عرفی شدن دین (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«عرفی شدن دین» یا «عرفی شدن فقه» یکی از موضوعاتی است که اخیراً در حوزه دین پژوهی مطرح شده است، و پیرامون آن مقالات و کتابهای مستقلی نگاشته شده است.
ما، در این بحث بر آنیم که این موضوع را به دور از هر نوع پیشداوری مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و نقاط قوت و ضعف آن را عیان سازیم.
نخست ذکر این نکته شایسته است که در فقه اسلامی، مراجعه به عرف و سیره عقلا یکی از ابزار داوری و قضاوت در
محاکم است و احیاناً در استنباط حکم شرعی نیز به فقیه مدد میرساند. به طور خلاصه، فقیهان در مواردی، به عرف مراجعه کرده و از آن نتیجه فقهی میگیرند و ما برخی از آنها را یادآور میکنیم:
الف: در تبیین مفاهیم
هرگاه واژهای، موضوع حکم قرار گیرد، و مفهوم آن از نظر سعه و ضیق روشن نباشد، در تبیین مفهوم موضوع و تحدید آن، عرف یگانه مرجع است و لذا در تبیین مفاهیمی مانند «بیع» و «غبن» و «عیب» و امثال اینها، به عرف مراجعه شده و در پرتو تشخیص عرف، حکم آن از کتاب و سنت استنباط میشود مثلاً: در قرآن مجید، بیع که همان «داد و ستد» است مورد امضاء قرار گرفته و فرموده است: «أحلّ الله البیع»(1) ولی در برخی از موارد مفهوم «بیع»، با ابهام همراه میباشد مثلاً اگر داد و ستدی، طرفین از «صیغه لفظی» بهره گیرند و بگویند :«بعت و اشتریت» مفهوم بیع حتماً بر آن صدق میکند ولی در صدق آن بر داد و ستدی که در آن فقط «دریافت و پرداخت» صورت پذیرد، امّا لفظی و یا به تعبیر فقیهان«صیغه بیع» درکار نباشد، مرجع عرف است و قضاوت و داوری عرف درباره سعه و ضیق مفهوم، برای فقیه حجت است، اگر او چنین داد وستدی را نیز «بیع» نامید، طبعاً مشمول آیه خواهد بود و احکام بیع مانند لزوم آن و خیار مجلس، بر آن مترتب خواهد شد.
از این بیان میتوان، مرجع بودن عرف را در تبیین مفاهیمی مانند «غبن» و یا «عیب» در مبیع، به دست آورد، زیرا گران خریدن، برای خود درجاتی دارد، گاهی انسان در معاملهای به اندازه یک دهم ارزش آن مغبون میشود و احیاناً یک پنجم و یا یک سوم گران میخرد، آیا مفهوم «غبن» همه این مراحل را در بر میگیرد، یا نه؟! همچنین است مفهوم «عیب در مبیع». در تمام این موارد، عرف مرجع است.
ب. تبیین مصادیق
گاهی مفهوم لفظی، برای فقیه روشن است، ولی در تطبیق آن بر موردی دچار شک و تردید میگردد، مثلاً «اراضی موات» از انفال مربوط به حکومت اسلامی است، شکی نیست که موات بالأصاله از مصادیق آن است ولی آیا، موات بالعرض، یعنی زمینی هم که چند سال کاشته نشود و به حالت زمین مرده درآید، از جزئیات آن هست یا نه، داور عرف است. و همچنین موارد دیگر.
ج. رسوم و آداب در قضاوتها
رسوم و آداب قومی ملاک داوری بوده و از این طریق داور میتواند راستگو را از دروغگو باز شناسد، مثلاً اگر زوجین در پیش پرداختن مهریه دچار اختلاف شوند و مرد مدعی گردد که مهریه را، پیش پرداخت کرده و زن منکر اخذ آن شود، قاضی در این مورد، از آداب و رسوم جاری کمک میگیرد، هرگاه در آن محل پیش پرداخت مهریه یک سنت قومی و محلی باشد، حق را به جانب شوهر میدهد، و در غیر این صورت حق را به جانب همسر میدهد. در اصطلاح فقهاء این قسمت را، «اعراف قومی» مینامند.
اینها مواردی است که در فقه اسلامی به عرف مراجعه شده و از فهم و درک او در حل مشکلات فقهی کمک گرفته میشود.
ما در این مورد، به تفصیل سخن نمیگوییم، کسانی که بخواهند با تفصیل آن آشنا شوند به کتاب «ارشاد العقول»، ص 285 به بعد مراجعه نمایند.
ولی عرفی شدن فقه یا دین که اکنون در میان دین پژوهان مطرح است غیر از آن است که در فقه اسلامی مطرح بوده و به نمونههایی از آن اشاره نمودیم. و به قول برخی:« اهتمام اسلام به عرف از رویکردهای عرفگرایانه امروزی که با نوعی شیفتگی و مطلق سازی همراه است، نمیباشد بلکه مبتنی بر اصول و قواعد عقلایی و تجویزات دینی است».(2)
طراحان نظریه عرفی شدن دین، برای آن، دو تفسیر ذکر نمودهاند که هر دو را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم:
_______________________________
عرفی شدن در تجربهی مسیحی یا اسلامی، ص 410.
_______________________________
1. مفهوم نخست عرفی شدن
عبور مفاهیم و مقولات از ساحت قدسی به ساحت ناسوتی که علی القاعده با فرسایش توأم است. اگر مقولات مذکور در زمره مفاهیم و گزارههای معطوف به امور حقیقی باشند، عَقلانی میشوند امّا اگر متعلق به حوزه امور هنجاری و اعتباری(مثل دستگاههای فقهی و حقوقی که کُد هستند) باشند، عُقلایی میگردند.
در اینکه عقلاء چه کسانی هستند اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر آنند که عموم مردم در زمره عقلاء میباشند و برخی دیگر بر آنند که نمایندگان مردم و خبرگان، عقلای قوم شمرده میشوند.(3)
حاصل نظریه این است که دین که مجموعهای از عقاید و احکام است، بخش نخست آن عقلانی میشود یعنی از حالت اعتقاد تعبدی درآمده و در قالب گزارههای عقلی ارائه میگردد. و بخش دوم آن که مربوط به شیوه زندگی مردم است، از طریق مجالس قانون گذاری و سیستم حزبی و پارلمانی، عُقلایی شده و مصوبات عقلاء در مجالس قانون گذاری تعیین کننده احکام رفتاری ماست نه چیز دیگری.
و به تعبیر واضحتر، دین که میراث انبیاء و اولیاست به دو بخش تقسیم میگردد: بخشی، به دست عقل و خرد آدمی داده میشود و بخش دیگر به عقل جمعی سپرده میشود تا از طریق مجالس قانون گذاری، قوانینی را به جای احکام دین وضع نمایند، و سرانجام از حقیقت و گوهر حتی صدف دین چیزی باقی نمیماند. اکنون ما به تحلیل هر دو بخش میپردازیم:
الف: عقلانی شدن باورها
همان طور که ملاحظه فرمودید معنای اوّل عرفی شدن، از دو بخش تشکیل میشود:
عقلانی شدن مفاهیم عقیدتی وقدسی.
عقلائی شدن احکام رفتاری.
درباره بخش نخست، یادآور میشویم عقلانی کردن مفاهیم قدسی و معارف دین، حاکی از آن است که
_______________________________
3. مجله کیان، شمارهی24.
_______________________________
نظریهپرداز، دین را در مقابل عقل قرار داده و لذا اصرار میورزد که دین را عقلانی کنیم و خرد ورزی را جای قدسی بودن و تعبد قرار دهیم.
