فلسفه ی علم کلام (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در این جُستار پس از ارایهی تعریفی از فلسفهی علم کلام که دستآورد مقالهی گذشته است به جایگاه علم کلام در اسلام و غرب پرداخته شده و سپس دربارهی ضرورت، منشأ و انگیزهی پیدایش علم کلام سخن به میان آمده است.متن
1 تعریف فلسفهی علم کلام
از آنچه که در نخستین مقاله از سلسله مقالات فلسفهی علم کلام گذشت، آشکار گردید که: فلسفهی علم کلام به مجموعهی تأمّلات عقلانی و نظری اطلاق میشود که با نگرشی بیرونی به علم کلام دو رسالت اصلی برعهده دارد:
الف تبیین زیرساختهای علم کلام چون:
اصول موضوعه و پیشفرضها، مبادی (تصوری و تصدیقی)، قلمرو، جایگاه، اهداف و نتایج کلی، سیر تحوّلات علم کلام و....
ب ارایهی تحلیلی فلسفی از مفاهیم موضوعات، مسایل و نظریههای کلامی(1).بدین سان، مسایلی که در فلسفهی علم کلام به آنها پرداخته میشود بر دوگونهاند:
1 مسایل برون کلامی: در اینگونه مسایل که خارج از قلمرو علم کلاماند، هم مسأله غیرکلامی است و هم نگاه به آن از منظری بیرونی است؛ مانند بحث از موضوع علم کلام، اهداف و روشهای آن.
2 مسایل درون کلامی: اینگونه مسایل هرچند در درون گسترهی علم کلام جای دارند؛ اما آنچه که باعث میشود از زمرهی مباحث فلسفهی علم کلام به شمار آیند نوع نگرش به آنها است؛ چرا که از منظری بیرونی به آنها نگریسته میشود، مانند بحث از «خداشناسی» با این دید که مسألهای مشترک میان ادیان است، به منظور ارایهی تحلیل عقلانی از آن.
2 جایگاه علم کلام
اگر از منظری بیرونی به علم کلام نظر شود، بیگمان نخستین چیزی که به چشم میآید موقعیت این علم در منظومهی علوم دینی است.
در پاسخ به این پرسش که جایگاه علم کلام چیست، دو گونه پاسخ از دو منظر داده میشود.
الف: در کلام جدید
در کلام جدید که تحت تأثیر الاهیات مسیحی است گفته شده:
علم کلام از شاخههای دینپژوهی است؛ به این بیان که دینپژوهی یا پژوهشهای دینی " The study of religion "دربرگیرندهی دانشهایی است که به دو دسته تقسیم میشوند:
1 دانشهای مربوط به «حقانیت» و «صدق و کذب» ادیان؛
2 علومی که در زیر عنوان «جهانبینی کاوی» بررسی میشوند.(2)
دستهی دوم شامل علوم زیر است:
_______________________________
1. مقالهی «فلسفهی علم» مجلهی تخصصی کلام اسلامی، سال دوازدهم، شماره 45، بهار 1382، ص92.
2. اریک فروم، کتاب روانکاوی دین، ترجمهی آقای نظریان.
_______________________________
1 روانشناسی؛ 2 جامعهشناسی؛ 3 تاریخ دین؛ 4 هنر دین؛ 5. ادبیات دینی.(1)
دسته اول نیز فراگیرندهی دانشهای زیر است:
1 فلسفهی دین " Philosophy of religion "؛
2 کلام یا تئولوژی " Theology ". (2)
آنچه که در این تقسیمبندی علم کلام را از دیگر دانشهای مربوط به دینپژوهی جدا میسازد، این است که:
در این قسم دینپژوهیها محقق در مقام عرضهی معرفت از وحی نیست، تعالیم دین را تبلیغ نمیکند و شأن دفاع از باورهای دینی را ندارد؛ برخلاف علم کلام که در مقام عرضهی معرفت از وحی به مخاطبان آن است و شأن متکلم چیزی جز عرضه، تفهیم، اثبات و آموزش اندیشههای دینی نیست.
ب: در کلام سنتی:
متکلمان اسلامی در مقام ترسیم و تبیین جایگاه علم کلام در میان علوم
_______________________________
1. روانشناسی دین؛ از آثار و نتایجی که دین از لحاظ روانی بر شخص دیندار میگذارد، بحث میکند.
جامعهشناسی دین؛ از پیآمدهای اجتماعی دین در صحنهی جامعهی دینی سخن میگوید.
تاریخ دین؛ دربارهی سیر تحولات و فراز و نشیبهای یک دین و نیز از نقش ادیان در تاریخ به کاوش میپردازد.
هنر دینی؛ از آثار دین در پیدایش و گسترش هنرهای مختلف مثل خطاطی، معماری و... بحث میکند.
ادبیات دینی؛ از اثرگذاری دین بر ادبیات مثل داستاننویسی و سفرنامهنویسی کندوکاو میکند.
2. فرقهایی میان کلام و فلسفهی دین گذارده شده چون:
الف فلسفهی دین به عنوان دینشناسی فلسفی از رویآوردهای دین پژوهی است و به مطالعهی دین از موضعی مستقل و بیرون از دین میپردازد؛ در حالی که متکلم از درون دین و به قصد عرضهی اندیشهی دینی به تحقیق میپردازد. به دیگر بیان، کلام برخلاف فلسفهی دین دانش درجهی دوم نیست؛
ب فیلسوف دین به قصد آموزش، ترویج، دفاع و اثبات به اندیشهی دینی روی نمیآورد در حالی که متکلم با چنین قصدی به تبیین اندیشه و ایمان دینی میپردازد؛
ج متکلم همیشه متدین به دین خاصی است ولی فیلسوف دین ممکن است متدین باشد و ممکن است بیدین و ملحد.
اسلامی گفتهاند:
مجموعهی تعالیم اسلامی برگرفته از وحی در سه بخش عرضه شده اند:
1 بخش عقاید؛ 2 بخش اخلاق؛ 3 بخش احکام.(1)
متکلمان اسلامی معتقدند که مسلمانان برای آگاهی از آموزههای اسلامی نشأت گرفته از وحی به دوگونه واسطه محتاجاند:
الف واسطه در تلقّی وحی؛
ب واسطه در فهم و تفسیر صحیح از وحی.
پیامبران نقش واسطهی اول را بر عهده دارند. مسلمانان صدراسلام در خصوص واسطهی دوم به منظور درک و تفسیر صحیح از وحی به پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصومعلیهم السلام روی میآوردند.
ولی به دلیل گذشت زمان، پدیدار شدن مسایل نو پیدا (مستحدث) و نیز گسترش جغرافیایی اسلام و به وجود آمدن فاصلههای مکانی و زمانی، دسترسی بیواسطه به امامان معصومعلیهم السلام برای همگان میسر نبود؛ به همین سبب نیاز به متخصصانی که بتوانند با آگاهی از آموزههای اصیل اسلامی و بهرهگیری از سیستم اجتهاد، وحی را برای همگان قابل فهم سازند، احساس میشد. مخاطبان وحی در سه زمینهی اصلی خود را نیازمند بهرهگیری از وحی میدانستند:(2)
الف) آگاهی از ارزشهای اخلاقی؛
ب) شناخت احکام و قوانین فردی و اجتماعی؛
ج) معرفتهای نظری دربارهی انسان، جهان و رابطهی میان آن دو.
آنچه که میتوانست از راه تفسیر متون دینی (قرآن و احادیث) به این سه
_______________________________
1. سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج1، ص6؛ بدوی، مذاهب الاسلامیین، ص7.
2. در این تقسیم جهت ارتباط تعلیمات اسلامی با «انسان» مورد توجه قرار گرفته است. چیزهایی که مربوط به عقل و اندیشه انسان است «عقاید» خوانده شده و آنچه که مرتبط با خلق و خوی انسان است «اخلاق» و اموری که در ارتباط با عمل و کردار فردی و اجتماعی انسان هستند «فقه» نام گرفته است.
_______________________________
خواست فراگیر جامعه اسلامی پاسخی مناسب و در خور دهد، چیزی جز عنصر «تفقّه در دین» نبود.
تفقه در دین به معنای عام خود در قالب سه معرفت اسلامی شکل گرفت:
علم اخلاق: معارف و آموزههایی است در ارتباط با «چگونه بودن» انسان از نظر صفات روحی و خصلتهای معنوی چون: عدالت، تقوا و پارسایی، پاکدامنی، پاکمنشی، راستگویی و....(1)
در این بخش از معارف اسلامی، ارزشها و ضدّارزشها، بایدها و نبایدها و به عبارتی فضایل و رذایل اخلاقی از متون دینی استخراج و در اختیار انسانها قرار میگیرد.
