آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

1. تعریف علم کلام
برای علم کلام تعریف‏های گوناگونی ارایه شده که بعضی از آنها خالی از تأمّل نیست، از جمله تعریفی که ابن خلدون ارایه داد. وی می‏گوید: علم کلام علمی است که متکفّل احتجاج و اقامه ادله عقلی بر عقاید دینی و ردّ بدعت‏گذاران و منحرفان از روش‏های پیشینیان و اهل سنّت در اعتقادات می‏باشد.(2) نکته قابل تأمّلی که در این تعریف وجود دارد این است که در تعریف فوق اقامه ادله عقلی ذکر شده ولی در علم کلام تنها از ادله عقلی استفاده نمی‏شود بلکه از ادله نقلی هم استفاده می‏شود. با این بیان می‏توان گفت این تعریف تام نیست. همچنین تعریف‏های دیگری از محققین علم کلام ارایه شده است که نقل همه آنها در این مقاله مختصر امکان پذیر نیست و فقط نظر مرحوم شهید مطهری را که گویاترین تعریف به نظر می‏رسد نقل می‏کنیم و آن عبارت است از این که: «علم کلام علمی است که درباره عقاید اسلامی یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت بحث می‏کند به این نحو آنها را توضیح می‏دهد و درباره آنها استدلال می‏کند و از آنها دفاع می‏نماید»(3) تعریف شهید مطهری تعریفی است که در آن هم به موضوع (عقاید اسلامی) هم به روش بحث (استدلالی) و هم به غایت (دفاع از عقاید دینی) علم کلام اشاره شده است. پس با توجه به این تعریف علم کلام سنگربان و مدافع دین محسوب شده و با استدلال‏های عقلی و با استفاده از کتاب و سنت از دین دفاع می‏کند.
«و متکلم واقعی کسی است که دین را در همه ابعاد و در جانب اصول و فروع فهم کرده باشد و بتواند به تبیین صحیح و دقیق تمام معارف دینی بپردازد و سنگربانی باشد که به همه شبهات و اشکالاتی که بر اذهان هجوم می‏آورد پاسخ گوید».(4)
_______________________________
2. مقدمه ابن خلدون، ص 466.
3. مجموعه آثار، ج3/57، شهید مطهری.
4. فلسفه دین، دکتر احمد بهشتی، ص 42.
_______________________________
2. موضوع علم کلام
موضوع هر علمی موجب تمایز آن علم با علوم دیگر می‏شود و در تعریف موضوع علم گفته‏اند: «انّ موضوع کلّ علم هو ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة».(5) موضوع هر علمی عبارت است از آن چیزی که در آن علم از احوال و عوارض و خصایص آن چیز بحث و گفتگو شود. در پیرامون موضوع علم کلام آراء مختلفی وجود دارد که ما را مجالی برای طرح آن نیست، ولی به نظر می‏رسد بهترین نظر در میان همه نظرها آن است که در مقدمه ابن خلدون آمده و می‏گوید:«فموضوع علم الکلام عند أهله إنّما هو العقائد الإیمانیة».(6) موضوع علم کلام نزد اهلش همان عقاید ایمانی است. مراد از عقاید ایمانی عبارت است از اثبات واجب تعالی، صفات خدا، نبوت، معجزه، عصمت، امامت، معاد، عدل الهی و... و هر چیزی که جزء عقاید محسوب شود.
3. تاریخچه علم کلام
اگر بخواهیم برای علم کلام توسعه‏ای در نظر بگیریم و آن را منحصر در اسلام ندانیم، تاریخ علم کلام همراه می‏شود با تاریخ ظهور دین و اعتقادات دینی، چون گفتیم موضوع علم کلام عقاید ایمانی است، و مسئله تبیین و دفاع از عقاید دارای تاریخی کهن و قبل از دین اسلام است به طوری که همه پیامبران در مقابل خرافات اعتقادی زمان خودشان ایستادگی می‏کردند و مردم را دعوت به توحید و یکتاپرستی می‏کردند. ولی از آنجایی که موضوع نوشتار ما کلام اسلامی است لذا تاریخش را باید از درون اسلام جستجو کنیم. اوّلین بار در تاریخ اسلام علم کلام در عصر رسالت ظهور پیدا کرده و پیامبر اسلام در آن زمان مردم را به توحید دعوت می‏نمود و با کفر و شرک به مبارزه برمی‏خاست و بحث عقاید اعم از خداشناسی، نبوت، وحی و... از مسایل روزمرّه به حساب می‏آمد. و بعد از عصر
_______________________________
5. مقدمه ابن خلدون، ص 466.