به روشنی یادآور میشویم خاستگاه این نظریه، آیین مسیحیت کنونی میباشد، زیرا در آیین مسیحیت مسأله «راز دار بودن» اصول عقاید مسیحیت، جزء لا ینفک آن است. و لذا هر موقع به آنان گفته شود که مسأله تثلیث (خدا یکی است و در عین حال سه تا است)، از نظر عقل مردود است میگویند این رمزی است که با ایمان حل میشود و عقل را به آن راهی نیست، نخست باید ایمان آورد سپس فهمید.
در این خاستگاه، عقاید و معارف فراتر از عقل و خرد شمرده شده و ایمان قبل از خرد قرار میگیرد. در این صورت سزاوار است که اندیشمندان، عرفی شدن دین را مطرح نمایند و جداً بخواهند که دین از حالت قداست به معنی یاد شده یعنی: فوق خرد، فرود آید و در قالب گزارههای عقلی ریخته شود، در این صورت دین در طی این مسیر فرسایش پیدا کرده و قدسی زدایی میشود زیرا در این تحلیل قسمتی از زواید، به دور ریخته شده و گوهر دین در آینه عقل میدرخشد.
آیینی که از گروندگان به آن، ایمان را پیش از اندیشیدن میطلبد، و هر نوع پرسش و پاسخ پیرامون عقاید و اصول را ممنوع اعلام میکند، برای اندیشمندان خرد ورز قابل پذیرش نیست و آنان حق دارند، که عرفی شدن دین را بطلبند، و دین حقیقی را پس از ویرایش، و فرسایش و حذف زواید به جهان عرضه کنند.چنان که یکی از تحلیلگران در این زمینه میگوید:
«عرفی شدن، یک جریان غیر قابل بازگشتی است که طی آن جوامع از سلطه کلیسا و عقاید تعصب آمیز مابعد الطبیعی آزاد میشوند».(4)
در این نظریه، دین و عرف(عقلانی) در تعارض و کشمکش هستند و بهترین بستر برای آن، آیین کلیسا است، سران مسیحیت دین منهای تعقل را مطرح میکنند، و حاضر به حصار شکنی
_______________________________
4. عرفی شدن در تجربهی مسیحی و اسلامی، ص 59.
_______________________________
نیستند، ولی نظریه پردازانِ عرفی شدن دین، میخواهند حصار تعبد را بشکنند، و از دریچه دیگر به حقایق دین بنگرند و به قول برخی: «محقق، خود را به یک راهبرد و روش شناختی مقیّد نساخته بلکه لدی الاقتضاء از مسیرها و راهکارهای متنوعِ مورد توصیه مکاتب و رهیافتهای گوناگون آزادانه استفاده کرده است.(5)
عقاید اسلامی بستر این نظریه نیست
هرگاه عرفی شدن دین به معنی عقلانی شدن معارف و باورهای آن است عقاید اسلامی بستر این نوع «صیرورتها» و «شدنها»نیست بلکه از روز نخست معارف اسلامی، عقلانی بوده و هست و خواهد بود، و خلأی در این بخش وجود ندارد که فردی یا گروهی آن را عقلانی سازند، زیرا آیین اسلام، پیوسته بر تفکر و تعقل دعوت نموده و ایمان توأم با آگاهی را میپذیرد. این نظریه در چنین فضایی نمیتواند معنا داشته باشد.
با مراجعه به قرآن مجید و کتابهای کلامی روشن میشودکه اصول عقاید اسلامی در تمام مراحل با دلیل و برهان همراه بوده و خود قرآن کریم اصول اساسی توحید را مانند توحید در ذات و توحید در خالقیت و در تدبیر با منطق و برهان مطرح کرده است و جایگاه این آیات برای عالمان و فرهیختگان روشن است.
اسلام، آیینی را میپذیرد که از طریق فهم و شعور و ادراک عقل در دل آدمی جای گیرد و لذا آن را اکراه ناپذیر میداند و میفرماید: «لا اکراه فی الدین»(6)
قرآن بر بهرهگیری از ابزار شناخت مانند چشم و گوش و خرد تأکید میکند و یادآور میشو دکه شکر این ابزار خرد به کارگیری آنهاست:
«وَ اللهُ اگخرجکُمْ مِنْ بُطُونِ اُمّهاتِکُمْ لاتَعْلَمُونَ شَیْئاً وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالاگبْصارَ وَالاگفْئِدَة لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»(7)
_______________________________
5. عرفی شدن در تجربهی مسیحی و اسلامی، ص34.
6. بقره/257.
7. نحل/78.
_______________________________
«خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که آگاه نبودید و برای شما گوش و دیدگان و دلها آفرید تا سپاسگزار باشید».
چگونه میتواند اسلام بستر چنین نظریهای باشد در حالی که اسلام پیروی از غیر علم را نکوهش میکند و میفرماید:
«ولا تقفُ ما لیسَ لک به علم».(8)
«از آن چیزی که بدان علم و آگاهی نداری پیروی مکن».
ایمان به امور غیبی
باید توجه داشت عقلانی بودن «معارف و عقاید اسلامی» به معنی بینیازی انسان از شرع در این گستره نیست، زیرا در قلمرو دین یک رشته اموری هست که خرد انسان را یارای درک واقعیات آنها نیست ولی در عین حال گزارههای آنها نیز بر ضد عقل و خرد نمیباشد.
وجود «جن» و «فرشته» و «نویسندگان اعمال»، و «جهان برزخ» و« اعراف»، و «صراط» و «درجات بهشتیان»، و «درکات دوزخیان» یک رشته امور غیبی است که قرآن از آنها گزارش داده و عقل محصور در جهان ماده را یارای درک حقایق آنها نیست و در عین حال به تخطئه شرع برنمیخیزد.
آنچه مهم است این است که اصول اسلام، و نبوت پیامبر، و وحیانی بودن کتاب او، با دلیل و برهان همراه باشد، و راستگویی او با دلایل قطعی ثابت گردد، در این صورت کلیه گزارش وحیانی، حالت عقلانی پیدا میکند، زیرا هر چند برای جزئیات، دلیل تفصیلی اقامه نشده، امّا با دلیل اجمالی همراه میباشد.
ب. عقلایی شدن احکام رفتاری
نظریهی «عرفی شدن دین یا فقه»، ایدهها یا باورها را عقلانی، ولی شریعت و احکام رفتاری را عقلایی توصیف میکند. در گذشته به تحلیل بخش نخست پرداختیم. اکنون به تحلیل بخش دوم که عُقلائی بودن احکام رفتاری است میپردازیم:
میگویند: امور عقلایی چیزی است
_______________________________
8. اسراء/36.
_______________________________
که حسن و قبح آن توسط جمع عقلاء(به عنوان گروه مرجع) مشخص گردد.
مثلاً مجالس قانون گذاری و سیستم حزبی و پارلمانی ، مکانیزمهایی است برای استخراج عرف عقلاء.( تعیین یکی از اینها) بستگی دارد به این که عقلاء را چه کسانی بدانیم، مقوله عرف نیز سعه و ضیق پیدا میکند. مثلاً در دموکراسی مستقیم، عموم مردم جزء عقلاء شمرده میشوند که قادر به تشخیص مصالح و منافع آنی و آتی خود هستند. امّا در دموکراسیهای نمایندگی، خبرگان و نمایندگان مردم، عقلای قوم شمرده میشوند.(9)
تحلیل: اساس این نظریه را یک فکر تشکیل میدهد و آن اینکه دین در حوزه رابطه شخصی انسان با خدا برنامه دارد، امّا برای امور اجتماعی مردم، فاقد برنامه میباشد و به تعبیر دیگر دین آمده است که سعادت اخروی مردم را تأمین کند نه سعادت دنیوی را، بلکه خوشبختی انسان در این دنیا از طریق عقل جمعی تأمین میشود.