علم فقه: دانشی است که حقوق و تکالیف انسانها در زندگی شخصی و اجتماعی با استفاده از متون دینی و عقل تبیین مینماید و بیان میکند چه کارهایی، چگونه باید انجام شوند.
علم کلام: دانشی است که به تحصیل عقاید و باورهای دینی ناظر به آن چه «جهانبینی» نامیده میشود، میپردازد؛ آنچیزهایی که بایسته است، شناخته شوند و بدانها ایمان آورد؛(2) مانند مسألهی توحید، صفات باریتعالی، نبوت عامه و خاصه و....
علت تفاوت جایگاه علم کلام در کلام سنّتی و کلام جدید
تفاوت تبیین جایگاه علم کلام در کلام سنّتی و کلام جدید به جهت تفاوت اساسی مسایل کلام سنّتی و کلام جدید است به این بیان که:
علم کلام به بحث از تعالیم دینی میپردازد و تعالیم دینی دارای دو حیثیت هست:
1 حیثیّت گزارهای؛ 2 حیثیّت اعتقادی و ایمانی.
_______________________________
1. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج3، بخش کلام، ص(57 58).
2. در اینکه شناخت چه چیزهایی لازم و ایمان به آن به عنوان اصول دین بایسته است، میان فرق اسلامی تا حدودی اختلاف است.
_______________________________
منظور از حیثیّت گزارهای، لحاظ تعالیم دینی به عنوان گزارههایی ناظر به واقع و یا ناظر به ارزش است بیتوجه به اینکه این گزاره متعلق ایمان و باور افراد است.
این حیثیت را میتوان حیثیت منطقی دانست چرا که آموزههای دینی به لحاظ صدق و کذبپذیری و یا باید و نباید (ارزش و ضدّ ارزش بودن) مورد نقّادی و داوری قرار میگیرند.
مراد از حیثیت باوری و ایمانی، لحاظ تعالیم دینی به عنوان باورها و عقاید انسانهای متدیّن بدون توجه به حیثیت حکایتی حکایت از واقعیت آنها است؛ به عنوان مثال، اینکه خداوند رحیم و رحمان است از دو جهت قابل ملاحظه است:
جهت نخست، حکایت این گزاره از نفس الامر و واقعیت است. در این بخش به عنوان خبری که از واقع داده میشود از جهت صدق و کذب انطباق با واقع یا عدم انطباق مورد داوری قرار میگیرد.
بحث از حقانیت، صدق و کذب، مبانی معرفتی، لوازم منطقی و عقلانی بودن اندیشههای دینی به این جنبه از آموزهها مربوط است.
در جهت دوم به حیثیت حکایتی آن توجه نمیشود بلکه از منظر امری که متعلّق وثوق، ایمان و باور فردی یا اجتماعی است مورد تأمّل قرار میگیرند.
باورهای دینی از این حیث واقعیات روانی و اجتماعیاند که به وسیله روشهایی چون «پدیدارشناسی»(1) قابل فهماند. این حیثیّت قابل سه گونه بررسی است:
1 بررسی روانشناختی؛ 2 بررسی جامعهشناختی؛ 3 بررسی تاریخی.
تفاوت اساسی کلام جدید با کلام سنّتی در مسایل، به این نکته برمیگردد که
_______________________________
1. هرچند پدیدارشناسی نوعی رهیافت یا مکتب فلسفی است اما به خاطر ویژگیهای روششناختی آن، در شمار دانشهایی قرار میگیرد که دربارهی دین در مقام تحقق به تحقیق میپردازند و به صدق و کذب گزارههای دینی نظر ندارد.
_______________________________
باورهای دینی تنها به لحاظ «حیثیت گزارهای» موضوع تأمّلات کلامی پیشینیان است و بحث از حیثیت دوم تقریباً مورد غفلت قرار گرفته است. اینکه گفته میشود: محور علوم ناظر به اندیشههای دینی، در تفکر سنّتی، خداشناسی است در حالی که امروزه محور دانشهای متعلق به دین، دینشناسی یا ایمان است؛ به همین نکته برمیگردد.
حصر توجه به حیثیّت منطقی و گزارهای تعالیم دینی، خداشناسی و مباحث مربوط به آن را شکل میدهد؛ اما عطف توجه به حیثیّت واقعی دینداری، دینپژوهیهای معاصر را به میان آورده است.
عمدهترین دلیل عدم طرح حیثیت دوم در کلام سنتی، فقدان علوم روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ به معنای تجربی کلمه نزد پیشینیان بوده است. امروزه به دلیل رشد هر سه علم تجربی یاد شده و شمول تحقیقات آنها بر اندیشه و زندگی دینی، نظریات مختلفی در تفسیر علل و پیآمدهای روانی اجتماعی گرایش به دین و تاریخ تطور دینداری به میان آمده است.
3 ضرورت علم کلام
از پرسشهایی که ذهن هر جستوجوگر عرصهی کلام را به خود مشغول میکند، این است که چه چیزی انسان دیندار را وا میدارد که به سوی علم کلام برود و آن را تأسیس و قواعدش را منقّح و مدوّن سازد؟
علم کلام به کدامین یک از نیازهای اساسی انسان پاسخ میدهد و چه خلایی را در زندگی دینداران پرمیکند؟
پاسخ اجمالی به این پرسش کلیدی آن است که:
علم کلام به مثابهی حلقهی واسطه برای ارتباط دینداران (مخاطبان وحی) با منبع وحی و ابزاری برای شناخت دین و دفاع از آموزههای آن است و چون دینداری و دینشناسی در سعادتمندی جاودانهی انسان نقشی اساسی ایفا میکند؛ انسان متدیّن به منظور پیریزی دینشناسی استدلالی و روشمند به علم کلام روی آورد.
در تبیین این مطلب توجه به نکات ذیل ضروری است:
1 انسان سودای رسیدن به سعادت و لذّت ابدی را در سر میپروراند؛
2 انسان موجودی است آزاد و انتخابگر که براساس شناخت و بینش خود حرکت میکند.
او توانایی دارد که از میان مسیرهای متفاوتی که در سر راه زندگیاش قرار میگیرند، پس از سنجش یکی را انتخاب کند؛
3 سنجش نیازمند ملاک و معیار و نیز شناخت از انسان، جهان و رابطهی میان آن دو است؛
4 انسان تنها یک بار حق زندگی در این جهان را دارد و فرصتی برای زندگی دوباره در اختیار او گذاشته نشده؛ بنابراین باید مناسبترین و بهترین جهانبینی و به دنبال آن ایدئولوژی را اختیار کند؛
5 علم کلام به مثابهی ابزاری است که در زمینهی انتخاب جهانبینی (هستیشناسی) و ایدئولوژی مناسب و اصلح انسان را یاری میکند.
از آنچه گذشت نیاز انسان به علم کلام روشن میشود، چرا که انسان هماره از بیرون با مدّعیان راستین و دروغین پیامبری و کسانی که او را به پیمودن مسیری خاص دعوت نمودهاند، مواجه بوده است و از درون نیز پیوسته نداهای متضادی به گوشش میرسد.
اینکه او به کدامین ندا پاسخ دهد و چگونه حقانیت و صدق این نداها را تشخیص دهد، در محدوده و صلاحیت علم کلام و فلسفهی دین است.
4 منشأ پیدایش علم کلام
در این بحث، از علت فاعلی علم کلام مقابل علت غایی و فایدهی آن جستوجو میشود.
از آنجایی که در هویت علم کلام تعلّق داشتن به اندیشهی دینی لحاظ شده است.
برای پی بردن به منشأ پیدایش علم
_______________________________
کلام باید از منشأ دینداری جست و جو نمود. اما قبل از پرداختن به آن لازم است به این پرسش که اندیشهی دینی چیست؟ و دین کدام است؟ پاسخ داده شود.
دین و شریعت:
شکی نیست که یکی از جنبههای هویتّی علم کلام، هویّت دفاعی آن است.(1) بدینسان، دانش کلام به مثابهی ابزاری در خدمت اندیشهی دینی است و تعلق داشتن به اندیشهی دینی ساختار منطقی و دامنهی مسایل آن را تحدید میکند. اما نکتهی مهم این است که اندیشهی دینی چیست؟ آیا منظور اندیشههای دینی مشترک و جامع میان ادیان است یا تعالیم دین مقید و شریعتی خاص؟
آیا علم کلام در خدمت جوهرهی ادیان است یا شریعت و دینی خاص؟ بسیاری از متکلمان اسلامی گزینهی دوم را اختیار نمودهاند و علم کلام را در خدمت شریعت و دین خاصی قرار دادهاند.