6. شوارق الالهام، لاهیجی، ص 4 و نهایة المرام فی علم الکلام، علاّمه حلی، ص 9.
_______________________________
رسالت می‏توان ظهورش را به شکل قوی‏تر در جانشینی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امر خلافت یافت، که جانشین پیامبر چه کسی باید باشد؟ آیا جانشین پیامبر انتصابی است یا انتخابی؟ آیا عصمت در خلیفه شرط است یا خیر؟ و همچنین برمی‏گردد به نیمه اوّل قرن دوم که مسئله گرایش‏ها و فرقه‏های مختلف مطرح شدند خصوصاً دو فرقه معتزله و اشاعره که معتزله قایل به تفویض و اشاعره قایل به جبر شدند و بینشان بحث‏ها و مناظراتی درگرفت و لذا قابل توجه است که نمی‏توان زمان مشخصی را برای ظهور کلام در نظر گرفت.
4. اهداف علم کلام
از آنجایی که علم کلام سنگربان دین است از جهات مختلفی دارای ارزش و فایده است از جمله:
الف: دین شناسی تحقیقی
در اوّل همه رساله‏های عملیه آمده که تقلید در اصول دین جایز نیست و اصول دین را باید با تحقیق و اجتهاد فهمید نه با تقلید و پیروی از دیگران، بنابراین یکی از اهداف آموختن علم کلام دین شناسی اجتهادی و تحقیقی است با آموختن علم کلام انسان می‏تواند با ادله و براهین، اصول دین را اثبات کند و به شبهات پیرامون آن پاسخ دهد. مرحوم لاهیجی اوّلین هدف از علم کلام را این گونه بیان می‏کند:«الأوّل بالنظر إلی الطالب فی قوته النظریة وهو الترقی من حضیض التقلید إلی ذروة الایقان».(7) اوّلین فایده علم کلام که به خود طالب علم برمی‏گردد این است که از مرز تقلید بگذرد و به اوج تحقیق ارتقاء پیدا کند. پس هدف اوّل علم کلام رهایی از تقلید و تحقیقی عمل کردن در اصول دین است که به خود طالب علم کلام برمی‏گردد.
ب: راهنمایی دیگران
هدف همه انبیای الهی این بود که مردم را هدایت کنند و اوّلین مرحله هدایت، هدایت اعتقادی است، آنها آمدند تا به مردم درس خداشناسی، نبوت، معاد و... بدهند. علم کلام هم یکی از
_______________________________
7. شوارق الالهام، لاهیجی، ص 10.
_______________________________
اهدافش هدایت دیگران است یک متکلم اسلامی با تبیین و دفاع از مسایل خداشناسی، توحید، نبوت و... موجب هدایت و ارشاد دیگران می‏شود. پس با این بیان هدف علم کلام همانند هدف انبیاء نقش هدایت و ارشاد دیگران را دارد تا دیگران از حالت جهل و شک اعتقادی خارج شوند و لذا مرحوم لاهیجی هدف دوم از علم کلام را چنین بازگو می‏کند:«الثانی بالنظر إلی تکمیل الغیر و هو ارشاد المسترشدین بإیضاح المحجة لهم إلی عقائد الدین والبرهان المعاندین بإقامة البرهان والحجة علیهم».(8) دومین فایده علم کلام نظر به تکمیل و راهنمایی کردن دیگران است که با آشکار نمودن راه‏های شناخت خدا و الزام معاندان، با اقامه دلیل و برهان می‏باشد. در این جا یک متکلّم الهی اوّلاً ادله خداشناسی را برای دیگران بیان می‏کند و بعد با اقامه دلیل و برهان، شخص معاند و خصم را ملزم به پذیرفتن حق می‏کند.