اکنون در اینجا سوءال میشود آیا این نظریه یک نظر پیشنهادی است و به قول دانشمندان انشائی است که نظریه پرداز آن را از جانب خود انشاء میکند. یا از واقعیت ادیان و شرایع پیشین گزارش میکند ومیگوید: شرایع ابراهیمی همگی چنین هستند.
احتمال نخست، پیشنهادی بیش نیست و هر فردی در طرح نظریه خود آزاد میباشد، خواه بر اساس صحیح استوار باشد یا نه.
ولی نکته مهم آن است که بدانیم که آیا بشر میتواند از طریق عقل جمعی (مجالس قانونگذاری) سعادت خود را در این جهان تأمین کند یا این که باید آموزگاران الهی او را در این بخش راهنمایی کنند.
تجربه کنونی بشر ثابت کرده است که عقل جمعی نمیتواند سعادت بشر را تأمین کند زیرا به روشنی میبینیم که بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی، مورد تصویب مجامع قانون گذاری است، در حالی که بدبختی و هلاکت بشر به وسیله همین
_______________________________
9.مجله کیات، سال پنجم، شمارهی 24، ص 19.
_______________________________
رفتارها صورت میپذیرد.
پیدایش بیماریهای صعب العلاج که حیات بشری را بر روی زمین تهدید میکند، معلول انحراف بشر از قوانین نورانی آسمانی و گرایش به مصوبات عقل جمعی است، برای مثال بیماری ایدز و انواع آلودگیهای جسمانی مولود انحراف از احکام شرایع آسمانی، و تسلیم در برابر مصوبات سیستمهای قانون گذاری جهان است . شرایع آسمانی بر بقاء نوع بشر از طریق نکاح دو جنس مخالف تأکید میورزند، در حالی که عقل جمعی تشکیل خانواده همجنسان را تصویب و برای آنها قوانینی را وضع میکند، با این وضع آیا میشود سیستمهای قانون گذاری را جایگزین احکام رفتاری اسلام کرد.
بر فرض این که احکام رفتاری را به دست مجالس قانون گذاری سپردیم و اموری را جایز و برخی را ممنوع شمردیم، اکنون سوءال میشود ضامن اجرای این احکام چیست؟ آیا پلیس میتواند ضمانت بخش اجرای این احکام در خلوت و جلوت را برعهده بگیرد؟
امروزه برای اجرای قوانین، احکام کیفری شدیدی وضع کردهاند ولی باز نتوانسته است برای بشر آسایش و امنیت را فراهم آورد. این جا چارهای جز این نیست که احکام رفتاری ریشه در معنویت بدواند و مخالفت با آن، مخالفت با خدا شمرده شود. و ترس از مجازاتهای الهی، بازدارنده از ارتکاب گناهان شود.
سخن درباره نقش دین در جامعه از جهات مختلفی گستردهتر از آن است که در این مقال گنجانیده شود.
این تحلیل مربوط به این جهت بود که این نظریه را، اقتراحی و پیشنهادی بدانیم ولی اگر آن را گزارشی و اخبار از واقع بدانیم، و بگوییم که شرایع آسمانی امور مربوط به دنیای مردم را به خود مردم واگذار کرده و در این مورد لب فرو بسته است، مسلماً این گزارش، صد در صد، مخالف واقع و نوعی کذب و دروغ است.
نتیجه تحقیقات این گروه بی اطلاع از واقعیات دین این است که دین در یک رشته باورها و مناسک و عبادات خلاصه میشود، در حالی که دین، روش زندگی است، روشی که ما را به سرای دیگر راهنمایی میکند، و در حقیقت، دین جز زندگی تحت برنامههای وحیانی، که منتهی به جهان دیگر میگردد چیز دیگری نیست، و هر نوع زندگی در زیر چتر دیگر، انحراف از صراط مستقیم دین است چنانکه قرآن آشکارا میفرماید:
«وَاگنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَآتَّبَِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».(10)
«این راه مستقیم من است. از آن پیروی کنید و از راههای پراکنده انحرافی پیروی نکنید که شما را از طریق حق دور میسازد، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش میکند، شاید پرهیزکاری را پیشه کنید».
شایسته توجه است که این آیه (که ما را به پیمودن فقط یک راه دعوت میکند و از پیروی از راههای دیگر باز میدارد)، پس از ده فرمان که مربوط به عقیده و شریعت است، وارد شده است. ده فرمانی که عناوین آنها به صورت یاد شده در زیر است:
1. یکتاپرست باشید، 2. به پدر و مادر نیکی کنید، 3. فرزندان را از ترس فقر نکشید،4. به کارهای زشت نزدیک نشوید، 5. کسی را مکشید مگر به حق، 6. به مال یتیم جز به بهترین صورت نزدیک نگردید، 7. حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید، 8. هیچکس را جز به مقدار توانایی تکلیف نمیکنیم. 9. هرگاه سخنی گفتید، عدالت را رعایت کنید، 10. به پیمانی که با خدا بستهاید وفادار باشید.
پس از این ده فرمان که بخشی مربوط به عقیده و معظم آنها مربوط به زندگی دنیوی است، قرآن یادآور میشود که فقط از این صراط (راه و روش) پیروی کنید. هرگاه بنا باشد اسلام در باورها و مناسک عبادی خلاصه گردد دیگر این ده فرمان و دهها فرمان دیگر، برای چه تشریع و تنظیم گردیده و دعوت به پیروی از آنها چه مفهومی دارد؟
ما به عنوان اختصار به نمونههای کوچکی از قرآن اشاره کردیم و الاّ بررسی
_______________________________
10. انعام/153.
_______________________________
آیات قرآن مربوط به مسائل سیاسی واجتماعی و اقتصادی و اخلاقی، حاکی از آن است که وحی الهی از افق بالا برای کلیه شئون زندگی بشر برنامهریزی کرده است.
نگاه اجمالی به کتابهای فقهی به روشنی میرساند که اسلام پیوسته در صحنه است و آنچنان نیست که فقط رابطه شخصی انسان را با خدا در نظر بگیرد بلکه او درباره معاملات و روابط زناشویی و قضاوت و داوری، اقتصاد و سیاست، نظر داده واحکام خود را پایدار و جاودان خوانده است.
عرفی شدن دین نفی آن است
شگفت اینجاست که ران نظریه عرفی شدن دین، با تلاش زیاد، یک گزاره غیر معقول را عرضه میکنند و آن این است که «اسلام آمده است تا خود را نفی کند»، آنان هر چند این جمله را به زبان نمیآورند، ولی عرفی کردن دین یا فقه ملازم با نفی هزاران آیه و حدیث اسلامی است که از طریق وحی برای معیشت مردم برنامهریزی کرده و حلال و حرام شریعت را تا روز رستاخیز جاودانی دانسته است. اگر بناست در غیر مسائل مربوط به ماوراء مادّه با چراغ عقل جمعی پیش برویم، و این قوانین نورانی را پایان یافته تلقی کنیم و این اندیشه را هم به اسلام نسبت بدهیم، مفاد آن این است که اسلام به دست خود وسیله انتحار خویش را فراهم کرده است.
آفت این گروه پیشداوری آنهاست،یعنی قبلاً مدّعا را تنظیم کرده، سپس به دنبال دلیل میگردند. این گروه، در واقع از متفکران غربی که زندگی اجتماعی منهای مذهب را مورد تأیید قرار داده، تأثیر پذیرفتهاند، و الگوی زندگی غربی را برای خود انتخاب کردهاند و طبعاً میخواهند آیین اسلام را نیز بر همان الگو تطبیق کنند، و برای کرسی نشاندن فکر خود به هر خار و خاشاکی چنگ میزنند، و چشم خود را بر هزاران شاهد که بر خلاف اندیشه آنان گواهی میدهد، میبندند.