برخی در فرق میان فلسفهی دین و علم کلام گفتهاند: کلام همیشه به صورت مقیّد به کار میرود مانند کلام اسلامی، کلام مسیحیّت اما فلسفهی دین به طور مطلق استعمال میشود.(2)
شهید مطهری در اینباره میگوید: «علم کلام علمی است که دربارهی عقاید اسلامی؛ یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدانمعتقد بود وایمان داشت بحث میکند.»(3)
این گروه از متکلمان هویت علم کلام را از مضاف الیه آن (اسلام) میدانند و کلام را ماهیتاً علم دفاع از عقاید اسلامی دانستهاند و نه عقاید دینی به طور عام و فراگیر.
در مقابل کسانی چون «ولفسن» براساس نظریهی «کلام ترجمهی عربی واژه یونانی تئولوژی است» کلام را به معنای عام
_______________________________
1. علم کلام هم هویت دفاعی و هم هویت معرفتزایی دارد.
2. جزوهی کلام جدید (1)، مرکز تخصصی کلام حوزهی علمیه قم، ص20.
3. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، ص9.
_______________________________
«علم به باورهای دینی» دانستهاند.(1)
به نظر میرسد که حصر هویت دفاعی کلام، به دفاع از شریعت خاص و دین مقید، از اساس استدلالی محکمی برخوردار نیست؛ چرا که:
اولاً جوهرهی دین، حقیقتی واحد است «انّ الدین عندالله الاسلام»(2) و این جوهره مورد پذیرش همهی ادیان است.
و ثانیاً هویت علم کلام هویتی دوگانه است، یعنی هم هویت دفاعی و هم هویت معرفتزایی دارد و هویت معرفتزایی بیشتر در محدودهی دفاع از جوهرهی دین کاربرد دارد و هویت دفاعی بیشتر در محدودهی دفاع از دین خاص.
ازاینرو، بحث از منشأ ایجاد علم کلام، در دو حوزه مطرح میشود.
1 منشأ پیدایش علم کلام (به طور مطلق و بدون اضافه به دینی خاص)
2 منشأ پیدایش علم کلام اسلامی
1 منشأ پیدایش علم کلام
برای دانستن اینکه منشأ پیدایش علم کلام چیست، باید از منشأ پیدایش دینداری جستوجو کرد؛ زیرا علم کلام تعلّق به دین دارد(3) و در ارتباط با دینداران است چه دین مطلق و چه دین خاص.
منشأ دینداری:
بایسته است میان منشأ پیدایش اصل دین و منشأ دینداری فرق گذاشته شود. در حقیقت در مقولهی دین و اندیشهی دینی همواره دو پرسش اصلی وجود داشته است:
1 پرسش از علت پیدایش دین؛
2 پرسش از انگیزه و منشأ دینداری.
این دو پرسش در عین بستگی و پیوندی که دارند، دو پرسش جدا هستند و پاسخ به یکی لزوماً پاسخ به دیگری نیست.
در پاسخ به پرسش اول، چه منش
_______________________________
1. هری اوسترین ولفسن، فلسفهی علم کلام، ص21.
2. آلعمران(3)، آیهی 19.
3. چون جوهرهی دین تسلیم، دلدادگی و سرسپردگی به کمال مطلق و بیهمتا است، منظور از دین، دینهایی است که این شاخصهی اصلی را دارا باشند؛ بنابراین واژهی «دین» فراگیرندهی دینهایی چون: اسلام، مسیحیّت، یهودیت و دین زرتشت است.
_______________________________
دین فطرت دانسته شود و چه جهل و ترس؛ و خواه دین امری واقعی در نظر گرفته شود و خواه امری ساختگی و پنداری؛ باز این سوءال جا دارد که انسان چه نیازی به دین دارد؟ و دین چه نقش مفیدی در زندگی او ایفاء میکند؟
بدینسان پرسش از منشأ دین در واقع پرسش از تبیین پدیدهی دین است به عنوان یک واقعیت موجود در زندگی انسانها، با چشمپوشی از پذیرش یا رد آن. پیشفرض این سوءال، وجود واقعی دین، مقولات و تأسیسات دینی است؛
اما پرسش دوم، سوءال از علل و عواملی است که مردم را به سوی دین کشانده است. در این پژوهش سخن بر سر علت دینداری مردم است و اینکه چرا موءمنان دین دارند به جای این که نداشته باشند و چه عاملی آنان را به پذیرش و تسلیم در مقابل دین و احکام آن وا داشته است، بنابراین چه در پاسخ اول منشأ دین را خدا و وحی آسمانی بدانیم چه نعوذ بالله شیطان، سحر و جادو یا ساخته و بافتهی ذهن و زبان پیامبران، باز باید به پرسش دوم پاسخ دهیم. در پاسخ به پرسش دوم جوابهای گوناگونی داده شده که هر یک افزون بر اینکه ضرورت دینداری را تبیین مینماید، منشأیی برای پیدایش علم کلام محسوب میشود.
1 حس دینی:(1)
بسیاری از روانشناسان و روانکاوان و بیشتر متکلّمان بر این باوراند که بنیان دینداری و خداپرستی براساس یک خواست فطری و جوشیده از درون انسان و در عین حال مستقل است و منشأ آن را «حس دینی» نام نهادهاند. و آن را در کنار حس کنجکاوی، حس نیکی، و حس زیبایی بُعد چهارمی برای روح انسان و گرایشات عالی وی به حساب آوردهاند.(2)
_______________________________
1. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمهی مهدی قائنی، ص(32).
2. تانهگی دکوانتن، حس مذهبی یا بُعد چهارم روح انسانی، ترجمهی مهندس بیانی با مقدمهای از مهندس بازرگان، ص11.
_______________________________
ویلیام جیمز معتقد است انسان ابتدا به وجود احساسات مذهبی در درون خود پی برد؛ اما چون این احساسات فردی، شخصی و معماگونه بودند به سختی قابل تشریح و بیان بودند و این در حالی بود که او نیاز و تمایل داشت که دربارهی صدق، حق و عقلانی بودن آنها با دیگران صحبت کند. انسان توانست با یاری گرفتن از علم کلام و خداشناسی به این احساسات شکلی عام، فراگیر و روشن دهد و دربارهی آنها با دیگران گفتوگو نموده و آن احساسات را به مدد عقل، نقل و تجربه در قالبهای استدلالی بریزد.(1)
براساس این نگرش، هرچند علم کلامزادهی احساسات مذهبی و فطری است؛ اما شکل آن احساسات را تغییر و آنها را سامان داده است. بنابراین راه کلام از راه عقاید شخصی که غالباً جزیی، مبهم و آلودهی به شرک و هواپرستی است جدا بوده و تنها مسیری است که با استعانت از عقل و وحی انسان را به سرمنزل سعادت میرساند.
2 حقیقتجویی
«حقیقتجویی» از تمایلات عالی انسان است که از اوان کودکی در انسان نمود پیدا میکند و از آن به «حس کنجکاوی» نیز تعبیر شده است.
این حس او را ترغیب میکند که دربارهی آفریدگان جهان دست به تحقیق و کندوکاو بزند و آن را بپذیرد یا رد نماید.
غریزه یا فطرت حقیقتجویی نخستین عاملی است که انسان را به بررسی پیرامون خدا، جهان و انسان و چگونگی پیوند میان آنها وا میدارد.(2)
3 کمالجویی
انسان موجودی کمالجو و فطرتاً طالب کمال انسانی خویش است. او میخواهد در پرتو انجام دادن کارهایی به کمال حقیقی خود برسد، چرا که کمال
_______________________________
1. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمهی مهدی قائنی، ص123.
2. علی ربانی گلپایگانی، فطرت و دین، ص48.
_______________________________
انسانی در سایهی رفتارهای اختیاری برخاسته از ادراک عقل حاصل میشود.
اما برای آن که پی ببرد انجام چه کارهای او را به هدف مطلوبش نزدیک میسازد در وهلهی اول باید کمال نهایی خود را بشناسد و این شناخت در گرو آگاهی از حقیقت وجود خویش و آغاز و انجام آن است.
در این مسیر وی ناگزیر است که رابطهی مثبت یا منفی میان اعمال مختلف و مراتب گوناگون کمالش را تشخیص دهد تا بتواند از این طریق راهی صحیح برای تکامل انسانی خویش بیابد.
و تا این شناختهای نظری (اصول جهانبینی) را به دست نیاورد، نمیتواند نظام رفتاری (ایدئولوژی) صحیحی را بپذیرد.