ج: پاسداری از عقاید دینی
وقتی به تاریخ علم کلام می‏نگریم می‏بینیم سبب اصلی رشد و تحول علم کلام شبهاتی بودند که بر اعتقادات دینی وارد می‏کردند و اولیاء دین خصوصاً علما مأمور به پاسخگویی آنها بودند و چه بسا شاگردان مبرزی در مکتب اهل بیت‏علیهم السلام تربیت یافتند برای پاسخگویی به شبهات و پاسداری از دین. به حدّی پاسخگویی به شبهات و دفاع از دین اهمیت داشت که امام جوادعلیه السلام ،علمای پاسدار دین را سکان داران قلب‏های موءمنان دانسته که در پیشگاه الهی مقام عالی‏تر از دیگران دارند.(9) و همچنین مرحوم طبرسی‏رحمه الله در ذیل آیه:«فَلا تُطِعِ الکافرین وَجاهِدْهُمْ بهِ جِهاداً کَبیراً»(10) می‏فرمایند:«وفی هذا دلالة علی انّ من أجلّ الجهاد واعظمه منزلة عند الله سبحانه جهاد المتکلّمین فی حلّ شبه المبطلین وأعداء الدین».(11) این آیه
_______________________________
8. شوارق الالهام، لاهیجی، ص 10.
9. نقل از: درسهایی از علم کلام، حبیب الله طاهری.
10. فرقان/52.
11. مجمع البیان:7/324، چاپ موءسسه الهادی.
_______________________________
دلالت می‏کند بر این که از برترین جهادها و با ارزش‏ترین آنها نزد خداوند سبحان جهاد متکلمان در پاسخگویی به شبهات دشمنان دین و پیروان باطل است. و همچنین مرحوم لاهیجی سومین هدف علم کلام را پاسداری از اعتقادات دانسته و می‏گوید:«الثالث بالنسبة إلی اُصول الإسلام وهو حفظ عقائد الدین عن أن یزلزلها شبه المبطلین».(12) سومین فایده علم کلام نسبت به اصول اسلام است و آن عبارت است از حفظ کردن عقاید دینی در برابر شبهات اهل باطل.
د: نیازمندی سایر علوم دینی به علم کلام
همه علوم دینی اعم از: فقه، اصول، تفسیر و... در موضوع به علم کلام نیاز دارند. تا علم کلام نباشد، برای فقه محل بحثی یافت نمی‏شود. تا نبوّت ثابت نشود، تا عصمت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و دیگر اولیاء ثابت نشود، نمی‏توان به اخبار آنها استدلال کرد تا وجوب و حسن تکلیف در علم کلام ثابت نشود امکان ندارد شخصی مکلّف به تکلیف گردد. همچنین تا عصمت پیامبر در دریافت وحی اثبات نشود امکان تفسیر وحی وجود نخواهد داشت. بنابراین در مرتبه اوّل باید به علم کلام توجه شود تا مبانی کلامی علوم دیگر مانند فقه، اصول، تفسیر و... درست شود و بعد به آن علوم پرداخت. مرحوم خواجه طوسی می‏گوید: «انّ أساس العلوم الدینیة علوم اُصول الدین الذی یحوم مسائله حول الیقین ولا یتم بدونه الحوض فی سائرها کاُصول الفقه وفروعه فانّ الشروع فی جمیعها محتاج إلی تقدیم شروعه حتی لا یکون الخائض فیها وإن کان مقلّداً لاُصولها کان علی غیر أساس».(13) اساس همه علوم دین علم اصول دین است که مسایلش بر محور یقین می‏گردد و بدون آن ورود در مباحث علوم دینی دیگر مانند: اصول فقه و فروع آن ممکن نیست زیرا شروع در آنها بدون آگاهی بر مسایل مربوط به اصول دین مانند سقف بدون پایه است. مطلبی به همین مضمون از حکیم لاهیجی در شوارق آمده
_______________________________
12. نقد المحصل، طبع دار الاضواء، ص1.
13. مقدمه فلسفه دین علاّمه جعفری‏رحمه الله، محمدرضا اسدی.
_______________________________
است. پس رسالت علم کلام بسیار سنگین و پر اهمیت است و جا دارد محققین و پژوهشگران برای آن اهمیت ویژه‏ای قایل شوند تا خلأ آن در جامعه علمی پر شود.
