکلم برای تفکر حد قرمزی قایل بود و بیشتر حالت تدافعی و جانبداری را در نظر میگرفت، اگر متکلم از طرف فیلسوف تعرضی نسبت به دین و آیین دینی یافت ملزم به دفاع و موضعگیری است.
«فلسفه دین تحلیلی عقلانی از دین است که بدون قصد دفاع از دین با ردّ آن صورت مییابد گرچه در نهایت نتیجه این تحلیل عقلانی به نفع یا ضرر دین تمام میشود.(14) علم کلام علمی است که با التزام به وحی و سنّت به دفاع عقلانی از دین میپردازد و البته برای محقق این دفاع عقلانی در مسایل مختلف دین هم لازم است که دین در وجوه متنوعش فهم و تبیین شود و هم اشکالات وارد بر دین پاسخ داده شود».(15)
«فلسفه دین کوششی است برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی.
_______________________________
14. اگر تحلیل صحیحی از دین انجام گیرد، به سود دین تمام خواهد شد، وهیچگاه جان، عقل و دین، و یا علم و دین کوچکترین منافاتی نیست و در صورت ظهور تعارض، یا برهان عقلی ، دچار مغالطه است و یا برداشت ما از دین، غیر صحیح میباشد.
15. عقل واعتقاد دینی، ترجمه: احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص 27.
_______________________________
فلسفه دین با الهیات جزمی (یا الهیات اعتقادی) فرق دارد فرض اوّلیه الهیات جزمی این است که حجیت از آن یک سنت دینی معینی است یا اصول اعتقادی خاصی واقعاً صحیح است. قایلین به الهیات جزمی میکوشند برای توضیح دادن و نظاممند کردن اصول اعتقادی مورد قبولشان راهی پیدا کنند امّا هرگز با آن اصول به معارضه برنمیخیزند، فلسفه دین با دفاعیات دینی هم فرق دارد دفاعیات بیشتر در پی آن هستند که از یک دیدگاه دینی خاص در مقابل انتقادات عقلی دفاع کنند».(16) «فلسفه دین رشتهای است که اعتقادات را به دقت مورد بررسی قرار میدهد و لذا میتوانیم به حق از آن متواضع باشیم که در مطالعه اعتقادات دینی ما را یاری دهد... رشته دانشگاهی که بعد عقلی دین را بررسی میکند تحت عنوان فلسفه دین شناخته میشود».(17)
_______________________________
16. عقل واعتقاد دینی، ترجمه :احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص28.
17. عقل واعتقاد دینی، ترجمه :احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص24.