بدینسان آشکار گردید که تلاش انسان برای شناخت دین حق که دربردارندهی جهانبینی واقعگرا و ایدئولوژی صحیح میباشد ضرورت دارد و بدون آن رسیدن به کمال انسانی میسر نخواهد بود و رفتاری که برخاسته از چنین ارزشها و بینشهایی نباشد، رفتاری انسانی نخواهد بود.(1)
4 پرستش
برخی اعتقاد دارند یکی از گرایشهای انسانی که باعث توجه او به دین و پذیرش آن گردیده است عشق و پرستش هست که در حقیقت نشأت گرفته از روحیهی کمالجویی است؛ به این بیان که وقتی کمال مطلق را شناخت عاشق او میشود و این عشق آن قدر شدید میگردد که به پرستش (دلدادگی و سرسپردگی) ختم میشود. در واقع پرستشِ کمال حقیقی، نیازی است در انسان که در سایهی دینداری ارضا میگردد.(2)
علت پیدایش کلام اسلامی
آنچه که گذشت بحث از انگیزههای پیدایش علم کلام به صورت مطلق بود.
_______________________________
1. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج21، ص(4936).
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج3، ص502.
_______________________________
اما دربارهی آغاز پیدایش کلام اسلامی در میان مسلمانان اختلاف وجود دارد.
برخی بر این باوراند که اظهار نظر دقیقی دراینباره نمیتوان کرد و آنچه مسلّم است این است که در نیمهی دوم قرن اول هجری پارهای از مسایل کلامی چون «جبر و اختیار» بحث «عدل» میان مسلمانان مطرح بوده است و شاید نخستین حوزهی رسمی این مباحث حوزهی درسی حسن بصری متوفای 110 هجری بوده است.
گفته شده: در میان مسلمانان دو شخصیت از شخصیتهای نیمهی دوم قرن اول نام برده میشوند که سخت از اختیار و آزادی انسان دفاع میکردهاند، «معبد جهنی» و «غیلان دمشقی».
در مقابل، افرادی طرفدار عقیده جبر بودهاند. معتقدان به اختیار و آزادی به نام «قدری» و منکران آن به نام «جبری» معروف شدند.
تدریجاً موارد اختلاف این دو دسته به یک سلسله مسایل دیگر در الهیات، طبیعیات و اجتماعیات و برخی مسایل مربوط به انسان و معاد کشیده شد؛ مسأله جبر و اختیار یکی از مسایل مورد اختلاف بود.
قدریون در این دوره به نام «معتزله» خوانده شدند و جبریون به نام «اشاعره».(1)
این گروه بر این اعتقاداند که تاریخ پیدایش علم کلام اسلامی بسی متأخّرتر از تاریخ ظهور دین اسلام است. استاد مطهری در اینباره میگوید:
«پیوستن اقوام و ملل مختلف به اسلام با یک سلسله افکار و اندیشهها و همزیستی مسلمانان با ارباب دیانات دیگر از قبیل یهودیان و مسیحیان و مجوسیان صابئان و مجادلات مذهبی که میان مسلمانان و آن فرقهها رخ میداد و خصوصاً
_______________________________
1. شهید مطهری میپذیرد که بحثهای استدلالی در جهان اسلام از خود قرآن کریم آغاز شده و در سخنان رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم و به خصوص در خطبههای امیر موءمنان علیعلیه السلام تعقیب و تفسیر شده است؛ اما بر این باور است که سبک و اسلوب این مباحث با سبک و اسلوبی که متکلمان اسلامی داشتهاند متفاوت است (مجموعه آثار، ج2، ص58).
_______________________________
پیدایش گروهی به نام «زنادقه» در جهان اسلام که به طور کلی ضدّ دین بودند با توجه به آزادیی که خلفای عباسی (در حدودی که با سیاست برخورد نداشت) داده بودند و پیدایش فلسفه در عالم اسلامی که به نوبهی خود شکوک و شبهاتی برمیانگیخت موجب شد که بیش از پیش ضرورت تحقیق در مبانی ایمان اسلامی و دفاع از آنها در میان مسلمانان احساس شود [و این امر] موجب ظهور متکلمان برجسته در قرنهای دوم و سوم و چهارم گردید».(1)
بدینسان روشن میشود که در دید این گروه، علم کلام همزمان با پیدایش فرق اسلامی و به وجود آمدن جدال و نزاع میان آنان به وجود آمده است، در واقع علم کلام تنها جنبهی دفاعی دارد.(2)
گروهی در تبیین پیدایش علم کلام گفتهاند:
«علم کلام به یکی از دو معنای زیر اطلاق میگردد:
الف مباحث و گفت و گوهای اعتقادی به یکی از صورتهای سهگانهی:
1 آموزش و تعلیم؛ 2 پرسش و پاسخ؛ 3 مناظره و مجادله بدون پدیدآمدن عقاید و مذاهب کلامی.
ب مباحث کلامی به گونههای یاد شده، با توجه به ظهور عقاید و مذاهب کلامی.
در صورت نخست باید گفت: تاریخ پیدایش علم کلام اسلامی مقارن با تاریخ ظهور اسلام است؛ زیرا با مراجعه به قرآن و تاریخ روشن میشود که در عصر رسالت، مباحث کلامی به صورتهای سهگانهی مزبور در سطحی وسیع مطرح بوده است و برای هر یک از آنها نمونه فراوانی در قرآن، روایات و منابع تاریخی یافت میشود».(3)
به نظر میرسد که تعیین تاریخ
_______________________________
1. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، درس اول، ص145.
2. شیخالاسلام فضل الله زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص22.
3. علی ربانی گلپایگانی، مدخل و درآمد علم کلام، ص137.
_______________________________
دقیقی برای پیدایش علم کلام اسلامی در پاسخ به این پرسش نهفته است که آیا علم کلام هویت دفاعی دارد یا هویت معرفتزایی و یا هویتی دوگانه ترکیبی از دفاع و معرفتزایی در حقیقت آن لحاظ شده است؟
ارایهی تصویری دفاعی از علم کلام به فارابی و پیروان وی برمیگردد که اعتقاد به نظریهی وحدت حقیقت دین و حقیقت فلسفه داشتند و چون تحصیل معرفت به جهان هستی را از رسالتهای دانش فلسفه میدانستند نه کلام؛ از همین روی دانش کلام را به محافظت و دفاع از باورهای دینی تعریف کردهاند.
این گروه با چنین مبنایی بر هویت ابزاری و دفاعی علم کلام تأکید میکردند و با وجود فلسفه نیازی به تحصیل معرفت به جهان هستی از طریق علم کلام ندیدهاند.
به تعبیر لاهیجی «قدمای اهل اسلام را حاجت به این صناعت از دو جهت بوده، یکی حفاظت عقاید شرعیه از تعرض اهل عناد از سایر اهل ملل و شرایع. و این حاجت شامل اهل اسلام است.
و دیگری اثبات مقاصد هر فرقه از فرق اهل اسلام بخصوص اوضاع آن فرقه از تعرّض سایر فرق اسلام و این نسبت به هر فرقه لامحاله مختلف میشود».(1)
کسانی چون ابوحامد غزالی (550450) بر هویت معرفتزایی علم کلام پای فشردهاند، بدین خاطر که نظریهی وحدت حقیقت نبوی و حقیقت فلسفی را نپذیرفتهاند، اهل حدیث، اخباریها، سلفیها از این گروهاند.
غزالی از طرفی هستیشناسی فیلسوفان را اساساً تناقضآمیز دانسته و عقل آدمی را مستقلاًّ در شناخت حقایق عالم عاجز تلقی میکند و از طرف دیگر، کلام منتقدان را که بر مبنای تصویر دفاعی پایهریزی شده، به دلیل ابتنا بر هستیشناسی فلسفی و جدالآمیز بودنش که لازمهی جنبهی دفاعی آن است مورد نقد قرار میدهد انتظاری که وی از دانش
_______________________________
1. عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص18.
_______________________________
کلام دارد، ارایهی هستیشناسی بر اساس تعالیم وحی است؛ یعنی هستیشناسی قرآنی.
حق آن است که تحصیل معرفت منافاتی با دفاع ندارد و میان هویت دفاعی و هویت معرفتزایی ایهام ناسازگاری است و نه ناسازگاری واقعی.
براین اساس میتوان گفت: کلام معرفتی است واسطهای میان وحی و مخاطبان آن و نقش آن عبارت است از تحصیل معرفت به عقاید و باورهای دینی، توضیح و فهم تعالیم دینی، تصحیح عقاید دینی، اثبات تعالیم وحی و دفع آرای متعارض؛ روشن است که پیدایش چنین کلامی با پیدایش اسلام همزمان بوده است.