5. جایگاه علم کلام
جایگاه علم کلام نسبت به سایر علوم را می‏توان حداقل به حیثیات ذیل بیان نمود:
الف: از حیث جایگاه معلوم
جایگاه هر علمی به جایگاه و شرافت معلوم است از آنجایی که علم کلام از واجب تعالی و افعال و صفات او بحث می‏کند پس قطعاً باید نسبت به سایر علوم شرافت داشته باشد چون هیچ چیز قابل فرضی برتر از خدا و افعال او یافت نمی‏شود پس علمی که در محور خدا و افعال و صفات او بحث می‏کند قطعاً باید برتری خاصی داشته باشد.
ب: از حیث جایگاه موضوع
گفتیم موضوع علم کلام عقاید ایمانی است مانند وجود خدا، نبوت، عدل الهی، معاد و هر چیزی که اعتقاد به آنها جزء ایمان محسوب شود.پس موضوع علم کلام دارای اهمیت و احترام ویژه‏ای است وچیزی را نمی‏توان یافت که از نبوت و خداشناسی و معاد اهمیتش بیشتر باشد پس نتیجه می‏گیریم علمی که در پیرامون چنین موضوعی بحث می‏کند باید جایگاه ویژه‏ای داشته باشد.
ج:مبنا بودن کلام برای سایر علوم دینی
علم کلام در علوم دینی مانند فقه، اصول فقه و تفسیر به عنوان مبنا محسوب می‏شود یعنی تا مبانی کلامی این علوم تأیید نشود امکان بحث در این علوم وجود ندارد به عنوان نمونه تا کلام خدا بودن قرآن ثابت نشود امکان تفسیر قرآن میسر نمی‏شود. اوّل باید ثابت کرد که قرآن کلام خداست تا شروع به تفسیر کنیم و اثبات کلام خدا بودن قرآن به عهده علم کلام است.
در فقه و اصول هم نیاز به کلام است چون مسایل فروع دین از طریق اجتهاد و استنباط بدست می‏آیند و دارای مبانی کلامی هستند یعنی تا اطمینان به مراد شارع در بیان ادله از قبیل آیات و روایات پیدا نکنیم کار اجتهاد و استنباط از آن ادله برای ما امکان پذیر نخواهد بود یعنی تا عصمت ائمه که آنها منبع صدور ادله روایی هستند همچنین عصمت فرشتگان و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در تلقی و تبیین وحی برای ما ثابت نشود آثار و افعال آنان برای ما حجت نخواهند بود پس با این بیان علم کلام در میان علوم دیگر جایگاه عظیم دارد.
6. ارتباط علم کلام با علوم دیگر
الف) کلام و منطق: علم منطق روش درست فکر کردن، درست فهمیدن و درست استدلال کردن را به انسان می‏آموزد علم کلام هم یک علم استدلالی و تحقیقی است و در فهم خود نیاز به علم منطق دارد و منطق به عنوان مبادی ضروری آن محسوب می‏گردد به طوری که در حوزه دینی رسم بر این است که قبل از علم کلام باید علم منطق آموخت زیرا در غیر این صورت علم کلام چندان مثمر ثمر نخواهد بود.
ب) کلام و فلسفه: علم فلسفه از مبادی علم کلام محسوب می‏شود برای این که خیلی از براهین مورد استفاده در کلام فلسفی هست مانند برهان امکان و وجوب که یک برهان کاملاً فلسفی است و در کلام از آن برای اثبات واجب تعالی استفاده می‏شود پس یک محقق قبل از فراگیری علم کلام باید فلسفه بیاموزد تا از آن در کلام بهره ببرد به همین خاطر است که بزرگان کلام مانند خواجه نصیرالدین طوسی‏رحمه الله در آثار کلامی‏شان مسایل فلسفی را تحت عنوان امور عامّه در اوّل کتاب می‏آورند، با این بیان علم کلام با فلسفه ارتباط تنگاتنگ دارد.