به خاطر دارم هنگامی که حزب رستاخیز از طرف محمدرضا پهلوی تأسیس شد و رسانههای گروهی به تبلیغ آن پرداختند و عضوگیری آغاز گردید و مراکزی به عنوان حزب رستاخیز افتتاح شد، در برخی از روزنامههای مرکز به صراحت نوشته بود : «حزب رستاخیز به رسمیت شناخته شده و مراکز عضوگیری پدید آمده و الگوی نظام سیاسی کشور را تشکیل میدهد و اعلیحضرت دستور دادهاند که گروهی به تدوین ایدئولوژی حزب بپردازند»، یعنی زیربنا را بعد از روبنا بسازند!
از این مطالب نتیجه میگیریم که تفکیک احکام رفتاری انسان از متن دین یک نوع پیش داوری است که هرگز با واقعیت شریعت اسلام و حتی شریعت موسی که دارای احکام رفتاری فراوان است سازگار نمیباشد.
فقه مدوّن فقیهان عالی مقام که در این چهارده قرن در مورد احکام رفتارها تدوین کردهاند، اگر در جایی گرد آید کتابخانه عظیمی را شکل میدهد. آیا واقعاً این گروه واقعیت اسلام را درک نکرده و از پیش خود این همه احکام رفتاری اسلامی را تدوین نمودهاند؟!
ما به عنوان توضیح بیشتر یک رشته عناوین اجتماعی فقهی را که همگی مربوط به احکام رفتاری انسان است در اینجا میآوریم که همگی برگرفته از قرآن و روایات اسلامی است، و اینک این عناوین:
امور مالی مانند: خمس، زکات، انفال، غنائم، کشاورزی، بازرگانی، رهن، اجاره و غیره.
در امور زناشویی و خانوادگی: نکاح، طلاق، ایلاء، ظهار، میراث و غیره.
در حوزهی قضاوت: داوری، شهادت، و مانند آنها.
در بخش جزائی، حدود و دیات.
درباره امور اجتماعی: نظارت عمومی، تعلیم و تربیت، خدمت به خلق، روابط مسلمانان با یکدیگر، طرز رفتار با کارگران و کارمندان.
درباره مسائل اخلاقی: عفو و اغماض، حسن ظن و اعتماد به دیگران، دیدار بیماران، همدردی با مصیب زدگان و غیره.
اینها نمونههایی است که در اینجا منعکس کردیم و تفصیل بیشتر در گرو مراجعه به کتابهای فقهی، اخلاقی ، اجتماعی اسلام است.
عرفی شدن فقه یا سپری شدن عمر دین
عرفی کردن دین یا فقه تعبیری موءدبانه از سپری شدن عمر دین است که هیچ نقشی در اجتماع نداشته باشد و این اندیشهای بود که «فروید» و همکارانش پرچمدار آن بودند و چون او یک فرد یهودی بوده و از ناحیه دین خانوادگی، پیوسته مورد تحقیر قرار گرفته بود، او به فکر عقده گشایی افتاد و ناخودآگاه به این نتیجه رسید که باید تمدن غربی جانشین دین گردد و بشر را از مذهب بینیاز سازد، ولی او پس از مشاهده نتایج جنگهای جهانی اوّل از این نظریه برگشت ، زیرا مشاهده کرد که غرب به ظاهر متمدن ، در باطن ، درندهای بیش نیست و اگر شرایط دگرگون گردد، پرده از چهره او کنار میرود، و برای منافع خود، چیزی را رادع و مانع نمیاندیشد. اکنون این فکر کهن که بنیانگذارانش از آن منصرف گردیده، به تدریج وارد کشور ما گشته و به زور میخواهند جامعه را از دین دور کنند، و دین فردی را جانشین دین اجتماعی قرار دهند.
شگفت اینکه گاهی با آنچه در انجیلهای کنونی آمده است بر مدّعای خود استدلال میکنند، مثلاف میگویند: این جمله که در کتاب مقدس آمده است«سهم خدا را به خدا و سهم قیصر را به قیصر» دقیقاً به این معناست که دین به ساحت خصوصی معطوف میگردد و به قول پارسونز یکی از متغیرهای الگوی) patern Vari ables( خصوصی شدن دیانت است.(11)
مسلّماً این گفتار یک اندیشه استعماری است که متأسفانه به کتاب مقدس راه یافته است. مقدسترین کتاب قرآن مجید است که هر نوع حکم و داوری را از آن خدا میداند و میفرماید:
«اِنِ الْحُکُمُ اِلاّ للهِ».(12)
«حکم تنها از آن خداست»
_______________________________
11. مجلهی کیان، سال پنجم، شمارهی24، فروردین و اردیبهشت ماه 1374، ص20.
12. یوسف/40.
_______________________________
و هر نوع سلطهای بر مردم را منوط به اذن الهی میداند وباید مطابق برنامههای او باشد.
بنابراین همه سهمها مربوط به خداست و قیصر سهمی ندارد و اگر هم سهمی داشته باشد، به اذن الهی بوده و طبق فرمان او خواهد بود.
مسلّماً این فکر وارداتی که نویسندگان انجیل آن را وارد کردهاند، یک نوع تأثر از افکار یونانی و رومی باستان است که در آن سلاطین، خود را خدا یا فرزند خدا میدانستند. سنّت خداخوانی و پرستش سلاطین پس از تسلط رومیها بر سرزمین هلند،به پرستش قنسولها مبدل گردید. ظاهراً «ژول سزار» اوّلین قیصری است که از مردم روم خواست تا او را به عنوان خدا مورد پرستش قرار دهند، و در تمدنهای بین النهرین و چین و ایران، پادشاهان نمایندگان و برگزیدگان خدا یا خدایان در روی زمین به شمار میرفتند.
حالا این گروه که کار آنها واردات اندیشه است، الوهیّت شاهان را تبدیل به «الوهیت دولت» کرده و دولت را جایگزین دین میسازند و میخواهند زمام زندگی بشر را در دست دولت قرار دهند تا انسان با خدای قانونگذار خداحافظی و او را باز نشسته کند!!
بیت العدل جدید
در مسلک باب و بهاء زمام تشریع و قانون گذاری در دست «بیت العدل» است که برای پیروان این مسلک، مطابق شرایط زمان و مکان قانون وضع میکند، و همه اعضای آن انتخابی است، و از احکام به «اصطلاح» الهی جز معدودی در کتاب«اقدس» «بهاء» موجود نیست.
«عقلانی کردن قوانین» نوعی واپس گرایی است که نمونه آن را در «بیت العدل» مشاهده میکنیم، و نوعی پیروی از غرب است که بر همه آشکار میباشد.
طرح عرفی شدن دین، یا فقه، یک اندیشه وارداتی است، امّا به صورت منسوخ و محرّف، زیرا آنچه در غرب هست، عرفی شدن جامعه یعنی فاصله گرفتن جوامع مثلاً جامعه اسلامی از دین و به تعبیر غربی آن) Secularisation of islamic world( (غیر دینی کردن جهان اسلام)است. بنابراین آنچه در غرب مطرح است، کاملاً مفهوم است، زیرا میخواهند حاکمیت دین را نفی کرده و جامعه را از آن دور سازند(البته این خواب تعبیری نخواهد داشت) ولی آنچه امروز در جراید و یا برخی کتابها دیده میشود، مسأله عرفی شدن دین، یا عرفی شدن فقه شیعی است به نحوی که بیان گردید، هر چند در نتیجه ه ردو نظریه با هم تلاقی میکنند.