از آنچه که در نخستین مقاله از سلسله مقالات فلسفهی علم کلام گذشت، آشکار گردید که: فلسفهی علم کلام به مجموعهی تأمّلات عقلانی و نظری اطلاق میشود که با نگرشی بیرونی به علم کلام دو رسالت اصلی برعهده دارد:
الف تبیین زیرساختهای علم کلام چون:
اصول موضوعه و پیشفرضها، مبادی (تصوری و تصدیقی)، قلمرو، جایگاه، اهداف و نتایج کلی، سیر تحوّلات علم کلام و....
ب ارایهی تحلیلی فلسفی از مفاهیم موضوعات، مسایل و نظریههای کلامی(1).بدین سان، مسایلی که در فلسفهی علم کلام به آنها پرداخته میشود بر دوگونهاند:
1 مسایل برون کلامی: در اینگونه مسایل که خارج از قلمرو علم کلاماند، هم مسأله غیرکلامی است و هم نگاه به آن از منظری بیرونی است؛ مانند بحث از موضوع علم کلام، اهداف و روشهای آن.
2 مسایل درون کلامی: اینگونه مسایل هرچند در درون گسترهی علم کلام جای دارند؛ اما آنچه که باعث میشود از زمرهی مباحث فلسفهی علم کلام به شمار آیند نوع نگرش به آنها است؛ چرا که از منظری بیرونی به آنها نگریسته میشود، مانند بحث از «خداشناسی» با این دید که مسألهای مشترک میان ادیان است، به منظور ارایهی تحلیل عقلانی از آن.
2 جایگاه علم کلام
اگر از منظری بیرونی به علم کلام نظر شود، بیگمان نخستین چیزی که به چشم میآید موقعیت این علم در منظومهی علوم دینی است.
در پاسخ به این پرسش که جایگاه علم کلام چیست، دو گونه پاسخ از دو منظر داده میشود.
الف: در کلام جدید
در کلام جدید که تحت تأثیر الاهیات مسیحی است گفته شده:
علم کلام از شاخههای دینپژوهی است؛ به این بیان که دینپژوهی یا پژوهشهای دینی " The study of religion "دربرگیرندهی دانشهایی است که به دو دسته تقسیم میشوند:
1 دانشهای مربوط به «حقانیت» و «صدق و کذب» ادیان؛
2 علومی که در زیر عنوان «جهانبینی کاوی» بررسی میشوند.(2)
دستهی دوم شامل علوم زیر است:
_______________________________
1. مقالهی «فلسفهی علم» مجلهی تخصصی کلام اسلامی، سال دوازدهم، شماره 45، بهار 1382، ص92.
2. اریک فروم، کتاب روانکاوی دین، ترجمهی آقای نظریان.
_______________________________
1 روانشناسی؛ 2 جامعهشناسی؛ 3 تاریخ دین؛ 4 هنر دین؛ 5. ادبیات دینی.(1)
دسته اول نیز فراگیرندهی دانشهای زیر است:
1 فلسفهی دین " Philosophy of religion "؛
2 کلام یا تئولوژی " Theology ". (2)
آنچه که در این تقسیمبندی علم کلام را از دیگر دانشهای مربوط به دینپژوهی جدا میسازد، این است که:
در این قسم دینپژوهیها محقق در مقام عرضهی معرفت از وحی نیست، تعالیم دین را تبلیغ نمیکند و شأن دفاع از باورهای دینی را ندارد؛ برخلاف علم کلام که در مقام عرضهی معرفت از وحی به مخاطبان آن است و شأن متکلم چیزی جز عرضه، تفهیم، اثبات و آموزش اندیشههای دینی نیست.
ب: در کلام سنتی:
متکلمان اسلامی در مقام ترسیم و تبیین جایگاه علم کلام در میان علوم
_______________________________
1. روانشناسی دین؛ از آثار و نتایجی که دین از لحاظ روانی بر شخص دیندار میگذارد، بحث میکند.
جامعهشناسی دین؛ از پیآمدهای اجتماعی دین در صحنهی جامعهی دینی سخن میگوید.
تاریخ دین؛ دربارهی سیر تحولات و فراز و نشیبهای یک دین و نیز از نقش ادیان در تاریخ به کاوش میپردازد.
هنر دینی؛ از آثار دین در پیدایش و گسترش هنرهای مختلف مثل خطاطی، معماری و... بحث میکند.
ادبیات دینی؛ از اثرگذاری دین بر ادبیات مثل داستاننویسی و سفرنامهنویسی کندوکاو میکند.
2. فرقهایی میان کلام و فلسفهی دین گذارده شده چون:
الف فلسفهی دین به عنوان دینشناسی فلسفی از رویآوردهای دین پژوهی است و به مطالعهی دین از موضعی مستقل و بیرون از دین میپردازد؛ در حالی که متکلم از درون دین و به قصد عرضهی اندیشهی دینی به تحقیق میپردازد. به دیگر بیان، کلام برخلاف فلسفهی دین دانش درجهی دوم نیست؛
ب فیلسوف دین به قصد آموزش، ترویج، دفاع و اثبات به اندیشهی دینی روی نمیآورد در حالی که متکلم با چنین قصدی به تبیین اندیشه و ایمان دینی میپردازد؛
ج متکلم همیشه متدین به دین خاصی است ولی فیلسوف دین ممکن است متدین باشد و ممکن است بیدین و ملحد.
اسلامی گفتهاند:
مجموعهی تعالیم اسلامی برگرفته از وحی در سه بخش عرضه شده اند:
1 بخش عقاید؛ 2 بخش اخلاق؛ 3 بخش احکام.(1)
متکلمان اسلامی معتقدند که مسلمانان برای آگاهی از آموزههای اسلامی نشأت گرفته از وحی به دوگونه واسطه محتاجاند:
الف واسطه در تلقّی وحی؛
ب واسطه در فهم و تفسیر صحیح از وحی.
پیامبران نقش واسطهی اول را بر عهده دارند. مسلمانان صدراسلام در خصوص واسطهی دوم به منظور درک و تفسیر صحیح از وحی به پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصومعلیهم السلام روی میآوردند.
ولی به دلیل گذشت زمان، پدیدار شدن مسایل نو پیدا (مستحدث) و نیز گسترش جغرافیایی اسلام و به وجود آمدن فاصلههای مکانی و زمانی، دسترسی بیواسطه به امامان معصومعلیهم السلام برای همگان میسر نبود؛ به همین سبب نیاز به متخصصانی که بتوانند با آگاهی از آموزههای اصیل اسلامی و بهرهگیری از سیستم اجتهاد، وحی را برای همگان قابل فهم سازند، احساس میشد. مخاطبان وحی در سه زمینهی اصلی خود را نیازمند بهرهگیری از وحی میدانستند:(2)
الف) آگاهی از ارزشهای اخلاقی؛
ب) شناخت احکام و قوانین فردی و اجتماعی؛
ج) معرفتهای نظری دربارهی انسان، جهان و رابطهی میان آن دو.
آنچه که میتوانست از راه تفسیر متون دینی (قرآن و احادیث) به این سه
_______________________________
1. سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج1، ص6؛ بدوی، مذاهب الاسلامیین، ص7.
2. در این تقسیم جهت ارتباط تعلیمات اسلامی با «انسان» مورد توجه قرار گرفته است. چیزهایی که مربوط به عقل و اندیشه انسان است «عقاید» خوانده شده و آنچه که مرتبط با خلق و خوی انسان است «اخلاق» و اموری که در ارتباط با عمل و کردار فردی و اجتماعی انسان هستند «فقه» نام گرفته است.
_______________________________
خواست فراگیر جامعه اسلامی پاسخی مناسب و در خور دهد، چیزی جز عنصر «تفقّه در دین» نبود.
تفقه در دین به معنای عام خود در قالب سه معرفت اسلامی شکل گرفت:
علم اخلاق: معارف و آموزههایی است در ارتباط با «چگونه بودن» انسان از نظر صفات روحی و خصلتهای معنوی چون: عدالت، تقوا و پارسایی، پاکدامنی، پاکمنشی، راستگویی و....(1)
در این بخش از معارف اسلامی، ارزشها و ضدّارزشها، بایدها و نبایدها و به عبارتی فضایل و رذایل اخلاقی از متون دینی استخراج و در اختیار انسانها قرار میگیرد.