ج) کلام و فقه: علم فقه از نظر موضوع نیاز به کلام دارد چون فقه انواع تکالیف و وظایف مکلفین را بیان می‏کند و کلام اصل وجوب و حسن تکلیف را ثابت می‏کند و تا زمانی که وجوب تکلیف در علم کلام به اثبات نرسد نوبت به بحث در انواع آن و افعال مکلّفین که در حوزه فقه می‏باشد فرا نمی‏رسد و همچنین فقه دارای مدارکی است مانند قرآن و سنت قبل ازبهره‏گیری از این مدارک در فقه باید در حقانیت و حجیت آنها به یقین برسیم که این کار در صلاحیت علم کلام است.
7. فرق کلام با فلسفه دین
یکی از شعبه‏های فلسفه، فلسفه دین است همانند فلسفه حقوق، فلسفه اخلاق و... سوءال مطرح می‏شود که با توجه به این که فلسفه دین در پیرامون دین بحث می‏کند و علم کلام هم در حوزه دین بحث می‏کند، فرق این دو چیست؟ آیا هر دو یک چیزند و فقط در اصطلاح با هم متفاوتند یا هر کدام دارای رسالت جدا از هم هستند. در پاسخ می‏توان گفت فلسفه دین و کلام در حقیقت در دو حوزه کاملاً جدای از هم بحث می‏کنند چون بحث کننده در فلسفه دین و کلام در حقیقت در دو حوزه کاملاً جدای از هم بحث می‏کنند چون بحث کننده در فلسفه دین یک فیلسوف است ولی در کلام بحث کننده متکلم است، متکلم متفکر دینی است ولی فیلسوف دین متفکر آزاد است. از این که می‏بینیم سالیان متمادی بین متکلم و فیلسوف دشمنی وجود داشت به خاطر این بود که فیلسوف آزادنه تفکر می‏کرد و حد قرمزی در تفکر او نبود ولی متکلم برای تفکر حد قرمزی قایل بود و بیشتر حالت تدافعی و جانب‏داری را در نظر می‏گرفت، اگر متکلم از طرف فیلسوف تعرضی نسبت به دین و آیین دینی یافت ملزم به دفاع و موضعگیری است.
«فلسفه دین تحلیلی عقلانی از دین است که بدون قصد دفاع از دین با ردّ آن صورت می‏یابد گرچه در نهایت نتیجه این تحلیل عقلانی به نفع یا ضرر دین تمام می‏شود.(14) علم کلام علمی است که با التزام به وحی و سنّت به دفاع عقلانی از دین می‏پردازد و البته برای محقق این دفاع عقلانی در مسایل مختلف دین هم لازم است که دین در وجوه متنوعش فهم و تبیین شود و هم اشکالات وارد بر دین پاسخ داده شود».(15)
«فلسفه دین کوششی است برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی.
_______________________________
14. اگر تحلیل صحیحی از دین انجام گیرد، به سود دین تمام خواهد شد، وهیچگاه جان، عقل و دین، و یا علم و دین کوچک‏ترین منافاتی نیست و در صورت ظهور تعارض، یا برهان عقلی ، دچار مغالطه است و یا برداشت ما از دین، غیر صحیح می‏باشد.
15. عقل واعتقاد دینی، ترجمه: احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص 27.
_______________________________
فلسفه دین با الهیات جزمی (یا الهیات اعتقادی) فرق دارد فرض اوّلیه الهیات جزمی این است که حجیت از آن یک سنت دینی معینی است یا اصول اعتقادی خاصی واقعاً صحیح است. قایلین به الهیات جزمی می‏کوشند برای توضیح دادن و نظام‏مند کردن اصول اعتقادی مورد قبولشان راهی پیدا کنند امّا هرگز با آن اصول به معارضه برنمی‏خیزند، فلسفه دین با دفاعیات دینی هم فرق دارد دفاعیات بیشتر در پی آن هستند که از یک دیدگاه دینی خاص در مقابل انتقادات عقلی دفاع کنند».(16) «فلسفه دین رشته‏ای است که اعتقادات را به دقت مورد بررسی قرار می‏دهد و لذا می‏توانیم به حق از آن متواضع باشیم که در مطالعه اعتقادات دینی ما را یاری دهد... رشته دانشگاهی که بعد عقلی دین را بررسی می‏کند تحت عنوان فلسفه دین شناخته می‏شود».(17)
_______________________________
16. عقل واعتقاد دینی، ترجمه :احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص28.
17. عقل واعتقاد دینی، ترجمه :احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص24.

تبلیغات