ما، در این بحث بر آنیم که این موضوع را به دور از هر نوع پیشداوری مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و نقاط قوت و ضعف آن را عیان سازیم.
نخست ذکر این نکته شایسته است که در فقه اسلامی، مراجعه به عرف و سیره عقلا یکی از ابزار داوری و قضاوت در
محاکم است و احیاناً در استنباط حکم شرعی نیز به فقیه مدد میرساند. به طور خلاصه، فقیهان در مواردی، به عرف مراجعه کرده و از آن نتیجه فقهی میگیرند و ما برخی از آنها را یادآور میکنیم:
الف: در تبیین مفاهیم
هرگاه واژهای، موضوع حکم قرار گیرد، و مفهوم آن از نظر سعه و ضیق روشن نباشد، در تبیین مفهوم موضوع و تحدید آن، عرف یگانه مرجع است و لذا در تبیین مفاهیمی مانند «بیع» و «غبن» و «عیب» و امثال اینها، به عرف مراجعه شده و در پرتو تشخیص عرف، حکم آن از کتاب و سنت استنباط میشود مثلاً: در قرآن مجید، بیع که همان «داد و ستد» است مورد امضاء قرار گرفته و فرموده است: «أحلّ الله البیع»(1) ولی در برخی از موارد مفهوم «بیع»، با ابهام همراه میباشد مثلاً اگر داد و ستدی، طرفین از «صیغه لفظی» بهره گیرند و بگویند :«بعت و اشتریت» مفهوم بیع حتماً بر آن صدق میکند ولی در صدق آن بر داد و ستدی که در آن فقط «دریافت و پرداخت» صورت پذیرد، امّا لفظی و یا به تعبیر فقیهان«صیغه بیع» درکار نباشد، مرجع عرف است و قضاوت و داوری عرف درباره سعه و ضیق مفهوم، برای فقیه حجت است، اگر او چنین داد وستدی را نیز «بیع» نامید، طبعاً مشمول آیه خواهد بود و احکام بیع مانند لزوم آن و خیار مجلس، بر آن مترتب خواهد شد.
از این بیان میتوان، مرجع بودن عرف را در تبیین مفاهیمی مانند «غبن» و یا «عیب» در مبیع، به دست آورد، زیرا گران خریدن، برای خود درجاتی دارد، گاهی انسان در معاملهای به اندازه یک دهم ارزش آن مغبون میشود و احیاناً یک پنجم و یا یک سوم گران میخرد، آیا مفهوم «غبن» همه این مراحل را در بر میگیرد، یا نه؟! همچنین است مفهوم «عیب در مبیع». در تمام این موارد، عرف مرجع است.
ب. تبیین مصادیق
گاهی مفهوم لفظی، برای فقیه روشن است، ولی در تطبیق آن بر موردی دچار شک و تردید میگردد، مثلاً «اراضی موات» از انفال مربوط به حکومت اسلامی است، شکی نیست که موات بالأصاله از مصادیق آن است ولی آیا، موات بالعرض، یعنی زمینی هم که چند سال کاشته نشود و به حالت زمین مرده درآید، از جزئیات آن هست یا نه، داور عرف است. و همچنین موارد دیگر.
ج. رسوم و آداب در قضاوتها
رسوم و آداب قومی ملاک داوری بوده و از این طریق داور میتواند راستگو را از دروغگو باز شناسد، مثلاً اگر زوجین در پیش پرداختن مهریه دچار اختلاف شوند و مرد مدعی گردد که مهریه را، پیش پرداخت کرده و زن منکر اخذ آن شود، قاضی در این مورد، از آداب و رسوم جاری کمک میگیرد، هرگاه در آن محل پیش پرداخت مهریه یک سنت قومی و محلی باشد، حق را به جانب شوهر میدهد، و در غیر این صورت حق را به جانب همسر میدهد. در اصطلاح فقهاء این قسمت را، «اعراف قومی» مینامند.
اینها مواردی است که در فقه اسلامی به عرف مراجعه شده و از فهم و درک او در حل مشکلات فقهی کمک گرفته میشود.
ما در این مورد، به تفصیل سخن نمیگوییم، کسانی که بخواهند با تفصیل آن آشنا شوند به کتاب «ارشاد العقول»، ص 285 به بعد مراجعه نمایند.
ولی عرفی شدن فقه یا دین که اکنون در میان دین پژوهان مطرح است غیر از آن است که در فقه اسلامی مطرح بوده و به نمونههایی از آن اشاره نمودیم. و به قول برخی:« اهتمام اسلام به عرف از رویکردهای عرفگرایانه امروزی که با نوعی شیفتگی و مطلق سازی همراه است، نمیباشد بلکه مبتنی بر اصول و قواعد عقلایی و تجویزات دینی است».(2)
طراحان نظریه عرفی شدن دین، برای آن، دو تفسیر ذکر نمودهاند که هر دو را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم:
_______________________________
عرفی شدن در تجربهی مسیحی یا اسلامی، ص 410.
_______________________________
1. مفهوم نخست عرفی شدن
عبور مفاهیم و مقولات از ساحت قدسی به ساحت ناسوتی که علی القاعده با فرسایش توأم است. اگر مقولات مذکور در زمره مفاهیم و گزارههای معطوف به امور حقیقی باشند، عَقلانی میشوند امّا اگر متعلق به حوزه امور هنجاری و اعتباری(مثل دستگاههای فقهی و حقوقی که کُد هستند) باشند، عُقلایی میگردند.
در اینکه عقلاء چه کسانی هستند اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر آنند که عموم مردم در زمره عقلاء میباشند و برخی دیگر بر آنند که نمایندگان مردم و خبرگان، عقلای قوم شمرده میشوند.(3)
حاصل نظریه این است که دین که مجموعهای از عقاید و احکام است، بخش نخست آن عقلانی میشود یعنی از حالت اعتقاد تعبدی درآمده و در قالب گزارههای عقلی ارائه میگردد. و بخش دوم آن که مربوط به شیوه زندگی مردم است، از طریق مجالس قانون گذاری و سیستم حزبی و پارلمانی، عُقلایی شده و مصوبات عقلاء در مجالس قانون گذاری تعیین کننده احکام رفتاری ماست نه چیز دیگری.
و به تعبیر واضحتر، دین که میراث انبیاء و اولیاست به دو بخش تقسیم میگردد: بخشی، به دست عقل و خرد آدمی داده میشود و بخش دیگر به عقل جمعی سپرده میشود تا از طریق مجالس قانون گذاری، قوانینی را به جای احکام دین وضع نمایند، و سرانجام از حقیقت و گوهر حتی صدف دین چیزی باقی نمیماند. اکنون ما به تحلیل هر دو بخش میپردازیم:
الف: عقلانی شدن باورها
همان طور که ملاحظه فرمودید معنای اوّل عرفی شدن، از دو بخش تشکیل میشود:
عقلانی شدن مفاهیم عقیدتی وقدسی.
عقلائی شدن احکام رفتاری.
درباره بخش نخست، یادآور میشویم عقلانی کردن مفاهیم قدسی و معارف دین، حاکی از آن است که
_______________________________
3. مجله کیان، شمارهی24.
_______________________________
نظریهپرداز، دین را در مقابل عقل قرار داده و لذا اصرار میورزد که دین را عقلانی کنیم و خرد ورزی را جای قدسی بودن و تعبد قرار دهیم.