علم فقه: دانشی است که حقوق و تکالیف انسانها در زندگی شخصی و اجتماعی با استفاده از متون دینی و عقل تبیین مینماید و بیان میکند چه کارهایی، چگونه باید انجام شوند.
علم کلام: دانشی است که به تحصیل عقاید و باورهای دینی ناظر به آن چه «جهانبینی» نامیده میشود، میپردازد؛ آنچیزهایی که بایسته است، شناخته شوند و بدانها ایمان آورد؛(2) مانند مسألهی توحید، صفات باریتعالی، نبوت عامه و خاصه و....
علت تفاوت جایگاه علم کلام در کلام سنّتی و کلام جدید
تفاوت تبیین جایگاه علم کلام در کلام سنّتی و کلام جدید به جهت تفاوت اساسی مسایل کلام سنّتی و کلام جدید است به این بیان که:
علم کلام به بحث از تعالیم دینی میپردازد و تعالیم دینی دارای دو حیثیت هست:
1 حیثیّت گزارهای؛ 2 حیثیّت اعتقادی و ایمانی.
_______________________________
1. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج3، بخش کلام، ص(57 58).
2. در اینکه شناخت چه چیزهایی لازم و ایمان به آن به عنوان اصول دین بایسته است، میان فرق اسلامی تا حدودی اختلاف است.
_______________________________
منظور از حیثیّت گزارهای، لحاظ تعالیم دینی به عنوان گزارههایی ناظر به واقع و یا ناظر به ارزش است بیتوجه به اینکه این گزاره متعلق ایمان و باور افراد است.
این حیثیت را میتوان حیثیت منطقی دانست چرا که آموزههای دینی به لحاظ صدق و کذبپذیری و یا باید و نباید (ارزش و ضدّ ارزش بودن) مورد نقّادی و داوری قرار میگیرند.
مراد از حیثیت باوری و ایمانی، لحاظ تعالیم دینی به عنوان باورها و عقاید انسانهای متدیّن بدون توجه به حیثیت حکایتی حکایت از واقعیت آنها است؛ به عنوان مثال، اینکه خداوند رحیم و رحمان است از دو جهت قابل ملاحظه است:
جهت نخست، حکایت این گزاره از نفس الامر و واقعیت است. در این بخش به عنوان خبری که از واقع داده میشود از جهت صدق و کذب انطباق با واقع یا عدم انطباق مورد داوری قرار میگیرد.
بحث از حقانیت، صدق و کذب، مبانی معرفتی، لوازم منطقی و عقلانی بودن اندیشههای دینی به این جنبه از آموزهها مربوط است.
در جهت دوم به حیثیت حکایتی آن توجه نمیشود بلکه از منظر امری که متعلّق وثوق، ایمان و باور فردی یا اجتماعی است مورد تأمّل قرار میگیرند.
باورهای دینی از این حیث واقعیات روانی و اجتماعیاند که به وسیله روشهایی چون «پدیدارشناسی»(1) قابل فهماند. این حیثیّت قابل سه گونه بررسی است:
1 بررسی روانشناختی؛ 2 بررسی جامعهشناختی؛ 3 بررسی تاریخی.
تفاوت اساسی کلام جدید با کلام سنّتی در مسایل، به این نکته برمیگردد که
_______________________________
1. هرچند پدیدارشناسی نوعی رهیافت یا مکتب فلسفی است اما به خاطر ویژگیهای روششناختی آن، در شمار دانشهایی قرار میگیرد که دربارهی دین در مقام تحقق به تحقیق میپردازند و به صدق و کذب گزارههای دینی نظر ندارد.
_______________________________
باورهای دینی تنها به لحاظ «حیثیت گزارهای» موضوع تأمّلات کلامی پیشینیان است و بحث از حیثیت دوم تقریباً مورد غفلت قرار گرفته است. اینکه گفته میشود: محور علوم ناظر به اندیشههای دینی، در تفکر سنّتی، خداشناسی است در حالی که امروزه محور دانشهای متعلق به دین، دینشناسی یا ایمان است؛ به همین نکته برمیگردد.
حصر توجه به حیثیّت منطقی و گزارهای تعالیم دینی، خداشناسی و مباحث مربوط به آن را شکل میدهد؛ اما عطف توجه به حیثیّت واقعی دینداری، دینپژوهیهای معاصر را به میان آورده است.
عمدهترین دلیل عدم طرح حیثیت دوم در کلام سنتی، فقدان علوم روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ به معنای تجربی کلمه نزد پیشینیان بوده است. امروزه به دلیل رشد هر سه علم تجربی یاد شده و شمول تحقیقات آنها بر اندیشه و زندگی دینی، نظریات مختلفی در تفسیر علل و پیآمدهای روانی اجتماعی گرایش به دین و تاریخ تطور دینداری به میان آمده است.
3 ضرورت علم کلام
از پرسشهایی که ذهن هر جستوجوگر عرصهی کلام را به خود مشغول میکند، این است که چه چیزی انسان دیندار را وا میدارد که به سوی علم کلام برود و آن را تأسیس و قواعدش را منقّح و مدوّن سازد؟
علم کلام به کدامین یک از نیازهای اساسی انسان پاسخ میدهد و چه خلایی را در زندگی دینداران پرمیکند؟
پاسخ اجمالی به این پرسش کلیدی آن است که:
علم کلام به مثابهی حلقهی واسطه برای ارتباط دینداران (مخاطبان وحی) با منبع وحی و ابزاری برای شناخت دین و دفاع از آموزههای آن است و چون دینداری و دینشناسی در سعادتمندی جاودانهی انسان نقشی اساسی ایفا میکند؛ انسان متدیّن به منظور پیریزی دینشناسی استدلالی و روشمند به علم کلام روی آورد.
در تبیین این مطلب توجه به نکات ذیل ضروری است:
1 انسان سودای رسیدن به سعادت و لذّت ابدی را در سر میپروراند؛
2 انسان موجودی است آزاد و انتخابگر که براساس شناخت و بینش خود حرکت میکند.
او توانایی دارد که از میان مسیرهای متفاوتی که در سر راه زندگیاش قرار میگیرند، پس از سنجش یکی را انتخاب کند؛
3 سنجش نیازمند ملاک و معیار و نیز شناخت از انسان، جهان و رابطهی میان آن دو است؛
4 انسان تنها یک بار حق زندگی در این جهان را دارد و فرصتی برای زندگی دوباره در اختیار او گذاشته نشده؛ بنابراین باید مناسبترین و بهترین جهانبینی و به دنبال آن ایدئولوژی را اختیار کند؛
5 علم کلام به مثابهی ابزاری است که در زمینهی انتخاب جهانبینی (هستیشناسی) و ایدئولوژی مناسب و اصلح انسان را یاری میکند.
از آنچه گذشت نیاز انسان به علم کلام روشن میشود، چرا که انسان هماره از بیرون با مدّعیان راستین و دروغین پیامبری و کسانی که او را به پیمودن مسیری خاص دعوت نمودهاند، مواجه بوده است و از درون نیز پیوسته نداهای متضادی به گوشش میرسد.
اینکه او به کدامین ندا پاسخ دهد و چگونه حقانیت و صدق این نداها را تشخیص دهد، در محدوده و صلاحیت علم کلام و فلسفهی دین است.
4 منشأ پیدایش علم کلام
در این بحث، از علت فاعلی علم کلام مقابل علت غایی و فایدهی آن جستوجو میشود.
از آنجایی که در هویت علم کلام تعلّق داشتن به اندیشهی دینی لحاظ شده است.
برای پی بردن به منشأ پیدایش علم
_______________________________
کلام باید از منشأ دینداری جست و جو نمود. اما قبل از پرداختن به آن لازم است به این پرسش که اندیشهی دینی چیست؟ و دین کدام است؟ پاسخ داده شود.
دین و شریعت:
شکی نیست که یکی از جنبههای هویتّی علم کلام، هویّت دفاعی آن است.(1) بدینسان، دانش کلام به مثابهی ابزاری در خدمت اندیشهی دینی است و تعلق داشتن به اندیشهی دینی ساختار منطقی و دامنهی مسایل آن را تحدید میکند. اما نکتهی مهم این است که اندیشهی دینی چیست؟ آیا منظور اندیشههای دینی مشترک و جامع میان ادیان است یا تعالیم دین مقید و شریعتی خاص؟
آیا علم کلام در خدمت جوهرهی ادیان است یا شریعت و دینی خاص؟ بسیاری از متکلمان اسلامی گزینهی دوم را اختیار نمودهاند و علم کلام را در خدمت شریعت و دین خاصی قرار دادهاند.
برخی در فرق میان فلسفهی دین و علم کلام گفتهاند: کلام همیشه به صورت مقیّد به کار میرود مانند کلام اسلامی، کلام مسیحیّت اما فلسفهی دین به طور مطلق استعمال میشود.(2)
شهید مطهری در اینباره میگوید: «علم کلام علمی است که دربارهی عقاید اسلامی؛ یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدانمعتقد بود وایمان داشت بحث میکند.»(3)
این گروه از متکلمان هویت علم کلام را از مضاف الیه آن (اسلام) میدانند و کلام را ماهیتاً علم دفاع از عقاید اسلامی دانستهاند و نه عقاید دینی به طور عام و فراگیر.
در مقابل کسانی چون «ولفسن» براساس نظریهی «کلام ترجمهی عربی واژه یونانی تئولوژی است» کلام را به معنای عام
_______________________________
1. علم کلام هم هویت دفاعی و هم هویت معرفتزایی دارد.
2. جزوهی کلام جدید (1)، مرکز تخصصی کلام حوزهی علمیه قم، ص20.
3. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، ص9.
_______________________________
«علم به باورهای دینی» دانستهاند.(1)
به نظر میرسد که حصر هویت دفاعی کلام، به دفاع از شریعت خاص و دین مقید، از اساس استدلالی محکمی برخوردار نیست؛ چرا که:
اولاً جوهرهی دین، حقیقتی واحد است «انّ الدین عندالله الاسلام»(2) و این جوهره مورد پذیرش همهی ادیان است.
و ثانیاً هویت علم کلام هویتی دوگانه است، یعنی هم هویت دفاعی و هم هویت معرفتزایی دارد و هویت معرفتزایی بیشتر در محدودهی دفاع از جوهرهی دین کاربرد دارد و هویت دفاعی بیشتر در محدودهی دفاع از دین خاص.
ازاینرو، بحث از منشأ ایجاد علم کلام، در دو حوزه مطرح میشود.
1 منشأ پیدایش علم کلام (به طور مطلق و بدون اضافه به دینی خاص)
2 منشأ پیدایش علم کلام اسلامی
1 منشأ پیدایش علم کلام
برای دانستن اینکه منشأ پیدایش علم کلام چیست، باید از منشأ پیدایش دینداری جستوجو کرد؛ زیرا علم کلام تعلّق به دین دارد(3) و در ارتباط با دینداران است چه دین مطلق و چه دین خاص.
منشأ دینداری:
بایسته است میان منشأ پیدایش اصل دین و منشأ دینداری فرق گذاشته شود. در حقیقت در مقولهی دین و اندیشهی دینی همواره دو پرسش اصلی وجود داشته است:
1 پرسش از علت پیدایش دین؛
2 پرسش از انگیزه و منشأ دینداری.
این دو پرسش در عین بستگی و پیوندی که دارند، دو پرسش جدا هستند و پاسخ به یکی لزوماً پاسخ به دیگری نیست.
در پاسخ به پرسش اول، چه منش
_______________________________
1. هری اوسترین ولفسن، فلسفهی علم کلام، ص21.
2. آلعمران(3)، آیهی 19.
3. چون جوهرهی دین تسلیم، دلدادگی و سرسپردگی به کمال مطلق و بیهمتا است، منظور از دین، دینهایی است که این شاخصهی اصلی را دارا باشند؛ بنابراین واژهی «دین» فراگیرندهی دینهایی چون: اسلام، مسیحیّت، یهودیت و دین زرتشت است.
_______________________________
دین فطرت دانسته شود و چه جهل و ترس؛ و خواه دین امری واقعی در نظر گرفته شود و خواه امری ساختگی و پنداری؛ باز این سوءال جا دارد که انسان چه نیازی به دین دارد؟ و دین چه نقش مفیدی در زندگی او ایفاء میکند؟
بدینسان پرسش از منشأ دین در واقع پرسش از تبیین پدیدهی دین است به عنوان یک واقعیت موجود در زندگی انسانها، با چشمپوشی از پذیرش یا رد آن. پیشفرض این سوءال، وجود واقعی دین، مقولات و تأسیسات دینی است؛
اما پرسش دوم، سوءال از علل و عواملی است که مردم را به سوی دین کشانده است. در این پژوهش سخن بر سر علت دینداری مردم است و اینکه چرا موءمنان دین دارند به جای این که نداشته باشند و چه عاملی آنان را به پذیرش و تسلیم در مقابل دین و احکام آن وا داشته است، بنابراین چه در پاسخ اول منشأ دین را خدا و وحی آسمانی بدانیم چه نعوذ بالله شیطان، سحر و جادو یا ساخته و بافتهی ذهن و زبان پیامبران، باز باید به پرسش دوم پاسخ دهیم. در پاسخ به پرسش دوم جوابهای گوناگونی داده شده که هر یک افزون بر اینکه ضرورت دینداری را تبیین مینماید، منشأیی برای پیدایش علم کلام محسوب میشود.
1 حس دینی:(1)
بسیاری از روانشناسان و روانکاوان و بیشتر متکلّمان بر این باوراند که بنیان دینداری و خداپرستی براساس یک خواست فطری و جوشیده از درون انسان و در عین حال مستقل است و منشأ آن را «حس دینی» نام نهادهاند. و آن را در کنار حس کنجکاوی، حس نیکی، و حس زیبایی بُعد چهارمی برای روح انسان و گرایشات عالی وی به حساب آوردهاند.(2)
_______________________________
1. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمهی مهدی قائنی، ص(32).
2. تانهگی دکوانتن، حس مذهبی یا بُعد چهارم روح انسانی، ترجمهی مهندس بیانی با مقدمهای از مهندس بازرگان، ص11.
_______________________________
ویلیام جیمز معتقد است انسان ابتدا به وجود احساسات مذهبی در درون خود پی برد؛ اما چون این احساسات فردی، شخصی و معماگونه بودند به سختی قابل تشریح و بیان بودند و این در حالی بود که او نیاز و تمایل داشت که دربارهی صدق، حق و عقلانی بودن آنها با دیگران صحبت کند. انسان توانست با یاری گرفتن از علم کلام و خداشناسی به این احساسات شکلی عام، فراگیر و روشن دهد و دربارهی آنها با دیگران گفتوگو نموده و آن احساسات را به مدد عقل، نقل و تجربه در قالبهای استدلالی بریزد.(1)
براساس این نگرش، هرچند علم کلامزادهی احساسات مذهبی و فطری است؛ اما شکل آن احساسات را تغییر و آنها را سامان داده است. بنابراین راه کلام از راه عقاید شخصی که غالباً جزیی، مبهم و آلودهی به شرک و هواپرستی است جدا بوده و تنها مسیری است که با استعانت از عقل و وحی انسان را به سرمنزل سعادت میرساند.
2 حقیقتجویی
«حقیقتجویی» از تمایلات عالی انسان است که از اوان کودکی در انسان نمود پیدا میکند و از آن به «حس کنجکاوی» نیز تعبیر شده است.
این حس او را ترغیب میکند که دربارهی آفریدگان جهان دست به تحقیق و کندوکاو بزند و آن را بپذیرد یا رد نماید.
غریزه یا فطرت حقیقتجویی نخستین عاملی است که انسان را به بررسی پیرامون خدا، جهان و انسان و چگونگی پیوند میان آنها وا میدارد.(2)
3 کمالجویی
انسان موجودی کمالجو و فطرتاً طالب کمال انسانی خویش است. او میخواهد در پرتو انجام دادن کارهایی به کمال حقیقی خود برسد، چرا که کمال
_______________________________
1. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمهی مهدی قائنی، ص123.
2. علی ربانی گلپایگانی، فطرت و دین، ص48.
_______________________________
انسانی در سایهی رفتارهای اختیاری برخاسته از ادراک عقل حاصل میشود.
اما برای آن که پی ببرد انجام چه کارهای او را به هدف مطلوبش نزدیک میسازد در وهلهی اول باید کمال نهایی خود را بشناسد و این شناخت در گرو آگاهی از حقیقت وجود خویش و آغاز و انجام آن است.
در این مسیر وی ناگزیر است که رابطهی مثبت یا منفی میان اعمال مختلف و مراتب گوناگون کمالش را تشخیص دهد تا بتواند از این طریق راهی صحیح برای تکامل انسانی خویش بیابد.
و تا این شناختهای نظری (اصول جهانبینی) را به دست نیاورد، نمیتواند نظام رفتاری (ایدئولوژی) صحیحی را بپذیرد.