به روشنی یادآور میشویم خاستگاه این نظریه، آیین مسیحیت کنونی میباشد، زیرا در آیین مسیحیت مسأله «راز دار بودن» اصول عقاید مسیحیت، جزء لا ینفک آن است. و لذا هر موقع به آنان گفته شود که مسأله تثلیث (خدا یکی است و در عین حال سه تا است)، از نظر عقل مردود است میگویند این رمزی است که با ایمان حل میشود و عقل را به آن راهی نیست، نخست باید ایمان آورد سپس فهمید.
در این خاستگاه، عقاید و معارف فراتر از عقل و خرد شمرده شده و ایمان قبل از خرد قرار میگیرد. در این صورت سزاوار است که اندیشمندان، عرفی شدن دین را مطرح نمایند و جداً بخواهند که دین از حالت قداست به معنی یاد شده یعنی: فوق خرد، فرود آید و در قالب گزارههای عقلی ریخته شود، در این صورت دین در طی این مسیر فرسایش پیدا کرده و قدسی زدایی میشود زیرا در این تحلیل قسمتی از زواید، به دور ریخته شده و گوهر دین در آینه عقل میدرخشد.
آیینی که از گروندگان به آن، ایمان را پیش از اندیشیدن میطلبد، و هر نوع پرسش و پاسخ پیرامون عقاید و اصول را ممنوع اعلام میکند، برای اندیشمندان خرد ورز قابل پذیرش نیست و آنان حق دارند، که عرفی شدن دین را بطلبند، و دین حقیقی را پس از ویرایش، و فرسایش و حذف زواید به جهان عرضه کنند.چنان که یکی از تحلیلگران در این زمینه میگوید:
«عرفی شدن، یک جریان غیر قابل بازگشتی است که طی آن جوامع از سلطه کلیسا و عقاید تعصب آمیز مابعد الطبیعی آزاد میشوند».(4)
در این نظریه، دین و عرف(عقلانی) در تعارض و کشمکش هستند و بهترین بستر برای آن، آیین کلیسا است، سران مسیحیت دین منهای تعقل را مطرح میکنند، و حاضر به حصار شکنی
_______________________________
4. عرفی شدن در تجربهی مسیحی و اسلامی، ص 59.
_______________________________
نیستند، ولی نظریه پردازانِ عرفی شدن دین، میخواهند حصار تعبد را بشکنند، و از دریچه دیگر به حقایق دین بنگرند و به قول برخی: «محقق، خود را به یک راهبرد و روش شناختی مقیّد نساخته بلکه لدی الاقتضاء از مسیرها و راهکارهای متنوعِ مورد توصیه مکاتب و رهیافتهای گوناگون آزادانه استفاده کرده است.(5)
عقاید اسلامی بستر این نظریه نیست
هرگاه عرفی شدن دین به معنی عقلانی شدن معارف و باورهای آن است عقاید اسلامی بستر این نوع «صیرورتها» و «شدنها»نیست بلکه از روز نخست معارف اسلامی، عقلانی بوده و هست و خواهد بود، و خلأی در این بخش وجود ندارد که فردی یا گروهی آن را عقلانی سازند، زیرا آیین اسلام، پیوسته بر تفکر و تعقل دعوت نموده و ایمان توأم با آگاهی را میپذیرد. این نظریه در چنین فضایی نمیتواند معنا داشته باشد.
با مراجعه به قرآن مجید و کتابهای کلامی روشن میشودکه اصول عقاید اسلامی در تمام مراحل با دلیل و برهان همراه بوده و خود قرآن کریم اصول اساسی توحید را مانند توحید در ذات و توحید در خالقیت و در تدبیر با منطق و برهان مطرح کرده است و جایگاه این آیات برای عالمان و فرهیختگان روشن است.
اسلام، آیینی را میپذیرد که از طریق فهم و شعور و ادراک عقل در دل آدمی جای گیرد و لذا آن را اکراه ناپذیر میداند و میفرماید: «لا اکراه فی الدین»(6)
قرآن بر بهرهگیری از ابزار شناخت مانند چشم و گوش و خرد تأکید میکند و یادآور میشو دکه شکر این ابزار خرد به کارگیری آنهاست:
«وَ اللهُ اگخرجکُمْ مِنْ بُطُونِ اُمّهاتِکُمْ لاتَعْلَمُونَ شَیْئاً وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالاگبْصارَ وَالاگفْئِدَة لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»(7)
_______________________________
5. عرفی شدن در تجربهی مسیحی و اسلامی، ص34.
6. بقره/257.
7. نحل/78.
_______________________________
«خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که آگاه نبودید و برای شما گوش و دیدگان و دلها آفرید تا سپاسگزار باشید».
چگونه میتواند اسلام بستر چنین نظریهای باشد در حالی که اسلام پیروی از غیر علم را نکوهش میکند و میفرماید:
«ولا تقفُ ما لیسَ لک به علم».(8)
«از آن چیزی که بدان علم و آگاهی نداری پیروی مکن».
ایمان به امور غیبی
باید توجه داشت عقلانی بودن «معارف و عقاید اسلامی» به معنی بینیازی انسان از شرع در این گستره نیست، زیرا در قلمرو دین یک رشته اموری هست که خرد انسان را یارای درک واقعیات آنها نیست ولی در عین حال گزارههای آنها نیز بر ضد عقل و خرد نمیباشد.
وجود «جن» و «فرشته» و «نویسندگان اعمال»، و «جهان برزخ» و« اعراف»، و «صراط» و «درجات بهشتیان»، و «درکات دوزخیان» یک رشته امور غیبی است که قرآن از آنها گزارش داده و عقل محصور در جهان ماده را یارای درک حقایق آنها نیست و در عین حال به تخطئه شرع برنمیخیزد.
آنچه مهم است این است که اصول اسلام، و نبوت پیامبر، و وحیانی بودن کتاب او، با دلیل و برهان همراه باشد، و راستگویی او با دلایل قطعی ثابت گردد، در این صورت کلیه گزارش وحیانی، حالت عقلانی پیدا میکند، زیرا هر چند برای جزئیات، دلیل تفصیلی اقامه نشده، امّا با دلیل اجمالی همراه میباشد.
ب. عقلایی شدن احکام رفتاری
نظریهی «عرفی شدن دین یا فقه»، ایدهها یا باورها را عقلانی، ولی شریعت و احکام رفتاری را عقلایی توصیف میکند. در گذشته به تحلیل بخش نخست پرداختیم. اکنون به تحلیل بخش دوم که عُقلائی بودن احکام رفتاری است میپردازیم:
میگویند: امور عقلایی چیزی است
_______________________________
8. اسراء/36.
_______________________________
که حسن و قبح آن توسط جمع عقلاء(به عنوان گروه مرجع) مشخص گردد.
مثلاً مجالس قانون گذاری و سیستم حزبی و پارلمانی ، مکانیزمهایی است برای استخراج عرف عقلاء.( تعیین یکی از اینها) بستگی دارد به این که عقلاء را چه کسانی بدانیم، مقوله عرف نیز سعه و ضیق پیدا میکند. مثلاً در دموکراسی مستقیم، عموم مردم جزء عقلاء شمرده میشوند که قادر به تشخیص مصالح و منافع آنی و آتی خود هستند. امّا در دموکراسیهای نمایندگی، خبرگان و نمایندگان مردم، عقلای قوم شمرده میشوند.(9)
تحلیل: اساس این نظریه را یک فکر تشکیل میدهد و آن اینکه دین در حوزه رابطه شخصی انسان با خدا برنامه دارد، امّا برای امور اجتماعی مردم، فاقد برنامه میباشد و به تعبیر دیگر دین آمده است که سعادت اخروی مردم را تأمین کند نه سعادت دنیوی را، بلکه خوشبختی انسان در این دنیا از طریق عقل جمعی تأمین میشود.
اکنون در اینجا سوءال میشود آیا این نظریه یک نظر پیشنهادی است و به قول دانشمندان انشائی است که نظریه پرداز آن را از جانب خود انشاء میکند. یا از واقعیت ادیان و شرایع پیشین گزارش میکند ومیگوید: شرایع ابراهیمی همگی چنین هستند.
احتمال نخست، پیشنهادی بیش نیست و هر فردی در طرح نظریه خود آزاد میباشد، خواه بر اساس صحیح استوار باشد یا نه.
ولی نکته مهم آن است که بدانیم که آیا بشر میتواند از طریق عقل جمعی (مجالس قانونگذاری) سعادت خود را در این جهان تأمین کند یا این که باید آموزگاران الهی او را در این بخش راهنمایی کنند.
تجربه کنونی بشر ثابت کرده است که عقل جمعی نمیتواند سعادت بشر را تأمین کند زیرا به روشنی میبینیم که بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی، مورد تصویب مجامع قانون گذاری است، در حالی که بدبختی و هلاکت بشر به وسیله همین
_______________________________
9.مجله کیات، سال پنجم، شمارهی 24، ص 19.
_______________________________
رفتارها صورت میپذیرد.
پیدایش بیماریهای صعب العلاج که حیات بشری را بر روی زمین تهدید میکند، معلول انحراف بشر از قوانین نورانی آسمانی و گرایش به مصوبات عقل جمعی است، برای مثال بیماری ایدز و انواع آلودگیهای جسمانی مولود انحراف از احکام شرایع آسمانی، و تسلیم در برابر مصوبات سیستمهای قانون گذاری جهان است . شرایع آسمانی بر بقاء نوع بشر از طریق نکاح دو جنس مخالف تأکید میورزند، در حالی که عقل جمعی تشکیل خانواده همجنسان را تصویب و برای آنها قوانینی را وضع میکند، با این وضع آیا میشود سیستمهای قانون گذاری را جایگزین احکام رفتاری اسلام کرد.
بر فرض این که احکام رفتاری را به دست مجالس قانون گذاری سپردیم و اموری را جایز و برخی را ممنوع شمردیم، اکنون سوءال میشود ضامن اجرای این احکام چیست؟ آیا پلیس میتواند ضمانت بخش اجرای این احکام در خلوت و جلوت را برعهده بگیرد؟
امروزه برای اجرای قوانین، احکام کیفری شدیدی وضع کردهاند ولی باز نتوانسته است برای بشر آسایش و امنیت را فراهم آورد. این جا چارهای جز این نیست که احکام رفتاری ریشه در معنویت بدواند و مخالفت با آن، مخالفت با خدا شمرده شود. و ترس از مجازاتهای الهی، بازدارنده از ارتکاب گناهان شود.
سخن درباره نقش دین در جامعه از جهات مختلفی گستردهتر از آن است که در این مقال گنجانیده شود.
این تحلیل مربوط به این جهت بود که این نظریه را، اقتراحی و پیشنهادی بدانیم ولی اگر آن را گزارشی و اخبار از واقع بدانیم، و بگوییم که شرایع آسمانی امور مربوط به دنیای مردم را به خود مردم واگذار کرده و در این مورد لب فرو بسته است، مسلماً این گزارش، صد در صد، مخالف واقع و نوعی کذب و دروغ است.
نتیجه تحقیقات این گروه بی اطلاع از واقعیات دین این است که دین در یک رشته باورها و مناسک و عبادات خلاصه میشود، در حالی که دین، روش زندگی است، روشی که ما را به سرای دیگر راهنمایی میکند، و در حقیقت، دین جز زندگی تحت برنامههای وحیانی، که منتهی به جهان دیگر میگردد چیز دیگری نیست، و هر نوع زندگی در زیر چتر دیگر، انحراف از صراط مستقیم دین است چنانکه قرآن آشکارا میفرماید:
«وَاگنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَآتَّبَِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».(10)
«این راه مستقیم من است. از آن پیروی کنید و از راههای پراکنده انحرافی پیروی نکنید که شما را از طریق حق دور میسازد، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش میکند، شاید پرهیزکاری را پیشه کنید».
شایسته توجه است که این آیه (که ما را به پیمودن فقط یک راه دعوت میکند و از پیروی از راههای دیگر باز میدارد)، پس از ده فرمان که مربوط به عقیده و شریعت است، وارد شده است. ده فرمانی که عناوین آنها به صورت یاد شده در زیر است:
1. یکتاپرست باشید، 2. به پدر و مادر نیکی کنید، 3. فرزندان را از ترس فقر نکشید،4. به کارهای زشت نزدیک نشوید، 5. کسی را مکشید مگر به حق، 6. به مال یتیم جز به بهترین صورت نزدیک نگردید، 7. حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید، 8. هیچکس را جز به مقدار توانایی تکلیف نمیکنیم. 9. هرگاه سخنی گفتید، عدالت را رعایت کنید، 10. به پیمانی که با خدا بستهاید وفادار باشید.
پس از این ده فرمان که بخشی مربوط به عقیده و معظم آنها مربوط به زندگی دنیوی است، قرآن یادآور میشود که فقط از این صراط (راه و روش) پیروی کنید. هرگاه بنا باشد اسلام در باورها و مناسک عبادی خلاصه گردد دیگر این ده فرمان و دهها فرمان دیگر، برای چه تشریع و تنظیم گردیده و دعوت به پیروی از آنها چه مفهومی دارد؟
ما به عنوان اختصار به نمونههای کوچکی از قرآن اشاره کردیم و الاّ بررسی
_______________________________
10. انعام/153.
_______________________________
آیات قرآن مربوط به مسائل سیاسی واجتماعی و اقتصادی و اخلاقی، حاکی از آن است که وحی الهی از افق بالا برای کلیه شئون زندگی بشر برنامهریزی کرده است.
نگاه اجمالی به کتابهای فقهی به روشنی میرساند که اسلام پیوسته در صحنه است و آنچنان نیست که فقط رابطه شخصی انسان را با خدا در نظر بگیرد بلکه او درباره معاملات و روابط زناشویی و قضاوت و داوری، اقتصاد و سیاست، نظر داده واحکام خود را پایدار و جاودان خوانده است.
عرفی شدن دین نفی آن است
شگفت اینجاست که ران نظریه عرفی شدن دین، با تلاش زیاد، یک گزاره غیر معقول را عرضه میکنند و آن این است که «اسلام آمده است تا خود را نفی کند»، آنان هر چند این جمله را به زبان نمیآورند، ولی عرفی کردن دین یا فقه ملازم با نفی هزاران آیه و حدیث اسلامی است که از طریق وحی برای معیشت مردم برنامهریزی کرده و حلال و حرام شریعت را تا روز رستاخیز جاودانی دانسته است. اگر بناست در غیر مسائل مربوط به ماوراء مادّه با چراغ عقل جمعی پیش برویم، و این قوانین نورانی را پایان یافته تلقی کنیم و این اندیشه را هم به اسلام نسبت بدهیم، مفاد آن این است که اسلام به دست خود وسیله انتحار خویش را فراهم کرده است.
آفت این گروه پیشداوری آنهاست،یعنی قبلاً مدّعا را تنظیم کرده، سپس به دنبال دلیل میگردند. این گروه، در واقع از متفکران غربی که زندگی اجتماعی منهای مذهب را مورد تأیید قرار داده، تأثیر پذیرفتهاند، و الگوی زندگی غربی را برای خود انتخاب کردهاند و طبعاً میخواهند آیین اسلام را نیز بر همان الگو تطبیق کنند، و برای کرسی نشاندن فکر خود به هر خار و خاشاکی چنگ میزنند، و چشم خود را بر هزاران شاهد که بر خلاف اندیشه آنان گواهی میدهد، میبندند.