بدینسان آشکار گردید که تلاش انسان برای شناخت دین حق که دربردارندهی جهانبینی واقعگرا و ایدئولوژی صحیح میباشد ضرورت دارد و بدون آن رسیدن به کمال انسانی میسر نخواهد بود و رفتاری که برخاسته از چنین ارزشها و بینشهایی نباشد، رفتاری انسانی نخواهد بود.(1)
4 پرستش
برخی اعتقاد دارند یکی از گرایشهای انسانی که باعث توجه او به دین و پذیرش آن گردیده است عشق و پرستش هست که در حقیقت نشأت گرفته از روحیهی کمالجویی است؛ به این بیان که وقتی کمال مطلق را شناخت عاشق او میشود و این عشق آن قدر شدید میگردد که به پرستش (دلدادگی و سرسپردگی) ختم میشود. در واقع پرستشِ کمال حقیقی، نیازی است در انسان که در سایهی دینداری ارضا میگردد.(2)
علت پیدایش کلام اسلامی
آنچه که گذشت بحث از انگیزههای پیدایش علم کلام به صورت مطلق بود.
_______________________________
1. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج21، ص(4936).
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج3، ص502.
_______________________________
اما دربارهی آغاز پیدایش کلام اسلامی در میان مسلمانان اختلاف وجود دارد.
برخی بر این باوراند که اظهار نظر دقیقی دراینباره نمیتوان کرد و آنچه مسلّم است این است که در نیمهی دوم قرن اول هجری پارهای از مسایل کلامی چون «جبر و اختیار» بحث «عدل» میان مسلمانان مطرح بوده است و شاید نخستین حوزهی رسمی این مباحث حوزهی درسی حسن بصری متوفای 110 هجری بوده است.
گفته شده: در میان مسلمانان دو شخصیت از شخصیتهای نیمهی دوم قرن اول نام برده میشوند که سخت از اختیار و آزادی انسان دفاع میکردهاند، «معبد جهنی» و «غیلان دمشقی».
در مقابل، افرادی طرفدار عقیده جبر بودهاند. معتقدان به اختیار و آزادی به نام «قدری» و منکران آن به نام «جبری» معروف شدند.
تدریجاً موارد اختلاف این دو دسته به یک سلسله مسایل دیگر در الهیات، طبیعیات و اجتماعیات و برخی مسایل مربوط به انسان و معاد کشیده شد؛ مسأله جبر و اختیار یکی از مسایل مورد اختلاف بود.
قدریون در این دوره به نام «معتزله» خوانده شدند و جبریون به نام «اشاعره».(1)
این گروه بر این اعتقاداند که تاریخ پیدایش علم کلام اسلامی بسی متأخّرتر از تاریخ ظهور دین اسلام است. استاد مطهری در اینباره میگوید:
«پیوستن اقوام و ملل مختلف به اسلام با یک سلسله افکار و اندیشهها و همزیستی مسلمانان با ارباب دیانات دیگر از قبیل یهودیان و مسیحیان و مجوسیان صابئان و مجادلات مذهبی که میان مسلمانان و آن فرقهها رخ میداد و خصوصاً
_______________________________
1. شهید مطهری میپذیرد که بحثهای استدلالی در جهان اسلام از خود قرآن کریم آغاز شده و در سخنان رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم و به خصوص در خطبههای امیر موءمنان علیعلیه السلام تعقیب و تفسیر شده است؛ اما بر این باور است که سبک و اسلوب این مباحث با سبک و اسلوبی که متکلمان اسلامی داشتهاند متفاوت است (مجموعه آثار، ج2، ص58).
_______________________________
پیدایش گروهی به نام «زنادقه» در جهان اسلام که به طور کلی ضدّ دین بودند با توجه به آزادیی که خلفای عباسی (در حدودی که با سیاست برخورد نداشت) داده بودند و پیدایش فلسفه در عالم اسلامی که به نوبهی خود شکوک و شبهاتی برمیانگیخت موجب شد که بیش از پیش ضرورت تحقیق در مبانی ایمان اسلامی و دفاع از آنها در میان مسلمانان احساس شود [و این امر] موجب ظهور متکلمان برجسته در قرنهای دوم و سوم و چهارم گردید».(1)
بدینسان روشن میشود که در دید این گروه، علم کلام همزمان با پیدایش فرق اسلامی و به وجود آمدن جدال و نزاع میان آنان به وجود آمده است، در واقع علم کلام تنها جنبهی دفاعی دارد.(2)
گروهی در تبیین پیدایش علم کلام گفتهاند:
«علم کلام به یکی از دو معنای زیر اطلاق میگردد:
الف مباحث و گفت و گوهای اعتقادی به یکی از صورتهای سهگانهی:
1 آموزش و تعلیم؛ 2 پرسش و پاسخ؛ 3 مناظره و مجادله بدون پدیدآمدن عقاید و مذاهب کلامی.
ب مباحث کلامی به گونههای یاد شده، با توجه به ظهور عقاید و مذاهب کلامی.
در صورت نخست باید گفت: تاریخ پیدایش علم کلام اسلامی مقارن با تاریخ ظهور اسلام است؛ زیرا با مراجعه به قرآن و تاریخ روشن میشود که در عصر رسالت، مباحث کلامی به صورتهای سهگانهی مزبور در سطحی وسیع مطرح بوده است و برای هر یک از آنها نمونه فراوانی در قرآن، روایات و منابع تاریخی یافت میشود».(3)
به نظر میرسد که تعیین تاریخ
_______________________________
1. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، درس اول، ص145.
2. شیخالاسلام فضل الله زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص22.
3. علی ربانی گلپایگانی، مدخل و درآمد علم کلام، ص137.
_______________________________
دقیقی برای پیدایش علم کلام اسلامی در پاسخ به این پرسش نهفته است که آیا علم کلام هویت دفاعی دارد یا هویت معرفتزایی و یا هویتی دوگانه ترکیبی از دفاع و معرفتزایی در حقیقت آن لحاظ شده است؟
ارایهی تصویری دفاعی از علم کلام به فارابی و پیروان وی برمیگردد که اعتقاد به نظریهی وحدت حقیقت دین و حقیقت فلسفه داشتند و چون تحصیل معرفت به جهان هستی را از رسالتهای دانش فلسفه میدانستند نه کلام؛ از همین روی دانش کلام را به محافظت و دفاع از باورهای دینی تعریف کردهاند.
این گروه با چنین مبنایی بر هویت ابزاری و دفاعی علم کلام تأکید میکردند و با وجود فلسفه نیازی به تحصیل معرفت به جهان هستی از طریق علم کلام ندیدهاند.
به تعبیر لاهیجی «قدمای اهل اسلام را حاجت به این صناعت از دو جهت بوده، یکی حفاظت عقاید شرعیه از تعرض اهل عناد از سایر اهل ملل و شرایع. و این حاجت شامل اهل اسلام است.
و دیگری اثبات مقاصد هر فرقه از فرق اهل اسلام بخصوص اوضاع آن فرقه از تعرّض سایر فرق اسلام و این نسبت به هر فرقه لامحاله مختلف میشود».(1)
کسانی چون ابوحامد غزالی (550450) بر هویت معرفتزایی علم کلام پای فشردهاند، بدین خاطر که نظریهی وحدت حقیقت نبوی و حقیقت فلسفی را نپذیرفتهاند، اهل حدیث، اخباریها، سلفیها از این گروهاند.
غزالی از طرفی هستیشناسی فیلسوفان را اساساً تناقضآمیز دانسته و عقل آدمی را مستقلاًّ در شناخت حقایق عالم عاجز تلقی میکند و از طرف دیگر، کلام منتقدان را که بر مبنای تصویر دفاعی پایهریزی شده، به دلیل ابتنا بر هستیشناسی فلسفی و جدالآمیز بودنش که لازمهی جنبهی دفاعی آن است مورد نقد قرار میدهد انتظاری که وی از دانش
_______________________________
1. عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص18.
_______________________________
کلام دارد، ارایهی هستیشناسی بر اساس تعالیم وحی است؛ یعنی هستیشناسی قرآنی.
حق آن است که تحصیل معرفت منافاتی با دفاع ندارد و میان هویت دفاعی و هویت معرفتزایی ایهام ناسازگاری است و نه ناسازگاری واقعی.
براین اساس میتوان گفت: کلام معرفتی است واسطهای میان وحی و مخاطبان آن و نقش آن عبارت است از تحصیل معرفت به عقاید و باورهای دینی، توضیح و فهم تعالیم دینی، تصحیح عقاید دینی، اثبات تعالیم وحی و دفع آرای متعارض؛ روشن است که پیدایش چنین کلامی با پیدایش اسلام همزمان بوده است.