به خاطر دارم هنگامی که حزب رستاخیز از طرف محمدرضا پهلوی تأسیس شد و رسانههای گروهی به تبلیغ آن پرداختند و عضوگیری آغاز گردید و مراکزی به عنوان حزب رستاخیز افتتاح شد، در برخی از روزنامههای مرکز به صراحت نوشته بود : «حزب رستاخیز به رسمیت شناخته شده و مراکز عضوگیری پدید آمده و الگوی نظام سیاسی کشور را تشکیل میدهد و اعلیحضرت دستور دادهاند که گروهی به تدوین ایدئولوژی حزب بپردازند»، یعنی زیربنا را بعد از روبنا بسازند!
از این مطالب نتیجه میگیریم که تفکیک احکام رفتاری انسان از متن دین یک نوع پیش داوری است که هرگز با واقعیت شریعت اسلام و حتی شریعت موسی که دارای احکام رفتاری فراوان است سازگار نمیباشد.
فقه مدوّن فقیهان عالی مقام که در این چهارده قرن در مورد احکام رفتارها تدوین کردهاند، اگر در جایی گرد آید کتابخانه عظیمی را شکل میدهد. آیا واقعاً این گروه واقعیت اسلام را درک نکرده و از پیش خود این همه احکام رفتاری اسلامی را تدوین نمودهاند؟!
ما به عنوان توضیح بیشتر یک رشته عناوین اجتماعی فقهی را که همگی مربوط به احکام رفتاری انسان است در اینجا میآوریم که همگی برگرفته از قرآن و روایات اسلامی است، و اینک این عناوین:
امور مالی مانند: خمس، زکات، انفال، غنائم، کشاورزی، بازرگانی، رهن، اجاره و غیره.
در امور زناشویی و خانوادگی: نکاح، طلاق، ایلاء، ظهار، میراث و غیره.
در حوزهی قضاوت: داوری، شهادت، و مانند آنها.
در بخش جزائی، حدود و دیات.
درباره امور اجتماعی: نظارت عمومی، تعلیم و تربیت، خدمت به خلق، روابط مسلمانان با یکدیگر، طرز رفتار با کارگران و کارمندان.
درباره مسائل اخلاقی: عفو و اغماض، حسن ظن و اعتماد به دیگران، دیدار بیماران، همدردی با مصیب زدگان و غیره.
اینها نمونههایی است که در اینجا منعکس کردیم و تفصیل بیشتر در گرو مراجعه به کتابهای فقهی، اخلاقی ، اجتماعی اسلام است.
عرفی شدن فقه یا سپری شدن عمر دین
عرفی کردن دین یا فقه تعبیری موءدبانه از سپری شدن عمر دین است که هیچ نقشی در اجتماع نداشته باشد و این اندیشهای بود که «فروید» و همکارانش پرچمدار آن بودند و چون او یک فرد یهودی بوده و از ناحیه دین خانوادگی، پیوسته مورد تحقیر قرار گرفته بود، او به فکر عقده گشایی افتاد و ناخودآگاه به این نتیجه رسید که باید تمدن غربی جانشین دین گردد و بشر را از مذهب بینیاز سازد، ولی او پس از مشاهده نتایج جنگهای جهانی اوّل از این نظریه برگشت ، زیرا مشاهده کرد که غرب به ظاهر متمدن ، در باطن ، درندهای بیش نیست و اگر شرایط دگرگون گردد، پرده از چهره او کنار میرود، و برای منافع خود، چیزی را رادع و مانع نمیاندیشد. اکنون این فکر کهن که بنیانگذارانش از آن منصرف گردیده، به تدریج وارد کشور ما گشته و به زور میخواهند جامعه را از دین دور کنند، و دین فردی را جانشین دین اجتماعی قرار دهند.
شگفت اینکه گاهی با آنچه در انجیلهای کنونی آمده است بر مدّعای خود استدلال میکنند، مثلاف میگویند: این جمله که در کتاب مقدس آمده است«سهم خدا را به خدا و سهم قیصر را به قیصر» دقیقاً به این معناست که دین به ساحت خصوصی معطوف میگردد و به قول پارسونز یکی از متغیرهای الگوی) patern Vari ables( خصوصی شدن دیانت است.(11)
مسلّماً این گفتار یک اندیشه استعماری است که متأسفانه به کتاب مقدس راه یافته است. مقدسترین کتاب قرآن مجید است که هر نوع حکم و داوری را از آن خدا میداند و میفرماید:
«اِنِ الْحُکُمُ اِلاّ للهِ».(12)
«حکم تنها از آن خداست»
_______________________________
11. مجلهی کیان، سال پنجم، شمارهی24، فروردین و اردیبهشت ماه 1374، ص20.
12. یوسف/40.
_______________________________
و هر نوع سلطهای بر مردم را منوط به اذن الهی میداند وباید مطابق برنامههای او باشد.
بنابراین همه سهمها مربوط به خداست و قیصر سهمی ندارد و اگر هم سهمی داشته باشد، به اذن الهی بوده و طبق فرمان او خواهد بود.
مسلّماً این فکر وارداتی که نویسندگان انجیل آن را وارد کردهاند، یک نوع تأثر از افکار یونانی و رومی باستان است که در آن سلاطین، خود را خدا یا فرزند خدا میدانستند. سنّت خداخوانی و پرستش سلاطین پس از تسلط رومیها بر سرزمین هلند،به پرستش قنسولها مبدل گردید. ظاهراً «ژول سزار» اوّلین قیصری است که از مردم روم خواست تا او را به عنوان خدا مورد پرستش قرار دهند، و در تمدنهای بین النهرین و چین و ایران، پادشاهان نمایندگان و برگزیدگان خدا یا خدایان در روی زمین به شمار میرفتند.
حالا این گروه که کار آنها واردات اندیشه است، الوهیّت شاهان را تبدیل به «الوهیت دولت» کرده و دولت را جایگزین دین میسازند و میخواهند زمام زندگی بشر را در دست دولت قرار دهند تا انسان با خدای قانونگذار خداحافظی و او را باز نشسته کند!!
بیت العدل جدید
در مسلک باب و بهاء زمام تشریع و قانون گذاری در دست «بیت العدل» است که برای پیروان این مسلک، مطابق شرایط زمان و مکان قانون وضع میکند، و همه اعضای آن انتخابی است، و از احکام به «اصطلاح» الهی جز معدودی در کتاب«اقدس» «بهاء» موجود نیست.
«عقلانی کردن قوانین» نوعی واپس گرایی است که نمونه آن را در «بیت العدل» مشاهده میکنیم، و نوعی پیروی از غرب است که بر همه آشکار میباشد.
طرح عرفی شدن دین، یا فقه، یک اندیشه وارداتی است، امّا به صورت منسوخ و محرّف، زیرا آنچه در غرب هست، عرفی شدن جامعه یعنی فاصله گرفتن جوامع مثلاً جامعه اسلامی از دین و به تعبیر غربی آن) Secularisation of islamic world( (غیر دینی کردن جهان اسلام)است. بنابراین آنچه در غرب مطرح است، کاملاً مفهوم است، زیرا میخواهند حاکمیت دین را نفی کرده و جامعه را از آن دور سازند(البته این خواب تعبیری نخواهد داشت) ولی آنچه امروز در جراید و یا برخی کتابها دیده میشود، مسأله عرفی شدن دین، یا عرفی شدن فقه شیعی است به نحوی که بیان گردید، هر چند در نتیجه ه ردو نظریه با هم تلاقی میکنند.